صفحه 8 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 115

موضوع: شرح مصاحبه های کبک

  1. #71
    Member
    تاریخ عضویت
    Nov 2009
    رشته و دانشگاه
    M.Sc. of Computer Engineering
    ارسال‌ها
    234

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    سلام به همگی.
    من دوشنبه 20 می با خانم آرین مصاحبه داشتم و قبول شدم.
    مشخصات پرونده من در امضا هست. اونروز تا ساعت 2 تقریبا همگی قبول بودند، فقط یک آقای 6 امتیازی سابقه کارشون با بیمه کم بود و مدرک زبان هم نداشتند، ازشون خواسته بودند تا 1 سال آینده مدرک زبان بفرستند. یک آقای دیگه هم اصل بیمشون همراهشون نبود ازشون خواسته بودند که بفرسته تا سی اس کیو صادر بشه.
    مصاحبه من کاملا روتین، ساده و با آرامش و طبق روال همه مصاحبه ها پیش رفت. من همه سوال ها رو قبلا کار کرده بودم و برای همشون آمادگی داشتم
    و ضمنا مدارکم همه کامل بود.
    اول پاسپورت و بعد سوابق کاری و بیمه (5 سال) رو ازم خواستن. من تحویلشون دادم و دفترچه بیمه رو هم جز مدارکم بهشون دادم به همراه پرینت سوابق از سایت. گفت در مورد سوابقم در یکی از شرکت ها که عنوان شغلی من متفاوت بود با رشته و سوابق قبلی توضیح بدم که کامل براشون شرح دادم. بعد پرسید الان کارمی کنی که گفتم بله 2 جا. بعد پرسید چرا الان بیمه نیستی ؟ من جواب دادم تازه شغلمو تغییر دادم و فعلا در کار تمام وقتم کارآموز و آزمایشی هستم و بعد از چند ماه بیمه می شم. و کار دومم که تدریس هست، پارت تایم هستم (1 روز در هفته) که قبول کرد.
    اصل و ترجمه مدارک تحصیل (دیپلم و لیسانس) و ریز نمرات رو ازم خواستن. دونه دونه همه رو چک کردن. ترجمه آخرین مدرک رو ازم گرفتن. پرسید نمی خوای چیزی رو به پروندت اضافه کنی؟ آپدیت مدرک فوق لیسانس رو گرفتند و امتیازشو منظور کردند (چون ترجمشو ازم گرفت و نگه داشت). (اگر گواهی ممتازی، تقدیر نامه معتبر و یا جایزه دارید حتما اصل و ترجمشو همراه با مدرک تحصیلی نشون بدید، من برده بودم و خیلی خوششون اومد).
    مدرک زبان نداشتم و دلیلشو پرسید گفتم زمانی که من اقدام کردم اجباری نبود. ازم پرسید فرانسه رو کجا یاد گرفتم که اسم موسسه رو گفتم و دوباره پرسید مدرکی که نشون بده کلاس شرکت داشتی داری؟ گفتم بله و نشون دادم و اونو ازم گرفت و در پرونده گذاشت.
    بعد ازم مدرک آیلتس رو خواست که نداشتم و 2 تا سوال انگلیسی پرسید (اول اینکه درباره کبک چی می دونم و دوم درباره شهرم توضیح بدم) و اصرار داشت که حتما انگلیسی جواب بدم و حین جواب دادن که نا خودآگاه فرانسه صحبت می کردم سریع تذکر می دادن که فقط انگلیسی. ازم پرسید برات سخته؟ گفتم زیاد نه چون من محل کار و دانشگاه زیاد انگلیسی صحبت می کنم و می نویسم و کپی مقاله هامو به انگلیسی نشونشون دادم و خوشش اومد. ازم پرسید در مورد شهر خودت به انگلیسی صحبت کن که من در بین صحبتام به دانشگاهم اشاره کردم و اینکه خیلی سطح بالایی داره و ازم خواست درباره رنک دانشگاهم نسبت به دانشگاه های دیگه صحبت کنم که چون بحث آکادمی تر شد راحت تر تونستم صحبت کنم و صحبتام خیلی بهتر و روون تر پیش رفت (زرنگی کردم و بحث رو خودم هدایت کردم به سمتی که قوی تر بودم).
    بعد ازم رزومه کبکی خواست . من همراهم نبود J . به روی خودم نیاوردم و گفتم قبلا فرستادم (البته انگلیسی). بعد برای اطمینان ازم پرسید فرق رزومه کبکی و ایرانی رو میدونی؟ که توضیح دادم (عکسدار نبودن و کوتاه تر بودن).
    مصاحبه به اینجا که رسید 20 دقیقه گذشته بود و من خیلی راضی بودم و حس می کردم که باید قبول شده باشم J و همش به خودم می گفتم چرا تبریک نمی گه به من J . از اینجا به بعد خودم دیگه راحت تر بودم و حس خوبی نسبت به مصاحبه داشتم.
    از من پرسید الان موضوع روز ایران چیه؟ که در موردش صحبت کردم.
    در مورد خود کبک، بازار کار کبک و اینکه چه قدر سرچ کردم و چی می دونم صحبت کردم (سوال تکراری به فرانسه). پرسید که دوست داری در محله های ایرانی زندگی کنی یا فرانسوی زبان، که جواب دادم فرانسوی زبان برای اینکه سریع تر آداپته بشم و زبانم هم تقویت بشه. ازم پرسید چه محله ای تو کبک برای سکونت بهتره و چرا؟ که من گفتم مون قویال، گقدن و کوت د نژ و اسم چند تا محله فرانسوی نشین دیگه و سرچ های خونه رو هم نشونش دادم که از نظر امنیت اینجا بهتره و سرسبز تره که به من گفت گقدن بهتره از بقیه هست.
    گفت کتابapprendre le quebec رو داری؟ و من پرینتشو نشون دادم و اینجا دیگه مطمین شدم که قبولم J
    به من گفت دارم امتیازاتتو حساب می کنم و بعد گفت vous etes selectionee و filicitation منم خیلی با آرامش تشکر کردم و خیلی دوستانه خداحافظی کردیم که خنده کنان به من یادآوری کرد کیفتو جا گذاشتی J و بعد هم منو تا پله ها بدرقه کرد.
    من روز قبل مصاحبه خانم sohastar رو با آقای ریموند خونده بودم و خیلی شرح مصاحبه ایشون و نکته هاشون به من کمک کرد. همینطور پست شماره 6178 آقای هرمن در این مورد که نباید در مورد آفیسر ها پیش داوری کرد واقعا نکته درستی بود. من قبل از مصاحبه با توصیفاتی که شنیده و خونده بودم دوست داشتم مصاحبه من با آقای ریموند باشه و وقتی همه رفتن و خانم آرین دنبال من اومد خیلی حالم گرفته شد چون فکر می کردم ایشون خیلی سختگیر باشه و شدیدا استرس گرفتم. اما همشون واقعا کارشون رو به نحو عالی انجام دادن و همه بچه های دیگه هم از آفیسر و مصاحبشون به اندازه من راضی بودن.
    نکته ای که می تونم به صحبت های بقیه دوستان اضافه کنم اینکه:

    1. حتما همه مدارکتون رو قبل از سفر کامل چک کنید (اصل و ترجمه) و هر چه قدر مدرک معتبر می تونید همراه خودتون ببرید حتی مدارک دوره های تخصصی که ایران گذروندید (کلاس زبان، مایکروسافت دوره های مرتبط با شغل و ....)
    2. حتما یک پرینت از سایت تامین اجتماعی بگیرید و ببرید. (من همراه داشتم و دیگه چک نکرد و ازم پرسید اینو از سایت گرفتی؟ که جواب دادم بله)
    3. موقع چک کردن مدارک مهم مثل کار و تحصیل (اول مصاحبه) آفیسر ها معمولا شما رو (محسوس یا نا محسوس) زیر نظر دارند. حتما در وضعیت با لبخند و آرامش و مطمین باشید و اگر از شما سوال پرسید که می تونه ترجمه اونها رو نگه داره، با اطمینان جواب بدید بله!
    4. اگه دارالترجمه یه کپی از مدارک ضمیمه ترجمه ها نکرده خودتون حتما این کار رو انجام بدید.
    5. حتما 4-5 روز قبل از مصاحبه، مصاحبه رو برای خودتون شبیه سازی و تمرین کنید ولی آمادگی هر پرسشی رو هم داشته باشید به خصوص در مورد مسایل روز ایران و کبک ! (البته خیلی درباره ایران بد نگید و خودتون رو یه آدم ناراضی و غرغرو معرفی نکنید)
    6. نشون بدید که شما الان هم در ایران یه فرد موفق هستید و مدارک برای صحت این ادعا رو حتما تا می تونید همراه ببرید.
    7. اطلاعات عمومی درباره کبک مثل تعطیلات مهم، شعار و سرود ملی ، نخست وزیر و ... هر چیزی که ممکنه آفیسر رو تحت تاثیر قرار بده تقویت کنید. مثلا من داشتم درباره روز ملی کبک (24 ژوین) و فستیوال فیلم کبک صحبت می کردم که بلافاصله از من پرسید می دونی امروز در کبک چه روزیه (20 می)؟ من بلد نبودم و بهم گفت، من هم تشکر کردم که به اطلاعات عمومی من درباره کبک بیشتر اضافه کردید. (کلا سعی کنید خودتون رو خیلی به دونستن بیشتر درباره کبک علاقه مند نشون بدید)
    8. اگه مدارک کار و تحصیل شما مشکلی نداره و بیمه هم دارید خیالتون راحت باشه که قبولید. فقط روی سطح فرانسه ای که ادعا کردید مسلط باشید. همه آفیسر ها کارشون رو عالی بلدند و کاملا مسلط هستند و حتی روانشناسی خیلی خوبی دارند. می دونند با هر فرد چطور برخورد داشته باشند. و مطمین باشید اونها واقعا دوست دارن ما رو قبول کنن.
    9. علی رغم همه استرس و بی قراری که من قبل از مصاحبه داشتم، اما هم خودم و هم همه دوستان دیگه که اونجا بودیم باورمون این بود که یکی از بهترین امتحانات مراحل زندگیمون بود. مطمین باشید برای هر کس که در شرایط ایران تونسته باشه سد کنکور رو بشکنه و کار و زندگی تشکیل بده این یکی از شیرین ترین تجربه های زندگی می تونه باشه. آرامش و اطمینان به نفس رو فراموش نکنید و موفق باشید.


    از همه دوستان تشکر می کنم
    ویرایش توسط M1KE : May 25th, 2013 در ساعت 08:32 PM دلیل: حذف نقل قول

  2. #72
    Member pouyaquebec آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2013
    رشته و دانشگاه
    الکترونیک آزاد کرج
    ارسال‌ها
    222

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    سلام دوستای عزیز امید وارم که حالتون خوب باشه ببخشید که من با یک هفته تاخیر دارم شرح مصاحبمون رو مینویسم... راستشو بخواین ما 3 شنبه شب برگشتیم جاتون خالی و تو استانبول هم دسترسی درست حسابی به کامپیوتر نداشتیم....
    خوب قبل از اینکه شرح مصاحبرو بنویسم سلام ویژه ای به همه دوستان مخصوصا خانم sohastar ..
    ما همون زوج خوشحال 0 امتیازیم که قبلا نوشته بودن...
    اگه مصاحبه دارید و دارید این مطلب رو میخونید بهتون بگم که اصلا نگران نباشید.. اما فقط نگران نباشید نه اینکه بی خیال باشید و درس و زبان و امادگی یادتون بره... راستشو بخواین من خیلی وقته که خاطرات مصاحبه های مختلفی رو از سایت ها وبلاگهای مختلف میخونم تقریبا 3 ساله هیچ وقت یادم نمیاد به اندازه این 2 ماهه همه بچه ها از آفیسرا راضی بوده باشن اینو به خاطر این نمیگم که خودمون قبول شدیم یه نگاه به پستای همین یه هفته بندازین خودتون متوجه میشین اما بازم میگم فقط استرس نداشته باشید اما دقت به اندازه کافی سعی و تلاش هم بیشتر از کافی..
    اگه یه نگاهی به پستای قبلی من بندازید میبینید که 3 هفته قبل از مصاحبمون دچار تردید اجیبی شده بودم هرچی حساب میکردم میدیدم امتیاز ما با احتساب 6 نمره ای که آفیسر بده بازم کمه خلاصه خیلی به هم ریخته بودم اما نذاشتم از این دغدغه ذهنیم خانمم که مین هستش با خبر بشه تا بهش استرس وارد نشه خودمو واسه همه چی اماده کرده بودم خلاصه اما واقعا اصلا اون چیزی نبود که حتی من در موردش خونده بودم ....
    حالا بازم قبل از توضیح چندتا توصیه خیلی مهم دارم که امیدوارم به دردتون بخوره.

    1. دم دمای مصاحبه زیاد این سایت اون سایت دنبال اینکه از چیزی خبر دار بشید نرید چون وقتتون خیلی ارزشمند تره به زبانتون و اطلاعاتتون و کامل بودن مدارکتون برسید
    2. خیلی زود تر از مصاحبه نرید استانبول به نظر من 1 روز قبل کاملا مناسب و کافیه بیشتر سعی کنید بعدش بیشتر بمونید.. زود تر برید الکی میخواین خودتونو تو هتل حبس کنید به هیچی هم نمیرسید
    3. روز قبل مصاحبه حتما برید مسیر و هتل رو شناسایی کنید اما اصلا اصلا اصلا تو تایمی که مصاحبه ها بر گذار میشه نرید ساعت 5:30 به بعد برید که هم هوا بهتره هم دیگه کسی نیست که ببینیدش و استرستون و خدای نکرده اضافه کنه
    4. روز مصاحبه هم اصلا اصلا خیلی زود نرید 1 ساعت قبلش خیلی خوبه اما بیشتر فقط ضرره

    حالا تو شرح مصاحبه به تو صیه های من پی میبرید....
    از روز قبلش که رسیدیم فرودگاه سبیحا شروع میکنم صبح رسیدیم و تا ظهر تو هتل جا گیر شدیم عصر که شد حدود 5 من تنها از هتل راه افتادم سمت Hilton parksa هواستون به parksa باشه اخه 3 تا هیلتون تو یه منطقه هست که حتما میدونید و parksa از همشون نا شناخته تره خلاصه به هر زحمتی بود ما این هیلتون رو پیدا کردیم با شلوار ورزشی و کفش اسپرت رفتم به رزوشن میگم پارکسا همینجاس؟ من فردا مصاحبه دارم بعد فکر میکنید چی جواب داد؟ یه برگه که به همه میدن که توش نوشته منتظر بمونید تا بیان صداتون کنن بهم داده میگه بفرمایید بشینید.. ساعت 7:30 شب ؟؟؟ خلاصه کلی خجسته شدیم و برگشتیم تا فردا .. اما ریسک نکردم که بخوایم با اتوبوسایی که دیشبش مسیرشو یاد گرفته بودم بریم یه تاکسی گرفتیم و 20 لیر نا قابل دادیم.. ساعت 2 مصاحبمون بود ما حدود 1 رسیدیم تو لابی 2 تا زوج دیگه نشسته بودن که معلوم بود ایرانی نیستن یه زوج لبنانی و یه زوج فلیپینی با یه بچه شر پر سرو صدای خنده دار که وسط لابی قلت میزد
    چند دقیقه ای بود که تازه نشسته بودیم که درب اسانسور باز شد و یه اقا که معلوم بود هموطنه با دانیل اومدن بیرون... شنیدم که دانیل داره بهش در مورد مراحل فدرال توضیح میده و دیدم که لبخند هموطن گشاده رومون تا نزدیکای دندون عقل کش اومده بود منم تو دلم خوشحال شدم و روحیه گرفتم... اما فکر میکنید چه اتفاقی افتاد؟؟ من و خانومم قرار گذاشته بودیم که با هیچ کس سر صحبت و باز نکنیم و ترجیحا صحبت نکنیم؛ این هموطن غیور که هر جا هست براش آرزوی موفقیت میکنم راست راست اومد طرف ما و با همون لبخند ملیییییییح گفت : شما مصاحبه دارید؟ ما دیدیم که بی ادبیه جواب ندیم و زیر قولمون زدیمو جوابشو دادیم و گفتیم بله. بازم بدون مقدمه گفت : هه هه من ریجکت شدم و رفت..... اخه آدم میمونه چی بگه ؟ اگه خودم با گوشای خودم نشنیده بودم که چی میگفتن اینقدر شاکی نمیشدم.... مثلا الان روحیه ما تضعیف شد و تاثیر تو مصاحبمون گذاشت و قبول نشدیم ... جای شما باز تر میشه تو کانادا... ای که من اگه نبینمت تو مونترال D:
    بگذریم. یه کوچولو اون زوج لبنانی باهامون حرف زدن که تو همون چند دقیقه انچنان انرژی به من داد که نگو وقتی اوضاع زبان اونارو دیدم به خودم امیدوار شدم... اما اقاهه اینقدر استرس داشت که هی پشت هم میرفت بیرون سیگار میکشید
    بعد 3تا از افیسرا رفتن بیرون فکر کنم رفتن ناهار چهارومیشون هم بعد از چند دقیقه با یه دختر خانم عرب اومد بیرون که کلی خوشحال بود دختره خودش اومد نشست کنارمونو شروع به حرف زدن کرد و دلداری داد و گفت نگران نباشید خیلی آسونه و از اینجور حرفا..
    دیگه کم کم داشت نزدیک 2 میشد چند باری دانیل با اون طرز راه رفتن خاص خودش اومد و رفت و منم با اینکه نمیشناختمش هر دفعه یه لبخند تحویلش میدادم و دست خانومو میگرفتم تا میزان استحکام خانواده 2 نفرمون رو درک کنه.
    خلاصه بلاخره اومد و صدا کرد... اما نمیدونم چرا به خانم گفت موسیو... من فکر میکنم میخواست ببینه ما چقدر استرس داریم و اصلا میفهیم که چی گفت یا فقط به اسم خودمون واکنش نشون دادیم... خلاصه تا گفت موسیو پریا ما هم گفتیم بونژوق ؛ مادام پریا
    که اونم با علامت سر تائید کرد.
    تا وارد اسانسور شدیم رو به خانمم کرد و گفت ایران زندگی میکنین؟ از اولش ایرانی بودین؟ تهران زندگی میکنین؟
    که دیگه رسیدیم طبقه پایین بعد بدو بدو رفت به سمت اتاق طوری که من تقریبا جا موندم من نفر اخر رسیدم به اتاق و خودش جولو تر رفت تو اتاق و قتی من رسیدم اون نشسته بود پشت میزش طوری شد که من شک کردم در و باید ببنم یا نه که اونجا بود که از تجربه دوستانی که مصاحبشون و خونده بودم استفاده کردم و درو بستم..
    حس کردم همه چیز دسته اونه و ما از جو دور شدیم واسه همین تا دیدم لای پنجره اتاقش بازه با خوشحالی گفتم امروز هوا واقعا عالیه شمام موافقین و انگار خیلی از اینکه من حرف رو شروع کردم خوشش اومد و گفت بلههه....
    بلا فاصله از خانم پرسید بچه ندارید ؟ که خانمم گفت نه و من در ادامه گفتم اما خیلی دوست داریم بچه دار شیم .
    بعد به خانم گفت چرا میخوای بری کبک؟ که خانم خوب جواب داد البته خواست که این سوال انگلیسی جواب بده.
    رو به من کرد و گفت تو چرا میخوای بری؟ منم گفتم اوه ؛ پس پوق کوا کبک؟ چون پیشرفته س .. بخاطر ارزشهاش ... یه مکس کوتاه کردم و گفتم : بذار من یه سوال از شما بپرسم . شما خودت حاضری که کبک رو ترک کنی؟ خودم ادامه دادم . معلومه که نه به خاطر همه چیزای خوبی که داره و منم به خاطر همه اونا و اینکه پیشرفته س و از همه مهم تر اینکه دوست دارم بچه هام تو کبک به دنیا بیان و زندگی کنن که برقشو تو چشاش دیدم... به تشکیل خونواده اگه مجردین و به بچه دار شدن اگه متاهلین خیلی تاکید کنید.
    بعد دیگه اصلا پرسش و پاسخ خاصی نبود و فقط چک کردن مدارک بود
    مدرک زبانمونو خواست نامه کارامونو خواست
    بعد به خانمم گفت که تیترای کارتو به انگلیسی بگو و بعدش خانمم خیلی خوب نتونست بگه و بیشتر فرانسه بود تا اینگلسی جالب اینجا بود که خود دنیل هم که خواست انگلیسی حرف بزنه یکم فرانسه قاتیش کرد که با هم خندیدیم اما نمره کامل زبان رو به خانمم داد.
    خانمم 2 تا سابقه کار پاره وقت بدون بیمه داشت 5 سال؛ و یه 700 روز بیمه که گیر داد بیمه اون 2 تا 5 سال کجاست که خانمم گفت اون وقت دانشجو بودم و پاره وقت بودم و ... ولی زیر بار نرفت و گفت فقط همون 700 روز محاصبه میشه،اینجا بود که خانمم گفت 2010 وقتی من داشتم مدارکم و میفرستادم بیمه جزو شرایط نبود و من با همین سابقه کاری فایل نامبر گرفتم.
    بعد به خانمم یاد اوری کردم که فرمای جدید رو بده و اونا رو دید و بعد به خانمم گفت cv داری و سرچ کاری چی داری بعد شروع کرد به چالش کشیدن بحث که من همون جا به خودم گفتم فینال همینجاس..
    گیر داده بود که تو اولش که بری باید به عنوان تکنیسین کار کنی و نمیتونی مهندس باشی و این سرچای تو مال مهندساس و خانمم گفت من میدونم که باید عضو order بشم و چند سال اول کار اموزی کنم و اینکه اصلا برام عنوان کاریم مهم نیست همینکه کار کنم و کار معماری کنم کافیه و من فقط کافیه وارد یک firm معماری بشم ، به عنوان تکنسین شروع میکنم ولی اینقدر به قابلیت هام مطمئنم که می دونم از عهدش بر میام وجایگاهم ارتقا میدم.کاملاً معلوم بود چیزی و شنیده که می خواست خلاصه خانومم حصابی از پسش بر اومد .
    بعد دنیل گفت پس توی cv عنوانتو باید عوض کنی تا بهتر کار گیرت بیاد وقتی اینو گفت فهمیدم که قبولیم بعد شروع کرد سرچای کاریرو نگاه کردن و یه چیزایی رو از توشون های لایت میکرد.
    بعد رو به من کرد و نامه کارمو خواست و گفت شرح وظایف کاریتو بگو و بعد گفت شرکتتون چه کاری انجام میده و منم توضیح دادم و بعد نامه بیممو خواست و مدارک تحصیلی و اینارو چک کرد و گفت میدونی که باید عضو اقد بشی؟ منم فهمیدم که داره امتحانم میکنه و گفتم که ما اقد نداریم و همه تکنیسین ها تو کبک فقط عضو یه اسوساسیون هستن و اینم اسمو فرمشه و فهمید که میدونم و بعدش دیگه گیر نداد و پرسید سرچ کاری داری که منم چندتا بهش نشون دادم ولی خیلی دقیق نگاه نکرد....
    بعد دیگه شروع به تایپ کرد و منم که دل تو دلم نبود یه سوتی بزرگ دادم و با لبخند ملیحی پرسیدم نو زوون اکسپته؟ که اونم با لبخند و حرکت سر تائید کرد و گفت بذار پرینتر کارشو انجام بده .
    بعد فهمیدم که چی گفتم...
    بعد یکی در اتاق رو زد و رفت بیرون ما دو تا هم کلی ذوق کردیم وبعد از 4 - 5 دقیقه برگشت و نشست پشت لپ تابش و به من گفت از پشت سرت یه کتاب بردار و منمapprendre le Québec برداشتم و بعد گفت از اون بروشور ها هم بردار بعدشم دیگه تقریبا مثل همه یادم نمیاد که چی توضیح میداد.
    خلاصه اومدیم بالا و دوستان رو دیدیم و دوستان هم ما رو دیدن و به قول تر کا : تمام...
    هر سوال خاصی هم اگه بود در خدمتم
    در ضمن معذرت میخوام اگه زیادی زیاد حرف زدم....
    تو این راه که هنوزم ادامه داره فقط همسر عزیزم هست که همیشه سنگینیه بیشتر و تحمل میکنه و همه بار این روزا رو دوشش بود .. ازش واقعا ممنونم
    از همه معلمای عزیزمونم ممنونم
    و از همه شما دوستای گرامی.

  3. #73
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    رشته و دانشگاه
    civil engineering-azad university
    ارسال‌ها
    53

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    سلام بچه ها
    منم هفته پیش مصاحبه ام بود با آرین و قبول شدم رشتم 6 امتیازیه و وقتی ازش پرسیدم که زبانم و چند زدی گفت ب 2 مصاحبه منم مثل همه خیلی روتین بود اولش فرانسه بعد انگلیسی و بعد دوباره فرانسه و همون سوالای تکراری که از همه می پرسن کلا خیلی مثبت بود اگه مدارک کامل باشه و در حد نرمال فرانسه و انگلیسی بدونین اصلاااااااااا جای ناراحتی نیست الکی یه عده می گن فلان آفیسر خوبه فلان آفیسر بده نمی دونم ما ایرانیا چرا انقدر دنباله حاشیه ایم سئالام تقریبا یکی بود از همه همونارو پرسیده بودن فقط واسه اینکه ببینن حفظ نکردی یه سوال انحرافیم می پرسن مثلا از من پرسیده بود که کی اومدی ترکیه کجاهارو دیدی و سفرای خارجی قبلیت کجا بوده یا از یکی دیگه پرسیده بود تو ایران بخوای یه دوست دختر جدید پیدا کنی چطوریه یا از یکی دیگه که وکیل بود راجع به نحوه قضاوت و عدالت و اینچیزا پرسیده بود یه چیز دیگه هم راجع به زبان بگم که الکی باز یه عده بدون اینکه چیزی بدونن حرف بیخودی می زنن من خودم اینو از آفیسر پرسیدم اولا چیزی به نام فرانکوفون برای امتیاز زبان وجود نداره اون اف رو واسه همه کسایی که از فرانسه نمره می گیرن می زنه و یه کد هست نه اینکه اوله کلمه فرانکوفن باشه گفتش که اونی که مدرکه زبان داره همون نمره مدرک و براش می زنم اونیم که نداره خودم تشخیص می دو و طبق چارت ت س اف نمره می دم و در امتحان ت س ف چیزی به نام فرانکوفون وجود نداره گفتش بعضیا 10 سال تو کبک زندگی می کنن ولی فرانکوفن نیستن شماها چجوری می خواین فرانکوفن بشین ضمن اینکه نمره زبان هییییییچ ربطی به سرعت پروسه مدیکال نداره و دولت کانادا اصن براش مهم نیست که شما چقدر فرانسه بلدی و اینکه اگرم نمره فرانسه کامل بگیری بازم می تونی کلاس زبانه کجانی بری تو کبک تو رو جان هر کی دوست دارین الکی جو ندین و بدون اینکه اطلاع داشته باشین حرف نزنین حالا پسر خاله همسایه اصغر آقا ذفته کبک چیکار کرده من نمی دونم اینا چیزایی بود که خود ]فیسر به من گفت

  4. #74

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    قبل از هر چیز باید از کلیه دوستان که در این مسیر با نوشته های خودشون به من کمک کردند تشکر کنم و وظیفه خودم می دونم که شرح مصاحبه را بنویسم تا هر کسی می خواهد از آن استفاده کند .
    مصاحبه من و همسرم روز 22 می ساعت 10:30 بود ( لازمه بگم که مین همسرم با رشته پرستاری بود ) که من به توصیه دوستان حدود یک ربع قبل از آن خودم را به هتل هیلتون رسوندم . همراه با من یک زوج ایرانی ، یه آقای غیر ایرانی ( چون با هاش صحبت نکردم ملیتش را نفهمیدم ) و یک خانم پرستار مجرد بودند .ما را بعد از نیم ساعت تاخیر صدا کردند کم کم داشتم شک می کردم که آیا تاریخ و ساعت را درست دیدم یا نه ! یه خانم با قد متوسط (خانم ایزابل ) ما را به یه اتاق در همان طبقه همکف راهنمایی کرد چون مسیر دور نبود تو راه با هم اصلا صحبت نکردیم داخل اتاق یه میز کنفرانس 10 نفره بود خودش اول میز نشست و من و همسرم هم سمت چپ اون نشستیم . من و همسرم استرس زیادی داشتیم اما رفتار شایسته ایشون باعث شد استرس ما کم بشه ، بعد از احوال پرسی توضیح داد که چرا اونجا هستیم و اون چه کار خواهد کرد بسیار آرام و متین صحبت می کرد من دقیقا تمام صحبت های اون را فهمیدم طبق بقیه مصاحبه ها ابتدا پاسپورت ها و شناسنامه ها را خواست و بعد نوبت به مدارک تحصیلی دیپلم و پیش دانشگاهی و لیسانس به همراه ریزنمراتشون رسید . پس از آن در مورد کار همسرم سوال کرد و شرح وظایفش تو ایران و مدارک اونا را خواست گواهی کار و هم نامه بیمه ( اصلا هم تو سایت چک نکرد ) . بعد نوبت به من رسید همون مراحل برای من هم تکرار شد . بعد رفت سر اینکه چرا منترال که من هم سرچ کاملی داشتم و همسرم از روی همون توضیحات کامل داد . ( البته همه مستند و از روی آمار بود ) در کل خیلی سوال های متفرقه و حاشیه ای نپرسید همینطور که مدارک را چک می کرد و با ما صحبت می کرد روی لپ تاپ تایپ می کرد بعدش یه نگاهی به جدول امتیاز ها کرد و پرسید که آیا فرم تعهد عضویت در نظام مهندسی و پرستاری را پر کردیم که من گفتم که برای همسرم قبلا فرستادم و اون چک کرد و تایید کرد و گفت باید تو هم پر کنی و فرم را به من داد و من پر کردم و آپدیت فرم های درخواست و تمکن مالی را هم ازمون گرفت و خیلی هم خوشحال شد که قبلا پرکرده بودم و آماده بود . برا همین پیشنهاد می کنم فرم ها حتما پر کنید و با خود ببرید . وقتی این فرمها را خواست دیگه فهمیدم که قبول شدیم و بعدش ایشون گفت که قبول شدیم و csq را پیرینت گرفت امضا کرد و به ما داد و شروع کرد توضیح دادن اینکه بعدا باید چی کار کرد .

  5. #75
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    رشته و دانشگاه
    صنایع غذایی دانشگاه علوم و تحقیقات
    ارسال‌ها
    70

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    سلام دوستای خوبم
    میدونم خیلی دیر شده ولی از همه شما معذرت میخوام من و همسرم 7 می با آفیسر ایزابل مصاحبه داشتیم و خدا رو شکر قبول شدیم.من کاردانی صنایع غذایی داشتم و کارشناسی کشاورزی گرایش صنایع غذایی. نفر اصلی من بودم ،الان که چند روز از مصاحبه میگذره بیشتر میفهمم که چرا این همه استرس بیخود داشتم مصاحبه خیلی راحت تر از اون چیزی هست که فکرشو میکنید و مطمئنا کسایی موفق میشن که استرس کمتری دارند.ما یه ساعت و نیم قبل از مصاحبه هتل بودیم بر عکس بقیه آدمایی که میگن با کسی حرف نزنید(قبل از مصاحبه)ما با یه آقایی که قبول شده بود کلی حرف زدیم و ایشون کلی بهم روحیه دادن وقتی آفیسر ایزابل صدام زد بلند شدیم و ایشون ما رو به سمت اتاقشون راهنمایی کردن،دوستان شرح مصاحبه هر کسی با بقیه فرق میکنه به نظر من اول باید دید آفیسر چطوریه؟جدیه... آفیسر با گرفتن پاسپورت از من شروع کرد سابقه کارم رو چک کرد و شرح وظایفم و من هر چی میتونستم توضیح میدادم تا این که خودش سوال بعدی رو میپرسید ، در مورد اینکه چرا کبک؟چرا مونترال رو انتخاب کردی (این سوالی بود که از همسرم هم پرسید)من همیشه استرس اینو داشتم که موقع مصاحبه حرفای آفیسر رو نفهمم ولی اصلا این جور نبود لهجه خوبی داشت و راحت متوجه میشدم در حالی که مدارک رو چک میکرد هر از گاهی ساکت میشد و تایپ میکرد من از گوشه مانیتور دیدم که وارد سایت شرکتم شده خیلی بدون استرس نوضیح میدادم و در حال لبخند زدن بودم جو مصاحبه ما خیلی خوب بود طوری که هر وقت میخواستم اشکالات گرامری خودمو اصلاح کنم و بر میگشتم به جمله قبل میخندید.از من در مورد محصول تولیدی شرکتمون توضیح دادم و اون خیلی خوشش اومد از همسرم هم در مورد شرح وظایفش پرسید و پرسید که در مورد نوروز چی میتونه بگه من که دیدم آقای همسر با استرس جواب میده به اونجا که رسید داشت میگفت خونه هامون رو تمیز میکنیم من پریدم وسط و گفتم به خصوص من و.... و اون کلی خندید،ولی به طور کلی مدارک رو خیلی دقیق چک میکرد در مورد سرچ های کاری که انجام داده بودم پرسید،در مورد سرچ های کاری همسرم هم پرسید و اسم چند مرکز در مورد شغل خودش در اونجا پرسید و گفت میدونی اجاره اونجا چقدره؟مدرک تف گفت دارید و از اونجایی که من داشتم ارائه دادم چون مال 1 سال پیش بود بهش گفتم من بعد از اون کلاس هامو ادامه دادم،به انگلیسی در مورد شرح وظایفم پرسید و کشوری که قبلا رفته بودم.بعد هم در مورد apprendre le quebec پرسید یه چیزای مختصری گفتم.اون یکیش رو بهم داد با یه ذوقی ازش گرفتم و بعد هم csq رو پرینت گرفت و بهم داد.در ضمن حین درخواست مدارک تحصیلی بهش گفتم چون من وکیل نداشتم موقع ارسال مدارک نمیدونستم رشته کاردانیم 12 امتیاز داره میشه بررسی کنید ،گفت موقع بررسی شرح وظایف جواب میدم.و در آخر هم گفت بررسی کردم و پذیرفتم.دوستان فراموش نکنید که از لحاظ روانشناسی با آفیسر ارتباط برقرار کردن خیلی مهمه.موفق باشید
    تاریخ دریافت مدارک توسط سفارت دمشق:29 سپتامبر2010 تاریخ دیافت ایمیل آپدیت سابقه کار 18 ژانویه2013 تاریخ دیافت ایمیل مصاحبه:11 مارچ 2013 قبولی در مصاحبه:7می 2013 فایل فدرال :14 آگوست 2013 نامه آپدیت ومدیکال:2 اکتبر 2013 بلاخره پاس ریکوئست:27 فوریه 2014

  6. #76
    Member pejman57 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2009
    رشته و دانشگاه
    computer -software
    ارسال‌ها
    255

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    سلام دوستان.ما دیروز مصاحبه داشتیم شکر خدا قبول شدیم.آفیسر ما آقای هنس بود مرد میانسال قد کوتاه و بسیار مهربان.روز مصاحبه ما نیم ساعت زودتر در لابی هتل بودیم.یه خانم و آقای مسن هم بودند که فکر کردیم واسه سرمایه گذاری مصاحبه دارند بعدن فهمیدیم که پسرشون مصاحبه داره که متاسفانه رد شده بود.راستش من استرس گرفتم ولی نگذاشتم خانمم بفهمه.من یه کاعذ دستم بود و داشتن ارزشهای کبک رو مرور میکردم که آقای هنس اومد اسم من رو صدا کرد دست داد و خوش آمد گفت و رفتیم طبقه پایین .من خلی استرس داشتم که با برخورد خوب آفیسر استرسم کم شد.باید بگم مصاحبه عجیبی داشتیم 1.45 دقیقه طول کشید.من کلی سئوالهای مصاحبه رو کار کرده بودم و منتظر سئوالهای چرا کانادا چرا کبک و اینا بودم که اولش با چک پاسپورت و عقدنامه و شناسنامه شروع کردهمزمان هم مشغول تایپ کردن بود.خلی آروم حرف میزد ولی لهجه کبکی داشت که راستش خیلی متوجه نمیشدم.اول گفت سئولی دارید که ما هم تغییرات پرونده رو براش توضیح دادم.اونم سرشو به نشانه تائید تکون داد.پرسید مدرک زبان دارید که گفتیم نه ولی نپرسید چرا.کل مدت مصاحبه در حال تایپ کردن بود.بعد مدارک کاری منو خواست مثل سابقه کار منم کل قرار دادکاری و حکم حقوقی و فیش حقوقیمو بهش دادم که نگاه کرد اما کلشونو برگردوندبعد پرسید بیمه دارید که من نامه بیمه با ترجمش و ترجمه دفترچه بیمه بهش دادم خیلی با دقت نگاه کرد.با ذره بین امضا هاشو چک کرد که پرینت سایقه بیمه فارسی که از سایت تامین اجتماعی دانلود کرده بودم رو بهش دادم پرسید خودت پرینت گرفتی که من تائید کردم و مهرش کرد و خیالش از بیمه راحت شد.بعد یه سئوال کرد که اصلا نفهمیدم همینطور نگاهش کردم گفتم تکرار کنه که آرام و شمرده تکرار کرد ولی هیچی نفهمیدم آخرش با اشاره گفت میزی که جلومونه چند تا پایه داره!!منم فقط لبخند زدم.بعد پرسید چرا فکر میکنی منهدس خوبی هستی؟!منم گفتم 10 سال سابقه کار دارم و محل کارم شرکت مهمیه و از این حرفها....بعد با انگلیسی شروع کردم پرسید اسمت چیه و بعد گفت یه درخت چی داره؟!!منم به فرانسه گفتم برگ داره که تذکر دادفانگلیسی بگم ،گفتم میوه داره یا گل.گفت هردرختی اینا رو نداره هر درختی اول اینکه زنده است(شما فهمیدید یعنی چی به منم بگید)بعد گفت فیزیک گربه رو توضیح بده.منم به انگلیسی یه چیزایی گفتم.همچنان منتظر شئوال های همیشگی بودم که رفت سراغ خانمم.مدارک تحصیلیشو چک کرد ارشد خانم من هنوز مدرک موقت بود و مهر دادگستری و وزارت خارجه نداشت که هیچی نگفت پرسید موضوع پایان نامت چی بوده که من نفهمیدم ولی خانمم خوب فهمیده بود و جواب داد. بعد پرسید پشت سرت چیه که یه ساعت دیواری بود و خانمم هول شد گفت ساعت مچی!همین.دیگه هیچی نه از خانمم نپرسید و هیچ مدرکی مثل سابقه کار هم نخواست.بعد سرچ های کاریمو دید گفت کجا میخوای اقامت کنی گفتم مونترال.بعد سرچ خونه رو خواستگفت شما یه بچه دارید چرا خونه 1 خوابه سرچ کردی!گفتم اولش تا کار پیدا کنم باید صرفه جویی کنم. ولی قانع نشد بهد فرم اولیه ثبت نامم رو آورد یه جمله بالای امضام و زیر ارزشهای کبک بود پرسید پعنی چی!منم دیگه راستش یکم نا امید شده بودم گفتم نمیدونم.بعد گفت میدونی میدونی کبک یه جامعه دموکراتیکه که من تائید کردم.گفت اگر دخترت فردا همجنس باز بشه چی میکنی؟!!!منم موندم چی بگم گفتم خوب اون حق داره روش زندگیشو خودش انتخاب کنه.بعد از خانمم نظرشو خواست که خانمم فقط یه لبخند زد .بعد مشغول تایپ کردن شد و گفت مدارکتونو جمع کنید.راستش مننتظر بودم بگه خوش اومدید چون چندتا سئوالشو اصلا نفهمیده بودم خانمم هم کلا 2 سئوال پرسیده بود که یکیشو غلط جواب داده بود.چند دقیقه تایپ میکرد و بعد گفت شما قبولید که من مات و مبهوت نگاهش میکردم.بعد تبریک گفت و توصیه کرد فرانسه رو قوی کنید یه 10 دقیقه ای حرف زد که راستش بیشترشو نفهمیدم فقط با سر تائید میکردم.csq رو پرینت گرفت و داد به ما که چک کنیم بعد ما رو تا جلوی در بدرقه کرد.
    هیچکدوم از سئوالهای رایج رو از ما نپرسید حتی سابقه کار خانمم رو هم نخواست حتی سابقه بیمه.در کل باید بگم سئوال هاش بیشتر روان شناسی بود تا تخصصی
    سابقه بیمه براشون خیلی مهمه.کلا هدفشون قبول کردن ماست مگر اینکه واقعا مشکلی باشه.راستی دوستان کامپیوتری هم در جریان باشند کد رشته من 2281 بود که کلا تو برگه های csq عوض کرده بود با یه عنوان و کد دیگه همچنین خانمم.دیگه اینکه گفت شما لازم نیست عضو انجمن مهندسین بشید و باید مدارکتتون معادل سازی بشه.دیگه اینکه این قانون جدید شامل ما نمیشه.این بود کل مصاحبه ما.با آرزوی قبولی همه دوستان
    FN:2011/02/07 **CSQ:2013/08/27**FFN:2013/12/10**UPDATE:2014/01/25**MEDICAL:2014/03/07**VISA:2014/05/08

  7. #77

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    دوستان سلام ما رفتیم مصاحبه و مشروط شدیم فکرکنم اون روز ها روز مشروطی بود روز قبل و همون روز همه مشروط شدن هر کی از اتاق می اومد بیرون مشروط میشد نیم ساعت قبل از مصاحبه رسیدیم در لابی نشستیم یک زوج دیگه هم اومدند من شروع کردم به دوره کردن ارزشها ی کبک بعد ا ونها از من پرسیدن که مصاحبه دارمی گفتیم بله بعد شروع کردیم به فرانشه خوش و بش آفیسر پیر مرد قد کوتاهه اومد اونها رو صدا کرد بعد اون یکی که سمعک داشت اومد ما رو صداکرد حتی درست با ما سلام و احوال پرسی نکرد تا ما بلند شدیم که بگیم مارو صدا کردی پشتش رو کرد و راه افتاد به سمت اتاقش اتاق های مصاحبه دیگه پایین نیست از پشت اون راه می رفتیم یه پیرمرد تپل و شلخته که هر لحظه فکر می کردی داره شلوارش می افته وارد اتاق شدیم نشستیم و سلام کردیم به زور سرش رو بلند کرد و گفت بنشینید خودش رو تو یک جمله معرفی کرد پاسپورت من رو بعد مال همسر رو خواست چک کرد مدرک تحصیلی من رو خواست باریز نمرات چک کرد هی نگاه مانیتورش میکرد و مینوشت مدرک کاری من رو خواست من 4 سال قبل از5 سال اخیر سابقه با بیمه داشتم قبول نکرد بعدش 5 سال بدون بیمه با تمام مدارک داشتم قبول نکرد که من باهاش بحث کردم و گفت برای ایرانیها فقط کار بابیمه من هم گفتم این انصاف نیست فقط 9 ماه اخیرم رو با بیمه قبول کرد .بعدا کارم رو پرسید و شروع کرد به صحبت و همش رو به انگلیسی پرسید تمام وقت باحرف زد چون من مترجمم خیلی سوال های عجیب غریب می پرسید نمی دونم از کجا این سوال ها رو می آورد جو بسیار بدی بود بسیار ما روبا پوز خنداش تحقیر میکرد اعصابم رو بهم ریخته بود کلی با من کل کل کرد رفت سراغ همسر. همسرم کپ کرده بود انگار دهنش قفل شده بود سوالهاش رو دست و پاشکسته جواب داد من گفتم که ایشون استرس داره خواهش میکنم کمی صبرکنید به خودش مسلط بشه اما قبول نکرد و با بی انصافی بهش از زبان صفر داد
    همین کارمون روخیلی خراب کرد در آخر گفت برای همسرت که رشته اش فنی هست کارفراوونه احتیاج زیادی هم به زبان نداره ولی تو به عنوان مترجم کارت اونجا خیلی سخته یک نیم ساعتی با من بحث میکرد که تو چون اوریجینالی فرانسه یا انگلیسی نیستی نمتونی کار پیداکنی مترجم های اونجا خیلی قهار هستند و شما نمی تونی کار پیدا کنی من در جوابش هی میگفتم می تونم برای من کار نشد نداره هی گفتم و اون هی تکرار میکرد کسی اگر ما رو از بیرون میدید فکر میکرد ما داریم دعوا میکنیم آخرش گفتم خیلی خوب کارمندی منشی گری اینها رو که بهم میدم نگاه کرد و گفتم خوب نمیدن میرم تو هتلها کارهای خدماتی میکنم که اینجا گفت چی تو درس خوندی من گفتم برام مهم نیست سرتون رو دردنیارم آخرش یه دودوتا چهارتا کرد و گفت وقتی سی اس کیو گرفتی بعدش چی کارمیکنی و از اون سوالهای همیشه آخرش از کلم داشت دود بلند میشد ولی رفتارش اصلا مهربون یامحبت آمیزاینطور که بقیه میگن نبود بعد گفت نمی خوام ردتون کنم خیلی دلم می خواد قبول شین پس برین و مدرک زبان بیارین تا مدرک سی اس کیو تون رو بفرستم گفتم چرا گفت می خواین ردتون کنم که من گفتم نه تورو خدا گفتم هردومون گفت نه فقط شما مراحلش رو توضیح دادکه من نفهمیدم و دوباره باز بون خودم تکرار کردم گفت یک سال وقت داری مدرک بفرستی هر وقت فرستادی .گفتم چطور به کجا بفرستم گفت یک نامه معمولا برای شماها می اد مبنی بر ردی یا مشروطی که برای شما نامه درخواست مدرک می آد .آخرش که من داشتم باهاش بحث میکردم گفت من یک ساعته برای شما وقت گذاشتم حرصم در اومد خواستم بگم 2سالو نیمه مارو الاف کردین حالا یک ساعت خیلیه .در ضمن مدرک بیمه من رو نگه داشت گفت لازمه
    و لی خلاصه اینکه خدا به ما رحم کرد شوهرم کپ کرد. سابقه ام پرید ولی باز هم مارو مشروط پذیرفتند .من نتیجه گرفتم که دید بسیار مثبتی دارن و واقعا می خوان مارو قبول کنن
    و اینکه در طول مصاحبه من خیلی از اهدافم دفاع کردم و همش مثبت بودم و همش دنیایی رو که اونجا تصور می کردم رو براش شرح میدادم و هی میگفتم من هدفم بزرگه براش هر کاری می کنم و از این جور حرفها
    بعد که بلند شدیم خداحافظی کردیم اومدیم بیرون دیدیم همه مثل ما مشروط شدن .

    بعد تا یک نصفه روز گیج میزدیم و تصمیم گرفتیم بگیم گور بابای مصاحبه یک 6 روز دیگه مسافرتمون رو تمدید کردیم ولی همش استرس مدرک خواسته شده رو داشتیم .
    اینم شرح مصاحبه ما.
    شروع پروسه 2011 سابمیت مدیکال 10 جولای 2017پاس ریکویست 19فوریه 2018 ویزا 20فوریه 2018

  8. #78
    Member
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    رشته و دانشگاه
    Ms of Computer engineering
    ارسال‌ها
    350

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    دوستان سلام.
    من 9 اکتبر ، 17 مهر مصاحبه داشتم و قبول شدم. اینجا می خواهم شرح مصاحبه و همچین در مورد مصاحبه چند تا از کسایی رو که اونجا خودم دیدم بنویسم.
    روزی که به استانبول رسیدم، با آقایی آشنا شدم که با هم تو یک تور بودیم. اون هم مصاحبه داشت ولی سرمایه گذاری یک ساعت قبل از من. من ساعت 11.30 مصاحبه داشتم ولی با این دوستمون از هتل با هم حرکت کردیم و حدود ساعت 10.15 تو هتل هیلتون پارکسا بودم. دوستان همین جا یک نکته رو دقت کنید: استانبون یک هتل دیگه هم بنام هیلتون داره که اتفاقا خیلی نزدیک به پارکسا هستش، یک وقت اشتباهی نرید! حتما قبلا تو نقشه چک کنید و حتما یک روز قبلشم برید محل رو پیدا کنید...
    خلاصه ما وارد هتل شدیم. اونجا دو تا زن و شوهر نشسته بودند منتظر مصاحبه ، همینطور یک زن و شوهر فک کنم لبنانی و یک دختر که بازم از کشورهای عربی بود. البته چند نفر دیگه هم که پرونده های سرمایه گذاری داشتند تو لابی بودند و همینطور سه نفر وکیل های اونها که از کانادا اومده بودند و کارگزاهای آونها که از تهران یا کانادا اومده بودند. خلاصه لابی شلوغ بود. من هم نشستم منتظر اینکه نوبتم بشه. داشتیم با بچه های اونجا صحبت می کردیم اینطور که می گفتند آفیسرها خیلی خوبند و همه رو روز قبل قبول کردند بجز یکی دو مورد که ظاهرا مشکل داشتند.
    اول اینو بگم که این دوره مصاحبه ها از 8 اکتبر شروع شده و من که 9 اکتبر بودم دومین روز این سری بودم. سه آفیسر مصاحبه می کنند. دو خانم و یک آقا. آقا همون سیمون معروفه که من دیدمش بسیار آدم با شخصیت و خوب و مودبیه . یک خانم بلوند مسن که اسمشو نمی دونم. و یک خانم حدود 40 ساله سیاه پوست بنام Chantal Bazile که همون آفیسر من بود.
    تو لابی نشسته بودیم که یک دختر با مادرش اومد نشست سر میز ما گفت که دیروز مصاحبه داشتم با سیمون، گفته من باید راجع به پرونده تو بررسی کنم برو فردا بیا نتیجه رو بگیر. ظاهرا بیمه اش مشکل داشته یعنی جایی که کار می کرده با بیمه اش همخونی نداشته. کارشم هنر بود... نقاشی و اینجور چیزا.
    آقای سیمون اومد بالا. یکی رو صدا کرد (ایرانی بود) که اونجا حاضر نبود. بعد چند دقه اومد همین دختره رو صدا کرد. نیم ساعت بعد برگشت و گفت که قبولش کرده و تازه کلی راهنماییش کرده بود که چجوری باید کار پیدا کنه. حدود 10 صفحه هم راجع به کار براش پرینت گرفته بود و راهنماییش کرده بود....
    زن و شوهر لبنانی رفتند تو اتاق و یک ساعت بعد اومدند بیرون. آفیسر گفت بهشون ساعت 3 بیایید نتیجه رو بگیرید همین خانم Bazile. اونیکی دختره هم رفت و قبول شد. بعد یکی از زن و شوهرها رفتند تو اتاق. فک کنم با آقای سیمون بود. بعد حدود ساعت 11.30 بود که خانم Bazile اومد و اسم اونیکی زن و شوهره رو صد کرد. و اسم منم خوند گفت که تو بعد از اینا مصاحبه داری و ازم مغذرت خواهی کرد بخاطر تاخیر.
    هیچی من نشسته بودم تو لایبی که یهو یه پسره اومد که خیلی خیلی استرس داشت. با هم حرف زدیم دیدم تقریبا هیچی نداره. فقط فوق لیسانسشو ترجمه کرده بود و آورده بود با چند تا مدرک فنی حرفه ای بدونه ترجمه !! و ترجمه دفترچه بیمه که تاریخشم گذشته بود و فقط مهر دادگستری داشت. نامه سابقه کار و فیش حقوقیشم از شرکت به انگلیسی گرفته بود یعنی ترجمه نکرده بود. و دیگه هیچی. نه سرچ کاری نه هیچ چیز دیگه... زبانشم اونطوری که من دیدم خیلی بد بود. قبل مصاحبه از من می پرسید اینو بخواهم بگم چی بگم و از این حرفا... انگلیسی هم خودش می گفت بلد نیستم... به نظر من باید 100 درصد رد می شد. ولی من به خاطر اینکه روحیه اش رو از دست نده گفتم بهش نهایتا مشروط میشی دیگه...
    یک ساعت و خورده ای گذشت اون زن و شوهری که قبل من مصاحبه داشتند اومدند بیرون قبول شدند. بعد من اسم منو خوند. سلام علیک کردیم. دست دادیم رفتیم تو آسانسور. منو راهنمایی کرد تو اتاقش. نشستیم. خودشو معرفی کرد و گفت چکار می خواهد بکنه. بعد منم گفتم اوکی ! ولی قبلش می خواستم بگم که من چند تا مدرک به پرونده ام اضافه کردم از جمله مدرک فوق لیسانس ، مدرک TEFaQ و IELTS. گفتم اصل مدرک زبان ها رو براتون فرستادم ولی الان کپیشو دارم. گفت اوکی به اونا هم می رسیم. گفت پس تو الان فوق لیسانسی ، گفتم بله. مدرکم رو بررسی کرد. بعد مدرک لیسانس رو بررسی کرد بعد. رفت سراغ سوابق کاری . نامه سوابق کاری رو نگاه کرد. بیمه رو خواست بهش دادم. بعد رفت سر مدرک زبان. اول فرانسه رو کپیشو بهش دادم. گفت B2 ! تعجب کرد. گفت ببینیم... ! بعد آیلتس رو نگاه کرد. بعد یکم باهام حرف زد. چرا کبک ، راجع به شغل ، یکی از ارزش های کبک که خیلی توجهتو جلب کرده و همچین چیزایی... منم جواب دادم. البته اینو بگم من زبانم خوبه ولی اونجا با 40 درصد تواناییم حرف می زدم. استرس رو تاثیر گذاشته بود. اونم متوجه شد. بهم گفت به نظر من تو در حد B2 نیستی. منم گفتم راستش الان استرس دارم نمی تونم جملات رو به درستی بکار ببرم. اما اون یک مدرک بین المللی... اینو که گفتم دیگه هیچی نگفت. همینجوری وسط حرف های من تایپ می کرد. بعد گفت بگذار ببینیم امتیازات چقدر شده. بعد تبریک گفت گفت تو قبول شدی. بعد گفت سوالی نداری. منم تازه زبونم باز شده بود ! گفتم چرا. راجع به کار ازش پرسیدم و چند تا سوال دیگه. اونم کامل برام توضیح داد. بعد اومد مراحل فدرال رو برام توضیح داد. بازم پرسید سوالی نداری منم گفتم چرا ! چندتا دیگه سوال ازش پرسیدم و اومدم بیرون. تا دم در بدرقه ام کرد ، دست داد باهام و گفت آسانسور باید صفر رو بزنی. منم تشکر کردم و رفتم. کل مصاحبه من 20 دقیقه شد. در صورتی که برای بقیه زیر یک ساعت نمی شد. تو CSQ برام هم فرانکوفون زد هم دیمند. بیشتر از 5 دفعه هم به خاطر تاخیر پیش اومده ازم معذرت خواهی کرد.
    اومدم تو لابی. او زنو شوهره هم که اول رفته بودند قبول شده بودند. چند نفر دیگه هم تو لابی اضافه شده بودند برای ساعت های بعد. من خداحافظی کردم و اومدم هتل. شب با اون پسری که گفتم وضع پرونده اش خیلی بد بود ،تلفنی صحبت کردم. گفت که 3 ساعت مصاحبه اش طول کشیده. وسط های مصاحبه ، خانم آفیسر گفته تو لحجه منو نمی فهمی صبر کن برم همکارمو بیارم. رفته سیمون رو آورده . یک ربع هم با اون حرف زده. خلاصه آخرش گفته من کاری نمی تونم برای تو بکنم. اونم می گفت که کلی خواهش کردم ازش. آخرش گفته تنها کاری که می تونم برات بکنم اینه که مشروطت کنم. مشروط کرده به مدرک B2 و همچنین فرستادن سوابق بیمه. یک سال هم بهش وقت داده... بعدشم گفت همه کسایی هم که بودند اونجا قبول شدند...
    بچه ها چند تا موضوع هست که خواهش می کنم بهش دقت کنید:
    آفیسرها فوق اعلاده آدم های خوب و انسانی هستند. تمام سعیشون اینه که قبولمون کنند. مگه اینکه واقعا نتونند. اگه سوال زیاد می پرسند از کسایی، به خاطر اینه که بتونند یک جایی براشون امتیاز پیدا کنند و بهشون بدند. پس این عینک بد بینی رو از چشمتون در بیارید. مثل ایران نیست که می ری تو یه اداره، طرف می خواهد هر جوری شده یکم اذیتت کنه . نه اصلا از این خبرا نیست. بچه هایی که اونجا بودند می گفتند دیروز یک دختر لبنانی با مادرش اومده بوده مصاحبه، بعد قبول شده اومده تو لابی مادرشو بغل کرده زده زیر گریه . بعد او خانم مسن که آفیسرشون بوده دم در آسانسور بوده اونم زده زیر گریه. یا همین خانم سیاه پوسته که من باهاش مصاحبه داشتم. می گفتند دم آسانسور بعد از قبولی بغلشون می کرده و بهشون تبریک می گفته. خلاصه بدونید که چقدر آدم های خوبی هستند.
    مهترین موضوع تو مصاحبه داشتن صداقته. اگه نقصی تو پروندتون دارید. بگید. سعی نکنید آفیسر رو بپیچونید. اونا بفهمند که آدم راستگو و صادقی هستید خیلی کمکتون می کنند.
    اگه مدارکی رو که ازتون خواستند داشته باشید و اشکالی هم تو پروندتون نباشه 100 درصد قبول هستند.
    بیمه خیلی خیلی مهم هستش.
    مدرک زبان مهمه ولی اونجا کسی نبود که نداشته باشه، البته خیلی ها با نمره پایین داشتند. ولی اگر هم نداشته باشید و بتوانید خوب صحبت کنید ( نه اینکه چند تا جمله رو حفظ کرده باشید ) فکر نمی کنم مشکلی باشه.
    یک چیز دیگه اینکه هیچی رو حفظ نکنید. کلا اونجا یادتون می ره. و اونم می فهمه که حفظ کردید. باید بتونید فرانسه و انگلیسی صحبت کنید. فرانسه خیلی مهمتره...
    دوستان تمام چیزهایی که به نظرم اومد رو نوشتم. امیدوارم همه موفق باشید...
    رشته کامپیوتر- ارسال مدارك 22/11/2010 ، فايل نامبر 10/3/2011 ،نامه درخواست مدرک زبان 17/10/2012, ارسال مدرک b2,b2) 20/1/2013)، نامه انتظار مصاحبه 2/4/2013 ، نامه عزل وکیل 17 می 2013 ،تاریخ مصاحبه : 9 اکتبر 2013 قبول - 9 اکتبر 2013 :CSQ ، فایل فدرال 13/12/11 !. آپدیت از پاریس: 2014/1/7 - مدیکال 2014/2/17

  9. #79
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    ارسال‌ها
    28

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    اول اينكه ما يك ساعت قبل مصاحبه رسيديم و همون لحظه صدامون كرد چون قبلي نيومده بود منم تو اسانسور شروع كردم به صحبت و خيلي حول كرده بودم چون تازه ميخواستم تمرين كنم زبانم راه بيفته.هر سه افيسر ادم هاي خوب و مثبتي هستن همه دوستام با هر سه قبول شدن.ما با خانوم بلونده بوديم.مداركي كه ازمون خواست مدارك تحصيل و كار و بيمه و زبان بود.از من راجع به ساعات كلاس هام و نحوه اموزش اساتيد و قيمت كلاس ها پرسيد.از زمينه كاري شركتم و يه كم به بيمم گير داد كه اين تاريخ چرا اينطوره و اينها.چرا بعضيا پيش دانشگاهي نميرن.مشكلات پيس روتون تو كبك چيه.از اصفهان پرسيد كه قشنگه و سفرايي كه رفتم.از سرچ كاريم و چند زبان برنامه نويسي البته سرچهام رو نديد انگليسيم راجع به اينكه فيلم ميبينيو چقدر ميفهمي و هزينه كلاساتون گرونه يا نه پرسيد از همسرمم پرسيد حرفامون رو فهميده يا نه و چرا شركتش رو عوض كرده و فرق بين كارشناسي پيوسته و ناپيوسته چيه و مدارك زبانش و كلاسهايي كه رفته پرسيد.به نظر من زبانتون رو كه قوي كنيد ديگه جاي هيچ نگراني نيست چون حتي اگه سوالايي كه كار نكردين رو هم بپرسه ميتونين از پسش بر بياين.من پارسال ب دو و همسرم ب يك تف گرفت.اميدوارم همه اين لحظه رو تجربه كنين.موفق باشيد

    آفیسر ما آقای پواسون بود . خیلی جدی رفتار می کرد . اول کلیه مدارک تحصیلی و کاری من و همسرم رو بررسی کرد . بعد هدفمون رو از رفتن به کبک پرسید و اینکه می خوایم اونجا چه کاری انجام بدیم . آخرش هم گفت که تبریک می گم شما امتیاز آوردین و قبول شدین
    من فوق فرانسه دارم با پنج سال سابقه کار و دو سال سابقه بیمه. همسرم هم مهندس الکترونیک هستن با ده سال سابقه کار و بیمه . من مدرک celtaدارم که مربوط به آموزش زبان انگلیسی هست . اونم امروز ازم خواست . اصل و ترجمه شو

    از اونجایی که من همیشه زود به قرار هام میرسم ساعت 3 وقت داشتم ولی 1.30 اونجا بودم. توی لابی نشستم. یه خانوم میانسال با موی کوتاه و بلوند اومد توی لابی دنبال یه نفر که وقت مصاحبه داشت و نیومده بود. از من پرسد که چه ساعتی وقت دارم و گفت اگه کسی نیومد با تو مصاحبه میکنم. بعد با هم با آسانسور رفتیم بالا. اصلا استرس نداشتم و اول من حال اونو پرسیدم . توی اتاق مصاحبه از اسم شروع کرد . بعد پاسپورتم رو دید و بعد مدارک درسی رو خواست: دیپلم و لیسانس و ریز نمرات.
    و بعد مدارک کاری ام رو چک کرد و خواست در مورد کارهام ، شرایطش و اینکه اصلا چرا این کارها رو کردم توضیح بدم و اینکه توی کبک چه کاری میخوام بکنم . و من هم JOB OFFER هایی رو که پیدا کرده بودم بهش نشون دادم. بعد گفت دوست داری اونجا توی چه شهری زندگی کنی و چرا. بعد مدارک زبان ام رو خواست. TCF , IELTS رو بهش دادم و شروع کرد به انگلیسی صحبت کردن. کی رسیدی به استانبول . چی کار کردی. چه سفر های دیگه ای رفتی. تا حالا اروپا یا کانادا رفتی.
    بعد با آرامش گفت که مصاحبه شما تموم شد و شما با REMARQUE Francophone قبول شدید، و اضافه کرد که کاش همه امتیاز زبان توی فرمشون رو مثل شما مطابق با سطح واقعی زبانشون نوشته باشن. من هم تشکر کردم و گفتم که امیدوارم من هم بتونم در کبک شهروند مفیدی باشم. اون هم گفت که مطمعنم که همینطوره.، با توانایی هایی که داری قطعا میتونی در کبک کار و زندگی کنی.

    با هم با آسانسور اومدیم پایین و من خواهرم رو دیدم که داشت با نگرانی به من نگاه میکرد که نتیجه رئ حدس بزنه......... شب هم جای همه خالی رفتیم دیسکو و حسابی خوش گذروندیم


    گذشته از اینکه از وقتی رفتیم تو اسانسور وقایع جالب و خنده داری که روز قبل پیش اومدو تعریف کردم و خندیدیم وارد اتاق سرنوشت ساز شدیم.اینم بگم که من با خانم سیاه پوسته Chantal Bazile بودم که خیلی مهربون و احساسی هست.پاسپورتو مدرک لیسانسمو خواست و اسم شرکتی که حالا هستمو پرسید (اصلا شرح وظایف نپرسید) و اشتغال بکار شرکت حالا و قبل رو همچنین بیمه رو گرفت .آفیسر: متهلی؟ من : نه مجردم هنوز مرد آرزوهامو پیدا نکردمو .خنده ای حاکم شد .آفیسر: مرد ارزوهات چجوری باید باشه ؟ من:.... .آفیسر: چرا کبک؟ من : می خوام کارمو توسعه بدمو و واسه من شرایط کاری خیلیfavorable هست .آفیسر مکثی کرد و گفت یعنی چی ؟ یعنی نرمال /کم / خوب ؟ من : یعنی نرمال(شما اول برو خودن مدرک زبان بیار من ببینم سطح زبانت چقدره که معنی این کلمه رو نمی دونی البته در سطح a2 بیار نمیخواد بیشتر بیاری.هاهااا البته تو دلم گفتم بهش). آفیسر: الان چه حسی داری موهاتو دورت ریختی ؟ من : حس خوبی دارم (آخه به توچه هاهااااااا) آفیسر : توی ایران موهای بلوندو اذیت می کنن و نمی تونی اینطوری دورت بریزی ، اذیت نمی شی؟ من : اینطوری دورم نمی ریزم ولی به موی بلوند هم کاری ندارن (البته در می ریم از دستشون .توی دلم گفتم) و اینکه ایران اجباریه و یک رژیم اسلامی هست و من احترام می ذارم. یکی از دوستام گفته بود توی کبک وقتی می خوان یه جوکیو تعریف کنن می گن یه روز به بلوند لاب لاب لاب .... و اینو واسش تعریف کردم و البته نگفتم که می گن یه روز به بلوند خنگ (البته به دوستان بلوند توهین نشهههههه من خودمم بلوندم هاهاااا) و کلی خندیدیم.
    آفیسر: ارزش های کبک رو می دونی؟ من : بله و سکوت . آفیسر : کدوم از ارزش های کبک بیشتر واست مهمه ؟ من : امن هست و می تونم ازاد زندگی کنم. و سکوت .طی این مدت تایپ می کردو منم فرصت اینو داشتم که به خدا التماس کنم تا دقیقه 99.99 اعلام نکرد.آفیسر: از شخصیتت بگو من : ..... و ورزش هم میکنم و به خصوص اسکی چون سرما رو هم خیلی دوست دارم (جون عمم) و آفیسر: می تونی کبک به اسکی کردنت ادامه بدی ومن دیگه از خوشحالی نابود و پودر شدم و بماند حرفهایی که بین من و افیسر ردوبدل شد و در اخر هم تشکر کردم. و به من شکلات هم داد اینم بگم که درسته که همه میگن وقتی پرونده کامل باشه همه چی حله ولی اون اتاق سرنوشت استرس های خودشو داره و اینم بگم که تا صدم ثانیه آخر اصلا نمی فهمین که قبول یا نه ولی در کل آفیسر های این دوره خیلی خوبن .در مورد قانون جدید پرسیدم و گفت کل افرادی که از قبل از 1 اگوست اقدام کردن مصاحبه می شن و می تونن با خودشون مدرکو بیارن ولی از 1 اگوست 2013 فقط با b2 در غیراینصورت نمی شه و دیگه نشد ازش بیشتر بپرسم چون دیر شده بود و نوبت نفر بدی شده بود من یک ساعت و 10 دقیقه داخل بودم البته بیشترش تایپ بود .
    در ضمن اینم بگم دوستان نگران این نباشین که جواب کنفیقمسون بهتون بدن و بگن ما دریافت کردیم چون واسه تمام کسانی که نامه دعوت می آد چه confirm کنن چه نکنن اون روز مصاحبه صداشون می کنن چون بودن کسایی که چندین بار صداشون کردن و وقتی پرسیدیم گفتن ما همرو صدا می کنیم چون ممکنه به ما ایمیل زده باشن ولی به دست ما نرسیده باشه

    ویرایش توسط Bernadot : October 13th, 2013 در ساعت 03:17 PM

  10. #80
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    ارسال‌ها
    52

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    سلام دوستان
    من شرح مصاحبه رو اینجا مینویسم از ادمین عزیز خواهش میکنم منتقل کنن چون تو شرح مصاحبه ها نمیشه اضافه کرد.
    ما روز دوشنبه ساعت 11:30 مصاحبه داشتیم رشته شوهرم که مین هستش فوق لیسانس 0 امتیازی و من هم لیسانس 0 امتیازی با 1 بچه 2 ساله.ساعت 11 رسیدیم هتل یک خانم مجرد رشته مترجمی آلمانی اونجا بود که 10:30 مصاحبه داشت ولی هنوز صداش نکرده بودن خلاصه ما گفتیم تا 1 ساعت دیگه باید منتظر باشیم که ساعت 11:15 خانم بلونده مسنه اسم ما رو صدا کرد و با هم سوار اسانسور شدیم و به اتاق رفتیم.خیلی خوش برخورد و مودب خودش رو معرفی کرد و گفت اگر من تند حرف میزنم لطفا بهم بگین و بعد شروع کرد به گرفتن مدارک اول پاسپورت ها رو گرفت نگاه کرد و بعد کپی پاسپورت ها رو گرفت نگه داشت بعد فرم ها رو گرفت و از روی فرمها شروع کرد به پرسیدن از شرکتهایی که همسرم کار کرده بود چرا کارتو عوض کردی این حرفها که همسرم کاتالوگ شرکتها همراهش بود بهش نشون داد.بعد از من راجع به کارم پرسید که من معلم هستم یک کم توضیح دادم بعد پرسید فرانسه کجا خوندین؟ چند سال؟ بعد از من پرسید کبک میخوای چی کار کنی؟ من گفتم من مدرک آشپزی دارم میخوام تو این زمینه کار کنم 10 تا هم سرچ کار داشتم که گفت لازم نیست و اصلا نگاه نکرد سرچهای کار شوهرم و مهدکودک و خونه رو هم اصلا نخواست.بعد به انگلیسی از شوهرم پرسید انگلیسیت چطوره؟ که همسرم گفت من تافل 99 دارم پرسید کی گرفتی؟ گفت امسال.بعد از من پرسید تو میتونی انگلیسی حرف بزنی ؟ گفتم بله پرسید چند سال خوندی؟ که گفتم ایلتس هم داشتم که گفت نمیخوام و ندید. بعد دوباره به فرانسه از من پرسید مشکلاتتون اولش که وارد کبک میشین چیه؟ بعد همین سوالو از شوهرم پرسید.اونجا چی کار میخوایی بکنین؟ بعد از من پرسید چند تا خواهر و برادر داری و چی کار میکنن؟ بعد گفت مدرک TCF ندارین؟ که ما گفتیم نداریم و هیچی هم نگفت چرا.بعد گفت تبریک میگم شما قبول شدین و CSQ رو پرینت گرفت و روش یک کم توضیح داد و تمام.
    دوستان اصلا نگران نباشین جو مصاحبه خیلی با آرامشه. در ضمن اینم بگم من خودم خیلی سوتی دادم تو فرانسه حرف زدنم ولی واقعا افیسر ما خیلی خوش برخورد بود و همش میگفتم اشکالی نداره.
    آرزوی موفقیت برای همه دوستان دارم.

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •