همونطور که وعده داده بودم میخوام کمی به اوضاع کار هموطنان عزیز ایرانی در استرالیا بپردازم. خوب قبل از هر چیزی باید به آنچه که ایرانیان در ایران میشنوند و اون چیزی که واقعیت داره بپردازیم.
آنچه که ایرانیان در ایران از ایرانیان در استرالیا میشنوند : من بعنوان مدیر فلان شرکت در استرالیا مشغولم. فلام ماشین آخرین مدل رو سوار میشم و خونه و هزینه تحصیل فرزندانم بهم داده میشه. اوضاع مالی بسیار خوبی دارم و دارم پول پارو میکنم. خونه اولم رو در استرالیا خریدم و دارم خونه دوم رو میخرم. تعطیلات امسال رو هم موندیم که بریم آمریکا یا اروپا
آنچه که واقعیت داره: هموطن عزیز در استرالیا بعنوان کارگر دریک کارخونه و یا بعنوان پیتزا دلیوری در دومینوز یا پیتزا هات و یا کیچن هند در رستوران... مشغوله و کار و حرفه ای که داره هیچ ربطی به رشته تحصیلیش نداره. خونه که نمیتونه بخزه هیج شب و روز تلاش میکنه که پولی در بیاره تا حداقل حرج خورد و خوراک و اجازه خونه رو تامین کنه و یا سیلی صورتش رو سرخ نگه داره. 6 ماهه اول رو هم که در توهم بوده و به خوردن از جیب مشغول بوده و هر چی دار و ندار ایرانش بوده اینجا خرج کرده و دو دستی تقدیم دولت استرالیا کرده و دیگه هیچ پولی نداره. نه راه پس داره و نه راه پیش
این واقعیتی که در مورد حداقل 70 درصد ایرانیانی که در دو سال اخیر وارد استرالیا شدن صدق میکنه.
بله بسیار تلخه ولی واقعیت داره. متاسفانه باید بدونین که بنا بر مشکلاتی که سیستم استخدام اینجا داره و بخاطر شرایط کاری استرالیا و همینطور عدم اعتبار و نا شناخته بودن ایرانیان در نزد کارفرماهای استرالیایی بسیاری از ایرانیانی که به اینجا میان به کارگری و کارهای سطح پایین مشغولند.
مثالهای زنده و واقعی :
دوستی رو میشناسم که 15 سال سابقه کار در عسلویه بعنوان مهندس داره و اینجا پس از کلی هزینه برای گرفتن لایسنس بعنوان راننده تاکسی مشغوله.
دوست دیگه ای رو میشناسم که مهندس مکانیک بوده و 7 سال سابقه کار داشته و اینجا مشغول کار دلیوری شده.
دوستی رو میشناسم که مهندس برقه و 12 سال سابقه کار حرقه ای در ایران داشته و اینجا بعنوان کارگر در کارخانه کشتار مرغ مشغوله.
دوست دیگری که مهندس عمران هست بعد از یک سال بیکاری بعنوان راهنمای خطهای اتوبوس در ایستگاه مشغول به کار شده
البته کار کردن بقول معروف عار نیست ولی اینکه شخصی با این همه سوابق و تحصیلات مشغوله حرفه ای بشه که نیاز به هیچ تخصصی نداره از نظر من باخت محسوب میشه.
جالب اینه که همین دوستان به دوستان ایرانیشون میگن که کار تخصصی انجام مبدن و از کارشون خیلی راضین !
پس نتیجه اخلاقی که میشه گرفت اینه که به اتکای اون چیزی که از دوستان ایرانی اینجا میشنوید برای خودتون دهنیت نسازید چون خیلیها خیلی از واقعیت ها رو بیان نمیکنن و یا برعکس بیان میکنن. باید همه چیز رو با چشم خودتون و از نزدیک ببیند تا حقیقت موضوع رو درک کنید.
در پست های بعدی حتما در مورد علل اصلی شکست ایرانیان در پیدا کردن کار تخصصی با جزئیات خواهم نوشت.
علاقه مندی ها (Bookmarks)