من تازه یک ماه شده وارد کانادا شدم و بقول معروف هنوز در دورهی ماه عسل به سر میبریم و هنوز زشتیهاش رو ندیدیم (البته من خودم کلن کسی هستم که تو ایران هم زشتیها رو تا اونجا که در توانم بود نمیدیدیم و زیرسیبیلی رد میکردم... اینجوری آدم خودش آرامش بیشتری داره)
اما تو همین مدت هم بالاخره خیلی چیزا دیدم و خیلی جاها رفتم... مخصوصن که به طرز معجرهآسا 2-3 روز قبل از ورودمون یه دوست خیلی عزیزمون رو اینجا پیدا کردیم که اگر نبود شاید همون روزای اول به مرحلهی کوبیدن سر به دیوار میرسیدیم!
در مورد آب و هوا که فک کنم ما تو کانادا جزو قشر مرفهین بیدرد باشیم!
از روزی که وارد ونکوور شدیم دمای زیر 4-5 درجه ندیدیم... یه هفته بارونیه، یه هفته آفتابی و نیمهابری... البته من به آب و هوای بارونی عادت دارم و کمکم دارم میشم مثل خونآشامها که آفتاب میشه خوششون نمیاد! ولی بقیه رو هم که دیدم، هوای ابریش زیاد براشون ناراحتکننده نبوده!
زبان زبان زبان!
تو رو خدا قبل از اومدن مطمئن بشید که اقلن 70٪ حرف محاورهای این جماعت رو میفهمید (توی ایران، فیلم دیدن با زیرنویس انگلیسی سادهترین راهشه)
من خودم هیچ مشکلی از نظر زبان ندارم، حتی چند جا وقتی گفتم ایرانیم طرف شاخ درآورده که پس چرا اینقدر خوب حرف میزنی؟!
اما همسرم همیشه زبان رو خیلی شل و ول گرفته بود و با اینکه تو دانشگاه به زبان انگلیسی درس خونده بود، اما توی محاوره خیلی مشکل داره
الان تازه داره میفهمه چیکار کرده! وقتی یکی باهاش حرف میزنه تقریبن نصف حرفای طرف رو فقط باید حدس بزنه و هاج و واج یه خورده نگاهش کنه و یه کم منو نگاه کنه تا براش توضیح بدم چی گفته... البته من هم دارم سعی میکنم یه کم تو صحبتا بندازمش جلو تا مجبور بشه کلماتی رو که بلده و 10 سال تو حافظهش خاک خورده رو بکشه بیرون و دست و پا شکسته حرفش رو بزنه... اما حالا حالاها کار داره!
از نظر برخوردهای مردم و شرایط شهر و سرویسها و خدمات هم من خیلی راضی هستم.... نه که اینا 100٪ بیعیب باشنها! نه!
مسئله اینه که من هیچوقت از اینجا برای خودم آرمانشهر نساختم و تا اونجایی که میشد از طریق تحقیق و صحبت با آدمایی که اینجا زندگی کرده بودن، سعی کردم یه تصور واقعگرایانه از کانادا پیدا کنم... و همین خیلی کمکم کرد که چیزی توی ذوقم نخوره
البته خدایی ونکوور واقعن شهر خیلی خوبیه
خیابونا تمیز، دریغ از یه دونه چاله تو آشفالت خیابون (تو پیادهروهاش ولی پستی بلندی داره که وقتی بارون میاد باید عین سوپر ماریو از روشون بپری که مبادا تو یکی از عمیقاش غرق بشی! )
تابلوهای خیابونها مرتب و تر و تمیز که خیلی راحت میتونی مسیرت رو توشون پیدا کنی
از حمل و نقل عمومیش هم قبلن به اندازهی کافی تعریف کردم، دیگه باز هم بگم یه کم لوسبازی میشه
در کل من از سیستم شهری اینجا خیلی راضیم و اگر هم بر فرض محال، ایراد بزرگی وجود داشته باشه، سیستم مغزی من -بای دیفالت- عادت کرده زشتیها رو نبینه و از قشنگیها لذت ببره
علاقه مندی ها (Bookmarks)