حتی اگر هم اینطور باشه، بهتر از ایران هست..
مگه مثلا یه جا مثل ونکوور کلا چند درصدش کانادایی هست که بخوان من رو به عنوان یه کانادایی قبول بکنن یا نکنن؟!
مگه من جز احترام و آرامش چیز دیگه ای رو از مردم میخوام؟!
اتفاقا من میخوام که مردم هیچ کاری باهام نداشته باشن!! چون خودم سیستمم طوری هست که کاری به کار دیگران ندارم و وقتی تو خیابون راه میرم، حواسم به همه آدمای دور و ورم نیست ببینم کی چی پوشیده، چیکار میکنه، کجا رو نگاه میکنه و ... و این سبک واقعا تا حالا کلی برام دردسرساز شده، چون بیشتر مردم ما اینطور نیستن..
همین که اونجا کسی کاری به کارم نداشته باشه و تو برخورد باهام هم محترمانه رفتار کنن، کافیه.. جدا از تجربه دوستان و بستگانی هم که تو کانادا دارم، بعید میدونم مردم کانادا بخوان خیلی مثل یه غریبه یا با سردی یا هرجور نامناسب دیگه ای باهام رفتار کنن..
به هر حال ممنون از جوابت.
نه عزیز، مشکلی نیست. اتفاقا چند مدت پیش استادم هم دقیقا همین حرف رو زد و گفت هرکسی بخواد اونور موفق باشه، حتما همین طرف هم میتونه. (که باهاش مخالفم)
من ادعا نکردم که متخصص هستم، ولی واقعا تو زمینه کاری خودم (مربیگری بدنسازی و به خصوص تمرین با بیماران) به جایی رسیدم که به جرئت میتونم بگم از بخش خیلی زیادی از آدمای شهر یا کشور خودم بیشتر اطلاعات دارم..
بازم ادعا نمیکنم که من خیلی سرم میشه! (اصلا اینطور نیست!) دارم میگم که افراد این کاره داخل ایران هیچی سرشون نمیشه که یکی مثل من میتونه خودش رو اینطوری از جامعه جدا کنه..
ببین من علاوه بر تجربه های شخصیم، دوره های بین المللی مختلفی رو تو زمینه های مربیگری و تغذیه و ... گذروندم (نه از این ورکشاپ های مسخره یکی دو روزه که خود ایران میذاره و همش برای چاپیدن مردم هست، چیزایی که توسط خود موسسه آمریکایی یا بریتانیایی برگذار شده، یه امتحان درست حسابی با ناظر داره و مدرکش تو کل دنیا معتبر هست)، چندین کتاب هم تو این زمینه ها ترجمه کردم و الان هم دارم تو این زمینه (فیزیولوژی ورزشی بالینی) ارشدم رو میگیرم. همه اینها هم فقط
یه پله برای شروع کار محسوب میشه و به هیچ عنوان
نشون دهنده تخصص من نیست، ولی اگه تو یک کشور جهان اول بودم، حداقل چیزش این بود که 10 جا به من فرصت مصاحبه میدادن و شاید یکی شون هم قبول میکرد با من کار کنه.. این دیگه حداقلشه.. اینم که میگم واسه اینه که با اون طرف در ارتباط هستم و میدونم که افرادی که برای مثال تو آمریکا یا کانادا دارن تو این زمینه کار میکنن، چه شرایطی رو دارن.. آدم خوش باور و رویاپردازی هم نیستم.. میدونم تو رشته کاریم چه خبره.
ولی با همه این مسائل، تو اینجا کسی به دنبال افرادی مثل من نیست.. همه دنبال یه مشت غول تشن میگردن که از در تو نیان.. دنبال افرادی هستن که نه تنها خودشون یه داروخانه متحرک باشن، بلکه بقیه رو هم بخاطر یه مشت پول، به همین وضع در بیارن.. کل فلسفه من برای وارد شدن به این کار این بوده و هست که به افرادی که هرگونه مشکلی، آسیبی، بیماری چیزی دارن کمک کنم که به یه زندگی سالم و با کیفیت تر برگردن، نه اینکه دقیقا برعکسش باشه و آدم سالم رو مشکل دار کنم!
یه فردی مثل من اگر بخواد اینجا با افراد بیمار کار کنه که اصلا بهش اجازه نمیدن! (به لطف و تلاش های دوستان نظام پزشکی) اگر هم بخواد یه مربی معمولی باشگاه باشه، هیچ کس، حتی "دوستای" خودم که مربی و صاحب باشگاه هستن، میان ازم سوال میپرسن و راهنمایی میگیرن و سطح دانشم رو قبول دارن هم، فردی مثل من رو برای باشگاه شون قبول نمی کنن.. چون شرایط جوری هست که نه اونا میتونن کسی که غول تشن نیست رو به عنوان مربی شون بپذیرن، نه بخش زیادی از مردم!
ولی اگر اونجا بودم، با کلی احترام و ارزش باهام برخورد میشد، (کسی کاری به سایز بازوهام نداشت) و میتونستم بعد از یه مدت جستجو، کار مورد علاقم رو پیدا کنم و همه پتانسیلی که دارم رو براش بذارم..
مطمئنم که همه تو زندگی شون یه نوعی سختی رو داشتن و دارن و من تنها نیستم، ولی ادامه دادن تو این شرایط هم یه سماجتی رو میخواد که من واقعا تو کمتر کسی دیدم.. این مثل این میمونه که بگن تو ایران فقط افراد عینکی میتونن به عنوان مهندس کامپیوتر مشغول به کار بشن! شما هم عینکی نباشی، نخوای هم که بشی و همینجوری به فعالیتت تو این رشته ادامه بدی، اونم وقتی که هیچگونه ساپورت مالی نداری..
?Not so easy now, is it
موفق باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)