صفحه 167 از 219 نخستنخست ... 67117157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177217 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,661 تا 1,670 , از مجموع 2190

موضوع: درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

  1. #1661
    ApplyAbroad Hero
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    ارسال‌ها
    1,946

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط Jill نمایش پست ها
    قبل اومدن و زندگی در اینجا مثل همه ماها منم فکر میکردم که خانومهای کانادایی زیاد اهل زندگی خانوادگی و پذیرفتن مسوولیت هاش نیستن. منظورم اینه که اونطور که ماها خودمونو فدای زندگی و بچه و اینطور مشغولات میکنیم اونها اینطور نیستن.

    بعد اینهمه مدت زندگی در اینجا و ارتباط خیلی نزدیک با اینها و دیدن استابل و روش زندگیشون، شنیدن عقاید و دغدغه هاشون، متوجه شدم به اون شدتی هم که فکر میکردم نبود.

    درسته هنوز تو فداکاری برای زندگی خانوادگی و صبر، ماها حرف اول رو میزنیم ولی تو اینها هم زیاد دیدم.

    حتی مثلا آشپزی و اهمیت دادن به غذای خونگی مخصوصا وقتی بچه دارن با اینکه قریب به اتفاقشون شاغلن حتی در رده های بالا، ولی با اینحال شاید به اندازه ما به این مسائل اهمیت بدن. چیزی که من قبلش چنین زمینه فکری در موردشون نداشتم.

    البته بازم یه فرق بزرگ بین اینها و ما هست و اونم اینه که مردهاشون واقعا تو زندگی کمک میکنن و اینطور از اول تربیت شدن و همه فشارها و مشکلات همیشه به دوش زن نیست.
    من كه فكر ميكنم همه سبك خانواده اي پيدا ميشه. من تو يه بازه زماني يك عالمه آدم در انواع رنگ ها و فرهنگ ها ميبينم. مثلا حدود پانصد تا . واقعا همه جور توشون ميبيني.
    ونكته اي كه هست اينه كه كسي تظاهر نميكنه كه صرفا جلوه خانواده را حفظ كنه. همه همون جور رفتار ميكنن كه هستن.
    ولي چيزي كه بيشتر از همه توجه خودم را جلب كرده همكارمه كه هر چند وقت يكبار يك جا با خواهر و برادر و كل فك و فاميلش جمع ميشن و سالي يكبار هم خانوادگي مسافرت ميرن.

  2. #1662
    Local Moderator

    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    ارسال‌ها
    1,356

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط Jill نمایش پست ها
    قبل اومدن و زندگی در اینجا مثل همه ماها منم فکر میکردم که خانومهای کانادایی زیاد اهل زندگی خانوادگی و پذیرفتن مسوولیت هاش نیستن. منظورم اینه که اونطور که ماها خودمونو فدای زندگی و بچه و اینطور مشغولات میکنیم اونها اینطور نیستن.

    بعد اینهمه مدت زندگی در اینجا و ارتباط خیلی نزدیک با اینها و دیدن استابل و روش زندگیشون، شنیدن عقاید و دغدغه هاشون، متوجه شدم به اون شدتی هم که فکر میکردم نبود.

    درسته هنوز تو فداکاری برای زندگی خانوادگی و صبر، ماها حرف اول رو میزنیم ولی تو اینها هم زیاد دیدم.

    حتی مثلا آشپزی و اهمیت دادن به غذای خونگی مخصوصا وقتی بچه دارن با اینکه قریب به اتفاقشون شاغلن حتی در رده های بالا، ولی با اینحال شاید به اندازه ما به این مسائل اهمیت بدن. چیزی که من قبلش چنین زمینه فکری در موردشون نداشتم.

    البته بازم یه فرق بزرگ بین اینها و ما هست و اونم اینه که مردهاشون واقعا تو زندگی کمک میکنن و اینطور از اول تربیت شدن و همه فشارها و مشکلات همیشه به دوش زن نیست.
    به نظر من همه جور زندگی اینجا پیدا میشه ، من هم قبل امدن همش فکر میکردم مردهای اینجا خیلی به همسر اشون کمک میکنن
    یادم تو دوران دانشجویی یک روز تعطیل با یکی از همکلاسی ها تو دانشگاه کار میکردیم برای امتحان فردا .که همسرش زنگ زد که من تو فلان بار دارم مسابقه میبینم بچه را هم با خودم اوردم بیا بچه را ببر اینجا خیلی سر و صدا بچه اذیت میکنه نمیزاره مسابقه ببینم! این برام خیلی عجیب بود که یک ادم چقدر میتونه خودخواه باشه از غرب مونترال با دوستاش امده یک باری تو شرق مونترال (مسافت خیلی طولانی) بعد به همسرش میگه بیا بچه را بردار بیرون دو ساعت منتظر من باش تا مسابقه تمام بشه باهم برگردیم خونه ، حتی حاضر نشده یک روز بچه را نگه داره تا همسرش برای امتحان درس بخونه. حتی دوستم در جریان نبود که همسرش قصد داره اون روز با دوستاش بره بیرون.
    دوستم همیشه از این نالان بود که شوهرش تو خونه فقط تلویزیون تماشا میکنه و تمام مسیولیت خونه و بچه به دوش خودشه ...
    بعد از این اتفاق دیدم همه جور زندگی هست و خانواده های قدیمی کبکی خیلی اخلاق رفتاراشون مثل خانواده های سنتی ایرانی

  3. #1663
    Junior Member akhilous آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    ارسال‌ها
    33

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    سلام
    حقیقتش من از خواننده های پر و پا قرص پست های کمیستری هستم و خلاصه خیلی قلمش رو دوست دارم؛ منتهی خیلی وقت پیش یک پستی دیدم از کمیستری که گفته بود جوونای کانادایی خیلی ایزی گویینگ هستن و کلا براشون مطرح نیست دنیا به کجا میره و نمیخوان دنیا رو عوض کنن مثل ما آرزوها یا اهداق بزرگی برای خودشون در قبال دنیا قائل نیستن و ...
    من با کانادایی الاصلی تا حالا برخورد نداشتم، اما اخیر یک مسترپیس انیمیشن تکان دهنده از بچه های کانادا اومده بیرون که خیلی حیفم اومد از دستش بدید؛ فقط اینکه نویسنده و کارگردان و سازنده این فیلم یک پسر بلغاریه که 12 سالش که بوده خانواده ش مهاجرت کردن به تورنتو و ازون موقع کاناداس و خب هم تیمی هاشم کانادا زندگی میکنن، به هر حال دیدن این انیمیشن رو به همه تون توصیه میکنم!!!

    https://vimeo.com/242569435

    Embark on a visionary journey through the fragmented unconscious of the West, and with courage face the Shadow. Through Shadow into Light.
    “No tree, it is said, can grow to heaven unless its roots reach down to hell.”
    -C.G. Jung

    This film was created with earnest effort, diligence, and sacrifice. It is an urgent call to growth. If you are moved by the content, please SHARE.
    Hope for the best, Plan for the worst.

  4. #1664
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    من یاد این کلیپ افتادم وقتی کلیپ بالا رو دیدم:
    30 SECONDS TO MARS-THE HURRICANE
    نمیدونم چرا!
    و یادblack mirror افتادم.
    اون سریال بریتانیاییه.

    یه چیزو بگم
    اینکه اینا اینجورین، واقعا به تربیت و کالچرشون برمیگرده و ابدا چیز آزار دهنده ای هم نیست گاهی ممکنه تو رو حس یاس بگیره که خدایا چرا اینا اینجورین؟ ولی واقعا وقتی اینا کاری به آدم ندارن، چرا خب بشینیم داستان بسازیم؟! اینا واقعا آدمای خوبین.

    خب وقتی تو از بچگی یادت دادن که نیازی نیست نگران هیچی باشی و دولت و بقیه فکر میکنن برات، خب چرا نگران باشی؟
    وقتتو میذاری میری کلاب و ویدئو گیم بازی میکنی و...
    من منظورم این نیست که این بد هست یا خوب هست. حرفم اینه که باید اون comfort zone آدم به خطر بیفته و آدم حس کنه که اگه نجنبه و تلاش نکنه ممکنه حوادث غیرقابل پیش بینی پیش بیاد در آینده، یا آدم خیلی باهوش و دوراندیش باشه یا سیستمش طوری باشه که بخواد ماجراجویی کنه، که بتونه به اصطلاح ازون قلمرو خودش بیرون بیاد.

    هرچی سنم بیشتر میگذره بیشتر متوجه میشم آدمی همون ادمه، همه آدمن و یه مدل طبیعت رو دارن و خیلی چیزا به تربیت و محیط بستگی داره.
    بزرگترین فرق اینا و خودم رو در محیطی که توش بزرگ شدیم و در فرهنگ میبینم. اون فرهنگ هم تقصیر ما نیست. فرهنگ هست دیگه کاریش نمیشه کرد تو کوتاه مدت.
    بازم میگم، اینجام مردم ازار داره، غیرنرمال داره، ولی اولا تعدادشون کمه. در ثانی مدل مردم آزاریشون خیلی قابل تحمل تره. و اینکه، باز تاکید میکنم، الان دیگه من یه عالمه آدم میشناسم اینجا (و اینکه من توی ونکوور و تورنتو و مونتریال نیستم)، کانادایی الاصلها، اونایی که توی کامیونیتی کانادایی اصیل بزرگ شدن واقعا آدمای بی آزار و مهربونین، دوستای واقعی هستن من چون دارم ازینا، خودم دارم تجربه ش میکنم.
    آدم ناجور تا الان ندیدم. نمیگم ایده ال و پرفکتن، نه، ناجور ندیدم.
    مهم نیست که هدفهای والا و فتح کرات آسمانی رو در نظر ندارن.
    مهم اینه که بی آزارن و خیلی سعی میکنن کمک کنن. آدمایی هستن که تو از معاشرت باهاشون لذت میبری.
    من نمیخوام مثل اینا باشم. اینکه میگم نمیخوام مثل اینا باشم منظورم این نیست که اینا نقص دارن من بی نقصم! نه. اشکالاتم زیاده. منم یه سری ایرادهای رفتاری دارم ولی دوست ندارم خیلی ریلکس تا اخر عمرم زندگی کنم تا وقتی که بشم 76 ساله و یه چرخ کمکی بگیرم دستم و برم توی mall دور همی افراد سالخورده و بشینم اونجا و بخوام کانورسیشن داشته باشم با هرکی که رد میشه. برای ما که هزار پیچ و خم مهاجرت رو رد کردیم اومدیم اینجا و هنوز داریم مثل یه بچه 16 ساله مشتاق میجنگیم این تحمل ناپذیره. اگه اینجا به دنیا میومدم شاید منم اینجوری میشدم. نمیدونم!
    ولی اینا اگه ازین کشور خارج بشن و برای یه هفته بیان خاورمیانه، صد در صد به مشکلات روحی روانی شدید برخورد میکنن و به فنا میرن. چون طفلکا یه جور دیگه بزرگ شدن.

    کانادا کشور خوبیه مخصوصا به خاطر اهمیت زیادی که میدن به بچه ها و به افراد مسن و به خانم ها
    به خاطر اهمیتی که به شهروندان میدن.
    هوای تمیز
    پر از درخت و جنگل
    خونه های خوشگل
    به خاطر پلیسای مهربون.
    من رفته بودم ازین دوره های safety مهار آتش یاد بگیرم
    با دوست کاناداییم رفتم
    اومدیم بیرون بعد از دوره
    ازش پرسیدم چرا اینجوریه؟!
    گفت چی؟!
    گفتم چرا حتی پلیسای شما فرق دارن! مهربونن! چرا اینجوریه؟
    گفت حقیقتش اصلا بهش توجه نکردم!!
    ته دلم گفتم چون جامعه کلش همینجوریه! به چشم نمیاد خب!
    عین مثل جامعه ای که جرم و جنایت ازش داره میباره، دیگه وقتی میبینی دارن دزدی میکنن اصلا دیگه دقت نمیکنی. عادی شده!
    هنوزم قیافه طلبکار پسر سوپرمارکتی سر کوچمون توی ذهنمه
    آب معدنی خریدم
    400 تومن بود اون موقع
    1000 تومنی دادم
    500 تومن برگردوند بعدم گفت خداحافظ
    گفتم من 1000 تومنی دادم
    گفت منم بقیه شو دادم بهت
    گفتم آخه فکر میکنم یه صد تومنم باید بدین.
    یه جورییییییی منو نگاه کرد.... یه جوری منو نگاه کرد..... گفتم الان یه بلایی سرم میاره... پریدم بیرون مغازه.
    پول من بود ولی اون طلبکار بود.
    ما همچین تربیت زیبایی داریم. همچین فرهنگ قشنگی داریم.

    دقت کنین
    ما تو کانادام نژادپرستی داریم
    جرم داریم
    ولی کمه کم!
    کممممممممم! اینجام این چیزا هست. چرا نباشه. هر جا آدم باشه این چیزا هست.
    حتی اگه به خاطر ترس از قانون اینا اینقدر خوبن، من باز هزاران بار ممنونشونم.

    به خاطر مردمی که وقتی میبینن تو خیابون سردرگم میچرخی
    میان که کمکت کنن!
    دخترا بیشتر از پسرا
    دخترا میان میپرسن چی شده؟! کمک کنیم؟
    تربیت دخترا رو خیلی من دوست دارم اینجا. بامرام، مهربون، باشخصیت، مرد! رفقای واقعی.
    اینکه این کاناداییای اصیل (مخصوصا دخترا) دهن رو واقعا میبندن و قضاوت نمیکنن
    اینو باور دارن:
    گفتار نیک
    پندار نیک
    کردار نیک
    و حداقل سعی میکنن عمل کنن، حتی اگه صد در صد هم عمل نکنن بهش

    حقیقتش من برام زیاد مهم نیست کسی ازم خوشش نیاد، همین که ظاهر رو حفظ کنه برام کافیه. همین که ظاهرا محترم باشه با من عالیه، لبخند بزنه که عالی!! چی ازین بهتر؟!
    قرار نیست همه عاشق چشم و ابروی آدم بشن.


    هرچی سنم بیشتر میگذره، حس میکنم "بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی"
    ویرایش توسط chemistrymaste : November 28th, 2017 در ساعت 04:58 AM


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  5. #1665
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    ارسال‌ها
    4,375

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    خوبی و بدی در چشمان ماست بیشتر از آنچه که بدان مینگریم گاهی...
    درک خوب و بد ما از محیط هرازگاهی متاثر از آنچیزی است که دوست داریم ببینیم تا آنچه بدان می نگریم....
    نه قصد نقد پست دوستان و نه خوب یا بد دانستن تجربیات شخصی افراد که متاثر از تجربیات منحصر به فردشان از محیط اطراف است را ندارم ولی باز در این تجربیات هم می توان نقدهای بسیاری داشت که لزوما تخطیه آنها نیست بلکه رویکردی دیگر متاثر از نوع نگاهی دیگر است که شاید در انتخاب مسیر کمک کند انتخاب کسانی که در صف انتخاب هستند منطقی تر و دوطرفه تر باشد.
    آنهم اینکه کانادا یا غرب و هرکشور و فرهنگی که لزوما فرد به آن تعلق درونی ندارد می تواند در دراز مدت یا کوتاه مدت برای برخی ازاردهنده هم باشد. اینکه لذت ببرید یا سختی لزوما غلط یا درست بودن نظرات افراد مختلف نیست بلکه آینه ای از آنچیزی است که سالها با آن خو گرفته است و تغییر ان شاید برای همه دلپذیر و یا آسان نباشد و برخی نیز در مقابل آن انعطاف پذیر نباشند...
    کانادا در نگاه دیگر کشوری هم هست که شاید آن همه خوبی را برای همه نداشته باشد...
    شاید دیدن یک بار تجربه نژادپرستی در خیابان یا تجربه داشتن زوج همجنسگرایی در همسایگی که فرزندی را نیز ادپت کرده اند و مواردی از این دست کل نگاه برخی را به این جامعه تغییر دهد شاید هم برخی این گونه مسایل را توضیحی بر تفاوت عقاید و محترم بشمارند....
    نگاهها متفاوت است و زمان نیز مساله ای است که نوع قضاوت مارا نسبت به محیط اطراف تحت تاثیر قرار خواهد داد...
    “I find the great thing in this world is not so much where we stand, as in what direction we are moving"

  6. #1666
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط gbahrein نمایش پست ها
    خوبی و بدی در چشمان ماست بیشتر از آنچه که بدان مینگریم گاهی...
    درک خوب و بد ما از محیط هرازگاهی متاثر از آنچیزی است که دوست داریم ببینیم تا آنچه بدان می نگریم....
    نه قصد نقد پست دوستان و نه خوب یا بد دانستن تجربیات شخصی افراد که متاثر از تجربیات منحصر به فردشان از محیط اطراف است را ندارم ولی باز در این تجربیات هم می توان نقدهای بسیاری داشت که لزوما تخطیه آنها نیست بلکه رویکردی دیگر متاثر از نوع نگاهی دیگر است که شاید در انتخاب مسیر کمک کند انتخاب کسانی که در صف انتخاب هستند منطقی تر و دوطرفه تر باشد.
    آنهم اینکه کانادا یا غرب و هرکشور و فرهنگی که لزوما فرد به آن تعلق درونی ندارد می تواند در دراز مدت یا کوتاه مدت برای برخی ازاردهنده هم باشد. اینکه لذت ببرید یا سختی لزوما غلط یا درست بودن نظرات افراد مختلف نیست بلکه آینه ای از آنچیزی است که سالها با آن خو گرفته است و تغییر ان شاید برای همه دلپذیر و یا آسان نباشد و برخی نیز در مقابل آن انعطاف پذیر نباشند...
    کانادا در نگاه دیگر کشوری هم هست که شاید آن همه خوبی را برای همه نداشته باشد...
    شاید دیدن یک بار تجربه نژادپرستی در خیابان یا تجربه داشتن زوج همجنسگرایی در همسایگی که فرزندی را نیز ادپت کرده اند و مواردی از این دست کل نگاه برخی را به این جامعه تغییر دهد شاید هم برخی این گونه مسایل را توضیحی بر تفاوت عقاید و محترم بشمارند....
    نگاهها متفاوت است و زمان نیز مساله ای است که نوع قضاوت مارا نسبت به محیط اطراف تحت تاثیر قرار خواهد داد...
    جناب gbahrein
    شما آدم محترمی هستی و من تا الان هرگز و هرگز از شما هیچ برخورد ناجوری ندیدم که هیچ، همیشه هم پستهای شما سراسر احترام رو در بر داشته.
    از طرفی تو این فروم بحث کردن (با آدمایی که نمیشناسیشون و برای کسانی که هیچ شناختی نداری و برای فرومی که مال کس دیگه ای هست) رو خیلی بی مورد میدونم ولی واقعا وقتی یه چیزی میره روی اعصابم، میره روی اعصابم!
    شما چند بار پیش اومده که پشت پستهای من اومدی همینجوری سه نقطه گذاشتی پشت هر جمله ت و منو نقد کردی بدون اینکه به اسمم اشاره کنی یا مستقیما منو مخاطب قرار بدی.
    ملت همه میفهمن خب شما داری indirect با من صحبت میکنی.
    من حداقل جرات دارم و میام دایرکت ملتو مخاطب قرار میدم.
    برای من، انسانیت و "آدم" بودن، چیزی نیست که توی gender و یا مذهب و یا هرچی مثل اون پیدا کنم
    من باید آدمی که باهاش معاشرت میکنم یونیک باشه، و اگه در اون آدم اون چیزایی که میخوام رو بیابم، ولش نمیکنم شک نکن (دختر و پسر فرقی نداره)
    من با همینایی که بالا اشاره کردی هم زندگی کردم هم رفیقم (هر دو مورد)
    من هم با lesbian ها و هم با gay ها با مودبانه ترش با homosexual ها و حتی bisexual ها رفاقت دارم و داشتم.
    "رفاقت" و روابط اجتماعی چیزی نیست که تو میخوای وقتی به دستش بیاری اول ببینی طرف همجنس گراست؟! بعد رفیق شی. این ازین. بعدم، من با همه این آدمها معاشرت داشتم و دارم و نه تنها ذهنیتم نسبت به اینها یا کانادا منفی نشد بلکه میخوام بگم تو جامعه ای که به اینا اختیار میده و یا قدرت انتخاب میده این چیزا حل شده هست و هرکسی که میاد کانادا احتمالا از قبل یه سری اطلاعات درباره فرهنگ و قوانین این کشور به دست آورده و بقیه رو هم به تدریج کسب میکنه.
    مثل کشور ما نیست، که اگه یه homosexual هم پیدا بشه در و همسایه خودش و خانواده ش رو زنده زنده آتیش میزنن.
    من نمیدونم شما و بقیه چطوری فکر میکنین
    ولی من هم نژادپرستی دیدم اینجا هم انواع و اقسام آدمها هم کارتن خواب هم سیگاری (تو محله ما نه ولی محله های دیگه)
    من دارم برایند رو میگم
    میگم واسه کسی که این چیزا براش خیلی مسئله ای نیست کانادا در کل کشور خوبیه.
    من موافق 100 در صد کانادا نیستم و ممکنه اینجا نمونم و بچه هامو هم اینجا به دنیا نیارم.
    من کشورم ایرانو خیلی دوست دارم
    ولی اینا دلیل نمیشه که ما چشممونو به روی خوبیای اینجا ببندیم
    بله اینجا نژادپرستی داره
    من با دختری دوستم که social sciences میخونه و تمام دانسته هاش رو داره بهم منتقل میکنه
    اینجا من مدلهای متفاوتی از نژادپرستی رو اینجا از این دوستم و دوستاش (که دارن دوستای منم میشن) شنیدم که اگه اینجا بگم شما با دو تا شاخ فروم رو برای همیشه ترک میکنی.
    ولی
    با همه اینها
    وقتی جاستین ترودو میاد از همه نیتیوها (نیتیوها یعنی اونایی که از اول تو کانادا بودن و مهاجرت نکردن اینجا) معذرت خواهی میکنه به خاطرسوء استفاده هایی که ازشون شده
    این خودش جای تقدیر داره حتی اگه الکی باشه

    من یه خاطره از خودم بگم

    من عادت داشتم تو کشورم
    هر روز صبح
    ساعت هفت برم نون و سبزی تازه بخرم، عادته، کاریش نمیشه کرد. همیشه هم دعوام میکردن که بلا میاد سرت (راستم میگفتن، دو بار یه پیرمرد دوچرخه سوار رو سرم تف کرد نمیدونم چرا) ولی من باز میرفتم سبزی رو بخرم
    یه روز صبح رفتم
    یه آقای افغانی واساده بود تو صف
    من واسادم دو سه نفر عقبتر ازش
    نوبت افغانیه شد
    آقا سبزی فروشه بهش سبزی نداد
    همینجوری نوبتش شد تا نوبت رسید به من!!
    بهم برخورد! گفتم قبل از بحث کردن از اقا سبزی فروشه بپرسم ماجرا چیه؟
    این افغانیه هم میترسید
    رفتم جلو گفتم نوبت ایشونه
    سبزی فروشه دقیقااااااااا همون نگاهی رو به من انداخت که اون پسر سوپریمون تو پست بالا انداخت
    همون جوری
    انگار همون جا من دو هکتار از ارث باباشو به اسمم زدم
    گفتم این آقا حقشه
    مردم شروع کردن به اعتراض که چرا حقشه؟!
    گفتم این بنده خدا تو صف بود!
    این افغانیه هم میترسید!

    دلم سوخت
    قاط زدم
    بحث کردم
    گفتم امروز من سبزی نمیخرم
    دیدم سبزی نمیدن بهش
    سبزی خریدم
    دادمش جلوی چشم همشون به افغانیه
    و اومدم بیرون
    و دیگه ازون اقا سبزی نخریدم

    این بود ماجرای نژادپرستی در کشور من
    و با مردمی که به این کارشون افتخار میکنن
    و با مردمی که میرن اعتراض میکنن که بچه های افغانی رو از مدرسه دربیارن

    دقت کن
    این یه دونه از داستانهاست...

    من از یه اقا افغانی یه چتر خریدم
    همه مغازه دارا اومده بودن بیرون منو نگاه میکردن
    اون دکه کوچیکشو براش زیاد میدیدن!
    نمیخواستن ازش خرید کنم.

    آره من نژادپرستی دیدم
    زیاد دیدم
    اینجام دیدم
    ولی تو کشورمم دیدم
    در نهایت به این رسیدم که نژادپرستی، دزدی، پلیدی، رذل بودن، همه اینا میتونن صفات انسانی باشن و بسته به تربیت و فرهنگت داره، و مستقل از ایران و کاناداست.
    "از درون سیه توست جهان چون دوزخدل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت"

    من فهمیدم
    هر وقتتتتتتت بیام اینجا بنویسم کانادا خوبه، منتقد دارم، کنارش زیرش بنویسم اقا این بدیا رو هم داره، باز منتقد دارم
    به قول یکی از دخترا تو همین فروم، تفکر ایرانی صفر و یکه، نقد مساوی تنفره.

    ببخش که یهو عصبانی شدم.
    شما ادم محترمی هستی

    ولی خواهشا دوباره زیر پست من فلسفی ننویس و سه نقطه نذار.

    فلسفی نوشتن و سه نقطه پشتش گذاشتن راحته.

    اگه از نژادپرستی کسی اذیت شدی واضح بنویس
    و به هم وطنات این امکان رو بده که از تجربه ت استفاده کنن نه که غیرمستقیم بگی اره اینجا شاید نژادپرستی باشه و به مذاق کسی خوش نیاد
    یا بگو آرهههه من تو این شهر یه بار دو تا همجنس گرا که یه بچه هم به فرندی قبول کردن دیدم و دنیام به هم ریخت
    مینیمم
    مینیمم
    من شهامتشو دارم که بیام صادقانه بنویسم.

    همین
    ارادت


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  7. #1667
    Junior Member akhilous آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    ارسال‌ها
    33

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    ای بابا!
    من اصلا هدفم نبود که اینجا بحث رخ بده!!!
    اول اینکه این بنده خدایی که این کلیپ رو ساخته بک گراند خاصی داشته و بعد هم اومدن کانادا! خب طبیعیه که دیدگاه خاصی داره!
    دوم اینکه من جایی ندیدم توی کلیپ به همجنس گراها یا همچین چیزایی اشاره شده باشه!!! کلیت حرفی که من گرفتم جوریکه توی عنوانش هم گفته شده خرد شدن غرب و تز فکری شون هست که مربوط به مصرف گرایی و پول شویی و بستن چشمهاشون به حقایق و ایجاد جنگ و بیخانمانی برای بعضی شده...!
    خب این حرف سازنده کلیپ هست و درسته نقد بهش وارد هست، یک جورایی سیاهنمایی صد در صدی رو از غرب نشون داده، که خب میدونیم اینطور نیست، بقول کمیستری خوبی ها و بدی ها کنار هم تجمیع شدن!
    من این کلیپ رو گذاشتم که بگم همچینام که فکر میکنیم شاید سر جووناشون زیر برف نباشه، خیلی چیزها رو بدونن، شاید خیلی اندک باشن یا کمتر از ما به نسبت(که اینو باید آمار بگه من نمیدونم) ولی خب کسایی هم هستن که منتقد خودشون هم هستن و ما نباید در نمونه های اندکی که باشون در ارتباطیم فکر کنیم همه جووناشون بیخیال دنیان یا اندازه ما نمیفهمن یا هر چی، اتفاقا کسایی هستن که خیلی بهتر از ما شاید مسایل رو بفهمن.
    اصلا هم هدفم کوبوندن غرب یا خاصه کانادا یا کشور خاص دیگه ای نبوده و نیست، امیدوارم این خاتمه ای برای بحث دوستان باشه و باهم همچنان رفیق باشین.
    من هم برای کمیستری و پستهاش و هم برای همه دوستان دیگه و دیدگاهاشون کلی احترام قائلم، هر کسی نظر خودشو داره و داره با عینک خودش دنیای اطرافشو میبینه و طبیعیه که گزارشهای متفاوتی رو بشنویم، و همین تفاوت هست که در کل باعث ارزشمندتر شدن این فروم و تبادل نطرات میشه و شده.
    درود.
    Hope for the best, Plan for the worst.

  8. #1668
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    ارسال‌ها
    4,375

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط chemistrymaste نمایش پست ها
    جناب gbahrein
    شما آدم محترمی هستی و من تا الان هرگز و هرگز از شما هیچ برخورد ناجوری ندیدم که هیچ، همیشه هم پستهای شما سراسر احترام رو در بر داشته.
    از طرفی تو این فروم بحث کردن (با آدمایی که نمیشناسیشون و برای کسانی که هیچ شناختی نداری و برای فرومی که مال کس دیگه ای هست) رو خیلی بی مورد میدونم ولی واقعا وقتی یه چیزی میره روی اعصابم، میره روی اعصابم!
    شما چند بار پی...
    ...
    ...
    ...
    ...
    ...


    ولی خواهشا دوباره زیر پست من فلسفی ننویس و سه نقطه نذار.

    فلسفی نوشتن و سه نقطه پشتش گذاشتن راحته.

    اگه از نژادپرستی کسی اذیت شدی واضح بنویس
    و به هم وطنات این امکان رو بده که از تجربه ت استفاده کنن نه که غیرمستقیم بگی اره اینجا شاید نژادپرستی باشه و به مذاق کسی خوش نیاد
    یا بگو آرهههه من تو این شهر یه بار دو تا همجنس گرا که یه بچه هم به فرندی قبول کردن دیدم و دنیام به هم ریخت
    مینیمم
    مینیمم
    من شهامتشو دارم که بیام صادقانه بنویسم.

    همین
    ارادت
    اینگونه فرومها طبیعتا برای بحث در مورد مسایلی از این قبیل که لزوما مثل مسایل ریاضی جواب مشخصی ندارد پدید آمده و اصولا عنوان تاپیک هم "درستی یا نادرستی تصور..." همین را در ذهن تداعی میکند. بنابراین همانطوری که ذکر کردم قصد تخطیه یا درست یا نادست دانستن نظر شما یا هر نظر دیگری را نداشته و ندارم و به این جهت به شکل مستقیم به پست جنابعالی و سایر دوستان در صورت امکان ریفر نمیدهم ولی طبیعتا هر پستی که در مسیر متفاوتی باشد ممکن است این تقابل را در نویسنده و خواننده تداعی کند. در هر حال منظور تبادل نظرات است و نه تقابل که در این سطح از مباحثات نباید عجیب تلقی شود. به همین ترتیب اینکه چگونه بنویسیم و چه بنویسیم نیز کاملا شخصی و ترجیحی است و نباید بر آن خرده گرفت...

    در مورد متن هم به لحاظ تکنیکی بله. بنده بر خلاف نظر شما (با وجود احترام به نظر جنابعالی) کاملا با بخشی از موارد مخالفم. به نظر اینجانب و گروهی شاید دیگر از دوستان، دیدن یه زوج همجنسگرا شاید به تنهایی آزاردهنده نباشد و شاید برخی آنرا نشانه ای از آزادی و تفاوت ساختارهای بیولوژیکی و... بدانند ولی اینکه ببینید نوزادی در کالسکه به عنوان فرزند خوانده در کنار آنهاست و تصور اینکه این کوذک با چنین محیطی رشد می کند و بزرگ میشود و شما هم باید بتوانید این مساله را کاملا طبیعی و هضم شده برای خودتان، خانواده و فرزند کوچکتان توجیه کنید (که شاید برای افراد مجرد قابل تصور نباشد البته برخی از این موارد) برای همه آسان نیست. شاید برخی بتوانند همانطور که شما اشاره کردید با چنین افرادی دوست باشند و حتی رفت و آمد کنند و فرزندشان نیز با فرزندان اداپت شده ایشان در یک محیط بازی و تبادل نظر کنند . لذت هم ببرند از این همه آزادی ولی قطعا برای همه اینطور نیست و بدون شک من این جنبه را جز نکات مثبت کانادا و کلا غرب نمی دانم هرچند برخی نظری متفاوت داشته باشند.... از نظر من نگاه نوزادی گریان بدون قدرت انتخاب درسبک زندگی آینده، از کالسکه ای به همراه یک زوج همجنسگرا در یک مرکز خرید به شما، آزاردهنده ترین نگاه دنیاست که می توان تجربه کرد، هرچند برخی به این صحنه هم لبخند میزنند. در مورد سوال شما هم به لحاظ جنبه شخصی ماجرا، هم البته کاملا چنین مواردی تجربه شده است که نوشته میشود. هرچند سبک بیان متفاوت باشد.
    در مورد نژآدپرستی هم به هرشکل آن مطرود است. چه در ایران نسبت به جماعت افغان یا سایر جوامع خارجی گرفته و چه در غرب به افراد از خاورمیانه و.... شاید نوع سیستماتیک تری و گسترده تری از آن در اتفاقا جوامع ایرانی است. اینکه در کانادا یک خارجی بتواند به بالاترین مقامات رسمی برسد و نژادپرستی علنی وجود نداشته یا کم باشد مثبت است ولی اینکه انکار شود خیر. این هم مهم است که چنین تجربه هایی عموما توسط افراد کتمان می شود ولی وجود داد و لزوما تا توسط خود فرد تجربه نشود از روی خواندن وبسایت و متن و تحقیق و.... قابل توضیح نیست. باز هم تجربه نگاه دردآور پدری که در کنار خانواده و فرزندان کوچکش مورد توهین نژادی از انواع مختلف آن قرار گرفته است آزاردهنده است. خیلی از این قربانیان به دلیل ناآشنایی به قوانین ، زبان یا فرهنگ متفاوت یا حتی ترس از بیان موارد نمی توانند یا قدرت پیگیری لازم را ندارند ولی این نوع از تحقیر و شکست درونی چیزی نیست که بتوان انرا جبران نمود. در ایران هم ان مساله هست و همه جا ممکن است انواعی از آن مشاهده شود ولی تفاوت بحث این است که کسی که از ایران به کانادا مهاجرت یا مسافرت میکند خود را در معرض احتمالی از این نوع برخوردهای نژادی قرار می دهد که در ایران به شذت در مورد او و خانواده اش احتمال کمی داشت و این مساله باید به عنوان یک فاکتور در انتخابش مورد نظر باشد. اگر در مورد یک فرد افغان که از ایران مهاجرت به کانادا میکند صحبت شود بخث شما کاملا درست است و شاید وی و خانواده اش حملات نژادی به مراتب کمتری را مشاهده کنند ولی در این تاپیک عموما ایرانیانی هستند که به مثبت و منفی های مهاجرت در نگاه کلان مینگرند و این مساله می تواند کمک بهتری کند تا تصویر کاملا متعادلتری از آنچه انتخاب میکنند، ببینند.
    مسایل مثبت هم در کانادا البته کم نیست که شما و برخی دوستان دیگر اسفاده کرده اند و میکنند و من هم همواره از این جنبه ها دفاع کرده و خواهم کرد و قصد شما را نیز به هیچ عنوان مبنی بر ارایه تصویری آرمان گرایانه از مدینه فاضله ای در آن سوی دنیا به خواننده نمیدانم ولی به هرحال ادای توضیحاتی را برای بالانس بحث لازم دانستم که امیدوارم مفید فایده واقع شود. امیدوارم از این پست و پستهای قبلی نه شما و نه سایر دوستان دلگیر نشده و با قوت و قدرت به کار خود ادامه دهید. نظر هر فرد محترم و صرفا در جهت تجربیات و ویژگیهای شخصی خود اوست.
    موفق باشید
    “I find the great thing in this world is not so much where we stand, as in what direction we are moving"

  9. #1669
    ApplyAbroad Superstar
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    ارسال‌ها
    4,779

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط gbahrein نمایش پست ها
    اینگونه فرومها طبیعتا برای بحث در مورد مسایلی از این قبیل که لزوما مثل مسایل ریاضی جواب مشخصی ندارد پدید آمده و اصولا عنوان تاپیک هم "درستی یا نادرستی تصور..." همین را در ذهن تداعی میکند. بنابراین همانطوری که ذکر کردم قصد تخطیه یا درست یا نادست دانستن نظر شما یا هر نظر دیگری را نداشته و ندارم و به این جهت به شکل مستقیم به پست جنابعالی و سایر دوستان در صورت امکان ریفر نمیدهم ولی طبیعتا هر پستی که در مسیر متفاوتی باشد ممکن است این تقابل را در نویسنده و خواننده تداعی کند. در هر حال منظور تبادل نظرات است و نه تقابل که در این سطح از مباحثات نباید عجیب تلقی شود. به همین ترتیب اینکه چگونه بنویسیم و چه بنویسیم نیز کاملا شخصی و ترجیحی است و نباید بر آن خرده گرفت...

    در مورد متن هم به لحاظ تکنیکی بله. بنده بر خلاف نظر شما (با وجود احترام به نظر جنابعالی) کاملا با بخشی از موارد مخالفم. به نظر اینجانب و گروهی شاید دیگر از دوستان، دیدن یه زوج همجنسگرا شاید به تنهایی آزاردهنده نباشد و شاید برخی آنرا نشانه ای از آزادی و تفاوت ساختارهای بیولوژیکی و... بدانند ولی اینکه ببینید نوزادی در کالسکه به عنوان فرزند خوانده در کنار آنهاست و تصور اینکه این کوذک با چنین محیطی رشد می کند و بزرگ میشود و شما هم باید بتوانید این مساله را کاملا طبیعی و هضم شده برای خودتان، خانواده و فرزند کوچکتان توجیه کنید (که شاید برای افراد مجرد قابل تصور نباشد البته برخی از این موارد) برای همه آسان نیست. شاید برخی بتوانند همانطور که شما اشاره کردید با چنین افرادی دوست باشند و حتی رفت و آمد کنند و فرزندشان نیز با فرزندان اداپت شده ایشان در یک محیط بازی و تبادل نظر کنند . لذت هم ببرند از این همه آزادی ولی قطعا برای همه اینطور نیست و بدون شک من این جنبه را جز نکات مثبت کانادا و کلا غرب نمی دانم هرچند برخی نظری متفاوت داشته باشند.... از نظر من نگاه نوزادی گریان بدون قدرت انتخاب درسبک زندگی آینده، از کالسکه ای به همراه یک زوج همجنسگرا در یک مرکز خرید به شما، آزاردهنده ترین نگاه دنیاست که می توان تجربه کرد، هرچند برخی به این صحنه هم لبخند میزنند. در مورد سوال شما هم به لحاظ جنبه شخصی ماجرا، هم البته کاملا چنین مواردی تجربه شده است که نوشته میشود. هرچند سبک بیان متفاوت باشد.
    در مورد نژآدپرستی هم به هرشکل آن مطرود است. چه در ایران نسبت به جماعت افغان یا سایر جوامع خارجی گرفته و چه در غرب به افراد از خاورمیانه و.... شاید نوع سیستماتیک تری و گسترده تری از آن در اتفاقا جوامع ایرانی است. اینکه در کانادا یک خارجی بتواند به بالاترین مقامات رسمی برسد و نژادپرستی علنی وجود نداشته یا کم باشد مثبت است ولی اینکه انکار شود خیر. این هم مهم است که چنین تجربه هایی عموما توسط افراد کتمان می شود ولی وجود داد و لزوما تا توسط خود فرد تجربه نشود از روی خواندن وبسایت و متن و تحقیق و.... قابل توضیح نیست. باز هم تجربه نگاه دردآور پدری که در کنار خانواده و فرزندان کوچکش مورد توهین نژادی از انواع مختلف آن قرار گرفته است آزاردهنده است. خیلی از این قربانیان به دلیل ناآشنایی به قوانین ، زبان یا فرهنگ متفاوت یا حتی ترس از بیان موارد نمی توانند یا قدرت پیگیری لازم را ندارند ولی این نوع از تحقیر و شکست درونی چیزی نیست که بتوان انرا جبران نمود. در ایران هم ان مساله هست و همه جا ممکن است انواعی از آن مشاهده شود ولی تفاوت بحث این است که کسی که از ایران به کانادا مهاجرت یا مسافرت میکند خود را در معرض احتمالی از این نوع برخوردهای نژادی قرار می دهد که در ایران به شذت در مورد او و خانواده اش احتمال کمی داشت و این مساله باید به عنوان یک فاکتور در انتخابش مورد نظر باشد. اگر در مورد یک فرد افغان که از ایران مهاجرت به کانادا میکند صحبت شود بخث شما کاملا درست است و شاید وی و خانواده اش حملات نژادی به مراتب کمتری را مشاهده کنند ولی در این تاپیک عموما ایرانیانی هستند که به مثبت و منفی های مهاجرت در نگاه کلان مینگرند و این مساله می تواند کمک بهتری کند تا تصویر کاملا متعادلتری از آنچه انتخاب میکنند، ببینند.
    مسایل مثبت هم در کانادا البته کم نیست که شما و برخی دوستان دیگر اسفاده کرده اند و میکنند و من هم همواره از این جنبه ها دفاع کرده و خواهم کرد و قصد شما را نیز به هیچ عنوان مبنی بر ارایه تصویری آرمان گرایانه از مدینه فاضله ای در آن سوی دنیا به خواننده نمیدانم ولی به هرحال ادای توضیحاتی را برای بالانس بحث لازم دانستم که امیدوارم مفید فایده واقع شود. امیدوارم از این پست و پستهای قبلی نه شما و نه سایر دوستان دلگیر نشده و با قوت و قدرت به کار خود ادامه دهید. نظر هر فرد محترم و صرفا در جهت تجربیات و ویژگیهای شخصی خود اوست.
    موفق باشید

    با احترام به نظر شما ولی کودکی که نزد یک زوج همجنسگرا زندگی می کند به اعتقاد من وضعیت بسیار بهتری نسبت به جمعیت بزرگی از کودکان ایرانی دارد. آمار رسمی قریب 7 میلیون نفر کودک کار در ایران است. مقایسه کنید با جمعیت کل کشور، فاجعه است. همه ما آنها را در پل های عابر، چهارراه ها، عوارضی اتوبان ها، ... دیده ام و آنقدر عادی است که دیگر کسی اهمیت نمی دهد. تعداد کودکان بدسرپرست یا کودکانی که قربانی فجایع و جنایات هستند را به آن اضافه کنید. حتی دیدن کودکانی که در مکان های عمومی بخاطر کمی شیطنت از والدین کتک می خورند قلب را به درد می آره. عملی که در صورت ارتکاب آن در کانادا مردم پلیس را خبر می کنند. بحث سوزن و جوالدوز است.
    Solitary trees, if they grow at all, grow strong.

  10. #1670
    Senior Member KavehKaveh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    رشته و دانشگاه
    MBA - University of Toronto
    ارسال‌ها
    901

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط gbahrein نمایش پست ها
    اینگونه فرومها طبیعتا برای بحث در مورد مسایلی از این قبیل که لزوما مثل مسایل ریاضی جواب مشخصی ندارد پدید آمده و اصولا عنوان تاپیک هم "درستی یا نادرستی تصور..." همین را در ذهن تداعی میکند. بنابراین همانطوری که ذکر کردم قصد تخطیه یا درست یا نادست دانستن نظر شما یا هر نظر دیگری را نداشته و ندارم و به این جهت به شکل مستقیم به پست جنابعالی و سایر دوستان در صورت امکان ریفر نمیدهم ولی طبیعتا هر پستی که در مسیر متفاوتی باشد ممکن است این تقابل را در نویسنده و خواننده تداعی کند. در هر حال منظور تبادل نظرات است و نه تقابل که در این سطح از مباحثات نباید عجیب تلقی شود. به همین ترتیب اینکه چگونه بنویسیم و چه بنویسیم نیز کاملا شخصی و ترجیحی است و نباید بر آن خرده گرفت...

    در مورد متن هم به لحاظ تکنیکی بله. بنده بر خلاف نظر شما (با وجود احترام به نظر جنابعالی) کاملا با بخشی از موارد مخالفم. به نظر اینجانب و گروهی شاید دیگر از دوستان، دیدن یه زوج همجنسگرا شاید به تنهایی آزاردهنده نباشد و شاید برخی آنرا نشانه ای از آزادی و تفاوت ساختارهای بیولوژیکی و... بدانند ولی اینکه ببینید نوزادی در کالسکه به عنوان فرزند خوانده در کنار آنهاست و تصور اینکه این کوذک با چنین محیطی رشد می کند و بزرگ میشود و شما هم باید بتوانید این مساله را کاملا طبیعی و هضم شده برای خودتان، خانواده و فرزند کوچکتان توجیه کنید (که شاید برای افراد مجرد قابل تصور نباشد البته برخی از این موارد) برای همه آسان نیست. شاید برخی بتوانند همانطور که شما اشاره کردید با چنین افرادی دوست باشند و حتی رفت و آمد کنند و فرزندشان نیز با فرزندان اداپت شده ایشان در یک محیط بازی و تبادل نظر کنند . لذت هم ببرند از این همه آزادی ولی قطعا برای همه اینطور نیست و بدون شک من این جنبه را جز نکات مثبت کانادا و کلا غرب نمی دانم هرچند برخی نظری متفاوت داشته باشند.... از نظر من نگاه نوزادی گریان بدون قدرت انتخاب درسبک زندگی آینده، از کالسکه ای به همراه یک زوج همجنسگرا در یک مرکز خرید به شما، آزاردهنده ترین نگاه دنیاست که می توان تجربه کرد، هرچند برخی به این صحنه هم لبخند میزنند. در مورد سوال شما هم به لحاظ جنبه شخصی ماجرا، هم البته کاملا چنین مواردی تجربه شده است که نوشته میشود. هرچند سبک بیان متفاوت باشد.
    در مورد نژآدپرستی هم به هرشکل آن مطرود است. چه در ایران نسبت به جماعت افغان یا سایر جوامع خارجی گرفته و چه در غرب به افراد از خاورمیانه و.... شاید نوع سیستماتیک تری و گسترده تری از آن در اتفاقا جوامع ایرانی است. اینکه در کانادا یک خارجی بتواند به بالاترین مقامات رسمی برسد و نژادپرستی علنی وجود نداشته یا کم باشد مثبت است ولی اینکه انکار شود خیر. این هم مهم است که چنین تجربه هایی عموما توسط افراد کتمان می شود ولی وجود داد و لزوما تا توسط خود فرد تجربه نشود از روی خواندن وبسایت و متن و تحقیق و.... قابل توضیح نیست. باز هم تجربه نگاه دردآور پدری که در کنار خانواده و فرزندان کوچکش مورد توهین نژادی از انواع مختلف آن قرار گرفته است آزاردهنده است. خیلی از این قربانیان به دلیل ناآشنایی به قوانین ، زبان یا فرهنگ متفاوت یا حتی ترس از بیان موارد نمی توانند یا قدرت پیگیری لازم را ندارند ولی این نوع از تحقیر و شکست درونی چیزی نیست که بتوان انرا جبران نمود. در ایران هم ان مساله هست و همه جا ممکن است انواعی از آن مشاهده شود ولی تفاوت بحث این است که کسی که از ایران به کانادا مهاجرت یا مسافرت میکند خود را در معرض احتمالی از این نوع برخوردهای نژادی قرار می دهد که در ایران به شذت در مورد او و خانواده اش احتمال کمی داشت و این مساله باید به عنوان یک فاکتور در انتخابش مورد نظر باشد. اگر در مورد یک فرد افغان که از ایران مهاجرت به کانادا میکند صحبت شود بخث شما کاملا درست است و شاید وی و خانواده اش حملات نژادی به مراتب کمتری را مشاهده کنند ولی در این تاپیک عموما ایرانیانی هستند که به مثبت و منفی های مهاجرت در نگاه کلان مینگرند و این مساله می تواند کمک بهتری کند تا تصویر کاملا متعادلتری از آنچه انتخاب میکنند، ببینند.
    مسایل مثبت هم در کانادا البته کم نیست که شما و برخی دوستان دیگر اسفاده کرده اند و میکنند و من هم همواره از این جنبه ها دفاع کرده و خواهم کرد و قصد شما را نیز به هیچ عنوان مبنی بر ارایه تصویری آرمان گرایانه از مدینه فاضله ای در آن سوی دنیا به خواننده نمیدانم ولی به هرحال ادای توضیحاتی را برای بالانس بحث لازم دانستم که امیدوارم مفید فایده واقع شود. امیدوارم از این پست و پستهای قبلی نه شما و نه سایر دوستان دلگیر نشده و با قوت و قدرت به کار خود ادامه دهید. نظر هر فرد محترم و صرفا در جهت تجربیات و ویژگیهای شخصی خود اوست.
    موفق باشید
    بحث جالبی هست!

    بذارین اینجوری شروع کنیم ، آیا اصلا شما با فرد همجنسگرا موافق هستین یا نه؟
    اگه ریشه فکری شما ذاتا این افراد رو هدف قرار میده پس داشتن بچه و یا نداشتنش خیلی تاثیری تو اصل مسئله نمیذاره.

    خوب یا بد ، کودک در جامعه کانادا تاثیر پذیری بسیار اندکی از خانواده داره (به نسبت ایران)
    مقدمه کوتاه:
    شما به هر کسی استقلال و امنیت بدی ، به دنبال صلاح ، منافع و امیال خودش میره. تو ایران استقلال و امنیت از کودک گرفته میشه و در نهایت نسلی ناراضی پرورش پیدا میکنه که اگه فرصت خروج از ایران را داشته باشن به نحوی دیگر زندگی خواهند کرد.
    شاهد اون ، جامعه ایرانی ای هست که در کشورهای مختلف زندگی میکنن و هیچ شباهتی به جامعه سنتی ما ساکن ایران ندارن.
    در کانادا کودک اولین مسئله ای که به راحتی یاد میگیره امنیت و استقلال هست. یک نوجوان به راحتی و با کمک دولت میتونه مستقل بشه و زندگی خودش رو شروع بکنه. چیزی به معنی احترام به والدین (به معنی پذیرفتن ارزش های اونها به شکل محض) چندان وجود نداره.
    در ایران فرد مادام العمر به والدین وابسته و مدیون هست.
    به قول یکی به ظنز میگفت: ما اولین جمله ای که یاد گرفتیم بنویسیم این بود: "بابا آب داد ، بابا نان داد" ! کلا از کودکی منتظر والدین هستیم !
    نتیجه کوتاه:
    نتیجه اینکه ، فرزندی که در همچین خانواده ای بزرگ بشه ، تنها تو ذهنش از همجنسگرایی یک تابو نداره ، همین و بس. اگه در سن 18 سالگی به این نتیجه برسه که به جنس دیگر علاقه داره و این اصل با باور خانواده در تضاد باشه و ممکنه تحت فشار قرار بگیره به راحتی و به کمک دولت و جامعه میتونه مستقل بشه.
    هیچ احدی مجبور نیست چیزی رو که با عقل خودش بهش نرسیده رو بپذیره و چاره ای براش دولت طراحی کرده.
    چندان از دید من نباید غصه به حال اون کودک بخوریم.

    اتفاقا باید گریست به حال جامعه سنتی ما
    که چه راحت و بی پروا هر آنچه دوست نداریم و به آن باور نداریم ذبح میکنیم ، میخواد باور باشه - علاقه و سرگرمی - هدف و ...
    تربیت سنتی ما تا حدی آموزش داده که هرکسی شبیه ما نبود ویا شبیه ما فکر نکرد به احتمال زیاد فرد/گروه/جامعه ایی نادرستی هست. این خیلی خطرناکه چون جلوی تفکر و تغییر رو میگیره.


    در خصوص توهین نژادی متوجه نشدم که آیا مثالی از جامعه کانادا دارین ذکر میکنین یا نه.
    من تو این مدت که اینجا بودم چیزی به اسم توهین نژادی ندیدم ! اینقدر همه دست به عصا هستن که یه وقت چیزی نگن که یه وقت به کسی بر بخوره عملا خلق الله از نقد کردن هم دست کشیدن !
    نمیدونم توهین نژادی دیگه کجا ممکنه سر و کله اش پیدا بشه ، شاید توی یه شهر کوچیک ولی من تو تورنتو یا مونترال به همچین چیزی برخورد نکردم.
    تازه تصمیم گرفتین -کانادا- اپلای کنین؟ دوست دارین ببینین رشته شما در کدوم دانشگاه های -کانادا- ارائه میشه؟
    1. این پست برای شروع
    2. این سایت برای جستجو بین تمام دانشگاه ها

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •