منم در ادامه صحبت دوستان بگم که این طرز فکر بدجوری ایراد داره و ابدا نمیشه باهاش موافق بود.
تجربه شخصی خودمو بهتون میگم:
من الان توی یه سلسله ورکشاپ هایی دارم هر سه هفته یه بار شرکت میکنم با جماعتی از خانمها که از دانشجو بگیر تا خانم خیلی مسن هفتاد هشتاد ساله بینمون هست (از بین کسانی که توی علوم، مهندسی، ریاضیات و رشته های مرتبط با تکنولوژی تربیت شدن). هدفشم اینه که اولا موانعی که از نظر خود خانمها، تاکنون باعث بوده که کمتر توی بعضی عرصه ها باشن شناسایی بشه.
موانعشم تا حالا هیشکی نگفته نذاشتن بالا بریم یا مردها همه پستهای کلیدی رو دارن و از این دست حرفا! خود شرکت کننده ها مثلا یه سری چیزایی مث دغدغه بیشتر خانمها برای رسیدگی به خانواده و بچه ها رو جزو مهمترین عوامل میدونستن که به نظرم ربطی به تخیلات اون وبلاگ نداره.
در کنارش از خودمون که تنوع زیادی توی بک گراند شغلی و تحصیلی مون هست، میخوان که با فعالیت های گروهی و بخث و تبادل نظر به ایده هایی برسیم برای اینکه چطور میشه زنها رو یاری کرد، و بهشون تعلیم داد تا توی فیلد مورد نظرشون بتونن با سرعت بیشتر و راحت تر جا بیفتن و پیشرفت کنن.
احتمالا خیلیها اینجا مفهوم mentorship رو میدونن چیه.
شما همین کلمه رو برای زنان در کانادا سرچ کنید میبینید که چقدر داره روش وقت و انرژی گذاشته میشه برای گسترش حضور زنها.
از اونور توی دانشگاه هم واسه جذب هیئت علمی به شدت دنبال افزایش دایورسیتی هستن، به معنی اولویت دادن به متقاضی های خانم،(و اقلیت های ملیتی و ناتوان های جسمی که مختص دانشگاه هم نیست البته:
http://en.wikipedia.org/wiki/Employment_equity_(Canada)) و همچنین برای جذب بیشتر دانشجوهای دختر توی رشته های تکنیکی و مهندسی خیلی کمک هزینه ها و گرنت های خاص برای فقط زنها هست که حضور بیشترشون رو ترغیب کنه.
این نشون میده که اولا از این افکار محیر العقولی که این جناب بهش اشاره کردن خبری نیست، ثانیا بر خلاف این تفکرات عجق وجق که فقط توی فکر ایشون میگذره، دولت به فکر کشف دلایل و انگیزه بعضا کمتر خانمها تا به اکنون برای ورود برابر به همه عرصه هاست. و نه به فکر اینکه به صورت ژانگولری بخواد حضورشون رو کنترل کنه.
علاقه مندی ها (Bookmarks)