بهرحال اینجا هر کسی داره تجربه مثبت و منفی خودش رو میگه. کسی هم وکیل یا مشاور مهاجرتی نیست که از تعریف و تمجید سودی ببره. اینکه تجربه کسی خلاف شنیده های شماست که دلیل بر نادرستی اش نیست. شما هم تجربه های خودتان را بفرمایید تا مجموع اطلاعات کامل تر بشه. بحث های موردنظر شما هم در تاپیک شرایط واقعی کار در کانادا مفصلا تشریح شده و اینطور نیست که مثلا مشکلات کاریابی یا مساله تجربه کار کانادایی پنهان نگهداشته شده باشه. یک نگاهی به آن تاپیک بیندازید.
کانادایی ها یک چیزی تو فرهنگشون هست بهش میگن small talk یک گفت و شنود کوتاه مدت در عرض حداگثر یکی دو دقیقه که اختصاص به مطلب خاصی نداره با لبخند همراهه و راجع به آب و هوا و برنامه ورزشی و بچه ات خیلی کیوته و ... صحبت می کنند. با خودشون هم اینطوری هستند هدفش هم یک تغییر ذائقه خلق و برآورد طرف و سنجیدن اوضاع پیرامون است. در کامیونیکیشن بسیار دقیق هستند و عالم به این هستند که قسمت اعظم یک رابطه ایتم های غیر گفتاری است. اینو بخاطر این عرض کردم که در چند صفحه قبلی دیدم دوستان از این نکته موضوعی مطرح کرده بودند، نوع رابطه اینها با نوع رابطه ماها بخصوص که تا گرم میشیم با یکی میخواهیم گازشو بگیریم به شمال و کنار دریا و خلاصه صرف شام وناهار و درینک دعوت کنیم فرق میکنه. البته این اسمال تاک بخودی خود در یک مملکت مملو از مهاجر از یو اس تا حبشه و تا چین ،برای ارزیابی ارتباط گیری مطلب خوبی است.
- خود من تا قبل از اینکه اینجا بیام فکر میکردم بدون تجربه کانادایی کسی به شما نگاه هم نمیکنه اما وقتی چند تا مصاحبه رفتم متوجه شدم اون دیدگاه زیاد هم صادق نیست. بالاتر از تجربه کاری زبان حرف اول و آخر رو میزنه، نحوه نوشتن رزومه و سوالات مصاحبه رو شما میتونید در مدت یک یا 2 هفته یاد بگیرید و با نوشتن یک رزومه خوب به مصاحبه دعوت بشید اما مهم اینه که در مصاحبه بتونید بدون اینکه اول تو ذهنتون ترجمه کنید حرف بزنید. این که میگن آدم تو محیط زبان یاد میگیره و غیره رو فراموش کنید. با سطح زبان قوی مهاجرت کنید. تازه واردین مثل خود من مانند کودکی هستند که باید کم کم پرورش پیدا کنند یعنی همون چیزهایی که بچه ها اینجا در مدارس در 12 سال یاد میگیرند ما باید ظرف مدت کوتاهی به صورت فشرده یاد بگیریم مثل طرز صحبت کردن، اعتماد به نفس، نحوه معرفی و بیان تواناییها و غیره. هر چه بیشتر در این راه مقاومت شود، مسلما زمان بیشتری می خواهد تا بتوان جذب این جامعه شد. این مقاومت یعنی شما از یادگیری و ادامه راه ناامید شوید یعنی پای صحبت افرادی بنشینید که مرتب بذر ناامیدی می پاشند و غیره
این تجربیات من در این 4 ماه بود البته یک دوستی در همین تاپیک میگفت تا 5 سال نگذشته نباید حرف بزنی اما به هر حال خواستم تجربیات هر چند کم رو در میان بگذارم
پی نوشت: در کشورهایی که با مالیات مردم اداره میشوند همه کسانی که کار میکنند و مالیات پرداخت میکنند دارای ارزش و احترام هستند و بنابراین صرف داشتن شغل یک اعتبار هست این رو گفتم که فکر نکنید مشاغلی مثل طی کشی و گارسونی شغل حقیری است
سلام و صبح به خیر به همه دوستان به امید روزیییی پر ویزا
SKYGIFT سلام به شما خانم یا آقای دکتر
درسته یکسری واقعیتها هست که نمیشه انکار کرد و اون سیستم مهاجرت کاناداست که واقعاً مردم دنیارو سر کار گذاشته!
ولی خوب قبول کنین رشته پزشکی جزو رشته هایی هست که شما هر جایی این رشترو بخونبن و بخواین حابحا بشین سخته چون حتما باید تطبیق داده بشه و مدرک مورد تایید قرار بگیره ...
سخت هست ولی نشدنی نیست ....ایشالله که تو کارتون موفق باشین و دلتونم برای ایران اگه تنگه پدر و مادرتونو ببرین پیش خودتون ..
بله قسمت بد قضیه اینجاست که ایران هم خبری نیست به جز مشکلات همیشگی که مهمترینش تحریمه !
پس هر کسی که به عقلش رجوع کنه و شرایط مهاجرت داشته باشه چه از لحاظ مالی سطح بالا باشه چه متوسط باید تلاششو بکنه جایی زندگی کنه که راضی و خوشحال تره..
حالا هر کسی صلاح خودشو بهتر میدونه
ایشالله که شما یا بقیه دوستان پل های پشت سرشون خراب نشده باشه و بتونن برگردند هر چه زودتر چون بالاخره کشور ما هم نیاز به مهندس داره هم دکتر خوب چه کاریه زوری موندین ...
این نظر شخصیه منه : هر جا که دل خوش است همونجا خانه اوست
برای بقیه دوستان ناراضی تنها آرزوییه که میتونم بکنم اینه که ایشالله یه جوری از شر کانادا راحت بشن .....
Cio:16 Dec 2009, pass request: 2 Dec 2014
سلام به شما عزیزان
من فکر می کنم باید درباره کانادا یا هر کشوری زیاد بزرگ بینی نکرد و آنجا را مدینه فاضله نساخت. البته با این مطلب هم موافق ام که زندگی هرکس و معیارهای هرکس کاملا متفاوت با دیگری است. ممکن است فردی کانادا را با همه اشکالات ریز و درشت اش دوست داشته باشد و در آنجا احساس شادی و خوشبختی کند. به عبارتی آدم باید جایی که راحت است زندگی کند و ایران و کانادا و حتی آمریکا فرقی ندارد....
دوستان عزیزم به قول سهراب سپهری : زندگی، آبتنی کردن در حوضچه ی اکنون است!
من هم معتقدم قدر لحظه های اکنون تان را بدانید که زندگی برای ما نمی ایستد.... و شما را میهمان می کنم به این اشعار سهراب:
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه ی خاک به جا می ماند
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه ی برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه ی روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست.
سلام به دوستان گل همراهان و همدلان مهربون....پنج سال نگرانی انتظار سردرگمی داره کم کم به پایان میرسه البته که هیچ کدوممون آدم پنج سال پیش نیستیم و کلی تغییر کردیم . توقعمون از کشور مقصد متفاوت شده. برای من یکی کانادا دیگه نه بهشته موعوده نه مدینه ی فاضله و خودم رو برای خییییییلی مشکلات آماده کردم ولی به هیچ وجه نا امید نیستم .به نظرم بهترین کار اینه که به خودمون فرصت تجربه کردن بدیم...اگه با تلاش تونستیم تو مملکت خودمون با اون همه معضلات موفق بشیم هرجای دیگه دنیا هم که بریم میتونیم حالا از همه این حرفا که بگذریم.....دوشنبه ی عزیز آمد این هفته کی خوش به حالش میشه؟هااااا؟کییییی؟
ارسال مدارک: 4 مارچ 2010....فایل نامبر اول: 3 آگوست2010......فایل نامبر دوم:اکتبر2010.....فایل نامبر سوم:اکتبر 2013......مدیکال:11فوریه
خیلی ممنون از راهنمایی تون، خیلی خوب گفتید به جای مقاومت در برابر جامعه باید سعی کرد تا جذب اون شد. در مورد زبان هم فکر کنم از همین الان باید فارسی حرف زدن رو قدغن کرد و فقط تلویزیون انگلیسی نگاه کرد ولی خداییش خیلی اراده می خواد!
در مورد گارسونی و ... هم صد البته هر کسی که کار می کنه و زحمت می کشه و پول در میاره قابل احترامه، من از این جهت گفتم که بالاخره کسی که حرفه و تخصصی داره دوست داره در زمینه کار خودش کار کنه نه در یک شغل جنرال. خودم ترجیح می دم در زمینه مرتبط با تخصصم با حقوق حتی کمتر کار کنم تا یه شغل غیر مربوط.
علاقه مندی ها (Bookmarks)