درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

[chemistrymaste]

والا من تجربه متفاوتی داشتم پارسال که داشتم میرفتم ایران تو فرودگاه فرانکفورت برای پرواز به تهران، دم گیت میخواستند که سوار هواپیما کنند. یارو گفت صف وایستید یک دفعه دیدم به جای صف یک دایره تو پر تشکیل شد و ملت هی میخواستند خودشون رو بچپونند. بعد پیش خودم گفتم برخی چیزا رو نمیشه به همین راحتی درست کرد. کسی که یک عمر راههای دوز و کلک رو رفته هر جا هم بره فرقی نمیکنه همیشه یک راه دررو پیدا میکنه و سعی در سو استفاده از ضعفهای یک سیستم خواهد داشت

دقیقا!
خیلی درست هست حرف شما.
برای همینه که من به یه سری از اقواممون میگم کانادا تشریف نیارین چون برای شما جهنم میشه.
وقتی بیان میبینن که به خاطر خودشون میگفتم.
واقعا برای ادمی که یه روز از زندگیشو مثل یه ادم نرمال سرش به کار خودش نبوده یا دنبال نون حلال نبوده و کلا با مفت خوردن و خوابیدن و سر این و اون رو کلاه گذاشتن سپری کرده و همه رو هم به حساب "باهوش و COOL بودن خودش" گذاشته، کانادا جای مناسبی نیست.
کلا تو کانادا از پول مفت خبری نیست. از کارمند دولت بشو و کل روزو کفشتو دربیار و بوی جورابتو بده به همه و با همکارات گپ بزن و هیچ کاریم نکن خبری نیست خدا رو شکر. اینجا خود کاناداییا با مشکل جدی کار پیدا کردن مواجهن و اگه واقعا درست کار نکنن بیچاره میشن.
خدا رو شکر قبل از مرگم حداقل دارم تو کشوری زندگی میکنم که میشه مثل یه آدم عادی و نرمال استانداردهای عادی و نرمال داشت و خیلی عادی و نرمال زندگی کرد و خیلی عادی و نرمال از دنیا رفت!
دقیقا تو همون فرودگاه فرانکفورت یه بار یه اقایی از من بزرگتر بود، داد زد جمشیدددددددددددددد اونجایی؟ اومدیم! و هفتاد هشتاد نفر رفتن جلوتر از ما واسادن در حالی که جمشیدی اون جلو در کار نبود.
هیچوقت اون روز فراموشم نمیشه. همون روز به حرف شما رسیدم که ایجا نوشتین.

[chemistrymaste]

خیلی جالبه
چند وقت قبل به یکی از دوستام داشتم میگفتم (دوستم کانادایی هست) که شهری که توش زندگی میکنن رو گوگل کردم و خیلی خوشگله و سال 2018 شاید برم شهرشون.
باورتون نمیشه، دختره حتی به رومم نیاورد اینو، یه برنامه تدارک دید که منو ببره اونجا بدون اینکه حتی بگه که من اینکارو برات کردم یا دارم واسه خاطر تو میکنم.
یعنی متعجبم از تربیت اینا!!! خیلی اینا ادمای نایسین. اصلا نمیفهمم چرا نیوطریه. بعد هفت ماه من هنوزززز هر روز دارم سورپرایز میشم اینجا.
دوست داشت خواسته مو براورده کنه! ببره منو اونجا شهرشونو نشونم بده و ذوق کنم!! برگشتنیم اورد منو گذاشت دم در خونمون که اذیت نشم برای برگشتن به خونه.
من نمیدونم، یا من خیلی خوش شانسم که با همچین ادمای خوبی هر روز برخورد دارم یا واقعا کانادا کشور خوبیه (به نظرم کانادا کشور خوبی باید باشه).
اینام ایراداتی دارن، ولی ایرادات اینا به ما اسیبی نمیزنه. به خودشون اسیب میزنه در بدترین حالت ممکن.
امیدوارم بتونم اخلاقای خوبشونو یاد بگیرم.

[fanta]

دقیقا!
خیلی درست هست حرف شما.
برای همینه که من به یه سری از اقواممون میگم کانادا تشریف نیارین چون برای شما جهنم میشه.
وقتی بیان میبینن که به خاطر خودشون میگفتم.
واقعا برای ادمی که یه روز از زندگیشو مثل یه ادم نرمال سرش به کار خودش نبوده یا دنبال نون حلال نبوده و کلا با مفت خوردن و خوابیدن و سر این و اون رو کلاه گذاشتن سپری کرده و همه رو هم به حساب "باهوش و COOL بودن خودش" گذاشته، کانادا جای مناسبی نیست.
کلا تو کانادا از پول مفت خبری نیست. از کارمند دولت بشو و کل روزو کفشتو دربیار و بوی جورابتو بده به همه و با همکارات گپ بزن و هیچ کاریم نکن خبری نیست خدا رو شکر. اینجا خود کاناداییا با مشکل جدی کار پیدا کردن مواجهن و اگه واقعا درست کار نکنن بیچاره میشن.
خدا رو شکر قبل از مرگم حداقل دارم تو کشوری زندگی میکنم که میشه مثل یه آدم عادی و نرمال استانداردهای عادی و نرمال داشت و خیلی عادی و نرمال زندگی کرد و خیلی عادی و نرمال از دنیا رفت!
دقیقا تو همون فرودگاه فرانکفورت یه بار یه اقایی از من بزرگتر بود، داد زد جمشیدددددددددددددد اونجایی؟ اومدیم! و هفتاد هشتاد نفر رفتن جلوتر از ما واسادن در حالی که جمشیدی اون جلو در کار نبود.
هیچوقت اون روز فراموشم نمیشه. همون روز به حرف شما رسیدم که ایجا نوشتین.

کانادا هم همه جور آدمی داره منتها در کل نسبت اونهایی که حقوق بقیه رو رعایت میکنن تو اینجا بیشتره. همین مدل جمشید که شما فرمودین رو به شخصه بارها تو رانندگیشون دیدم که یک ستون درست میشه که مثلا همه میخوان دست راست بپیچن و یه عده از تو صف میان بیرون و میان جلوتر و دوباره میخوان توی همون صف وارد شن. چند روز پیش تو صف وایساده بودیم و داشتم تو آینه عقب رو نگاه میکردم و یک نفر همین کار رو کرد و از شانس بدش دقیقا بغل دست من وایساد، یک خانم وایت، حالا من نگاش میکنم و اونم چپ چپ نگام میکنه، هیچی نه جلویی و نه پشتی من هم بهش راه ندادن و اونم از رو نرفت و همینجوری با ما میومد و نزدیک بود بره توی تابلوی گردش به راست!!

[Jill]

خیلی جالبه
چند وقت قبل به یکی از دوستام داشتم میگفتم (دوستم کانادایی هست) که شهری که توش زندگی میکنن رو گوگل کردم و خیلی خوشگله و سال 2018 شاید برم شهرشون.
باورتون نمیشه، دختره حتی به رومم نیاورد اینو، یه برنامه تدارک دید که منو ببره اونجا بدون اینکه حتی بگه که من اینکارو برات کردم یا دارم واسه خاطر تو میکنم.
یعنی متعجبم از تربیت اینا!!! خیلی اینا ادمای نایسین. اصلا نمیفهمم چرا نیوطریه. بعد هفت ماه من هنوزززز هر روز دارم سورپرایز میشم اینجا.
دوست داشت خواسته مو براورده کنه! ببره منو اونجا شهرشونو نشونم بده و ذوق کنم!! برگشتنیم اورد منو گذاشت دم در خونمون که اذیت نشم برای برگشتن به خونه.
من نمیدونم، یا من خیلی خوش شانسم که با همچین ادمای خوبی هر روز برخورد دارم یا واقعا کانادا کشور خوبیه (به نظرم کانادا کشور خوبی باید باشه).
اینام ایراداتی دارن، ولی ایرادات اینا به ما اسیبی نمیزنه. به خودشون اسیب میزنه در بدترین حالت ممکن.
امیدوارم بتونم اخلاقای خوبشونو یاد بگیرم.

موضوع این نیست که شما خوش شانسی. موضوع اینه که شما مطمئننا قدرت برقراری روابط درست اجتماعی دارین. من بارها در این فروم عنوان کردم که چقدر توانایی و قدرت دم خور شدن با اینها مهمه. اول برای داشتن حس خوب خود آدم بعدش پیدا کردن نتورک ها و کانکشن ها. اینها اکثرا آدمهای ساده و صمیمی هستن و اگه طرف مقابلشون رو بتونن خوب بشناسن، به راحتی میشه باهاشون قاطی شد.

در پست های قبلیم نوشته بودم که الان شاید ارتباط ما با انیها خیلی بیشتر با ایرانی های شهرمونه. به دلیل اینکه در محیط کار کلی دوست نزدیک پیدا میکنیم و روابط خانوادگی برقرار میکنیم و علت دیگه اش هم به خاطر پسرم هستش. با خیلی از اینها به دلیل اینکه بچه هامون با هم صمیمی و نزدیک میشن، ما هم روابط نزدیک تر برقرار میکنیم.

خیلی ها هستن شاید بیش از 3 4 ساله در این کشور زندگی میکنن ولی هنوز نتونستن با خود کانادایی ها ارتباطات بیشتر داشته باشن.
جالب اینجاست که بعضی ها هم ضعف های خودشونو با این فکر که مثلا اهالی شهر و استان شما خیلی خونگرمن و تو شهرهای دیگه این خبرا نیست، توجیه میکنن در صورتیکه به نظر من اینها همه حرفه.

[ghlobe]

کانادا هم همه جور آدمی داره منتها در کل نسبت اونهایی که حقوق بقیه رو رعایت میکنن تو اینجا بیشتره. همین مدل جمشید که شما فرمودین رو به شخصه بارها تو رانندگیشون دیدم که یک ستون درست میشه که مثلا همه میخوان دست راست بپیچن و یه عده از تو صف میان بیرون و میان جلوتر و دوباره میخوان توی همون صف وارد شن. چند روز پیش تو صف وایساده بودیم و داشتم تو آینه عقب رو نگاه میکردم و یک نفر همین کار رو کرد و از شانس بدش دقیقا بغل دست من وایساد، یک خانم وایت، حالا من نگاش میکنم و اونم چپ چپ نگام میکنه، هیچی نه جلویی و نه پشتی من هم بهش راه ندادن و اونم از رو نرفت و همینجوری با ما میومد و نزدیک بود بره توی تابلوی گردش به راست!!

درست میفرمایید ولی باز هم اگر به نسبت بسنجیم مدل جمشید در رانندگی ایران یعنی یک ستون هم در لاین مخصوص جهت مقابل درست بشه و مسیر ماشینهایی رو که از طرف مقابل میان سد کنه! (رفرنس: خیابان ولی عصر تهران بالای میدان ونک در سالهای قبل از اینکه یکطرفه اش کنن - مثلا پولدارترین و باکلاس ترین محله تهران!). حالا لاین پلیس و آمبولانس که دیگه هیچی

[Jill]

یه موضوعی یادم اومد بگم شاید شنیدنش خالی از لطف نباشه. کانادایی ها معمولا خیلی حسابگرن و حساب دلار دلارشونو دارن و یه دلارم براشون یه دلاره! با یه خانومی و مادرشوهرش رفته بودم یه ایونتی که ورودیش 50 دلار بود و من از قبل برای سه تامون بلیط خریده بودم. حالا اگه تو فرهنگ ماها بود حتما حتما ما اون مبلغ به نسبت بالا رو برای مادر شوهر پیرمون حساب میکردیم ولی این خانوم خیلی شیک فقط مبلغ خودشو بهم پرداخت کرد. راستش من خجالت کشیدم ولی خودش عین خیالش نبود و تاکید هم کرد پول بلیط خودش! خانوم مسن هم سهم خودشو مجزا حساب کرد.

حالا همین خانم وقتی پسر منو با پسرهاش میبره استخر و بیرون، همه هزینه ها رو پرداخت میکنه و همش هم میگه تریت منه براش! میخوام بگم با اون اخلاق جدی و حسابگرشون وقتی طرفشونو میشناسن، از ما هم بیشتر بذل و بخشش میکنن. این استنباط من بود.

[fanta]

درست میفرمایید ولی باز هم اگر به نسبت بسنجیم مدل جمشید در رانندگی ایران یعنی یک ستون هم در لاین مخصوص جهت مقابل درست بشه و مسیر ماشینهایی رو که از طرف مقابل میان سد کنه! (رفرنس: خیابان ولی عصر تهران بالای میدان ونک در سالهای قبل از اینکه یکطرفه اش کنن - مثلا پولدارترین و باکلاس ترین محله تهران!). حالا لاین پلیس و آمبولانس که دیگه هیچی

کاملا قبول دارم، من توی جمله اول پست قبلیم هم ذکر کردم که

نسبت اونهایی که حقوق بقیه رو رعایت میکنن تو اینجا بیشتره

نسبت اگر بخوایم بگیم شاید یک به صد باشه (اونم شاید). حقیقتا وقتی سفر میریم ایران دیگه جرات نمیکنم رانندگی کنم

[hiver]

قبل امدن به کانادا همیشه این از بقیه شنیده بودم که یک سری سوال ها هیچ وقت ازت نمیپرسی و تو هم نباید بپرسی
ولی کاملا برعکس ، خیلی راحت کبکی ها راجع به سن و سالشون و زندگی شخصیشان توضیح میدن ، هر جا هم تا حالا مصاحبه رفتم دین و سن و وضعیت تاهل را پرسیدن
حالا نمیدونم کبک اینطوری یا بقیه استان ها هم همین

[zini_zinparast]

قبل امدن به کانادا همیشه این از بقیه شنیده بودم که یک سری سوال ها هیچ وقت ازت نمیپرسی و تو هم نباید بپرسی
ولی کاملا برعکس ، خیلی راحت کبکی ها راجع به سن و سالشون و زندگی شخصیشان توضیح میدن ، هر جا هم تا حالا مصاحبه رفتم دین و سن و وضعیت تاهل را پرسیدن
حالا نمیدونم کبک اینطوری یا بقیه استان ها هم همین

منم شنیده بودم که کبک کمی با بقیه استانها فرق داره اما نمیدونستم اینقدر. در انتاریو از من که اصلا نپرسیدند دینت چی هست فقط روز اول میخواستند بخاطر من نهار بدند به من گفتند رژیم غذایی خاصی داری؟ بعد من گفتم گوشت حلال میخورم یا وجی. کلا همه رفتیم یه رستوران حلال. واقعا محیط کار در اینجا با ایران خیلی فرق داره.

[hamedc78]

من از سرما متنفرم و توی هوای سردو ابری خیلی دلم می گیره. کانادام شنیدم خیلی سرده و همیشه برف و بارونه و تو زمستون به 50 درجه زیر صفر دماش می رسه

. این یکی از دلایلیه که به کانادا فکر نمی کنم تو گزینه هام. دوستانی که اونجان این همه سرما اذیتشون نمیکنه؟؟؟؟