درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

[chemistrymaste]

من از سرما متنفرم و توی هوای سردو ابری خیلی دلم می گیره. کانادام شنیدم خیلی سرده و همیشه برف و بارونه و تو زمستون به 50 درجه زیر صفر دماش می رسه

. این یکی از دلایلیه که به کانادا فکر نمی کنم تو گزینه هام. دوستانی که اونجان این همه سرما اذیتشون نمیکنه؟؟؟؟

دوست من
کانادا دومین کشور وسیع جهان هست. درباره لوکزامبورگ صحبت نمیکنیم.
درسته اغلب شهرهاش نسبتا سرد هستن ولی بین Nunavut و کبک و اونتاریو قطعا تفاوتهایی هست.
کجای کانادا مد نظر شماست؟
سرمای البرتا و ساسکاچوان خیلی زیادتره نسبت به استانهای همجوار. ولی منیتوبا به طرز افسرده کننده ای دوره سرماش طولانی تره ولی گرم تر از ساسکاچوانه. نه که خیلی سرد باشه.
این دقیقا تعریف یکی از بچه های کاناداییه که خواهرش تو منیتوبا زندگی میکنه.
اونتاریو هم که خیلی وسیعه و بین شهرهای شمالی و جنوبیش تفاوتهایی هست.

[ghlobe]

من از سرما متنفرم و توی هوای سردو ابری خیلی دلم می گیره. کانادام شنیدم خیلی سرده و همیشه برف و بارونه و تو زمستون به 50 درجه زیر صفر دماش می رسه

. این یکی از دلایلیه که به کانادا فکر نمی کنم تو گزینه هام. دوستانی که اونجان این همه سرما اذیتشون نمیکنه؟؟؟؟

بله دوست عزیز اینجا زمستون ها گاهی به منفی 30 و 40 هم میرسه. همیشه هم برف و بارون نیست فقط 9 ماه سال (!). ما ها رو هم که به سرما عادت داریم یا دوست داریم اذیت نمیکنه.
شما هم که به کانادا فکر نمی کنید اصلا دیگه مشکلی ندارید

[chemistrymaste]

بله دوست عزیز اینجا زمستون ها گاهی به منفی 30 و 40 هم میرسه. همیشه هم برف و بارون نیست فقط 9 ماه سال (!). ما ها رو هم که به سرما عادت داریم یا دوست داریم اذیت نمیکنه.
شما هم که به کانادا فکر نمی کنید اصلا دیگه مشکلی ندارید

+ سرمای اینجا دوست داشتنیه نمیدونم چرا.
من دختر برف و سرما نیستم. عاشق روزای افتابیم با دو تا ابر بالای اسمون و یا روزای بارونی.
ولی به عنوان کسی که برف اولویت سومش هست، میخوام بگم برف اینجا به قدری زیبا و قشنگ هست که ادم کیف میکنه.
محیط اطراف ادم به شدت اروم و ساکت میشه و همزمان میبینی زندگی در جریانه.
ضمنا اینقدر اتوبوس و تمام مکان های عمومی و فروشگاهها گرم هستن که ادم سرما رو حس نمیکنه. دانشگاه که ما وسط زمستونم با یه تیشرت میچرخیدیم.
ولی وقتی هوا سرد میشه و به قول شما میرسه به -30 جدا باید از پیاده روی در محیط سر باز خودداری کرد وگرنه صد در صد بلایی سر سلامتی آدم میاد (من یه بار جون سالم به در بردم به صورت خیلی شانسی و بعد ازون یاد گرفتم که ازین شوخیا با خودم نکنم، سرمای اینجا هیچ شباهتی به سرمای تهران و کردستان و کرمانشاه و بقیه شهرای ایران نداره، واقعا استخوان سوز هست).
و جالبه که مکان های عمومی مثل کافه ها و دانشگاه و سوپریا و همه و همه از خونه ما گرم تر بودن تو زمستون! نمیدونم همه جا اینجوریه یا فقط خونه ما اینجوری بود.

[applyaria]

+ سرمای اینجا دوست داشتنیه نمیدونم چرا.
من دختر برف و سرما نیستم. عاشق روزای افتابیم با دو تا ابر بالای اسمون و یا روزای بارونی.
ولی به عنوان کسی که برف اولویت سومش هست، میخوام بگم برف اینجا به قدری زیبا و قشنگ هست که ادم کیف میکنه.
محیط اطراف ادم به شدت اروم و ساکت میشه و همزمان میبینی زندگی در جریانه.
ضمنا اینقدر اتوبوس و تمام مکان های عمومی و فروشگاهها گرم هستن که ادم سرما رو حس نمیکنه. دانشگاه که ما وسط زمستونم با یه تیشرت میچرخیدیم.
ولی وقتی هوا سرد میشه و به قول شما میرسه به -30 جدا باید از پیاده روی در محیط سر باز خودداری کرد وگرنه صد در صد بلایی سر سلامتی آدم میاد (من یه بار جون سالم به در بردم به صورت خیلی شانسی و بعد ازون یاد گرفتم که ازین شوخیا با خودم نکنم، سرمای اینجا هیچ شباهتی به سرمای تهران و کردستان و کرمانشاه و بقیه شهرای ایران نداره، واقعا استخوان سوز هست).
و جالبه که مکان های عمومی مثل کافه ها و دانشگاه و سوپریا و همه و همه از خونه ما گرم تر بودن تو زمستون! نمیدونم همه جا اینجوریه یا فقط خونه ما اینجوری بود.

فاصله خونه تا ایستگاه اتوبوس چه می کنید؟ فیریز نمیشید؟این طور که به نظر میاد خرید ماشین واجب هست.من فکر می کردم 3 ماه از سال برفی هست کلا تفکراتم ریخت بهم
ممنون از همگی

[on_the_way]

+ سرمای اینجا دوست داشتنیه نمیدونم چرا.
من دختر برف و سرما نیستم. عاشق روزای افتابیم با دو تا ابر بالای اسمون و یا روزای بارونی.
ولی به عنوان کسی که برف اولویت سومش هست، میخوام بگم برف اینجا به قدری زیبا و قشنگ هست که ادم کیف میکنه.
محیط اطراف ادم به شدت اروم و ساکت میشه و همزمان میبینی زندگی در جریانه.
ضمنا اینقدر اتوبوس و تمام مکان های عمومی و فروشگاهها گرم هستن که ادم سرما رو حس نمیکنه. دانشگاه که ما وسط زمستونم با یه تیشرت میچرخیدیم.
ولی وقتی هوا سرد میشه و به قول شما میرسه به -30 جدا باید از پیاده روی در محیط سر باز خودداری کرد وگرنه صد در صد بلایی سر سلامتی آدم میاد (من یه بار جون سالم به در بردم به صورت خیلی شانسی و بعد ازون یاد گرفتم که ازین شوخیا با خودم نکنم، سرمای اینجا هیچ شباهتی به سرمای تهران و کردستان و کرمانشاه و بقیه شهرای ایران نداره، واقعا استخوان سوز هست).
و جالبه که مکان های عمومی مثل کافه ها و دانشگاه و سوپریا و همه و همه از خونه ما گرم تر بودن تو زمستون! نمیدونم همه جا اینجوریه یا فقط خونه ما اینجوری بود.

دوست گرامی اگر شما در تورنتو یا مونترال اقامت دارید هرچند تابستون اینجا بسیار زیباست و پاییز اونتاریو و کبک زیباترینها در دنیاست (مثلا شهر پیتربورو در اونتاریو) اما
اشکال زمستون اینجا سرما نیست بماند که یه چند روزی خطرناک میشه و اذیت میکنه .این سرما رو ما در غرب و شمال غرب ایران هم داریم. اینجا علاوه سرما و باد و بوران معروفش که باید مراقب بود کمبود آفتابه که اذیت میکنه ما به این کمبود نور آفتاب عادت نداریم چون منطقه گرم و پر از آفتاب اومدیم و بدن ما انتظار کمبود نور آفتاب نداره . ما باید بیشتر از مردم سفید پوست اینجا ویتامین دی دریافت کنیم.اونها چون از اروپا میان با این وضعیت تطابق پیدا کردن . مردم شرق آسیا چون همش درحال خوردن غذاهای دریایی هستن مشکلشون کمتره.هندی ها رو نمیدونم اونها هم باید مثل ما باشن.
ژانویه امسال از سی و یک روز فقط پنج روز در تورنتو آفتاب بود و بقیش خاکستری و تیره بود یا برف میومد. کمبود ویتامین دی رو با قرص و مکمل میشه جبران کرد ولی افسردگی
زمستان که ناخودآگاه برای خیلی از ما پیش میاد و حتی متوجهش نمیشیم فقط باید یه طوری مدیریتش کرد تا بگذره. با درس خوندن یا غرق کار شدن یا وقت گذرانی با دوستان و فعالیت در محیطهای سربسته.

[ghlobe]

فاصله خونه تا ایستگاه اتوبوس چه می کنید؟ فیریز نمیشید؟این طور که به نظر میاد خرید ماشین واجب هست.من فکر می کردم 3 ماه از سال برفی هست کلا تفکراتم ریخت بهم
ممنون از همگی

چند لایه لباس گرم میپوشیم و شال دور صورت میپیچیم. من خودم چند سال اول ماشین نداشتم و حتی بچه کوچک را هم همینطور بیرون میبردیم.

[anihoo]

فاصله خونه تا ایستگاه اتوبوس چه می کنید؟ فیریز نمیشید؟این طور که به نظر میاد خرید ماشین واجب هست.من فکر می کردم 3 ماه از سال برفی هست کلا تفکراتم ریخت بهم
ممنون از همگی

همه كه امكان خريد ماشين ندارند. اذيت ميشيم. فريز هم ميشيم ولي زندگي ميكنيم ديگه. كفشهاي مخصوص دماي خيلي پايين بايد تهيه كنيد و چند لايه لباس بپوشيد. دستكش شال گردن و از همه مهمتر زمان هاي رفت و آمد اتوبوسها رو بدونيد كه توي ايستگاه قنديل نبنديد. حتي اگه ماشين هم داشته باشيد مگه چند تا ماشين ميتونيد بخريد؟ يك خانواده پنج نفره كه دونفر سر كار ميرن دو تا مدرسه و يكي دانشگاه بايد چند تا ماشين داشته باشن؟ ماشين داشتن خيلي مهم و خوبه ولي خيليها ندارند. بچه ها توي همين هوا دبستان ميرن و زنگ تفريح هم دارن.
دم خونه ي ما دبستانه من وقتي از مدرسه برميگشتم مشغول يخ زدن بودم و مثل اسكيموها خودمو پوشونده بودم اونوقت اين فسقلي ها تو برف غلط ميزن و بازي ميكردن. آدم شرمنده ميشد.

[chemistrymaste]

همه كه امكان خريد ماشين ندارند. اذيت ميشيم. فريز هم ميشيم ولي زندگي ميكنيم ديگه. كفشهاي مخصوص دماي خيلي پايين بايد تهيه كنيد و چند لايه لباس بپوشيد. دستكش شال گردن و از همه مهمتر زمان هاي رفت و آمد اتوبوسها رو بدونيد كه توي ايستگاه قنديل نبنديد. حتي اگه ماشين هم داشته باشيد مگه چند تا ماشين ميتونيد بخريد؟ يك خانواده پنج نفره كه دونفر سر كار ميرن دو تا مدرسه و يكي دانشگاه بايد چند تا ماشين داشته باشن؟ ماشين داشتن خيلي مهم و خوبه ولي خيليها ندارند. بچه ها توي همين هوا دبستان ميرن و زنگ تفريح هم دارن.
دم خونه ي ما دبستانه من وقتي از مدرسه برميگشتم مشغول يخ زدن بودم و مثل اسكيموها خودمو پوشونده بودم اونوقت اين فسقلي ها تو برف غلط ميزن و بازي ميكردن. آدم شرمنده ميشد.

یه چیزی که من متوجه شدم اینجا، اینه که نیست این کاناداییا از اول تو این برف و سرما بزرگ شدن، براشون تفریحه بازی تو برف!
یادمه من تو اواخر ژانویه 2017 اینجا تقریبا بدنم شروع کرد به عادت کردن و دیگه به خودم قول دادم که وسط برف گم نشم و رو زمین لیز راه نرم که با مغز نخورم زمین و... خلاصه خیلی احتیاط میکردم و جالبه که وقتی خونواده هم خونه ایم اومده بودن خونمون، وقتی صحبت میکردیم پدر خانواده گفت اره کمیستری من بعد از ظهر باید برم هاکی!! بعدم دید من دو تا شاخ دراوردم از تعجب ولی سریع شیکوندم شاخا رو که دیده نشه! گفت: YYYYESSSSS! VERY CANADAIAN
یعنی اون لحظه فکر میکردم با خودم، که خدایا چرا؟؟ چرا باید یه نفر وسط برف پاشه بره بیرون برای بازی کردن؟!!!خیلی برام سوال بود!! ولی وقتی چند هفته بعدش با دوستام رفتم مسابقات اینا رو تماشا کنم دیدم بابا اینا از اول اینجوری بزرگ شدن!! اهوازیا و خوزستانی چطوری به گرد و خاک عادت کردن؟ خارگیا و بوشهریا به هوای گرم و شرجی وحشتناک؟ عین همین! بعد تازه ما ایشالا تو دسامبر 2017 میریم با هم خونه ایام و بچه های دیگه رو یخ بازی کنیم! یعنی اینا برنامه روزانه شونه!
من همه هم افیسیام تو دانشگاه غیرایرانی هستن و اکثریتشون وایت کانادایین.
جالبه، امسال که من اولین زمستونمو اینجا سپری کردم داشتم عملا فریز میشدم، یعنی یهو دستام بی حس میشد به خاطر سرما تو ژانویه و فوریه، اینا نه شالگردنی نه دستکشی... هیچی... یه دونه نیم بوت میپوشیدن (حتی نیم نیم بوت) با یه کاپشن نازک و فحش میدادن به همه زمین و زمان که این چه وضعشه چرا هوا گرمه (البته شهر ما واقعا امسال زمستون رو تجربه نکرد و تو مارچ و اپریل هوای شهر ما دقیقا عین شمال ایران عزیزم بود تو فصل بهار، اسمون ابی، جیک جیک گنجشکا...) ولی هوا سرد بود، ولی اخه اینا حتی وسط برف تو ژانویه هم همین بودن!
یعنی من فقطططط تعجب میکردم... من داشتم میمردم... یعنی نه چشمم میدید (چون همه جا سفید بود) نه میتونستم راه برم تو خیابون چون برف باریده بود بعد بارون زده بود و کلا تا روزها زمین لیز بود. یه جوری با مغز خوردم زمین یه بار که فکر کردم تمام استخونام شکست... (زمین لیز بود بعد از بارش بارون روی برف و من اولین بار بود اینو تجربه میکردم)
بعد بدن منم شروع کرد به عادت کردن و دیدم واقعا موثره مدت اقامت. واقعا وضعیت بدنی من تو اواخر فوریه اصلا قابل مقایسه با دسامبر نبود که رسیدم اینجا.
بعد جالبه که خانم Anihoo این کاناداییا واقعا خیلیاشون مینیمم 3 تا ماشین دارن تو خونه ها. مینیمم. همه همسایه هامون و تمام دوستا و همکارای ازمایشگاه ما ماشین دارن. یعنی به تعداد افراد بالغ خانواده اینا حتما ماشین دارن. تو این هفت ماه اینو من همیشه دیدم.
بعد اخه برف باریدن اینجا با برف باریدن تو ایران فرق داره، تو تهران یه برف میاد، یه ماه میشینه رو زمین، ولی اینجا برف میباره، بعد بارون میباره میشوره اون برفو، بعد دوباره برف میباره. بعد سیستم اینام خیلی قشنگ تطبیق پیدا کرده، یعنی خیلی خیلی اومدن همه چی رو خوب ساختن که ملت اذیت نشن به خاطر برف. ساختن تونل، خیلی چیزا. نیست از پی سیستم خوب ساخته شده، دیگه اینام که اینجا به دنیا میان، مشکلی ندارن... زندگیشونو میکنن حالشو میبرن. مام اگه همینجا به دنیا میومدیم مثل اینا میشدیم

[hamedc78]

تصور من که تو ایران هستم اینه که اردواج ایرانی های مجرد که قصد اردواج دارن در کانادا مشکل بزرگی باشه چون تعداد ایرانی ها اونجا کمه و اکثرا هم از هم فراری هستن! تو این شرایط امکان ازدواج یک مهاجر ایرانی با کانادایی وایت هست اونجا؟ دوستان نظر بدن .

[ghlobe]

تصور من که تو ایران هستم اینه که اردواج ایرانی های مجرد که قصد اردواج دارن در کانادا مشکل بزرگی باشه چون تعداد ایرانی ها اونجا کمه و اکثرا هم از هم فراری هستن! تو این شرایط امکان ازدواج یک مهاجر ایرانی با کانادایی وایت هست اونجا؟ دوستان نظر بدن .

بله امکانش هست. مهاجرهای غیر ایرانی هم زیاد هستند.