uber سوار شدم.
یه خانم محترم بالای 70 سال راننده بودن. یه خانم پرانرژی مهربون دلسوز باشخصیت که خیلی هم دنیا رو دیده بودن. اینها برداشت اولیه من ازیشون هست.
ایشون اصالتا المانی هستن ولی حدود 50 و خورده ای ساله که کانادان.
خیلی خیلی پرانرژی و مودب و خوب بودن.
داشتیم صحبت میکردیم.
گفتن که 50 و خورده ای سال از المان اومدن و بعدش چند بار رفتن المان و دیگه نرفتن.
چون کالچر فعلی کانادا میطلبه که همه ش حرفای مثبت بزنی بهشون گفتم که حتما از کانادا خیلی خوششون اومده که موندن توی کانادا.
گفت نه.
چون پناهنده ها رو انگلا مرکل راه داده توی المان
توی المان بعد ساعت 5 (هر وقت که هوا تاریک میشه) پناهنده ها شروع میکنن به جرم و جنایت و تجاوز و ایشون و خونواده ش نمیخواد که اونجا بلایی سرشون بیاد.
گفت اینجام زیاد شدن ولی خب جلوشونو گرفتن! گفت خدا رو شکر مرکل و هر کس دیگه به حد کافی پشیمون هستن که دیگه پناهنده راه ندن.
حالا بماند که صورت من داد که میزنه خاورمیانه ایم و ایشون این حرفها رو توی صورت من زد (احساس میکنم متوجه نشد یا حالا به هر دلیلی از سادگی این حرف رو به زبون اورد، اگه میدیدم واقعا از روی اذیت و آزار این حرف رو میزنه که منو اذیت کنه حتما ازش شکایت میکردم، ولی واقعا از روی سادگی و مهربونی و انگار از ته دلش یه حرفی رو زد، منظوری برای سوزوندن من نداشت)
اینکه چرا اینقدر کوته فکر (نظر شخصیمه)؟
خیلی برام عجیب بود. دور و بر اینها توی این استان اینقدر پناهنده و خاورمیانه ای هست. یعنی اینها به همه ما این شکلی نگاه میکنن؟
خیلی عجیب بود.
اینقدرها هم که میگن همیشه کاناداییا مکالمه های safe دارن نیست.
اگه شما رو به هر دلیلی از خودشون بدونن شروع میکنن پشت هموطن ها و یا ادمهای کشورهای دیگه یه جوری غیبت میکنن که دهنت از تعجب باز میمونه (من اینو بارها شاهد بودم) اینکه همش از اینو اون میپرسن هوا چطوره یا برنامه اخر هفته ت چیه و موضوع مکالمه هاشون همیشه همینه به خاطر اینه که با شما احساس غریبی دارن و هنوز بهتون نزدیک نشدن. بارها دیدم هم دپارتمانیای من سه ماه اول اشنایی همش میپرسن هوا چطوره و... ولی بعدش یهو درباره black ها و یا هر گروه دیگه صحبت میکنن (نه که الزاما حرف بدی بزنن ها، نه، حرف میزنن فقط) که شما از تعجب نمیدونین چه کنین (و اتفاقا خیلی وقتا آدم چیزای جدید یاد میگیره یعنی الزاما مکالمه disturbing نیست)
دوستم همیشه میگفت اگه اینها روزی به تو بگن عجب انگلیسی عالیه یا چه خوب حرف میزنی اصلا خوشحال نشو، به معنای تعریف کردن نیست، یعنی تو هنوز انگلیسیت جای کار داره و باید تمرین کنی و ببین چقدر بد حرف میزنی؟ همون اول ما متوجه شدیم که مهاجری! وگرنه به کسی که native speaker هست که نمیگن چه انگلیسیت خوبه (من اولین بار وقتی یکی توی کانادا اینو بهم گفت خیلی خیلی ناراحت و دلخور شدم بر اساس حرف دوستم و اون بنده خدا هول کرد و بعد ازون دیگه موفقیت های بزرگم رو هم احتیاط میکرد بگه که آفرین!!) اگه انگلیسی خوب باشه و یا تلاش کنی و تلاشت برای بهبودش رو ببینن، میان کمکت میکنن نه که الکی ازت تعریف کنن (من اینو با چشمای خودم در زندگی خودم دیدم).
ولی همچنان اعتقاد دارم ادمهای ساده تر و خوبی هستن.
"We believe in "Possibility
به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!
Impossible is impossible because someone did not put effort to make it true
راستش فکر میکنم بستگی به شرایط مهاجرت و پناهندگی داشته باشه، من جوانهای هجده نوزده ساله ای را دیدم که به تنهایی و با مصیبت زیاد از کشورهای جنگزده مثل بوروندی امدند و پناهنده شدند. اینها خیلی بچه های خوب، سالم و با انگیزه و پشتکاری هستند . راستش از نظر رفتاری ، اطلاعات عمومی و ... بنظرم از بچه هایی که از طریق مهاجرت با خانواده، به اینجا آمدند ،یک سر و گردن بالاترند. میتونین در مورد سیاست،فرهنگ ، فلسفه و ... کلی باهاشون صحبت کنید ، درحالیکه متاسفانه بچه های نسل جدید ما در این زمینه ها خیلی ضعیفند. من بشخصه فکر میکنم هرچند دولت خیلی زیاد براشون هزینه میکنه ولی درنهایت برنده واقعیه، چون کانادا قطعا با وجود اینها کشور بهتری میشه.
من هم همه تجربه هام از کسانی که به غیر از طریق تحصیلی و مهاجرتی اومدن (که احتمالا میشه پناهندگی) از کشورهای خاورمیانه ای (به جز مصر و ایران که با اینکه دو کشور کاملا متفاوت به نظر میرسن ولی کالچر مردمش خیلی به هم شبیهه البته) خیلی بهتر از "غالب" تجربه هام از تحصیل کرده ها و مهاجرهای همون کشورها بوده. آدمای مصمم، با حجب و حیا، و با اراده، با شخصیت، سخت کوش هستن. میبینی میری ارایشگاه، دخترای ایرانی رو من اصلا ندیدم که توی ارایشگاه کار کنن یا کار جنرال انجام بدن. میبینی این دخترای عزیزمون از کشورهای افغانستان، سوریه، و سایر کشورها سخت کار میکنن، میبینی بچه شو اورده گذاشته کنارش و داره کارشو انجام میده. همه بی ادعا، دانشجوهام توی دانشگاه هرکدوم که ازین کشورها بودن سخت کوش و بااراده و مودب بودن. موقع تی ایی کردن باید همه حواسم میبود که ازین 24 نفر نکنه الان همزمان 5 نفر با هم دستشون رو ببرن یا چیزی رو بشکننو اسید بریزه زمین و همه مون رو جزغاله کنه (که البته کردن مشابه اینکارو نه حالا عینشو) ولی میدیدی دانشجوهای این کشورها هیچ کدوم ازین کارها نمیکردن. دقیق، محکم، سخت کوش، مودب، بااراده، راستگو. آدم حظ میکرد. حظ. توی خود کاناداییا هم بااراده و محکم و قوی و با دقت وجود داره البته. کلا هرچی سنم بالاتر میره، متوجه میشم که درسته که کالچر و کشوری که توش بودی خیلی اثرگذاره، مثلا ایرانیا غالبه موقع صحبت کردن به صورت آدم نگاه نمیکنن و آدم فکر میکنه دارن بی احترامی میکنن، ولی تربیت خانوادگی و چیزایی که به ارث میبری خیلی خیلی اثرگذارن و گوهر وجود آدم رو میسازن. و گوهر وجود ادم چیزی نیست که با پناهندگی یا بودن در یه کشوری خیلی متحول بشه (ممکنه upgrade بشه یا بیشتر خودت رو نشون بدی ولی گوهر وجود آدم در 15 شانزده سال اول زندگی تشکیل میشه). و واقعا اینکه ما چه تجربه هایی داریم مستقل از نژاد و یا تایپ مهاجرتی اون آدم (پناهنده و...) هست و یا اینکه از چه کشوری میاد. ولی اون کالچری که توش بودی تا حدی اثر میذاره. اتفاقا پناهنده های اینجا میبینی ادعا ندارن و فکر نمیکنن حالا که مثلا با express entry یا از از طریق دانشجویی اومدن اینجا حالا چه کار مهمی کردن!!! خیلی کاری و بی ادعا هستن. دختره رو نگاه میکنی. میگی این حتما کاناداییه و وایته چون موهاشون قهوه ای روشنه و چشماشون سبز. بعد میبینی با خجالت میگه از سوریه اومدم (نه که خجالت بکشه نه، از سر حیا و حجب و ادب). واقعا چقدر زندگی با این آدمها باید راحت تر باشه نسبت به کسانی که به جز یه کرور ادعا و بی ادبی و خودخواهی و من بلدم و ما از نژاد ژرمن هستیم و نمیدونم خون پاک آریایی در ماست و جهان ر ما ساختیم ...، با خودشون هیچی نیاوردن. برای همین با حرفهای شما موافقم.
"We believe in "Possibility
به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!
خوب خوشبختانه دوستان تجربیات خوبی از پناهندگانی که باهاشون برخورد داشتند دارند. من با پناهندگان از کشورهای دیگه برخورد نداشتم ولی سه مورد تجربهای که از هموطنان عزیز داشتم تجربه خوشایندی نبود.
نمیخوام اینجا وارد بحثش بشم چون خارج از تاپیک خواهد بود ولی بر خلاف نظر دوستان من چندان موافق با سیاستهای فعلی کانادا در قبال پناهندگان و بخصوص خود رویه پناهندگی نیستم.
پینوشت: برای اینکه خیلی هم بیربط به تاپیک ننوشته باشم بگم که قبل از آمدن به کانادا فکر میکردم جایی در دنیا وجود داره که امکان پیش بردن اهداف با حقهبازی وجود نداشته باشه ولی بعد از اومدن به این نتیجه رسیدم هر جای دنیا که بری آسمون به همون رنگه!
ویرایش توسط sh00ca : February 25th, 2019 در ساعت 12:05 AM
شاید بخاطر اینه که تو ولایت ما پناهنده هموطن و یا کلا هموطن نمیبینیم ☺، البته همه چی همانطور که دوستمون گفتند نسبیه. مثلا تو همین ولایت ما باندهای توزیع مواد با موارد تیراندازی و چاقوکشی درست شده که اکثرا از پناهنده ها و مهاجرهای کشورهای خاصی هستند و کلا خبر تیراندازی را که میشنوی ، دقیقا میتونی شکل و نوع اسم طرف را حدس بزنی. درنتیجه من هم فکر میکنم شاید سیستم قبول پناهنده، کاستی هایی هم داره که میتونه مشکل ساز بشه
Impossible is impossible because someone did not put effort to make it true
علاقه مندی ها (Bookmarks)