صفحه 214 از 219 نخستنخست ... 114164204205206207208209210211212213214215216217218219 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 2,131 تا 2,140 , از مجموع 2190

موضوع: درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

  1. #2131

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط sh00ca نمایش پست ها
    قبل از امدن به کانادا فکر‌ میکردم سیستم درمانی کانادا رایگانه و حتی همین الان هم ناخودآگاه از همین واژه برای توصیفش استفاده میکنم (چون همه جا از همین عبارت ازش استفاده میکردند).
    ولی بعد از آمدن به کانادا متوجه شدم واژه تامین مالی شده از بودجه عمومی مناسبتره.
    هیچ چیز در دنیا رایگان نیست و اگر شما پول چیزی رو نمیدید معنیش این نیست که پولی بابت اون داده نشده. بخصوص در بریتیش کلمبیا که علاوه بر مالیات، ماهانه مبلغی هم اختصاصا باید برای سیستم درمانی پرداخت کنید.

    یه مشکل اساسی در تقریبا همه جای دنیا هست و اون اینه که پزشکها بیشتر از بقیه پول میگیرن که درست نیست. بریا همین هزینه درمان هم زیاده البته کانادا از ایران و امریکا خیلی خیلی بهتره ولی شکاف درامد متاسفانه برقراره. چیزی که من هیچوقت دلیلشو نفهمیدم. بعضیا میگن پزشک جون ادم رو نجات میده خب اگه اینجوری یه مهندس عمران هم با طراحی درست ساختمان جون ادمها رو نجات میده. یه معلم هم اگه نباشه پزشکی در کار نخواهد بود. تازه مگر بقیه شغلها برای جامعه مفید نیستن؟ اون ماهیگیری که در سرمای زمستان در اقیانوس اطلس ماهی میگیره و باعث میشه مردم بتونن ماهی بخورن در کیلومترها دورتر و ویتامین دی مناسب داشته باشن اونم برای جامعه مفید و ضروریه. این تبعیضا باید برداشته بشه. سناتور سندرز هم حرفش همین بود که متاسفانه درک و شعور مردم امریکا پایین تر از اونی بود که بهش رای بدن و یه کسی مثل سناتور بایدن رو ترجیح دادن
    If you don't like where you are, change it. you are not a tree -Jim Rohn

  2. #2132
    ApplyAbroad Hero
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    ارسال‌ها
    1,445

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط Houmangh نمایش پست ها
    یه مشکل اساسی در تقریبا همه جای دنیا هست و اون اینه که پزشکها بیشتر از بقیه پول میگیرن که درست نیست. بریا همین هزینه درمان هم زیاده البته کانادا از ایران و امریکا خیلی خیلی بهتره ولی شکاف درامد متاسفانه برقراره. چیزی که من هیچوقت دلیلشو نفهمیدم. بعضیا میگن پزشک جون ادم رو نجات میده خب اگه اینجوری یه مهندس عمران هم با طراحی درست ساختمان جون ادمها رو نجات میده. یه معلم هم اگه نباشه پزشکی در کار نخواهد بود. تازه مگر بقیه شغلها برای جامعه مفید نیستن؟ اون ماهیگیری که در سرمای زمستان در اقیانوس اطلس ماهی میگیره و باعث میشه مردم بتونن ماهی بخورن در کیلومترها دورتر و ویتامین دی مناسب داشته باشن اونم برای جامعه مفید و ضروریه. این تبعیضا باید برداشته بشه. سناتور سندرز هم حرفش همین بود که متاسفانه درک و شعور مردم امریکا پایین تر از اونی بود که بهش رای بدن و یه کسی مثل سناتور بایدن رو ترجیح دادن
    مشکلی که در چنین طرز تفکری وجود داره و من توی ایران خیلی خیلی دیدم و هرگز نتونستم مخاطب رو قانع کنم اینه که فکر میکنند حقوق یا درآمد افراد یک‌ تشکر از زحماتی که فرد میکشه هست. یعنی چون فرد خیلی سختی میکشه باید بهش حقوق بیشتری پرداخت بشه یا اینکه چون درس بیشتری خونده باید درآمد بیشتری داشته باشه. بحث مشابه اون تفکرات کسانیه که میگن مثلا تمام کسانی که لیسانس دارند باید در سیستم دولتی ایران حقوق برابر دریافت کنن و کسانی که فوق دارند آنها هم مثل هم. انگار دولت باید برای گرفتن مدرک به آنها جایزه بده و چون مدرک یکسانه جایزه هم یکسان باید باشه.
    ولی به نظر من تحلیل ساده‌تری وجود داره: عرضه و تقاضا. وقتی عرضه کم و تقاضا بالا باشه قیمت بالا میره. بخصوص که تقاضا از نوعی باشه که نشه به تعویقش انداخت. مثلا اون ماهیگیری که در دریاهای سرد ماهیگیری میکنه اگه مشتریان اون به هر دلیلی نخوان یا نتونن ماهی بخورن میتونن صبر کنن یا از جایگزینهای دیگه‌ای استفاده کنن ولی درباره پزشکی معمولا چنین چیزی تا این حد ممکن نیست. تاکید کنم که از نظر من بیشتر شغلها ضروری هست و قابل احترام ولی ربطی به بحثی که گفتم نداره.

  3. #2133

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط Itsjustmaybe نمایش پست ها
    بنظرم اولین کار برید ضریب جینی که میزان اختلاف طبقاتی رو نشون میده رو ببینید متوجه میشین همین کاپیتالیستها کمترین مقدار اختلاف رو دارن.

    دوم اینکه توجه کنین شما تجربه دموکراسی رو ندارین. هنوز با تمام وجود حسش نکردین. گفتن یه sound byte که توزیع عادلانه سرمایه خوبه کافی نیست. مردم باید با دیالوگ به نتیجه برسن که چجوری اون کار رو انجام بدن و به کسایی رای بدن که اون کار رو انجام بدن. با مثال میگم (لزوما موافق نیستم فقط یسری مواردی که زیاد میشنوم رو میگم):

    - باید چجوری به این هدف رسید؟ افزایش مالیات یا کاهش مالیات و تشویق به کارآفرینی؟ (فرض موافقت شد) باشه افزایش مالیت. کدوم مالیت؟ بر درآمد؟ بر افزایش افزوده؟ دارایی؟ وراثت؟ بر مصرف کربن؟
    - از کدوم قشر بیشتر بگیریم؟ بالای 1 میلیون؟ بالای 10 میلیون؟ 100 میلیون؟
    - چند درصد؟ 10 درصد؟ 15 درصد؟ 20، 30، 40، 50 چقدر؟ فرقی بین کارآفرین با بقیه باشه؟ استارت‌آپ چی؟ صنایع آینده چطور؟

    خب فرض الان اونم حل شد. پولشو به چه دردی بزنیم؟
    - دانشگاه رو رایگان کنیم؟ چرا رایگان؟ مگه همه باید درس بخونن؟ اینجوری اگه یکی دانشگاه نخواد بره در حقش جفا شده. خوندن رشته‌هایی مثل مطالعات زنان در یک دانشگاه قراضه رایگان باشه، بعد کامپیوتر تورنتو هم همونقدر از بودجه استفاده کنه؟ اصن شاید یکی مثلا به دلایل اعتقادی دوست نداره پول مالیات بده یکی دیگه بره رشته‌ی نظامی، هسته‌ای یا مباحث مرتبط با سقط جنین بخونه.
    - بیمه رایگان؟ رایگان بهتره اصن؟ ارزون شه بهتر نیست؟ اینجوری ملت بیشتر قدر سلامتی‌شون رو میدونن سعی میکنن بیشتر رعایت کنن. آمبولانس کلی خرجشه (در حد چند 10 هزار دلار) ولی ملت انگار تاکسی عه زنگ میزنن ببرتشون بیمارستان.
    - پول بدیم به first nations؟ کی بومی حساب شه؟ دی ان ای اساس هست؟ اگه شکل سفیدها باشه و بعنوان یه سفید بزرگ شده باشه چی؟ اونایی که نژادشون فرق داره ولی توی قبایل بزرگ شدن چی؟ اونایی که میلیاردر هستن هم پول بگیرن؟
    - به فقرا کمک کنیم؟ چجوری کمک کنیم؟ خونه مجانی بسازیم براشون؟ ساختیم دیدیم جواب نداد بدتر شد. خونه‌ها رو پخش کنیم توی سطح شهر لابه‌لای خونه‌های دیگه؟ یا نه بریم اصن یجور دیگه کمک کنیم؟ نقد ماهیانه پول بدیم؟ تنبل میشن، انگیزه کار کردن کم میشه. مدرسه بسازیم؟ اسکولارشیپ بدیم؟ پروگرم فنی حرفه‌ای؟ STEM؟
    - بیمه بیکاری رو بهبود بدیم؟ خدمات به افراد مسن رو؟ روی انرژی‌های نو سرمایه‌گذاری کنیم؟ رگولیشن محیط زیستی رو زیاد کنیم؟

    چهارتا از اینها رو که اعمال کنید با مشکل کسری بودجه میشین باز باید بحث کنین. مالیات زیاد کنین یا سرویس کاهش بدین. هرکدومش هم سر و صدای ملت رو در میاره.


    به حال گفتنش ساده است. اداره مملکت کار سخت و پیچیده ای هست. توی ایران مردم اثری ندارن برای همین به اینجاهاش فکر نکردن ولی در عمل داستان زیاده.

    بله درسته مملکت داری سخته ولی با همه کم و کاستی ها در کشوری مثل سوئد ضریب جینی هم کمتره و هم مالیات بیشتر میدن (%43) که از ایالات متحده خیلی بیشتره. پس میشه اداره کرد. برنی سندرز همنجوری حرف نمیزنه.

    سرویسها رو هم قرار نیست کاملا رایگان بشه. قرار نیست امبولانس دروغی مجانی باشه. ولی سندرز میگه امبولانسی که اضطراریه حتما باید مجانی باشه. چون جون مردم مهمتر از سرمایه سرمایه دارهاس.

    دانشگاهها رایگان بشه کسی ضرر نمیکنه چه تورونتو چه به قول شما اون دانشگاه قراضه در رشته زنان (البته رشته زنان کم اهمیت نیست از نظر من). کسی که استعداد داره میتونه بره تورونتو و بخاطر نداشتن پول از تحصیل محروم نمیشه برای مملکت هم بهتره که بهترین استعدادها جذب میشن.

    اینم در نظر داشته باشیم که کانادا مال بومیاس و بقیه اشغالگر و مهاجر هستن. همه حق دارن وقتی از ثروت کانادا استفاده میکنن امکانات هم داشته باشن نه اینکه در قلمروهای شمالی اب هم نباشه.

    میشه بیشتر هم بحث کرد
    If you don't like where you are, change it. you are not a tree -Jim Rohn

  4. #2134

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط MR1993 نمایش پست ها
    طبق نظرات شما ترور نواح هم نباید درباره ایران نظر بده چون اصلا تو ایران نبوده. طوری درباره ایران نظر میده که انگار واقعا ایرانی هست.
    در ضمن من با این تفکر که غرب بهشته مشکل دارم. نظرم هم جواب به آن دوستی بود که ایرانی بودن خودش رو مشکل می دانست. این مشکلاتی هم که گفتم کم و بیش در همه کشورهای غربی موجود هست. منظور من از کشورهای غربی کشورهای غرب اروپا و آمریکا و کانادا هست.
    حالا یکجا اسکاندیناوی هست بیشتر به مردم می رسه ولی کانادا به امریکا خیلی شبیه تر هست.
    در ضمن من دارم کامنت خیلی کانادایی ها رو می خونم مخصوصا توییتر. مثلا یک کانادایی گلایه کرده بود که پدر پیرش در معدن کار می کنه و مشکلات کمر درد داره.
    بعد ایرانیها عادت به مخفی کردن واقعیت دارند. از هرایرانی می پرسی میگه من مدیر یک شرکت تو کانادا هستم. مگر این کشور چقدر شرکت داره که اینقدر مدیر داشته باشه.
    به این سوالات من جواب بدهید:
    شما می گویید در غرب دمکراسی هست. خوب پس چرا یک سلبریتی معروف لیبرال به عقیده درصد بالایی از این جوامع (مسیحیان) حمله می کنه؟ مگر نباید همه با هر اعتقادی برابر باشند؟ 100 سال پیش غیر مسیحیان و مهاجران در غرب مورد آزار بودند الان مسیحیان.
    شما می گویید در غرب احترام به افراد وجود داره. می خواهید یک لیست بلند بالا از افرادی که بخاطر آزار توییتری خودکشی کردند به شما بدهم؟ کافیه یک اتهامی زده بشه بدون اینکه جرمی ثابت بشود به شما در فضای مجازی حمله می شود.
    شما می گویید قوانین کاری در غرب خیلی خوب هست. من گفتم کارمند بخشی از یک شرکت هست و فقط وقتی کم کاری کرد حق اخراج دارید. دلیل اینهمه فشار به کارگر چی هست.
    درباره سیستم درمانی گفتید. من همین الان نظرات خیلی از کاناداییها (نه آمریکاییها) رو می خواندم که مجبور بودند خانه خودشون رو بفروشند برای شیمی درمانی یکی از اعضای خانوادشون. حتما می خواهید بگویید اینها مریخی بودند و تو کانادا چنین چیزهایی وجود نداره؟
    من نگفتم پول از ثروتمندان بگیرند بدهند به مردم فقیر. همین که راحت اخراج نکنند فشار روحی و جسمی به کارگر نیارند که مریض نشه و دستمزد عادلانه بهش بدهند و سرمایه دار هم اندازه بقیه مردم مالیات بده (نه حتی بیشتر از بقیه مردم عادی) همین خیلی از مشکلات رو جل می کنه. چه دلیلی داره وقتی یک شرکت در بحران هست حقوق 50 میلیون دلاری به مدیر بدهند؟ مگر در غرب شایسته سالاری نیست؟
    سیستم مد نظر من هیچ جای دنیا وجود نداره نه غرب و نه اینجا و نه هیچ جای دیگه که عملا نشان میده دنیا دست ثروتمندها هست و آنها تعیین کننده همه چیز ما هستند.
    دوست عزیز ایده الی وجود نداره. وقتی یکی میگه کانادا خوبه یعنی از ایران و امریکا بهتره. نه اینکه عالیه. چیزی بنام بهترین وجود نداره در دنیا. یه مساله دیگه هم اینه که اگر کسی بخاطر ازار توئیتری خودکشی کرده خب اون ادم خیلی خیلی حساس هست و احتمالا مشکل روانی دیگری هم داره. اینها که واقعیت متوسط جامعه نیست. مثل اینکه من بگم افرادی هستن در ایران بنز سوار میشن پس ایران از کانادا بهتره.
    If you don't like where you are, change it. you are not a tree -Jim Rohn

  5. #2135

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط Peyman7293 نمایش پست ها
    من با آقای MR1993 (اگر درست حدس زده باشم که آقا هستند) احتمالاً هم سن هستم و اتفاقاً بنابر چیزهایی هم خوندم در تاپیک هم دانشگاهی هم بودم و ایشون هم شریفی هستند

    من چند سال پیش در همین تاپیک صحبت هایی مانند همین آقا رو بر پایه گفتگوهایی که با دوستام تو شریف داشتم اینجا نوشتم. البته من سیستم کانادا و کشورهای غربی رو زیر سئوال نبردم بلکه دغدغه من پذیرش جامعه کانادا از یک فرد جدید تو اون جامعه بود چون احساس می کردم و احساس می کنم که خیلی از دوستان من که به خارج از کشور رفتن، اگرچه از شرایط خودشون در مجموع راضی هستند، اما واقعاً توسط اون جامعه کامل پذیرش نشدن و هنوز به چشم یک پیوند زده شده به جامعه بهشون نگاه می شه، حتی اگر به عنوان یک مهاجر خیلی تحصیل کرده و مفید در جامعه به همراه احترام زیاد دیده بشن، اما باز حل شدن در یک جامعه جدید که بر پایه یک فرهنگ و نژاد کاملاً متفاوت دیگه پایه گذاری شده سخت هست. البته منظورم آمریکای شمالی هست وگرنه اروپا که کلاً پذیرش فردی از فرهنگ دیگه توسط جامعه از بیخ و بن مشکل داره و به نظر من رفتن به اونجا برای زندگی (به غیر از درس) اشتباه هست

    با کلیت حرف های ایشون در مورد اینکه در همه جا پول و قدرت حرف اول رو می زنه 100% موافق هستم، اما با حرف های ایشون درباره سیستم درمانی کانادا کاملاً مخالف هستم چون مدت ها در مورد فرق های بین سیستم درمانی آمریکا و کانادا تحقیق کردم. هر چند که سیستم درمانی کانادا هم قطعاً بدون نقص و ایده آل نیست (مثلاً وقت ویزیت شدن توسط متخصص می تونه خیلی بیشتر از ایران زمان بر باشه) اما سیستم درمانی خوبی دارن

    من در این 2 سال به این نتیجه رسیدم که ایران با تمام خوبی هایی که داره، جای زندگی برای فردی مثل من نیست و اگر تا 30 سالگی از اینجا نتونم برم بیرون قطعاً به افسردگی برام ختم می شه. به خاطر همین گفتم یک مقدار خوبی های کانادا از نظر فردی مثل من که کلاً نگاهش به مهاجرت نگاه مثبتی نبوده شاید جالب باشه:
    1- جامعه ایران یک جامعه بسته پر از تناقض هست. افراد عموماً یا از این ور بوم می افتن یا از اون ور بوم. افرادی که حد وسط باشن خیلی کم هستند تو جامعه ما.
    2- شراکت تو جامعه ما سخت هست. من هر کاری کردم بتونم با کسی شراکت کنم تو این جامعه و ایده هامون رو پیاده کنیم نشد. انگار گرد تنبلی پاشیدن تو جامعه
    3- قوانین کار و تجارت در ایران خیلی دست و پا گیر هست. سیستم مالیاتی ایران نوپا و پر از مشکلات هست. در نوپا بودنش همین بس که هنوز چیزی به نام مالیات علی الرأس داریم
    4- شما فرض کن هر روز ناهار و شام قرمه سبزی بخوری! قرمه سبزی بد نیست اما دیگه آدم خسته می شه. جامعه ایران شما صبح تا شب افراد شبیه خودت رو می بینی. شاید هر 10 سال یکبار توریست ببینی تو ایران. کلاً اگر در ایران زندگی کنی فقط و فقط یک بخش خیلی کوچکی از دنیا رو دیدی
    5- شما در ایران می تونی موفقیت مالی داشته باشی، اما موفقیت مالی شما به تفریحات بهتر ختم نمی شه چون عملاً در ایران تفریحی به جز شام بیرون خوردن نیست.
    6- حتی خیلی از افراد پولدار جامعه ایران دیگه فرصت سفر کردن به جاهای دیگه دنیا رو مثل 10 سال پیش ندارن.
    7- شما در ایران اگر بهترین محصول رو هم تولید کنید و بهترین تبلیغات و رانت رو هم داشته باشید به 80 میلیون می تونید سرویس بفروشید اما اگر به اقتصاد جهانی وصل باشه به چند صد میلیون تا چند میلیارد نفر می تونید فکر کنید

    کلیت داستان اینکه من می خوام برم کانادا که بلکه محیط جدیدی جلوم باز بشه. از زمانی که از شریف فارغ التحصیل شدم خیلی کارها کردم و خدا رو شکر درآمد خوبی هم داشتم (شاید به نسبت درآمد متوسط جامعه خیلی بهتر از شرایطم در کانادا به نسبت درآمد متوسط اونجا باشم) اما احساس می کنم ایران موندن برای فردی به سن من به جز اینکه خودم رو از دنیا ایزوله کنم و بهترن دوران زندگیم رو خراب کنم و افسرده بشم چیزی نداره. با وجود اینکه پدرم تا حدی بیمار هست و دلم نمیاد خانوادم رو ول کنم برم اما دیگه واقعاً هیچ راهی برام نمونده چون کل زندگیم شده کار و کار و بعد هم بیام خونه سریال های آمریکایی و چیزهایی که قبلاً دیدم رو دوباره ببینم و با چهار نفر خارجی چت کنم. (بدختی اینکه حتی در اینترنت هم دوست ایرانی نمی تونم پیدا کنم!) احساس می کنم این زندگی یک فرد در سن من نباید باشه.
    هر چند که شاید ایراد از خود من هم باشه و نمی گم اونجا آسمون یه رنگ دیگه است. احتمالاً خود من هم خیلی توانایی های اجتماعی بالایی ندارم (هر چند که فضای بیخود و افسرده و خشک شریف هم بی تاثیر نبوده) ولی کلاً دنبال این هستم که هر چه سریعتر شرایط کرونا به شکل عادی در بیاد تا هر جور شده برای صرفاً راضی کردن خودم هم که باشه یک بار برم کانادا و اونجا رو امتحان کنم

    این مشکلی که خیلی از ایرانیا و دیگران در جامعه غربی دارن بخاطر طرز تفکری هست که میگه باید من با فلانی دوست بشم. در صورتیکه که قرار نیست همه با هم دوست بشن. دوستی بر اساس شباهتهاس نه بایدها. اشکال ایرانیا هم همینه چون مین خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو. در صورتیکه در کانادا کسی همرنگ نمیشه هر کسی رنگ خودشه و این چیزی هست که ایرانیا راحت نیستن باهاش
    If you don't like where you are, change it. you are not a tree -Jim Rohn

  6. #2136

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط Peyman7293 نمایش پست ها
    من برام نسل دوم هیچ اهمیتی نداره چون زندگی خودم برام مهم هست. فقط می خوام طوری زندگی کنم که وقتی 80 سالم شد پشیمون نشم که دنیا رو ندیدم و فقط از 2% دنیا استفاده کردم. در بدترین حالت اگر کانادا خوش نگذره، کسی ملیت ایرانی من رو که ازم نگرفته. بر می گردم ایران. حتی در اون صورت هم چیزی رو از دست ندادم چون وقتی برگردم هم احترام بیشتری خواهم داشت و سفر به کانادا برام امتیاز محسوب می شه. اگر بتونیم چیزی پس از انداز کنم با توجه به افت ارزش پول کشور برام می تونه سودآور باشه. به خصوص رشته من که مربوط به یادگیری ماشین و برنامه نویسی هست کانادا براش جای بسیار مناسبی هست. مشکلات آمریکا رو هم نداره. واقعاً کانادا برای ما ایرانی ها گزینه خیلی خوبی هست.
    حرفتون دسته دوست عزیز. البته اینکه دوستمون میگن برای نسل اول خوب نیست این نظر همه گیر نیست. من خودم نسل اولم و لذت میبرم. آدم به ادم فرق میکنه. بستگی به شخصیت و روان هر فرد فرق میکنه
    If you don't like where you are, change it. you are not a tree -Jim Rohn

  7. #2137
    ApplyAbroad Hero
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    ارسال‌ها
    1,445

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط sh00ca نمایش پست ها
    مشکلی که در چنین طرز تفکری وجود داره و من توی ایران خیلی خیلی دیدم و هرگز نتونستم مخاطب رو قانع کنم اینه که فکر میکنند حقوق یا درآمد افراد یک‌ تشکر از زحماتی که فرد میکشه هست. یعنی چون فرد خیلی سختی میکشه باید بهش حقوق بیشتری پرداخت بشه یا اینکه چون درس بیشتری خونده باید درآمد بیشتری داشته باشه. بحث مشابه اون تفکرات کسانیه که میگن مثلا تمام کسانی که لیسانس دارند باید در سیستم دولتی ایران حقوق برابر دریافت کنن و کسانی که فوق دارند آنها هم مثل هم. انگار دولت باید برای گرفتن مدرک به آنها جایزه بده و چون مدرک یکسانه جایزه هم یکسان باید باشه.
    ولی به نظر من تحلیل ساده‌تری وجود داره: عرضه و تقاضا. وقتی عرضه کم و تقاضا بالا باشه قیمت بالا میره. بخصوص که تقاضا از نوعی باشه که نشه به تعویقش انداخت. مثلا اون ماهیگیری که در دریاهای سرد ماهیگیری میکنه اگه مشتریان اون به هر دلیلی نخوان یا نتونن ماهی بخورن میتونن صبر کنن یا از جایگزینهای دیگه‌ای استفاده کنن ولی درباره پزشکی معمولا چنین چیزی تا این حد ممکن نیست. تاکید کنم که از نظر من بیشتر شغلها ضروری هست و قابل احترام ولی ربطی به بحثی که گفتم نداره.
    برای اینکه به تاپیک مرتبط باشه ادامه بدم: در کانادا اینطور نیست. کسی کاری نداره که مدرکتون چیه (مگر پیش نیاز یک شغل باشه و یا تخمینی باشه برای ارزیابی تواناییهای شما)، تا وقتی بتونید اون کار رو انجام بدید در استخدام هستید و تا زمانی هم که سودآوری دارید نگهتون میدارن مگر اینکه هزینه نگهداری شما بیش از سوداوری برای شرکت بشه. در اون صورت مثل آب خوردن برکنارتون میکنن. یعنی طرف صبح میره سر کار و چند ساعت بعد مدیر صداش میکنه و بعد از کمی صحبت شما میبینید که رفت، حتی بدون داشتن فرصت خداحافظی! البته حقوق ۲ هفته آینده به شما داده میشه ولی جای هیچ اعتراض دیگه‌ای نیست. این چیزی نبود که من قبل از آمدن به کانادا فکر میکردم برای همین اولین باز که دیدم خیلی توی ذوقم خورد ولی بعد که فکر کردم دیدم ناعادلانه ‌هم نیست. این وظیفه کارفرما نیست که نگران مسایل بعد از اخراج کارگر بشه. کارفرما در طول مدت استخدام حق و حوقوقی رو به دولت پرداخت می‌کنه که در اینجور موارد اون نگران کارگر باشه. این وظیفه دولته و نه کارفرما. و البته دولت هم در این موارد با دادن بیمه بیکاری از کارگر حمایت میکنه تا بتونه کار دیگه‌ای پیدا کنه. این کار باعث میشه هر کسی روی کار خودش تمرکز کنه. کارفرما روی سودآوری و سیستم هم حمایت از کارگر و کارگر هم کمی آسودگی فکری داشته باشه که اگه بیکار شد تا حدی تامینه.

  8. #2138

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط sh00ca نمایش پست ها
    مشکلی که در چنین طرز تفکری وجود داره و من توی ایران خیلی خیلی دیدم و هرگز نتونستم مخاطب رو قانع کنم اینه که فکر میکنند حقوق یا درآمد افراد یک‌ تشکر از زحماتی که فرد میکشه هست. یعنی چون فرد خیلی سختی میکشه باید بهش حقوق بیشتری پرداخت بشه یا اینکه چون درس بیشتری خونده باید درآمد بیشتری داشته باشه. بحث مشابه اون تفکرات کسانیه که میگن مثلا تمام کسانی که لیسانس دارند باید در سیستم دولتی ایران حقوق برابر دریافت کنن و کسانی که فوق دارند آنها هم مثل هم. انگار دولت باید برای گرفتن مدرک به آنها جایزه بده و چون مدرک یکسانه جایزه هم یکسان باید باشه.
    ولی به نظر من تحلیل ساده‌تری وجود داره: عرضه و تقاضا. وقتی عرضه کم و تقاضا بالا باشه قیمت بالا میره. بخصوص که تقاضا از نوعی باشه که نشه به تعویقش انداخت. مثلا اون ماهیگیری که در دریاهای سرد ماهیگیری میکنه اگه مشتریان اون به هر دلیلی نخوان یا نتونن ماهی بخورن میتونن صبر کنن یا از جایگزینهای دیگه‌ای استفاده کنن ولی درباره پزشکی معمولا چنین چیزی تا این حد ممکن نیست. تاکید کنم که از نظر من بیشتر شغلها ضروری هست و قابل احترام ولی ربطی به بحثی که گفتم نداره.
    موافق نیستم با چنین سیستمی.
    دو نفر که لیسانس دارن و کارمند دولت هستن برای چی باید تفاوت حقوق داشته باشن؟ یه معلم مگر کمتر از کارمند بانک زحمت میکشه؟ اصلا چجوری میشه تعیین کرد یه دکتر از یه مهندس بیشتر زحمت میکشه؟ دوست عزیز بحث جایزه نیست بحث عدالت هست همه برای کشور مفیدن هم دکتر هم مهندس هم معلم هم ماهیگیر. بله اگه کشور بی دولت باشه اونوقت عرضه و تقاضا باید حکم کنه ولی دولت نقشش این باید باشه که امور رو کنترل کنه. خب پس مهندسای برق هم بگن برای اینکه همه بدونن پزشکا بدون ابزارهای مهندسی هیچی نیستن اصلا هیچ دستگاهی نه میسازن نه تعمیر میکنن تا قدرت مهندسا معلوم بشه. اخه این چه استدلالیه. ما در قرن 21 برای چی باید فکر کنیم یکی بیشتر مفیده دیگری کمتر؟
    If you don't like where you are, change it. you are not a tree -Jim Rohn

  9. #2139

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط Houmangh نمایش پست ها
    وقتی احترام به نظر مقابل وجود داشته باشه همه میتونن کنار هم زندگی کنن. تازه شما اگر از کانادا میترسید کجا بهتره براتون؟ قطعا که نمیخواید بگید ایران جای بهتریه؟؟ با اون مردم و دولتش. بهترینی در کار نیست. هر چیزی عیب و نقص داره ولی یه موقع هست شما نمیتونید خونه داشته باشید یه موقع هست خونه دارید ولی خیلی باکلاس نیست. اینا فرق دارن
    شاید لحن کامنتهای من بد هست که بخاطر زندگی در جامعه و فضای بسته هست. شما که در کانادا هستید به من بگویید چند درصد مردم تفکر ترودو را دارند؟ یک عده طوری حرف می زنند که انگار 99 درصد کانادایی های سفید لیبرال هستند که اصلا درست نیست. ماکسیم برنیه هم کلی طرفدار داره. کبک هم استقلال طلب های خودشون رو دارند. قمار بزرگی که آقای ترودو انجام داده اینه که همینطوری داره آدم وارد کانادا می کنه بدون اینکه از ف-ی-ل-ت-ر رد کنه. احترام به عقاید وقتی مهمه که یک فرد افراطی نباشه.
    همینکارها باعث شده هیزم اختلافات فراهم بشه. من خودم از آن چیزی که دستگیرم شده حدس می زنم که حدودا 30-40 درصد کانادایی ها مخالف افکار ترودو باشند.

  10. #2140

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط sh00ca نمایش پست ها
    برای اینکه به تاپیک مرتبط باشه ادامه بدم: در کانادا اینطور نیست. کسی کاری نداره که مدرکتون چیه (مگر پیش نیاز یک شغل باشه و یا تخمینی باشه برای ارزیابی تواناییهای شما)، تا وقتی بتونید اون کار رو انجام بدید در استخدام هستید و تا زمانی هم که سودآوری دارید نگهتون میدارن مگر اینکه هزینه نگهداری شما بیش از سوداوری برای شرکت بشه. در اون صورت مثل آب خوردن برکنارتون میکنن. یعنی طرف صبح میره سر کار و چند ساعت بعد مدیر صداش میکنه و بعد از کمی صحبت شما میبینید که رفت، حتی بدون داشتن فرصت خداحافظی! البته حقوق ۲ هفته آینده به شما داده میشه ولی جای هیچ اعتراض دیگه‌ای نیست. این چیزی نبود که من قبل از آمدن به کانادا فکر میکردم برای همین اولین باز که دیدم خیلی توی ذوقم خورد ولی بعد که فکر کردم دیدم ناعادلانه ‌هم نیست. این وظیفه کارفرما نیست که نگران مسایل بعد از اخراج کارگر بشه. کارفرما در طول مدت استخدام حق و حوقوقی رو به دولت پرداخت می‌کنه که در اینجور موارد اون نگران کارگر باشه. این وظیفه دولته و نه کارفرما. و البته دولت هم در این موارد با دادن بیمه بیکاری از کارگر حمایت میکنه تا بتونه کار دیگه‌ای پیدا کنه. این کار باعث میشه هر کسی روی کار خودش تمرکز کنه. کارفرما روی سودآوری و سیستم هم حمایت از کارگر و کارگر هم کمی آسودگی فکری داشته باشه که اگه بیکار شد تا حدی تامینه.
    چرا مدرک هم مهمه وگرنه در رشته تحقیقی خاص من امکانش هست که کسی که فوق لیسانس داره همون کار دکترا رو انجام بده ولی دکترا حقوق بیشتری داره. برای اینکه یه رسمی هست وگرنه دوست من با مدرک فوق لیسانس بعد از یک سال کار کردن دوباره نمیومد دکترا شروع کنه بخونه. البته این که گفتم برای همه نیست ولی منظورم اینه عدالت اینه اگر 2 نفر برای یک نهاد کار میکنن مثلا در ایران یکی معلمه یکی کارمند بانک یا دیگری مامور پلیس، درست نیست حقوق متفاوتی بگیرن
    If you don't like where you are, change it. you are not a tree -Jim Rohn

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •