صفحه 25 از 219 نخستنخست ... 15161718192021222324252627282930313233343575125 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 241 تا 250 , از مجموع 2190

موضوع: درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

  1. #241
    Member sanaz83 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    رشته و دانشگاه
    Environment & Sustainability, Western University
    ارسال‌ها
    129

    پیش فرض پاسخ : تجربه زندگی یا تحصیل در کانادا تاچه حد به تصورذهنی شما پیش از عزیمت نزدیک یا د

    نقل قول نوشته اصلی توسط sama7452 نمایش پست ها
    ما الان دقیقا هشت ماه و چهار روزه که مهاجرت کردیم. فهرست وار چند تا نکته ای رو که بنظرم میرسه، عرض میکنم خدمتتون:
    1- قبل از تجربه زندگی توی اینجا، تصورم این بود که حضور فیزیکی در محیط انگلیسی زبان بالقوه میتونه توی پیشرفت زبان موثر باشه که درمورد من نبود. تا آدم بطور جدی توی محل کار یا هرجایی که بطور مستمر ناچار به صحبت کردن ( نه فقط شنیدن) نباشه، پیشرفت محسوسی نداره.
    2- تصورم از کلاسای مخصوص تازه واردا، این بود که واقعا نتیجه شایانی در انتهای کلاس ( دوره من ای ال تی بود) نصیبم بشه. برای بعضی از دوستا شد، متاسفانه برای من نشد که بشه! ظاهرا به بخت و اقبال خیلی مرتبطه!!!
    3- روی کمک دوستان مقیم در اینجا خیلی حساب میکردم؛ اشتباه میکردم. نه اینکه گله کنم، خودشون اینقدر گرفتارن و عملا کاری از دست کسی برای کس دیگه برنمیاد.
    4- آرامشی رو که بجهت مسائل عمومی اجتماعی، توی وطن خودمون تجربه نکرده بودم، با تمام وجود اینجا لمس کردم.
    5- احساس ارزشمند بودن آدما، بخصوص توی روزای اول ورود، حس لذتبخشی به آدم میده. وقتی برای انجام کار اداری مراجعه میکنی، یا از خیابون رد میشی، یا توی بعضی فروشگاها داری دنبال چیز خاصی میگردی.... برای من تجربه جدیدی محسوب میشد.
    6- اگه توی زندگی زوجین، خدای نکرده مشکلی وجود داشته، سختیای ابتدایی زندگی توی محیط جدید، میتونه اونو تشدید کنه. من اینو بخصوص از زبون دوستای مدرسه ای دخترم خیلی شنیدم که مراسم پرتاب کاسه و بشقاب بکرات براشون اتفاق افتاده؛ علی الخصوص مشکلات با سرمنشا مالی. اینو برای این میگم که یک مقدار دقیقتر به مهاجرت بعنوان یک چالش بزرگ فکر کنید.
    7- اومدن اینجا برای دختر چهارده ساله من که حتی نمیتونست تا سر کوچه تنهایی بره، فرصت عالی بود برای تجربه استقلال؛ با توجه به امنیت محیط، البته بازم با نظارت خودمون، مسیرای نسبتا دور رو هم با مترو و اتوبوس، براحتی میره و میاد و کاملا اعتماد بنفس پیدا کرده. اصلا تصورش رو نمیکردم توی این مدت کوتاه، اینقدر تغییر کنه.

    دیگه الان بیشتر از این یادم نمیاد. انشالله بقیش توی شماره های بعدی......
    سلام به شما دوست عزيز،
    اون دو مورد 4 و 5 كه گفتين به نظرم كلي ارزش داره ! كلي بيشتر اميدوار شدم براي اومدن به اونجا

  2. #242
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط dexoey نمایش پست ها
    نحوه گرفتن گرنت به چه صورته؟ خب مگر نباید دانشجوهای عالی با مقالات پژوهشی عالی داشته باشه که بتونه گرنت بگیره؟ در این صورت، می بایستی دانشجوی عالی ولو از نژاد دیگر و از باند دیگر بگیره!
    صحبت سر دانشجو گرفتن نیست، سر ارتباطات محیط کاری (غیر دانشجویی) دردانشگاه است. بنده دانشجو را جزو محیط کاری وکادر دانشگاه حساب نکردم.

  3. #243
    ApplyAbroad Superstar pimi810 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    ارسال‌ها
    2,396

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghlobe نمایش پست ها
    در دانشگاه افراد تا حد زیادی مستقل کار میکنند ودر خیلی موارد با هم رقیب اند و سعی میکنند گرنت را از دهن همدیگر بربایندو باند خودشان را به ریاست دانشکده برسانند و نظیر آن. بدتر اینکه استادهای دانشگاه متاسفانه خودشان را خدا هم میدانند (که در بین غیر نیتیو ها متاسفانه بیشتر هم هست) و همانطور که میدانید چند خدا در یک اقلیم نگنجند!
    این کاملا درسته. ولی تو همین سیستم دانشگاهی هم واقعا استادای آمریکایی یه سر و گردن از هر نظر بالاترند از بقیه مخصوصا هندی ها و ایرانی ها. استاد آمریکایی و هم لبی آمریکایی واقعا یه موهبته تو دانشکده ی مهندسی. قشنگ معلومه که محصول یه جامعه ی آزاد و بی عقده ن!

    این تیپ کارای گروهی با چند تا استاد تو محیط دانشگاه به نظر من فقط وقتی جواب میده که اکثریت قاطع جمع نیتیو باشن، چون اینا از بچه گی اینکاره ن و ماها سالها باید نگاه کنیم و یاد بکیریم. واقعا هم نمیشه چون منافع استادا از هم جداست و گرنت هم چداست. مثلا استاد من پول کم بیاره هیچ وقت اون هندیه نمیاد منو فاند کنه و یهو میبینی کلی کار کردی آخرش یکی دیگه میاد و خودشو میچسبونه به پیپیرت! اینه که کلا تو کار تیمی تو دانشکده های مهندسی خیلی باید مواظب بود.
    !One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness

  4. #244
    Senior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    ارسال‌ها
    845

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    در اینکه آدم باید حواسش جمع باشه که حرفی نیست چون هیچ سرزمینی پیدا نمیشه که همه آدمش پاک و منزه باشن. ولی حالا من یکی دوتا مورد تو ذهنمه که برای ایجاد جو مثبت بگم. اون روز توی فروشگاه یه آقایی وقتی میخواست حساب کنه دید حسابش بالا شده و برای دوسه تا از میوه ها پول کم داره که خانم پشتیش با اصرار زیاد گفت الا و بلا براش حساب کرد. واثه دوستم که تعریف کردم گفت اون هم تو فروشگاهی که کار میکرده یه بار یه آقایی چند دلار کم میاره و قرار میشه بعدا بیاره، وقتی میره نفر بعدیش میاد و میگه من حساب میکنم. کلا تو ونکوور رفتار نایس زیاد میبینم، البته نه اینکه رفتار غیر نایس نبینم، اما بعضی رفتارهای نایسی رو میبینم که قبلا ندیدم و خوب برام جالب توجه هستش، به نظرم اینجا آدما بیشتر حواسشون به هم هست و این برام خیلی دلپذیره.

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam79 نمایش پست ها
    به نظر من هم تمام این مواردی که گفتین درسته. من یکی از کارهایی که امروز دیدم و خیلی حالم گرفته شد رو بگم واستون امروز من پشت صندوق بودم و یه مشتری اومد سه دلار خرید کرد و به من ۲۰ دلار داد من پولو گذاشتم تو صندوق و وارد سیستم کردم و قبض رو گرفتم اومدم قبض و بقیه پولو بدم گفت نه بیا این سه دلار ر بگیر ۲۰ دلارم رو بده با دلخوری با لبخند گفتم اوکی چون مشتری های دیگه تو صف بودن و عجله داشتم به سرعت سه دلرو گرفتم ۲۰ تارو دادم داشتم سه دلارو و چندین سنت رو میذاشتم سر جاش یهو گفت ایز دت مای توو ونی دالر؟؟؟؟؟؟ دیدم یه ۵ دلاری دستشه با اینکه میدو نستم ۲۰ تا دادم اما باز شک کردم بهش گفتم من ۲۰ تا دادم گفت نه قسم میخورم ایناها اینم جیبام با شک ۵ تارو گرفتم ۲۰ تا دادم و اخر وقت وقتی حساب کردم دیدم بببببببله دقیقا ۱۴و اندی سنت کمه و مجبور شدم از جیب بذارم. اینم اولین تجربه ی کلاه سر رفتن ماااا در تورونتو
    Culture lives in everything we do

  5. #245
    Senior Member Context آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    رشته و دانشگاه
    Living in Toronto
    ارسال‌ها
    555

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghlobe نمایش پست ها
    همه نکات بالا درست است غیر از مساله حقوق استاد دانشگاه که درکانادا نسبتا خوب است و از حقوق یک لیسانس با چهار سال سابقه اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. البته به رشته هم بستگی دارد. بعضی رشته های داغ مثل نفت و برق قدرت و نظیر آن حقوق ها بالاست. ولی با این وجود باز هم عرض کنم من تا بحال ندیدم کسی با دکترا از دانشگاههای کانادا مجبوربه انجام کارهای ساده و بقول ما جنرال شده باشد. البته منظورم کسانی است که دکترا از کانادا میگیرند و بلافاصله وارد بازار کار کانادا یا کشورهای مشابه میشوند. کسی که فرضا دکترا از کانادا بگیرد و بعد برود ایران و چند سال بعد برگردد خیلی از مشکلات یک مهاجر تازه وارد را خواهد داشت.
    جناب Ghlobe, این در آمد که شما میفرمایید فقط در آمد حاصل از حق التدریس اساتید هست ؟
    Research Projects ها جدا از در آمد یک استاد دانشگاه است ؟
    با تشکر

    بلند اندیش باشید.

  6. #246
    Senior Member
    تاریخ عضویت
    Jul 2012
    رشته و دانشگاه
    Master of Computer Engineering - Senior Software Developer
    ارسال‌ها
    653

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط mina7 نمایش پست ها
    در اینکه آدم باید حواسش جمع باشه که حرفی نیست چون هیچ سرزمینی پیدا نمیشه که همه آدمش پاک و منزه باشن. ولی حالا من یکی دوتا مورد تو ذهنمه که برای ایجاد جو مثبت بگم. اون روز توی فروشگاه یه آقایی وقتی میخواست حساب کنه دید حسابش بالا شده و برای دوسه تا از میوه ها پول کم داره که خانم پشتیش با اصرار زیاد گفت الا و بلا براش حساب کرد. واثه دوستم که تعریف کردم گفت اون هم تو فروشگاهی که کار میکرده یه بار یه آقایی چند دلار کم میاره و قرار میشه بعدا بیاره، وقتی میره نفر بعدیش میاد و میگه من حساب میکنم. کلا تو ونکوور رفتار نایس زیاد میبینم، البته نه اینکه رفتار غیر نایس نبینم، اما بعضی رفتارهای نایسی رو میبینم که قبلا ندیدم و خوب برام جالب توجه هستش، به نظرم اینجا آدما بیشتر حواسشون به هم هست و این برام خیلی دلپذیره.
    یه مورد مشابه دیگه هم دیروز برای یکی از دوستانمون پیش اومد. رفته بوده از این کارواش های سلف سرویس. نمیدونست کیف پولشو همراهش نداره. از یکی دیگه از مشتریان اونجا میپرسه نزدیکترین ATM کجاست. اونم نمیدونسته. وقتی با نا امیدی دور و برشو نگاه میکرده طرف صداش کرده آقا بیا این هزینه شستشوی ماشینت. وقتت تلف نشه برو دنبال زندگیت... یعنی ایشون هزینه رو متقبل میشن

    یه مورد دیگه برای خود ما پیش اومد. رفته بودیم Nofrills و وقتی داخل شدیم تازه یادمون اومد از این تراولی ها یا کارت ها برنداشتیم. از نوع 1 دلاریش بیرون هست که باید سکه بندازیم و آزاد شه و آخر کارمون وقتی سر جاش گذاشتیم سکه برمیگرده! یه خانواده کانادایی خریدشونو داخل ماشین گذاشته بودن و میخواستن کارت رو برگردونن که دیدن ما تازه میخوایم یکی رو برداریم. کارت رو به ما دادن و وقتی خواستیم حداقل یه دلاری رو بهشون بدیم گفتن نه نیاز نیست شما هم همین کار و تکرار کنین!!! البته من با اصرار 1 دلارو بهشون دادم ولی این نایس بودن و مهربون بودنشون واقعا تو چشم میاد

  7. #247
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط Context نمایش پست ها
    جناب Ghlobe, این در آمد که شما میفرمایید فقط در آمد حاصل از حق التدریس اساتید هست ؟
    Research Projects ها جدا از در آمد یک استاد دانشگاه است ؟
    با تشکر

    بلند اندیش باشید.
    در کانادا اساتید مجاز نیستند سهمی از پول گرنت تحقیقاتی بردارند. همه پول گرنت صرف تجهیزات یا حقوق دانشجوها یا مخارج پروژه میشود. حقوق هایی که بنده عرض کردم حقوق های ثابت استادهاست و البته وظایف استاد منحصر به تدریس نیست (معمولا 40 درصد تدریس، 40 درصد پژوهش و 20 درصد سرویس و کارهای دانشگاه). استادها تا سقف معینی (در دانشگاههای که من دیده ام تا 25 درصد حقوقشان) میتوانند درآمد اضافی از طریق ارائه مشاوره به صنعت و بیزینس داشته باشند، ولی بدون آنهم حقوق پایه استادها بد نیست. شما به رده دانشیاری که برسید (بعد از 5 سال استادیاری و گرفتن tenure) حقوق ثابت تان معمولا در رده 110-120 هزار دلار در سال خواهد بود.

  8. #248
    ApplyAbroad Guru zini_zinparast آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2012
    ارسال‌ها
    4,789

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghlobe نمایش پست ها
    در کانادا اساتید مجاز نیستند سهمی از پول گرنت تحقیقاتی بردارند. همه پول گرنت صرف تجهیزات یا حقوق دانشجوها یا مخارج پروژه میشود. حقوق هایی که بنده عرض کردم حقوق های ثابت استادهاست و البته وظایف استاد منحصر به تدریس نیست (معمولا 40 درصد تدریس، 40 درصد پژوهش و 20 درصد سرویس و کارهای دانشگاه). استادها تا سقف معینی (در دانشگاههای که من دیده ام تا 25 درصد حقوقشان) میتوانند درآمد اضافی از طریق ارائه مشاوره به صنعت و بیزینس داشته باشند، ولی بدون آنهم حقوق پایه استادها بد نیست. شما به رده دانشیاری که برسید (بعد از 5 سال استادیاری و گرفتن tenure) حقوق ثابت تان معمولا در رده 110-120 هزار دلار در سال خواهد بود.
    در مقایسه با حقوق مهندسی به لینک زیر مراجعه کنید که مربوط به استان آلبرتا هست. مطمئنا برای استانهای دیگه همه همچنین چیزی وجود داره:
    http://www.apega.ca/pdf/SalarySurvey/VPS2012.pdf

    مثلا حقوق متوسط یه مهندس در حد سنیور حدود 124 هزار تا در سال هست. البته رشته به رشته متفاوته!!!
    Impossible is impossible because someone did not put effort to make it true





  9. #249
    Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    رشته و دانشگاه
    Physics
    ارسال‌ها
    130

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    سلام دوستان عزیزم
    من یه سوال خیلی بزرگ مدت هاست تو ذهنمه و فکر کردم که بهترین جایی که میتونم مطرحش کنم اینجاست. راستش من برای دانشگاه منیتوبا تو وینیپگ اقدام کردم و یه استاد خیلی عالی اونجا دارم که تو این مدت خیلی بهم کمک کرده اما انقدر در مورد شهر وینیپگ اطلاعات منفی در وبسایت های مختلف (انگلیسی) خوندم که خیلی مرددم کرده و فکر میکنم اصلا نباید رو این گزینه حساب کنم. یعنی اونجا اکثرا خلاف کارن و خیلی سرده و دوره و کوچیکه و تابستونه پشه های هیولا وار () داره و یک سری حرف های دیگه از آمار قتل و جنایت که یه سرچ تو گوگل همه رو میاره. آیا واقعیت همینه؟ من الان تصورم اینه که اگه برم اونجا وارد جهنم میشم!!!
    ممنوم میشم اگه اطلاعاتتون رو در اختیار من قرار بدید چون تو این هفته باید تصمیم بگیرم که کدوم دانشگاه و شهر رو انتخاب کنم.
    سپاس از دوستان عزیز
    بر روی زمین چیزی نیست که بتواند در برابر کسی که هیچ گاه مقاومت نمی کند بایستد.
    اگر کسی بهت بدی کرد، فقط ببخشش و بدون که خدا همیشه حواسش بهت هست ...
    .:: اگر 100 بار دیگه هم به دنیا بیام بازم فیزیک می خونم
    ::.


  10. #250
    Senior Member s30min آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    ارسال‌ها
    797

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط TGIF نمایش پست ها
    سلام دوستان عزیزم
    من یه سوال خیلی بزرگ مدت هاست تو ذهنمه و فکر کردم که بهترین جایی که میتونم مطرحش کنم اینجاست. راستش من برای دانشگاه منیتوبا تو وینیپگ اقدام کردم و یه استاد خیلی عالی اونجا دارم که تو این مدت خیلی بهم کمک کرده اما انقدر در مورد شهر وینیپگ اطلاعات منفی در وبسایت های مختلف (انگلیسی) خوندم که خیلی مرددم کرده و فکر میکنم اصلا نباید رو این گزینه حساب کنم. یعنی اونجا اکثرا خلاف کارن و خیلی سرده و دوره و کوچیکه و تابستونه پشه های هیولا وار () داره و یک سری حرف های دیگه از آمار قتل و جنایت که یه سرچ تو گوگل همه رو میاره. آیا واقعیت همینه؟ من الان تصورم اینه که اگه برم اونجا وارد جهنم میشم!!!
    ممنوم میشم اگه اطلاعاتتون رو در اختیار من قرار بدید چون تو این هفته باید تصمیم بگیرم که کدوم دانشگاه و شهر رو انتخاب کنم.
    سپاس از دوستان عزیز
    شما نگفتید که انتخاب های بعدیتون چی هست...به نظر من کاملا به خصوصیات فردی خودتون بستگی داره ....ولی از نظر من که سرمایی هستم!آب و هوا واقعا روی کیفیت زندگی تاثیر میذاره مثلا اینجا تابستونش واقعا زیباست و همه بیرونن و همه جا زنده و شاده....ولی خوب زمستونش به جز روزهایی که برف تازه میباره خیلی دلگیر و طولانیه ..مجسم کنید زمستون ایران با هوای خیلی سردتر شش ماه طول بکشه اگه براتون اوکیه شاید بتونید تحمل کنید....ولی راستش من تا در شرایط اجبار یا مثلا خیلی ایده آل (حقوق خیلی خوب) قرار نگیرم حاضر نیستم برم مانیتابو...اما خوب اینجا خیلی ها هم هستند اولویتهاشون فرق میکنه....میرن شهرهای دورتر و سردتر به خاطر اینکه درآمد بیشتری داشته باشند و وسط زمستون یه سفر میرن امریکای جنوبی که دلشون واشه...در مورد جرم و جنایتم یعنی از ایران بدتره؟! ...و در مورد کوچیکی شهر هم اگه شانس داشته باشید و خودتونم اجتماعی باشید و دوستای خوبی اونجا پیدا کنید شاید اونقدری سخت نگذره و بهتر قبل از تصمیم گیری چند تا دانشجوی ایرانی تو اون دانشگاه پیدا کنید و از جو دانشگاه و حتی شرایط زندگی سوال کنید ...شاید بتونید از سایت linked in دانشجوهای ایرانی دانشگاه پیدا کنید....در نهایت من اگه جای شما بودم و پذیرش از دانشگاه های دیگه ولی با استاد ضعیف تر داشتم مانیتابو قطعا جزو انتخابام نبود...
    لندینگ در تورنتو July 2012
    Thank God

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •