The story of immigration part 2
سال دوم
سال سوم
مدیکال
جواب مدیکال
The story of immigration part 2
سال دوم
سال سوم
مدیکال
جواب مدیکال
The story of immigration part 3
بکگراند چک
پاس رکوئست
صدور ویزا
لندینک
The story of immigration part 4
هوم سیک
افسردگی شدید و پشیمانی
موفقیت
Am I right
به علت محدودیت در ارسال شکلک داستان بصورت سریالی ارائه شد . البته به علت محدویت زمان پاره ای از قسمتهای آن حذف شد.
Impossible is impossible because someone did not put effort to make it true
نمیدونم شاید من خیلی خوش بین هستم اما افسردگی رخ نمیده که هیچ بلکه هر روز هم احساس زنده بودن بیشتری می کنید و خدا رو بیش از پیش شکر خواهید کرد. در اینجا دو چیز ممکنه افسردگی بیاره 1- نداشتن محل درآمد 2- نداشتن ارتباط با دوستان. در بقیه موارد هر چی هست برای شما تفریح به حساب میاد!!
حتی اینجا کلگری که همین دیروز و پریروز سیل اومد، من احساس امنیت بیشتری میکنم چون میدونم که اگر خطری در پیش باشه قبلش من رو بزور از خطر دور میکنند. (خونه هایی که در خطر بودند رو پلیس اجبارا تخلیه کرد!!). پس میدونم که اگر بخوام خودکشی کنم هم نمیشه!!!
Impossible is impossible because someone did not put effort to make it true
مساله هوم سیک شدن و افسردگی خیلی در آدمها متفاوته... خیلیها این پروسه رو تجربه نمیکنن و خیلی ها هم حتما تجربه میکنن... خیلی ها به سلامت ازش بیرون میان و خیلی ها تا سالها گرفتارشن...
فکر کنم از همین جا میشه حدس زدن کیا جز کدوم دسته هستن.... و اگه واقع بین باشین میتونین خودتون رو آماده کنید.
به هرکجا که روی آسمان به رنگ شیشه های عینکی ست که به چشم زده ای.
Landing :2014
نیما جان همه که مثل شما شانس ندارند که دوستای خیلی خوبی پیدا کنند که!!!
در مورد هوم سیک شدن به نظرم حتمنه حتمن برای هممممه پیش میاد. ولی گاهی یک نفر این بیماری براش طور دیگه ای بروز می کنه. یکی دلتنگی حس می کنه یکی دلتنگی حس نمی کنه ولی یه چیز دیگه اش می شه. و فکر می کنه چون دلتنگ نیست هوم سیک نشده
با سلام خدمت دوستان
من در وسطهای قسمت سوم داستان هستم ، با توجه به فرمایشات مفید شما به نظر می رسه که در داستان مذکور بعدا باید تجدید کنم. از انرژی مثبت تان و اینکه عطر زندگی را در پیرامون داستان می افشانید متشکرم ، اسباب دلگرمی است . شادمان باشید
من قبل از اومدن خیلی ازین مساله میترسیدم، و وقتی ایران بودم تا مدتها قبل از اومدنم ترسش رو داشتمو براش غصه میخوردم اما الان که یکساله اینجام نه تنها هوم سیک نشدم بلکه !home escaper هم شدم و هر چی میگردم هیچ نشانه ای از علاقه به بازگشت در خودم نمیابم الا برای بودن در کنار والدین و عمه و عمو و دخترخاله اینا (که به قول دوستمون یافتن دوستان خوب میتونه در این زمینه کمک کننده باشه)
البته من به قول شما احساس میکنم یه چیزیم هست، اما اون چیز یه حس خوبه، یعنی کلا احساس میکنم الکی خوشم و میزان رضایتم از زندگی بالا رفته. یادمه قبلا که گفتم آدم حساسی هستم، یکی از دوستان گفته بود اگه حساس باشی اینجا هم ناراحتی چون اینجا هم ممکنه موبایل آنتن نده یا تو اتوبان نتونی رادیو بگیری! در حالیکه منظور من از حساسیت مشکلات بزرگتری بود. مثلا 1001 اتفاقی که در اخبار می شنیدم و برام فاجعه محسوب میشد (شنیدن خبر شکنجه کودک 4 ساله توسط والدین معتاد و سپردن کودک به همون والدین بعد از مرخصی از بیمارستان).
ورودی های مغزی از این دست به همراه سایر مشکلات خورد خورد روی هم جمع میشه و بطور ناخود آگاه باعث ایجاد استرس و نهایتا نارضایتی از زندگی میشه. اما اینجا این آرامش رو دارم که تا حد زیادی قوانین منطقی حاکمه و اجرا میشه.
خلاصه اینکه من تا کنون هیچ علامت فیزیکی و روانی از هوم سیک شدن در خوردم ندیدم و میتونم نمونه ای برای رد فرضیه ی شما باشم
Culture lives in everything we do
علاقه مندی ها (Bookmarks)