دوستان پوزش میطلبم اگر نا به جا وارد بحث شدم.
باید بگم که من متاسفانه تا اطلاع ثانوی امیدی به بهبود فرهنگ غالب توی جامعه الانمون ندارم. دیگه برای کشف ریشه و عللشم اصلا انرژی نمی مونه واسه آدم.
جایی که من الان دانشجو هستم، حدود بیش از پنجاه درصد دپارتمانمون رو هموطنان عزیز تشکیل میدن.
بعد توی همین نسل امروزی که خیلیهاشونم آخر ادعا هستن و میشینن همه عالم رو نقد میکنن و مثلا قشر تحصیلکرده هستن، باید بیاید ببینید چه منفعت طلبی ها و چه تلاشی بعضیاشون میکنن واسه اینکه فقط و فقط منافع بیشتری به شخص اونا برسه. به هر قیمت. اخلاق و انصاف که اصلا جایی برای این افراد نداره. با هر جور بی قانونی کاملا اکی هستن فقط به شرطی که منافع شخصی اونا تامین باشه. دیگه بقیه اش مهم نیست.
از اونطرف، وقتی کسی از بینمون تلاش کنه که چیزای نامنصفانه و بی قانونی ها رو اصلاح کنه (که اونم به مدد ایرانی بودن قانونگذارای دپارتمانمون، کم نیست بی قانونی ها ماشالا)، خیلی خیلی خیلی راحت صد جور ناملایمت میبینه و هزار جور تهمت ناروا بهش میزنن. هرکی ساز خودشو میزنه، یکی انتظار داره اصلاحات و اعتراضات فقط با هدف رسوندنِ اون به منافع دلخواهش باشه، یکی میاد میگه من که میدونم تو واسه خودت فقط دلت سوخته. و هزاران اتهام که واسه آدم تلخه، و آدم رو دلزده و دلسرد میکنه
واقعا . طرف رو به جایی میرسونن که بگه من واسه این قوم بنی اسرائیل دارم خودمو فرسوده میکنم؟ واسه آدمهای بد دلی که پیش فرضشون خودخواهیه و نمیتونن باور کنن بقیه اینطور نیستن؟
از کجا میخواد اصلاح شروع بشه؟ اگه اینا نسلی هستن که بیشتر از نسل های قبل، به منابع دسترسی دارن و میتونن آگاه باشن و دنیا دیده تر باشن، وای به روز اون آدمهای ساده و دنیا ندیده مون که فکر میکنن دیفالت دنیا همونه...
علاقه مندی ها (Bookmarks)