صفحه 5 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 90

موضوع: تجربیات و خاطرات مهاجرت و تحصیل در خارج از ایران این بار از نگاه خانم ها

  1. #41
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    رشته و دانشگاه
    فوق لیسانس معماری
    ارسال‌ها
    55

    پیش فرض پاسخ : تجربیات و خاطرات مهاجرت و تحصیل در خارج از ایران این بار از نگاه خانم ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط missy1990 نمایش پست ها
    چرا بیچاره هستند ؟ من هنوز دانشجو نشدم ولی مدتی امریکا بودم. تنها بودم . کارای خونه رو میکردم .
    از خانواده دور بودم. ولی اصلا اصلا اصلا دوران سختی نداشتم...اینجا دوست پیدا کردن از ایران راحت تره..تفریحات بیشتره..امکانات درس خوندن بیشتره...
    چرا بیچاره ؟ کدوم تجاوز ؟ مگه تو ایران یا بقیه جاها تجاوز نیست ؟
    کلا رفتار بقیه با شما فقط و فقط به رفتار خودتون بستگی داره .
    در ادامه دوستان خارج بهتره بدونید که توی ایران دوست پیدا کردن و روابط سالم و شاد داشتن خیلی خیلی سخت شده ! من اخیرا هم محیط کار و تجربه کردم هم دانشگاه هم دوستان قدیم/ خدایییش از دوستای دبیرستان دو سه تا موندن.. از دانشگاه (دوران لیسانس)باز بیشتر ارتباط میشه داشت و دیگر هیچ !! واقعا میگم/ محیط کار که همه منفعت طلب و سود جو شدن.. دوران فوق لیسانس که یک دونه دوست برای من گذاشت!!!
    و دوستان بهتره بگم که من آدم واقعا اجتماعی هستم.. منزوی نیستم که این شرایط و براتون بگم همین الا با سایر اینها که گفتم رفت و آمد دارم اما با علم به اینکه هیچ کدوم دوست نیستن و حتی در مورد یه سوالی که براتئن پیش میاد اطلاعاتی هم داشته باشن در اختیارتون نمیذارن ! خیلی عجیبه همه از پیشرفت هم میترسن .. از محبت کردن و محبت دیدن ! راستش من بیشترین دلیل قصدم برای اومدن اینه که آدم اجتماعی هستم و اینجا ارتباطات انسانی خیلی خیلی ضعیف شده...

  2. #42

    پیش فرض پاسخ : تجربیات و خاطرات مهاجرت و تحصیل در خارج از ایران این بار از نگاه خانم ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط afrahmati نمایش پست ها
    در ادامه دوستان خارج بهتره بدونید که توی ایران دوست پیدا کردن و روابط سالم و شاد داشتن خیلی خیلی سخت شده ! من اخیرا هم محیط کار و تجربه کردم هم دانشگاه هم دوستان قدیم/ خدایییش از دوستای دبیرستان دو سه تا موندن.. از دانشگاه (دوران لیسانس)باز بیشتر ارتباط میشه داشت و دیگر هیچ !! واقعا میگم/ محیط کار که همه منفعت طلب و سود جو شدن.. دوران فوق لیسانس که یک دونه دوست برای من گذاشت!!!
    و دوستان بهتره بگم که من آدم واقعا اجتماعی هستم.. منزوی نیستم که این شرایط و براتون بگم همین الا با سایر اینها که گفتم رفت و آمد دارم اما با علم به اینکه هیچ کدوم دوست نیستن و حتی در مورد یه سوالی که براتئن پیش میاد اطلاعاتی هم داشته باشن در اختیارتون نمیذارن ! خیلی عجیبه همه از پیشرفت هم میترسن .. از محبت کردن و محبت دیدن ! راستش من بیشترین دلیل قصدم برای اومدن اینه که آدم اجتماعی هستم و اینجا ارتباطات انسانی خیلی خیلی ضعیف شده...
    با حرف دوستمون کاملا موافقم.
    ارتباطات ضعیف شذه. کسی ایران بخواد ازدواج کنه خیلی سخته شرایط جدا از مسائل مالی و تشریفات، برای افراد سالم (چه دختر چه پسر ) یافتن همسر خیلی سخته. چون دخترها (البته نه همشون) به پسرها به دیده اراذل نگاه میکنن. پسرها هم (نه همشون) به فکر دختربازی هستن. به اون اقلیتی هم که میخوان رابطه سالم داشته باشن جامعه این اجازه رو نمیده.
    من که پسرم از دوران فوق لیسانس نتونستم با هیچ دختری رابطه عمیق داشته باشم چون یک عده به دید منفی نگاه میکردن اونایی هم که منفی بین نبودن خجالتی بودن. یعنی اصلا جو جامعه این اجازه رو نمیده. این میشه یه فرصت سوزی بزرگ برای دانشگاه رفته ها. ولی تو خارج اکثر ایرانیا با هم راحتن و این یه امتیاز بزرگ برای ازدواج موفق هست.

  3. #43
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    رشته و دانشگاه
    English Literature(MA)
    ارسال‌ها
    2

    پیش فرض پاسخ : تجربیات و خاطرات مهاجرت و تحصیل در خارج از ایران این بار از نگاه خانم ها

    دوست عزیز
    متاسفانه همیشه قضاوت های نادرست بوده. دوسالی هست که توی ایران تنها زندگی می کنم و تا جایی که ممکن سعی می کنم به کسی نگم. واقعا قضاوت های وحشتناکی می شه هم از طرف آقایون و هم متاسفانه از طرف خانم ها.
    و اما راجع به ازدواج ،
    سوال من اینه ، دختر خانم ها شما حاضرید با مردی با همچین طرز فکری ازدواج کنید و زندگیتونو باهاش تقسیم کنید ؟ با کسی که همچین قضاوت هایی می کنه و این قدر عقایدش ( درست یا غلط ) از شما دوره ؟
    من که نه..

  4. #44
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    ارسال‌ها
    15

    پیش فرض پاسخ : تجربیات و خاطرات مهاجرت و تحصیل در خارج از ایران این بار از نگاه خانم ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط amene jooon نمایش پست ها
    اول یه نکته بگم که برای تشکر لازم نیست تو پستتون تشکر کنین. روی "اضافه کردن به امتیاز کاربر" کلیک کنین و خواهشا امتیاز مثبت بدین نه اشتباها منفی.

    بعدش این پست ها مال آدم های تحصیل کردس؟ "زن ها همونقدر بیچاره هستین که .. !!" " استفاده ابزاری از زن " چرا انقدر خودمونو دست کم می گیریم؟!!!بله درسته. اگه احساس بیچارگی می کنین نباید فرقی بین ایران و آمریکا باشه. اما اگه دنبال پیشرفت، کسب تجربه و کارهای جدید هستین که تو ایران امکانش نیست، به دلیل فکر های مصموم بعضی ها، شرایط فرق می کنه. اینجا امکانش هست. هممون می دونیم تو ایران چه شرایطیه. از پابلیکش های تئوری بدون کاربرد و گاها غلط، از اضافه کردن اسم افراد تو مقالاتی که هیچ نقشی تو کار نداشتن، از چاپ کردن مقاله بدون نوشتن اسم شما و ینکه شما نمی تونین کاری کنین. از حقوق حق التدریس که فقط هزینه بنزین از توش درمیاد.. از نداشتن امکانات آزمایشگاهی... از زیزاب زدن ها.. از مومن های الکی که داره کم کم خودشونم باورشون میشه که فقط خودشون اهل بهشتن... از دروغ گقتن ها..از تظاهر و ریا ...اینها ریشه همه بدبختی های ماست.. شما باید ببینین دنبال چی هستین. همه تلاشتون رو تو ایارن بکنین. اگه تو ایران واقعا نمی تونین راهی باز کنین، تصمیم به اومدن بگیرین.من همیشه میگم که خواهرم خیلی باهوش تر از منه. چونکه یه زندگی ارومی رو باخونوادش تو ایارن داره. زندگی تنها چندهزار مایل دور از خانواده خیلی خیلی سخته. روزهای خوب داره و زورهای خیلی خیلی بد. کار کردن تو خونه باعث شد که حس بیچارگی بهتون دست بده؟ یا چیزهای دیگه؟ شاید تازه اومدین و الان فشار روتون زیاده.. ما توخونمون تو ایران یکی میومد تو کارهای خونه کمک می کرد، من هرگز یادم نیست دستشوئی رو تمیز کرده باشم. جارو چرا، یکی دو بار اتاقمو کشیده بودم. اما اینجا همه اینها به عهده خودم بوده و هست. خرید، کارهای خونه، درس، ریسرچ.. اعتراف می کنم که یکی دو ماه اول به خودم و شرایط اینجا تو دلم فحش می دادم. مخصوصا وقتهائی که می رفتم برف پارو کنم. نه به خاطر تنبلی، بلکه به خاطر اینکه خسته از دانشگاه برمی گردی تازه کلی کار تو خونه داری. اما این وضع زندگی دانشجوئی همس. حتی امریکائی هائی که اینجا دانشجو هست. اما شما باید نگاه کنین که هدفتون از اومدن به امریکا چی بوده. می ارزه که این همه سختی رو تحمل کنین یا نه. در ازاش چی به دست میارین. زدگی پرزرق و برق تو فیلم های هالیوودی رو فراموش کنین. واقع بین باشین.

    راجع به استفاده ابزاری از خانومها، پیشنهاد عرب ها و حجاب حرف زیادم دارم اما فرصت نوشتن ندارم.
    موفق باشین

    ممنونم از اینکه وقت میذارین
    "راجع به استفاده ابزاری از خانومها، پیشنهاد عرب ها و حجاب حرف زیادم دارم"
    اتفاقا من و خیلی های دیگه به شنیدن این حرفا نیاز داریم. ممنون میشم این مسائلو باز کنید

  5. #45

    پیش فرض پاسخ : تجربیات و خاطرات مهاجرت و تحصیل در خارج از ایران این بار از نگاه خانم ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط Negin990 نمایش پست ها
    دوست عزیز
    متاسفانه همیشه قضاوت های نادرست بوده. دوسالی هست که توی ایران تنها زندگی می کنم و تا جایی که ممکن سعی می کنم به کسی نگم. واقعا قضاوت های وحشتناکی می شه هم از طرف آقایون و هم متاسفانه از طرف خانم ها.
    و اما راجع به ازدواج ،
    سوال من اینه ، دختر خانم ها شما حاضرید با مردی با همچین طرز فکری ازدواج کنید و زندگیتونو باهاش تقسیم کنید ؟ با کسی که همچین قضاوت هایی می کنه و این قدر عقایدش ( درست یا غلط ) از شما دوره ؟
    من که نه..
    منظورتون از اون پسری که میگید عقایدش دوره من بودم؟

  6. #46
    Junior Member Miss_Success آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    رشته و دانشگاه
    کارشناسی ارشد، مهندسی فناوری اطلاعات
    ارسال‌ها
    63

    پیش فرض پاسخ : تجربیات و خاطرات مهاجرت و تحصیل در خارج از ایران این بار از نگاه خانم ها

    سلام دوستان
    کاش کسانی هم (دختران) که مجردند و رفتند و چند سالی از رفتنشان می گذرد هم در مورد تنها زندگی کردن و مسائلی مانند امکان ازدواج در آنجا و مسائلی که از نظر عاطفی یا زندگی مشترک پیش رویشان است یا برایشان پیش آمده می نوشتند.
    من واقعا برای این تصمیم، در این مساله مردد مانده ام که آیا درسته که دختری موارد پیش رویش را در ایران برای ازدواج نادیده بگیره و رد کنه فقط برای اینکه بیاد دکترا کشور دیگه بخونه و اهدافش رو دنبال کنه؟
    مجرد که بیایم، واقعا معلوم نیست که در مورد مساله ازدواج چی برامون پیش خواهد آمد
    به خصوص اگر محجبه و پایبند به دین و اخلاق هم باشیم.
    خواهشمندم اگر از دختران مجرد در این زمینه کسی صادقانه میتونه راهنمایی کنه، بنویسه تا با دید باز این تصمیم مهم رو که روی آینده آدم تاثیر زیادی میذاره، بگیریم.
    خودم در سرچ اینترنتی ب تجربیات یک نفر در یک وبلاگ برخوردم که لینک میذارم شاید ب درد بقیه هم بخوره:
    http://usdoctoral.blogfa.com/9008.aspx
    موفق باشید همگی

  7. #47
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    ارسال‌ها
    2

    پیش فرض پاسخ : تجربیات و خاطرات مهاجرت و تحصیل در خارج از ایران این بار از نگاه خانم ها

    سلام من یکی از همین دخترانی که میگی هستم و تجربم تا حالا را می نویسم از بقیه خواهش می کنم من را به خاطر اعتقاداتم سرزنش نکنن و نقد نکنن و اگر تجربه متفاوتی دارند بنویسند

    به عنوان یک دختر معتقد باید بگم شما اینجا تنها خواهید ماند، مگر اینکه با درصد پایینی مورد استثنایی براتون پیش بیاد
    شما با خارجی نمی تونید ازدواج کنید چون اون به خاطر شما مسلمان نمیشه و هم اینکه اینها همه قبل از ازدواج رابطه میخوان
    پسران ایرانی هم همین، حالا خارجی شاید یه کلیسا بره ولی ایرانی کلا منکر همه چیز هست.اینها فقط شما را برای رابطه بدون ازدواج میخوان بنابراین به دختری با اعتقادات حتی ممکن هست سلام هم ندن ، در این حد ، دیدم که میگم

    خانم هایی که که در ایران ازدواج کردن و با شوهر اومدن که فقط آه و ناله میکنن چون شوهرشون اجازه کار نداره و اینها به جز درس و پروژه باید تا رسیدن خونه غذا شوهره را آماده کنن و سرویس بدن و .... خودشون میگن ای کاش شوهرمون باهامون نمی اومد

    دخترانی که پایبند چیزی نیستن خیلی راحت و خوشحال هستند هز چند ماه یک دوست پسر خارجی عوض می کنند نهایت هم با یکی شون ازدواج میکنن و اقامت می گیرن ، همه شاد و شنگولند و این آزادی که اینجا دارند هرگز در ایران نداشتن

    الان در شهری که من هستم ایرانی زیاد هست ولی فقط سه چهار تا دختریم که بدلیل پایبند بودن تنها ماندیم ، هفته ای یک بار دو سه ساعت با هم حرف می زنیم و میریم خونه هامون و بازم تنها. شما با خانوادت میتونی ساعت ها با اسکایپ حرف بزنی ولی نمی تونی از تنهایی و ناراحنید بگی، مجبوری لبخند بزنی و خودتو شاد نشون بدی که اونها ناراحت نشن . الان ما سه چهار نفر کاملا دپرس هستیم و یکی از ما دیگه میخواد قید همه چیز را بزنه چون میخواد از تنهایی در بیاد و خسته شده

    الان ممکنه یکی بگه شما که معتقدی واس چی رفتی میموندی ایران، من ایتقدر به علم فکر میکردم که مطمئن بودم، تنهایی روی من اثری نخواهد گذاشت ولی چون پیش خانوادم بودم معنی تنهایی را نمیدونستم ، ادم تا چیزی تجربه نکنه درک درستی نداره، بعد هم نمیدونم چه دوره زمونه ای هست که بخاطر معتقد بودن سرزنش میشی، تا همین 10 سال پیش همه میگفتن دختر باید معتقد باشه ولی الان حتی تو ایران هم مورد تمسخر قرار میگیری. نمیدونم شاید ما بد موقع به دنیا اومدیم یا آدم فضایی هستیم.

    غیر از این شما اگر در ایران بمونید و ازدواج کنید ممکنه چند سال بعد موقع عوض کردن پوشک بچه تون آه بکشید و بگید الان من باید در فلان دانشگاه تاپ مدرک فلانم را میگرفتم، بهرحال آدم هر کاری انجام بده راضی نیست ولی شما با عقل خودت تصمیم بگیر که فردا من یا کسی دیگه ای را برای زندگیت مقصر ندونی.

  8. #48
    Banned
    تاریخ عضویت
    May 2016
    رشته و دانشگاه
    ME - WVU
    ارسال‌ها
    648

    پیش فرض پاسخ : تجربیات و خاطرات مهاجرت و تحصیل در خارج از ایران این بار از نگاه خانم ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط Apply014 نمایش پست ها
    سلام من یکی از همین دخترانی که میگی هستم و تجربم تا حالا را می نویسم از بقیه خواهش می کنم من را به خاطر اعتقاداتم سرزنش نکنن و نقد نکنن و اگر تجربه متفاوتی دارند بنویسند

    به عنوان یک دختر معتقد باید بگم شما اینجا تنها خواهید ماند، مگر اینکه با درصد پایینی مورد استثنایی براتون پیش بیاد
    شما با خارجی نمی تونید ازدواج کنید چون اون به خاطر شما مسلمان نمیشه و هم اینکه اینها همه قبل از ازدواج رابطه میخوان
    پسران ایرانی هم همین، حالا خارجی شاید یه کلیسا بره ولی ایرانی کلا منکر همه چیز هست.اینها فقط شما را برای رابطه بدون ازدواج میخوان بنابراین به دختری با اعتقادات حتی ممکن هست سلام هم ندن ، در این حد ، دیدم که میگم

    خانم هایی که که در ایران ازدواج کردن و با شوهر اومدن که فقط آه و ناله میکنن چون شوهرشون اجازه کار نداره و اینها به جز درس و پروژه باید تا رسیدن خونه غذا شوهره را آماده کنن و سرویس بدن و .... خودشون میگن ای کاش شوهرمون باهامون نمی اومد

    دخترانی که پایبند چیزی نیستن خیلی راحت و خوشحال هستند هز چند ماه یک دوست پسر خارجی عوض می کنند نهایت هم با یکی شون ازدواج میکنن و اقامت می گیرن ، همه شاد و شنگولند و این آزادی که اینجا دارند هرگز در ایران نداشتن

    الان در شهری که من هستم ایرانی زیاد هست ولی فقط سه چهار تا دختریم که بدلیل پایبند بودن تنها ماندیم ، هفته ای یک بار دو سه ساعت با هم حرف می زنیم و میریم خونه هامون و بازم تنها. شما با خانوادت میتونی ساعت ها با اسکایپ حرف بزنی ولی نمی تونی از تنهایی و ناراحنید بگی، مجبوری لبخند بزنی و خودتو شاد نشون بدی که اونها ناراحت نشن . الان ما سه چهار نفر کاملا دپرس هستیم و یکی از ما دیگه میخواد قید همه چیز را بزنه چون میخواد از تنهایی در بیاد و خسته شده

    الان ممکنه یکی بگه شما که معتقدی واس چی رفتی میموندی ایران، من ایتقدر به علم فکر میکردم که مطمئن بودم، تنهایی روی من اثری نخواهد گذاشت ولی چون پیش خانوادم بودم معنی تنهایی را نمیدونستم ، ادم تا چیزی تجربه نکنه درک درستی نداره، بعد هم نمیدونم چه دوره زمونه ای هست که بخاطر معتقد بودن سرزنش میشی، تا همین 10 سال پیش همه میگفتن دختر باید معتقد باشه ولی الان حتی تو ایران هم مورد تمسخر قرار میگیری. نمیدونم شاید ما بد موقع به دنیا اومدیم یا آدم فضایی هستیم.

    غیر از این شما اگر در ایران بمونید و ازدواج کنید ممکنه چند سال بعد موقع عوض کردن پوشک بچه تون آه بکشید و بگید الان من باید در فلان دانشگاه تاپ مدرک فلانم را میگرفتم، بهرحال آدم هر کاری انجام بده راضی نیست ولی شما با عقل خودت تصمیم بگیر که فردا من یا کسی دیگه ای را برای زندگیت مقصر ندونی.
    درسته در حالت کلی برای اینگونه اشخاص این مسکلات هست ولی دو نکته رو بهتون بگم. اولا همه پسرها اینطوری که میگین نیستن. دوما همه دخترای مجرد هم اونطوری که میگین نیستن.
    به نظرم هم خدا هم خرما رو خواستن نمیشه که. شما از طرفی میگین ازدواج نمیشه کرد (منظور اگر موقعیتش بود میکردین) از طرف دیگه میگین اگه ازدواج کنین باید سرویس بدین به شوهرتون و غذا بپزین! خب دخترایی که در ایران ازدواج کردن اوندن باید فکر اینجاش رو هم میکردن دیگه. معمولا اصل در ازدواج ایرانی هم همینه دیگه که زن علاوه بر انجام کارهای خودی باید تمام اون مواردی که گفتین برای مرد رو انجام بده. بلاخره تنهایی بهتره یا این؟
    یک نکته ای هم بگم اونم اینکه مقید بودن خیلی هم به پوشش ربطی نداره. شما بلاخره حتی اگر محجبه هم نباشی برای دوری از تنهایی باید در جامعه محلول بشید این یک واقعیته. بنابراین فکر نکنید همخ دخترای غیر محجبه یا حتی همون پسرها هم در این مساله موفق هستند.
    در نهایت من تا جایی که دیدم اگر این دخترها مزدوج بیان خارج البته با انتخاب تا حدی معقول و فاند داشته باشن تا حد زیادی این مشکلاتی که میگین رو نخواهند داشت.

  9. #49

    پیش فرض پاسخ : تجربیات و خاطرات مهاجرت و تحصیل در خارج از ایران این بار از نگاه خانم ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط apply1361 نمایش پست ها
    به نظرم هم خدا هم خرما رو خواستن نمیشه که. شما از طرفی میگین ازدواج نمیشه کرد (منظور اگر موقعیتش بود میکردین) از طرف دیگه میگین اگه ازدواج کنین باید سرویس بدین به شوهرتون و غذا بپزین! خب دخترایی که در ایران ازدواج کردن اوندن باید فکر اینجاش رو هم میکردن دیگه. معمولا اصل در ازدواج ایرانی هم همینه دیگه که زن علاوه بر انجام کارهای خودی باید تمام اون مواردی که گفتین برای مرد رو انجام بده. بلاخره تنهایی بهتره یا این؟
    شما اصلن حرفای ایشون رو خوندی؟
    مرد صبح تا شب بیکار باشه، بعد وظیفه ی خانومه که شب از دانشگاه بیاد تازه سرویس بده؟!!
    اصل ازدواج، ایرانی یا خارجی، برای مردی که یه ذره شعور و درک داشته باشه این نیست!!

  10. #50

    پیش فرض پاسخ : تجربیات و خاطرات مهاجرت و تحصیل در خارج از ایران این بار از نگاه خانم ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط Apply014 نمایش پست ها
    سلام من یکی از همین دخترانی که میگی هستم و تجربم تا حالا را می نویسم از بقیه خواهش می کنم من را به خاطر اعتقاداتم سرزنش نکنن و نقد نکنن و اگر تجربه متفاوتی دارند بنویسند

    به عنوان یک دختر معتقد باید بگم شما اینجا تنها خواهید ماند، مگر اینکه با درصد پایینی مورد استثنایی براتون پیش بیاد
    شما با خارجی نمی تونید ازدواج کنید چون اون به خاطر شما مسلمان نمیشه و هم اینکه اینها همه قبل از ازدواج رابطه میخوان
    پسران ایرانی هم همین، حالا خارجی شاید یه کلیسا بره ولی ایرانی کلا منکر همه چیز هست.اینها فقط شما را برای رابطه بدون ازدواج میخوان بنابراین به دختری با اعتقادات حتی ممکن هست سلام هم ندن ، در این حد ، دیدم که میگم

    خانم هایی که که در ایران ازدواج کردن و با شوهر اومدن که فقط آه و ناله میکنن چون شوهرشون اجازه کار نداره و اینها به جز درس و پروژه باید تا رسیدن خونه غذا شوهره را آماده کنن و سرویس بدن و .... خودشون میگن ای کاش شوهرمون باهامون نمی اومد

    دخترانی که پایبند چیزی نیستن خیلی راحت و خوشحال هستند هز چند ماه یک دوست پسر خارجی عوض می کنند نهایت هم با یکی شون ازدواج میکنن و اقامت می گیرن ، همه شاد و شنگولند و این آزادی که اینجا دارند هرگز در ایران نداشتن

    الان در شهری که من هستم ایرانی زیاد هست ولی فقط سه چهار تا دختریم که بدلیل پایبند بودن تنها ماندیم ، هفته ای یک بار دو سه ساعت با هم حرف می زنیم و میریم خونه هامون و بازم تنها. شما با خانوادت میتونی ساعت ها با اسکایپ حرف بزنی ولی نمی تونی از تنهایی و ناراحنید بگی، مجبوری لبخند بزنی و خودتو شاد نشون بدی که اونها ناراحت نشن . الان ما سه چهار نفر کاملا دپرس هستیم و یکی از ما دیگه میخواد قید همه چیز را بزنه چون میخواد از تنهایی در بیاد و خسته شده

    الان ممکنه یکی بگه شما که معتقدی واس چی رفتی میموندی ایران، من ایتقدر به علم فکر میکردم که مطمئن بودم، تنهایی روی من اثری نخواهد گذاشت ولی چون پیش خانوادم بودم معنی تنهایی را نمیدونستم ، ادم تا چیزی تجربه نکنه درک درستی نداره، بعد هم نمیدونم چه دوره زمونه ای هست که بخاطر معتقد بودن سرزنش میشی، تا همین 10 سال پیش همه میگفتن دختر باید معتقد باشه ولی الان حتی تو ایران هم مورد تمسخر قرار میگیری. نمیدونم شاید ما بد موقع به دنیا اومدیم یا آدم فضایی هستیم.

    غیر از این شما اگر در ایران بمونید و ازدواج کنید ممکنه چند سال بعد موقع عوض کردن پوشک بچه تون آه بکشید و بگید الان من باید در فلان دانشگاه تاپ مدرک فلانم را میگرفتم، بهرحال آدم هر کاری انجام بده راضی نیست ولی شما با عقل خودت تصمیم بگیر که فردا من یا کسی دیگه ای را برای زندگیت مقصر ندونی.
    دوست عزیز
    اینکه شما میگی یه نفر که معتقد هست و میاد آمریکا و تنها و دپرس میشه به نظر من بخاطر اینه که خودشو نمیشناسه . نمیدونه با خودش چند چنده . یا خواسته رو کم کنه و نشسته درس و زبان خونده که فقط پاشه بیاد یا بالاخونه ش رو اجاره داده بوده. چرا؟ چون انسان عاقل میشه اول از همه خودش و روحیات و شرایطش رو قبل از هر کاری خوب میشناسه و میسنجه ، بعد اقدام به عملی کردن کاراش میکنه.
    دختری که بخاطر اعتقادات و شرایط جامعه ایران ، یه بار نرفته تو صف نونوایی وایسه یا یه بار شیر لوله آب تعمیر نکرده یا حتی یبار پیاده نشده از ماشین بنزین بزنه و .... نباید پاشو از خونه ی باباش و بعدش شوهرش بیرون بزاره که حالا بخاطر یه سری مسائل (در ادامه توضیح میدم) بیاد و اینجا شرایطش رو بگه.
    یه سری مسائل:
    فرموده بودید آدم فضایی؟!! بهتر نبود بفرمایید" مردان آنجلوس ". دوست عزیز دوران هر لحظه در حال تغییر هست و وقتی شما توی افکار پوسیده ی گذشتگان باقی بمونید میشید مومیایی یا عتیقه ، نمیشید آدم فضایی.چرا ؟ چون آدم فضایی علمشون بیشتره و اگر اشتباه نکنم از ما باید جلوتر باشن.
    خودتون میگید والا ۱۰ سال پیش دختر باید معتقد میبود . خب عزیزم اون برای حداقل ۳۰ سال پیش به قبل بوده که با توجه به شرایط زندگی شما ، تا ۱۰ سال پیش با شما این عقیده همراهی میکرده .
    من به شدت با بی بند و باری مخالفم اما با همون شدت هم با رفتار های داعشی (بخونید اعتقادی) مخالفم.
    شرمنده که اینو میگم ولی اگر اشتباه نکنم هیچ مردی توی آمریکا با دیدن موی کله شما تحریک نمیشه (والا تو ایران با موی کله دیگه تحریک نمیشن ماشالله ) ولی اینکه شما بخوای با رعایت اعتقادات و حجابتون (که بنده هیچ نقد و نظری درباره ش ندارم) بخوای یه زندگی آمریکایی رو تجربه بکنی یه خورده زیادی سخته.
    من یه پسر رو میشناسم که آشپزی میکنه عالی ، خونه نگه میداره ، ظرف میشوره ، دوخت و دوز هم بلده و کلی کار دیگه . ایشون قصدش اینه که بیاد اونور درس بخونه و چون خودش و شرایطش رو قبل از هر حرکتی شناخته ، میدونه باید بلد باشه ظرف و لباس بشوره ، غذا بپزه و...
    اون قسمت حرفتون هم که فرمودید شاید خارجی یه کلیسا بره ولی ایرانی از ریشه منکره همه چیز هست و به شکل وحشتناکی درست گفتین. عین حقیقته . حتی دیده شده که شاید خارجی دنبال رابطه اساسی قبل از ازدواج نباشه ولی ایرانی از این مورد عمرا کوتاه بیاد . هر کی هم غیر از این گفت بدونید درست نمیگه.
    به نظر شخصی بنده : یه خانم میتونه اعتقاداتش رو توی قلبش نگه داره و با تعیین حد و حدود رابطه از همون اول برای طرف مقابلش ، وارد یه رابطه بشه که مطمئنا میتونه به ازدواج هم ختم بشه.
    امام علی (ع): فرزندانتان را برای زندگی در آینده تربیت کنید.
    ایشون هم منظورشون این بوده که اگر قراره درآینده مردم گوگل گلس استفاده کنن ، به بچه م طریقه استفاده صحیح از تکنولوژی رو یاد بدم نه اینکه موسیقی حرامٍ و کنسرت باید لغو بشه و اسلام در خطره. چرا؟ چون عصر حاضر عصر اینترنت و تکنولوژی و .... دیگه تو غار زندگی نمیکنیم و خیلی وقته که از غار بیرون اومدیم .
    به نظر من هم رنگ جماعت و جامعه بشید و با توجه به اعتقاداتتون رفتار کنید و با تعیین نوع رابطه و حد و حدودش به طرف مقابل میتونید از تنهایی در بیاید . زیاد هم سفت و سختش نکنید ، چرا؟ چون اونوقت با توجه به افکار و اعتقاداتتون هیچ جا بهتر از ایران ، عربستان سعودی و سومالی نیست.
    من الله توفیق
    باشد که رستگار شوید

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •