سیم کارت من از فرودگا گرفتم 7 منات 5 منات شارژ تقریبا باهاش 5-6 بار زنگ زدم ایران شارژش تموم نشده بود هنوز البته هربار 2 دیقه هم حرف نزدم
سیم کارت من از فرودگا گرفتم 7 منات 5 منات شارژ تقریبا باهاش 5-6 بار زنگ زدم ایران شارژش تموم نشده بود هنوز البته هربار 2 دیقه هم حرف نزدم
دوستان سلام
كسي ميدونه كه مداركي كه دستي به آفيسر ميديم (در بدو ورود به سفارت)، بعداً بهمون پسش ميدن يا نه؟
سلام
اگه کسی باکو می ره واسه مصاحبه وبزا و زحمت پيك اپ من رو ميكشه به من پیام بده تا در مورد هزينه ها صحبت كنيم. من 15 مرداد پرواز دارم و تا قبلش بايد گرفته باشم.
ویرایش توسط y2dark : July 24th, 2013 در ساعت 03:57 PM دلیل: حذف اطلاعات تماس
سلام دوستان.
غیر از هتل آوند، یک هتل خوب که قیمت مناسبتری داشته باشه رو کسی می شناسه؟ من واسه پیک آپ می خوام برم. بنابراین لازم نیست که خیلی به سفارت نزدیک باشه. ممنون
تهران - شمیران - چیذر - روبروی پارک قیطریه - انتهای خ افشین محمودیان (از هر کسی هم اونجا بپرسین می دونه)
خیلی دقیق گوگل مپ کن!
سلام دوستان
من و خانوادهام (همسر و يك پسر 14 ساله) هفته پيش براي ويزاي B1/B2 باكو بوديم. چون دوستان اينجا همه دانشجو هستن من فقط مسائل كلي و مشترك، مربوط به مسافرت رو اينجا مينويسم تا اداي دين كرده باشم به ساير دوستاني كه از اطلاعاتشون اينجا خيلي استفاده كردم:
منات:
ما از فردوسي گرفتيم(4000 تومن) كه دم در گمرگ بوفور فروشنده بود و قيمت با تفاوت جزيي (4200 تومن) . بنابراين اگر منات از تهران نگرفتيد، جاي نگراني نيست.
عبور از گمرگ ايران:
گمرگ آستارا روز سه شنبه (21 رمضان) به دليل تعطيلي خيلي دير و ساعت 9:30 باز كرد. ما ساعت 6:30 به گمرگ رسيديم و پرداخت خروجي تا 10:30 طول كشيد. هر چند فقط حدود 20 ايراني بوديم. از گمرك ايران خيلي راحت رد شديم.
عبور از گمرگ آذربايجان:
همونطور كه دوستان گفتند آذزبايجانيها واقعاً انگليسي نميدونند(حتي در حد yes/no) و ما هم ترك نبوديم. البته من خيلي كم در حد اعداد و سلام و تعارف و احوالپرسي بلد بودم كه خيلي خيلي بدردم خورد.
متاسفانه هم در رفت و هم در برگشت هدف پديده رشوه خواري قرار گرفتيم. موقع رفت، آفيسري كه مهر ورود ميزد همسرم رو كشيد كنار و رشوه خواست كه البته ايشون هيچي نفهميد، به همين دليل افسره همسرم رو حواله داد به يك نفر لباس شخصي كه فارسي دست و پا شكسته بلد بود. من پسرم رو گذاشتم كنار چمدانها ( به همون دليلي كه يكي از دوستان اينجا راهنمايي كرده بود كه ممكنه مواد بندازن داخل چمدان) و رفتم جلو و خيلي محكم و با صداي بلند ازش خواستم كه رئيسش رو صدا كنه، در اين موقع توجه همه همكاراشون به ما جلب شد و طرف با حركات دست خيلي زننده ازمون خواست كه رد بشيم و بريم. نفري 5 منات ميخواست. بنابراين در رفت بدون پرداخت رشوه و با روشي كه همينجا خونده بودم از دادن پول زور معاف شديم
اما در برگشت، بقدري گمرگ شلوغ بود كه فكر نميكرديم دوباره بهمون گير بدن اما متاسفانه همسرم يادش رفته بود دلارها رو جايي بگذاره كه نبينن، طرف بعد از بازرسي بدني گفت تو اون جيبت چيه و دلارها رو ديد و گفت: دلار از كشور ميبريد؟! نفري 5 منات رد كنين بياد! همسرم خواست از تاكتيك موقع ورود استفاده كنه كه متاسفانه كار نكرد!!!! چون طرف يه ورقه گذاشت جلوش و گفت اينجا بايد بنويسي كه داري چقدر دلار از كشور ما خارج ميكني!!! (ما چون بچه همراهمون بود براي اطمينان خاطر 3000 دلار هم با خودمون برده بوديم، كه متاسفانه باعث دردسر شد ) اينجا بود كه فهميديم ديگه راه خلاص نداريم و ممكنه گير بدن به دلارامون. از بخت بد تمام مناتها رو هم تو راه باكو تا مرز خرج كرديم كه چيزي تو دستمون نمونه و فقط 1 منات داشتيم. يارو خوشبختانه فلكسيبل بود ) و گفت كه حالا كه منات ندارين نفري 10 خميني بدين! كه البته با كمال ميل و نيش باز بهش داديم و جان و مالمون رو نجات داديم.
البته نميشه قضاوت كلي كرد، ولي در مورد ما بايد بگم كه رفتار ماموران گمركشون بسيار زننده بود. مثلاً موقع برگشت همه رو ميچپوندن توي راهروهايي از ميلگرد به پهناي يك نفر، دو راهرو جدا براي خانمها و آقايون و پليس دم ورودي راهروي ميلگردي، آدمها (ايراني و آذري براش فرقي نميكرد كلاً خيلي وحشي و نفهم بود) رو بدون توجه به اينكه راهرو پر شده، هل ميداد تو راهرو. حتي يه دختر بچه آذري رو كه بدجور گريه ميكرد به همراه مادرش رو بخاطر اينكه پدرش تو راهروي مردونه بود و از بچه دور شده بود ، با فحش و فضيحت از راهرو خانمها كشيد بيرون و تبعيد كرد!!!
تاكسي از آستارا تا باكو:
ما خوشبختانه در بين رانندههايي كه ريختن سرمون براي بردن ، به آقا نجف برخورديم كه فارسي سليسي صحبت ميكرد و معلم بود. بسيار مرد خوب و فهميده اي بود. من شماره ش رو هم گرفتم و ازش اجازه گرفتم كه اينجا براي دوستان بگذارم. اگه جلوتر بهش زنگ بزنين مياد دنبالتون باكو ( چون معلم هست و بايد وقتش رو تنظيم كنه). ما آدرس آوند رو تهران جا گذاشته بوديم و بنده خدا حدود يكساعت تو شهر دنبال آدرس گشت و دست آخر همون نفري 15 منات رو كرايه گرفت.
در ضمن آقا نجف، خونه هم براي اقامت سراغ داشت شبي 40 تا 50 منات. كه در اين باره هم اگه مايل بوديد ميتونيد ازش كمك بگيريد. موبايل ايشون : 00994503189038 و همونطور كه گفتم فارسي رو در حد تافل 110 حرف ميزنه
هتل آوند:
خوب مزيت اين هتل فقط و فقط در نزديكيش به سفارت هست وگرنه نميدونم اين سه تا ستاره رو چه جوري بهش دادن. راستش من غير از آذربايجان به هشت كشور ديگه (اروپايي - آسيايي) هم رفتم و ميتونم مقايسه خوبي بكنم. مثلا به جرات ميگم كه اين هتل امكاناتش نصف امكانات هتل جهانگردي يزد (سه ستاره) هم نبود. كارمنداي هتل بسيار غيرحرفهاي بودند (البته بي ادب نبودند، فقط حرفهاي كار نميكردن) مثلاً امكان نداشت تا بهشون سلام نكني بهت سلام كنن!!! ما اتاق سه تخته گرفته بوديم كه توش فقط دو تا حوله حموم و يه حوله روشويي (حوله خانواده ) گذاشته بودند، دستمال توالت نداشت. بابت هر چيزي هم كه بهشون ميگفتي بيارن، يه دو سه ساعتي لفتش ميدادن. موكتهاي اتاق بطرز وحشتناكي كثيف بود و بجاي پتو، يه كاور لحاف خالي گذاشته بود. حمومش هم آب جمع ميشد، خلاصه من آوند رو اصلاً توصيه نميكنم و خودم هم ميخواستم روز بعد از مصاحبه از اونجا چك آوت كنم و از آقا نجف خونه بگيرم كه پسرم بخاطر اينترنت هتل نذاشت كه بيايم بيرون. شب قبل از مصاحبه هم بهشون گفتيم كه صبحانه رو ساعت 7 آماده كنن كه فردا انگار نه انگار كه همچين خواهشي ازشون كرديم و تازه طرف خيلي اوقات تلخ شد چون مجبور شديم از خواب بيدارش كنيم كه چايي دم كنه
سفارت:
ما وقتمون ساعت نه و ربع بود و ساعت ده دقيقه به نه اونجا بوديم، كه حدود 5-6 نفر اونجا ايستاده بودن. نگهبان آذري گفت كه خودتون نوبت رو نگهدارين و همينطور فرست اين فرست آوت، برين تو!! كه طبيعتاً ما افتاديم نفر آخر!! و داخل هم همينطور با همين نوبت گيري پذيرش شديم. خبري از آفيسر سياه پوست معروف نبود و يه آقاي جينجر بسيار خوش اخلاق مصاحبه انگليسي ميكرد و يه خانم بسيار جدي هم مصاحبه آذري زبان. برخورد آفيسر امريكايي بسيار مودب و دوستانه بود و بعد از سلام و احوالپرسي استرس من بكلي فرو نشست .
مصاحبه ما حدود يك ربع طول كشيد و آفيسر از ما خواست كه فرداي اون روز (يعني جمعه ) هم براي مصاحبه دوم به سفارت بريم.
گردش در شهر: خوب راستش به نظر من باكو شهر زياد قشنگي نيست حتي در مقايسه با تفليس كه در همسايگيش هست. جاهاي ديدني زيادي نداره. ما هم بخاطر تمديد مصاحبهمون خيلي دل و دماغ نداشتيم و در بيم و اميد بوديم. به همين دليل فقط راست شكممون رو ميگرفتيم ميرفتيم لب دريا قدم ميزديم و استرس را فرو مينشانديم . يه دور هم تو شهر قديمي زديم كه زيبا بود و اونجا هم يه خانمي جلومون رو گرفت و گفت 1 منات پول بليت بدين، كه خوب ما با گردن كج داديم و بعد كه ازش بليت كاغذي رو خواستم خودش رو به نفهمي زد و ما هم از خيرش گذشتيم!
ولي در مجموع مردم عاديشون (منظورم غير از عمال دولت هست) آدمهاي خوب و مهرباني بودند و با وجود نداشتن لينگوا فرانكا بين خودمون، با دست و اشاره سعي داشتن راهنماييت كنن.
بهر حال چارهاي نيست. سفارت تو كشورمون نداريم و بايد تحمل كنيم!
مسير برگشت: ديگه زياد حرف زدم و چيزي نمونده بگم، جز اينكه فهميدم كه بر خلاف ما كه 35 يوروي ناقابل براي ويزاي يك بار ورود به دولت الهام خانِ عليف ميديم اونا بدون پرداخت يه شاهي وارد خاك ايران ميشن و به همين دليل بود كه هي ميان اينور كارتن كارتن پودر ABC و قابلمه روحي و سرويس تفلون ميخرن و ميرن اونور! آي سوختم از فرصتهايي كه از دست ميديم!!! البته اگر ويزايي در كار بود لابد اينقدر هم نميامدن و برن، چون اكثراً ظاهرشون نشون ميداد كه از قشر پايين جامعه هستن.
اميدوارم اطلاعات من هم بتونه به دوستان كمك كنه، همونطور كه اطلاعات بقيه دوستان اينجا خيلي خيلي بدرد من خورد.
با سلام
هزینه ایاب و ذهاب به آذربایجان برای ویزا چقدره؟دلار بهتره همراه داشته باشم یا یورو و چقدر کافیه البته دانشجویی!؟چقدر منات کافیه که بگیرم؟ممنون میشم دوستان راهنمایی کنند. مرسی
سلام دوستان
نیازی نیست که عوارض خروج از کشور در بانک ملی (11000هزار) پرداخت شه؟ دم گمرگ میگیرند؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)