صفحه 10 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 107

موضوع: معضلات و مشکلات مهاجرت

  1. #91

    پیش فرض پاسخ : معضلات و مشکلات مهاجرت

    نقل قول نوشته اصلی توسط heloworld نمایش پست ها
    سلام
    من خیلی وقته با این سایت آشنا شده م. چند بار هم اقدام کرده ام برا پذیرش ولی چون مخصوصا دختر بوده ام برا پسادکتری اصلا مایل نبودن بگیرنم.
    حقیقتش یک مدتی مونده بودم برم آلمان دنبال تخصص کامپیوتریم برم، ولی یک ماه پیش گفتم اصلا هیچ چی، رشته دیگه هم شروع کنم برا زندگی خوبه، تا فقط از ایران برم.
    من مشهد زندگی میکنم و از این که خبرها توش به راحتی پخش میشندو آدم حریم خصوصی نداره اصلا خوشم نمیاد. از طرف دیگه از تهران شلوغ و درهم برهم هم با اون بی نظمی، ترافیک و دود و دمش اصلا خوشم نمیاد (مشهد رو به تهران ترجیح میدم). الآن در فضای مجازی هم طوری شده که هرچند وقت یک بار رسانه ها شروع کرده اند فضا سازی علیه شرکتمون و ما هرچند وقت باید دنبال راه حل باشیم چه جوری جمعشون کنیم. از طرف دیگه هم به همون دلیل خبرکش ها چپو راستیم.
    خلاصه اینکه خود ایرانی ها از داخلو خارج خیلی راضین که ما ایران نباشیم. ولی یک مشکلی که هست اینه که من مذهبی هستم و دنبال کشورهای با تاریخ غنی میگردم. از این جهت مثلا چین رو انتخاب کرده ام. اخیرا راجع به کشورهایی مثل چین تحقیق کرده م و مثلا به خاطر مجبور کردن مسلمون هاش برا روزه باز کردن با هندونه در ایالت سین کیانگش (2015) ترسیده شده ام. یک چند باری هم به زبان چینی سرچ کرده ام ایرانی های مقیم چین، و نتیجه مثلا اومده درگیری 200 مسلمان با پلیس (2014) و از این جور ناراحتی ها. برا همین یک جورایی گفتم بشینم سرجامو نرم دیگه. ولی هرچند وقت یک بار میگم برم، شاید ترسیده ام.
    مونده م چیکار کنم. کسی میتونه راهنماییم کنه؟
    قبلا سال نوی میلادی رو تبریک میگم و از راهنماییتون متشکرم
    سلام
    ببخشید من دیر جواب میدم ولی شاید به درد کسایی که می خوان مهاجرت کنن به چین و اطلاعات میخوان بخوره
    فرهنگ مردم چین به شدت شبیه فرهنگ ایرانی هست ، البته یه کم نقاط ضعفشون رو دارند اصلاح می کنند . من نفهمیدم منظور از بازکردن اجباری روزه چیه ولی حتما یه کسی یه جایی خواسته شوخی کنه ! من اونجا چون مجبور شدم توی طبقه ششم یه مال بزرگ و شیک وسط شانگهای طبقه ششم یه گوشه جانماز انداختم و نماز خوندم ، فقط یه سری سکیوریت دورم وایسادند تا نمازم تموم شد و بعد هم من رفتم و اونا هم رفتند ، کلی هم مسلمان مقید میبینید که دارند با بقیه افراد زندگی می کنند ، اون فرهنگ پیشرفته اروپا و امریکای شمالی رو نداره ولی خوبه ، ممکنه سالی یه بار تو خیابون ببینید کتک کاری شده ولی در کل کشور امنیه !
    پ . ن . : همه جای دنیا آدم عوضی و احمق و افراطی وجود داره

  2. #92
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Mar 2019
    ارسال‌ها
    2

    پیش فرض پاسخ : معضلات و مشکلات مهاجرت

    سلام دوستان، من برنامه نویس کامپیوتر هستم و در ایران با یک شرکت خارجی کار میکنم و درآمد خوبی دارم $۳۰۰۰ در ماه. در حال حاضر یک پیشنهاد کاری در هلند و شهر آمستردام دارم با درآمد ماهانه ۳۹۰۰یورو. می خواستم با توجه به هزینه زندگی بالا در آمستردام بپرسم آیا زندگی در ایران با حقوق بالا بهتر هست یا مهاجرت و گرفتن حقوق متوسط؟ و اینکه آینده کاری و زندگی در هلند بهتر هست. کسانی که ساکن هلند هستند اگر بتونن کمکم کنن ممنون میشم.

  3. #93
    ApplyAbroad Superstar
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    ارسال‌ها
    3,847

    پیش فرض پاسخ : معضلات و مشکلات مهاجرت

    نقل قول نوشته اصلی توسط f_sp_1992 نمایش پست ها
    سلام دوستان، من برنامه نویس کامپیوتر هستم و در ایران با یک شرکت خارجی کار میکنم و درآمد خوبی دارم $۳۰۰۰ در ماه. در حال حاضر یک پیشنهاد کاری در هلند و شهر آمستردام دارم با درآمد ماهانه ۳۹۰۰یورو. می خواستم با توجه به هزینه زندگی بالا در آمستردام بپرسم آیا زندگی در ایران با حقوق بالا بهتر هست یا مهاجرت و گرفتن حقوق متوسط؟ و اینکه آینده کاری و زندگی در هلند بهتر هست. کسانی که ساکن هلند هستند اگر بتونن کمکم کنن ممنون میشم.
    سلام
    من ساکن هلند نیستم اما این سوالها به طور کلی جواب مشخصی ندارن. هر کسی باید ببینه معیارهای زندگیش چیه. شما اون زندگی ای که تو ایران دارین قطعا به مراتب لاکشری تر از زندگی ای هست که با حقوقی که گفتین تو هلند داشته باشین. اما خب به طرو معمول هم آدم تو اروپا خیلی کمتر به کارهای اداری گیر کرده و برخوردهای بد و رانندگی های عجیب غریب و کنسل شدن هواپیماها بدون جبران و معذرت خواهی و این حرفا برمی خوره. حالا باید ببینین برای شما چه چیزی اهمیت بیشتری داره؟ در کنار خانواده تون باشین، ماشین خوب سوار بشین و در مقابل هر روز شاهد خبرهای عجیب و غریب (و صد البته متاسفانه بد) اقتصادی و فرهنگی و این چیزا باشین یا نه، دوست داشته باشین تو اروپا و با آرامش نسبتا بیشتری زندگی کنین، ولی ماشین ارزون تر سوار بشین و خونه ی معمولی اجاره ای داشته باشین.
    به نظر من درازمدت تر نگاه کنین و بر اساس شرایط خودتون تصمیم بگیرین. به عنوان مثال خیلی ها الان دیگه دلشون نمی خواد بچه شون تو ایران بزرگ بشه، به دلایل مختل، از مسائل فرهنگی و خبرهایی که منتشر میشه در مورد تنبیه ها و تجاوزها گرفته تا دغدغه ی کلاس کنکور و آینده ی کاری نداشتن بچه هاشون. شما باید بشینین برای خودتون همه چیزو رو کاغذ بنویسین،‌ زندگی صرفا دو تا عدد نیست که ما بیاین ۳۰۰۰ یورو رو با ۳۹۰۰ تا مقایسه کنیم و نظر بدیم.
    البته این نظر شخصی بنده است .
    از من بپرسید . من از اینکه بتونم به کسی کمک کنم خیلی خوشحال میشم .

  4. #94
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    ارسال‌ها
    57

    پیش فرض پاسخ : معضلات و مشکلات مهاجرت

    نقل قول نوشته اصلی توسط especial نمایش پست ها
    سلام
    من ساکن هلند نیستم اما این سوالها به طور کلی جواب مشخصی ندارن. هر کسی باید ببینه معیارهای زندگیش چیه. شما اون زندگی ای که تو ایران دارین قطعا به مراتب لاکشری تر از زندگی ای هست که با حقوقی که گفتین تو هلند داشته باشین. اما خب به طرو معمول هم آدم تو اروپا خیلی کمتر به کارهای اداری گیر کرده و برخوردهای بد و رانندگی های عجیب غریب و کنسل شدن هواپیماها بدون جبران و معذرت خواهی و این حرفا برمی خوره. حالا باید ببینین برای شما چه چیزی اهمیت بیشتری داره؟ در کنار خانواده تون باشین، ماشین خوب سوار بشین و در مقابل هر روز شاهد خبرهای عجیب و غریب (و صد البته متاسفانه بد) اقتصادی و فرهنگی و این چیزا باشین یا نه، دوست داشته باشین تو اروپا و با آرامش نسبتا بیشتری زندگی کنین، ولی ماشین ارزون تر سوار بشین و خونه ی معمولی اجاره ای داشته باشین.
    به نظر من درازمدت تر نگاه کنین و بر اساس شرایط خودتون تصمیم بگیرین. به عنوان مثال خیلی ها الان دیگه دلشون نمی خواد بچه شون تو ایران بزرگ بشه، به دلایل مختل، از مسائل فرهنگی و خبرهایی که منتشر میشه در مورد تنبیه ها و تجاوزها گرفته تا دغدغه ی کلاس کنکور و آینده ی کاری نداشتن بچه هاشون. شما باید بشینین برای خودتون همه چیزو رو کاغذ بنویسین،‌ زندگی صرفا دو تا عدد نیست که ما بیاین ۳۰۰۰ یورو رو با ۳۹۰۰ تا مقایسه کنیم و نظر بدیم.
    البته این نظر شخصی بنده است .
    من دلم نیومد که، البته بدون توجه به سوال اصلی، چون از جهاتی برای من مبهم بود، اینو اضافه نکنم که غیر از مسائل فرهنگی و اقتصادی که شما اشاره کردید، کم کم این جوری که من احساس میکنم شرایط یه زندگی "فیزیکی" سالم، حتی توی نقاط مرفه نشین، رو به افوله.

    اینکه میبینیم فلان دارو برای مدتی اصلا نمیاد، بهمان دارو اصلا جزو لیست دارویی کشور نیست، اخلاق پزشکی خیلی کمرنگ شده، هزینه های درمان سرسام آور شده، یا مسائلی مثل نشست زمین، آلودگی هوا و آب سالم، حداقل به نظر من، چیزی نیست که خیلی راحت بشه از کنارش رد شد.

    واقعا شرایط توی ایران به سمتی میره که شما حتی پول زیاد هم داشته باشید به دردتون نمیخوره، چون واقعا دیگه کمتر میشه به چیزی مطمئن بود. شاید هم من خیلی حساسیت به خرج میدم، ولی همینکه شما مجبور می شید هر روز بیشتر و بیشتر مراقب مسائلی باشید که در اصل تاوان ندونم کاری ها و حرص و طمع دیگرانه، مسلما کیفیت زندگی شما رو پایین میاره.

    البته یه عده هم که خیلی راضی و خوشحال توی کشور زندگی میکنن که خب مثل من زیاد سخت نمیگیرن و قاعدتا این مسائل هم زیاد به ذهنشون خطور نمیکنه، و همون طور که شما فرمودید برمیگرده به هر شخصی که چه تصمیمی برای زندگیش داره.

  5. #95
    ApplyAbroad Hero
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    ارسال‌ها
    1,028

    پیش فرض پاسخ : معضلات و مشکلات مهاجرت

    نقل قول نوشته اصلی توسط f_sp_1992 نمایش پست ها
    سلام دوستان، من برنامه نویس کامپیوتر هستم و در ایران با یک شرکت خارجی کار میکنم و درآمد خوبی دارم $۳۰۰۰ در ماه. در حال حاضر یک پیشنهاد کاری در هلند و شهر آمستردام دارم با درآمد ماهانه ۳۹۰۰یورو. می خواستم با توجه به هزینه زندگی بالا در آمستردام بپرسم آیا زندگی در ایران با حقوق بالا بهتر هست یا مهاجرت و گرفتن حقوق متوسط؟ و اینکه آینده کاری و زندگی در هلند بهتر هست. کسانی که ساکن هلند هستند اگر بتونن کمکم کنن ممنون میشم.
    سلام

    حقوق 3900 یورو قبل مالیات باشه بعد مالیات و در صورت تایید قانون تشویقی 30% (قانونی برای جذب متخصصان از خارج)، حدود 3000 یورو خواهید گرفت.
    معمولا هم دو تا 8% حقوق کل سالیانه اتون تشویقی می گیرید (یعنی حدود دوماه حقوق اضافه).
    هزینه زندگی تو آمستردام بالاست ولی با این حقوقتون به راحتی می تونی هم زندگی کنید و هم ماهی حدود 1000 یوریی پس انداز کنید.
    خیلی سریع می تونید یعد چند ماه با 100% وام 1.8% تا حدود 280 هزار یورو، صاحب خونه بشید.
    حدود یک ماه (یکم اینور و انور بستگی به شرکته داره) مرخصی با حقوق دارید.
    آمستردام در حال تبدیل شدن به هاب شرکتها کامپیوتری هست، در نتیجه به راحتی می تونید هر یک دو سالی شغل عوض کنید تا حقوقتون به نزدیک های 5 هزار یورو یا بیشتر برسه.
    با ماهی 100 یورو می تونید صاحب بیمه سلامت بشید، دیگه نگران دوران پیرتون نباشید.


    همه اینها فقط اقتصادی بود، بگذریم از اینکه روحتون آرامش داره و زندگی با احترام رو تجربه می کنید. و شعار هلند اینه : "عیسی به دین خودش موسی به دین خودش"
    می گن دو تا دنیای موازی داریم دنیای ما و دنیای تو آینه ها، باز می گن یه عدشون تونستند تو بین ما نفوذ کنند، باز می گن تنها تفاوتشون چپ دست بودنشونه.

  6. #96

    پیش فرض پاسخ : معضلات و مشکلات مهاجرت

    سلام
    خیلی دوست دارم بدونم الان کجا هستین و این مشکلتون حل شده یا نه.
    من هم یه مشکل مشابه دارم و ممنون میشم اگه کسی از دوستان میتونه کمک کنه.
    من الان یک ساله که اومدم ایتالیا و از شرایط تحصیلی و رفاه و امنیتی که اینجا هست کاملا راضی هستم ولی مشکلی که هست بحث زبانه و در نتیجه ش ارتباطات خیلی محدود و احساس تنهاییه.
    در آزمایشگاهی که من کار میکنم حدود 25 نفر هستیم که فقط من بینشون غیر ایتالیایی هستم و خب طبیعتا اونا بین خودشون ایتالیایی حرف میزنن.
    تصور کنید هر روز که میرم آزمایشگاه همه ایتالیایی حرف میزنن و تمام شوخی ها و بحث هاشون به ایتالیاییه و من هیچی از اتفاقات اطرافم و متوجه نمیشم! چون متاسفانه هنوز زبانشون و یاد نگرفتم. یعنی هر روز فقط پشت سیستم نشستم و کار میکنم و حتی کسی نیست که چند کلمه بتونم باهاش صحبت کنم. به خاطر کار فشرده ای هم که دارم تقریبا از صبح ساعت 10 تا شب ساعت 7 و نیم 8 دانشگاهم.
    خیلی سعی کردم نزدیک بشم بهشون چون همه میگن ایتالیایی ها خیلی خون گرم و صمیمی ان و هستن واقعا اما بیشتر با خودشون. اون اوایل ناهار با هم میرفتیم سلف دانشگاه ولی بازم من بودم بین 10 نفر ایتالیایی و بازم همه ترجیح میدادن با خودشون ایتالیایی صحبت کنن.
    حتی اخیرا به پیشنهاد خودشون بردمشون یه رستوران ایرانی و خیلی هم خوششون اومد و تشکر کردن ولی باز هم شرایط آزمایشگاه تغییری نکرده و خب طبیعی هم هست چون به خاطر یه نفر که همه انگلیسی حرف نمیزنن!
    خودم هم یه مقدار درونگرا هستم و این مشکل رو دوچندان کرده چون کسایی که اجتماعی ترن احتمالا میتونن یه نفر و گیر بیارن و مجبورش کنن انگلیسی باهاشون حرف بزنه!!

    خلاصه این تنهایی تو این محیط خیلی اذیتم میکنه و نمیدونم آیا مشکل از منه که نتونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم یا مشکل فقط زبانه؟!
    اینجا انقدر با کسی حرف نزدم که حس میکنم اون انگلیسی هم داره ضعیف میشه (البته ضعیف که نه ولی پیشرفتی نداشتم)
    خیلی دوست داشتم که منم یه رفیق داشتم که شبا با هم میرفتیم آبجو می‌خوردیم و میخندیدیم! ولی الان با 28 سال سن دریغ از یک دوست صمیمی!
    وقتی بقیه ایرانیا رو میبینم که اومدن اینجا و تونستن سریع خودشون و وفق بدن با محیط میگم خب حتما مشکل از منه و من بلد نیستم ارتباط برقرار کنم با کسی.
    از طرفی با این شرایط میبینم واقعا هرکس جای من بود همین مشکلات رو داشت.

    الان تنها انگیزه من که باعث میشه این شرایط و تحمل کنم هدفیه که داشتم و میخوام بهش برسم ولی بعضی وقتا واقعا تحملش سخت میشه.

    به نظرتون باید چیکار کنم و راهی هست برای حل این مشکل؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط yaaraan نمایش پست ها
    (تاپیکی پیدا نکردم که به موضوع سوالم مشخصا مربوط باشه)
    سلام دوستان
    من یک مشکلی دارم: حدود 1 سال و چند ماهی میشه در آلمان زندگی می کنم. تو شهر کوچکی هم نیستم و نمیشه گفت شهر خیلی آلمانیه(منظورم اینه که افرادی با ملیت های محتلف زیادی اینجا هستند در مقایسه با اکثر شهر های آلمان). اما .....
    من هنوز که هنوزه اینجا زندگی برایم راحت و خوشایند نیست؛ بزرگترین خوشیم همینه که سرم به درس مشغول بشه یا جور دیگه ای خودم را سرگرم کنم. اکثر مواقع که میرم بیرون، معمولا حس خوبی بین آدم های اینجا ندارم. البته در مقایسه با 1 سال قبل خیلی بهتر شده، اما واقعا هنوز حتی so-so هم نشده.
    به نظر شما:
    الف- من آدم حساسی هستم و کلا هر جایی در اروپا یا آمریکا یا کانادا باشم همینه، غربته و سخته
    ب- آلمان جای چندان راحتی نیست به خصوص برای کسانی که از کشوری مثل ایران میان و آدمی که نسبتا هم درونگرا باشه

    نمی تونم بگم دقیقا چه چیزی اذیتم می کنه؛ رفتار مشخص یا زننده خاصی نیست. احساس می کنم غریبه ام و بازخورد عاطفی از محیط نمی گیرم. "همه" بیشتر می خواهند دوری کنند (منظورم از همه بیشتر آلمانی ها یا "سفید" ها به قولی). احساس می کنم اعتماد به من نیست، علاقه ای وجود نداره و ...
    البته انتظار ندارم کسی برای من اینجا ذوق کنه و ابراز احساسات کنه؛ نه، فقط در حد یک رابطه معمولی روزانه هم احساس می کنم اینجا بودن خیلی "سنگینه".
    گاهی با خودم فکر می کنم شاید چون درونگرا هستم، بهتره بروم به کشورهای شرق، مثل مالزی، چین، کره، فیلیپین، اندونزی، سنگاپور و ....
    بعضی وقت ها می گم آلمانی ها شاید خیلی خشک و سرد هستند و فرانسه بروم شاید بهتر باشه و ...
    گاهی به آمریکا و کانادا فکر می کنم و ....
    اصلا به نظر شما من به درد خارج بودن می خورم، یا بهتره برگردم ایران. نمی تونم تو این وضعیت روانی و عاطفی خیلی اینجا مفید باشم. وضعیتم اورژانسی نیست ها. اما بالاخره صبر هم لبریز میشه.
    موندم ایرانی ها چطوری اینجا سپری می کنند، که سختشون نیست.
    اینم بگم که زبان آلمانی بلد نیستم چون درسم کاملا انگلیسیه.
    متشکر

  7. #97
    ApplyAbroad Veteran

    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال‌ها
    1,209

    پیش فرض پاسخ : معضلات و مشکلات مهاجرت

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad_Amir نمایش پست ها
    سلام
    خیلی دوست دارم بدونم الان کجا هستین و این مشکلتون حل شده یا نه.
    من هم یه مشکل مشابه دارم و ممنون میشم اگه کسی از دوستان میتونه کمک کنه.
    من الان یک ساله که اومدم ایتالیا و از شرایط تحصیلی و رفاه و امنیتی که اینجا هست کاملا راضی هستم ولی مشکلی که هست بحث زبانه و در نتیجه ش ارتباطات خیلی محدود و احساس تنهاییه.
    در آزمایشگاهی که من کار میکنم حدود 25 نفر هستیم که فقط من بینشون غیر ایتالیایی هستم و خب طبیعتا اونا بین خودشون ایتالیایی حرف میزنن.
    تصور کنید هر روز که میرم آزمایشگاه همه ایتالیایی حرف میزنن و تمام شوخی ها و بحث هاشون به ایتالیاییه و من هیچی از اتفاقات اطرافم و متوجه نمیشم! چون متاسفانه هنوز زبانشون و یاد نگرفتم. یعنی هر روز فقط پشت سیستم نشستم و کار میکنم و حتی کسی نیست که چند کلمه بتونم باهاش صحبت کنم. به خاطر کار فشرده ای هم که دارم تقریبا از صبح ساعت 10 تا شب ساعت 7 و نیم 8 دانشگاهم.
    خیلی سعی کردم نزدیک بشم بهشون چون همه میگن ایتالیایی ها خیلی خون گرم و صمیمی ان و هستن واقعا اما بیشتر با خودشون. اون اوایل ناهار با هم میرفتیم سلف دانشگاه ولی بازم من بودم بین 10 نفر ایتالیایی و بازم همه ترجیح میدادن با خودشون ایتالیایی صحبت کنن.
    حتی اخیرا به پیشنهاد خودشون بردمشون یه رستوران ایرانی و خیلی هم خوششون اومد و تشکر کردن ولی باز هم شرایط آزمایشگاه تغییری نکرده و خب طبیعی هم هست چون به خاطر یه نفر که همه انگلیسی حرف نمیزنن!
    خودم هم یه مقدار درونگرا هستم و این مشکل رو دوچندان کرده چون کسایی که اجتماعی ترن احتمالا میتونن یه نفر و گیر بیارن و مجبورش کنن انگلیسی باهاشون حرف بزنه!!

    خلاصه این تنهایی تو این محیط خیلی اذیتم میکنه و نمیدونم آیا مشکل از منه که نتونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم یا مشکل فقط زبانه؟!
    اینجا انقدر با کسی حرف نزدم که حس میکنم اون انگلیسی هم داره ضعیف میشه (البته ضعیف که نه ولی پیشرفتی نداشتم)
    خیلی دوست داشتم که منم یه رفیق داشتم که شبا با هم میرفتیم آبجو می‌خوردیم و میخندیدیم! ولی الان با 28 سال سن دریغ از یک دوست صمیمی!
    وقتی بقیه ایرانیا رو میبینم که اومدن اینجا و تونستن سریع خودشون و وفق بدن با محیط میگم خب حتما مشکل از منه و من بلد نیستم ارتباط برقرار کنم با کسی.
    از طرفی با این شرایط میبینم واقعا هرکس جای من بود همین مشکلات رو داشت.

    الان تنها انگیزه من که باعث میشه این شرایط و تحمل کنم هدفیه که داشتم و میخوام بهش برسم ولی بعضی وقتا واقعا تحملش سخت میشه.

    به نظرتون باید چیکار کنم و راهی هست برای حل این مشکل؟
    بخشی از مشکل مساله زبان هست و بخشی هم تفاوت های هست که بین فرهنگ شرق و غرب هست. حتی بین کشورهای اروپایی تفاوت هست یا حتی در ایتالیا اگر شما ساکن رما یا میلان هستید امکان این که افرادی بتونند یا مایل باشند انگلیسی صحبت کنند خیلی بیشتر هست تا شهرهای کوچکتر یا شهرهای که اینترنشنال کمتر دارند. این مورد درنظر بگیرید افراد ترجیح میدهند با زبان مادری خودشون صحبت کنن تا انگلیسی. مگر اجبار وجود داشته باشه. چون با زبان مادری راحتتر میتوانند فکر و نظر واحساس خودشون بیان کنند. مردم ایتالیا از آلمان صمیمانه تر هستند خیلی اهل تفریح هستند. به طور کلی شکل رفاقت که در ایران دارید در اروپا خیلی کم می بینید. اگر از شرق یا از خاورمیانه افرادی در دانشگاه باشند خیلی صمیمی تر و گرم تر هستند. مثل مصر یا ترکیه یا کشورهای حاصل تجزیه شوروی سابق یا افغانستان. اینها خیلی به ایران نزدیک هستند بر اساس مشاهده من.
    به نظر من ایتالیایی خودتون تقویت کنید با یوتوب خیلی کانال هست و برخی این افراد با اسکایپ تدریس می کنند. سریال و فیلم ایتالیایی ببینید. تورنت نکنید. از کارتون شروع کنید تمام کارتون های معروف حتی کارتون های دیزنی قدیمی کانال صدا ایتالیایی دارند میتونید کارتون ببینید. دانشگاه کلاس زبان دارند از بخش اینترنشنال بپرسید. شهرداری کلاس زبان دارند. فکر می کنم رایگان یا خیلی قیمت کم باشه. ایرانی هایی هستند که در ایتالیا تدریس می کنند ولی با نیتیو کار کنید خیلی بهتر هست. داستان های کوتاه ایتالیایی آهسته هست مثل این سایت https://www.theitalianexperiment.com/stories . سایت و اپلیکشن زیادی هست.
    موضوع موردعلاقه ایتالیای ها غذا هست تفریح هست به طور قطعی شما بهتر از من اطلاع دارید. در این زمینه ها فعال باشید. اهل بیرون رفتن و طبیعت باشید در عوض قرار رستوران قرار شنا و ساحل بگذارید قرار طبیعت گردی بگذارید. در برنامه های دانشگاه شرکت کنید. اگر گروهی در شبکه های مجازی دارند عضو باشید فعال باشید. موضوع مشترک پیدا کنید به جز درس و دانشگاه.
    موفق باشید

  8. #98
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : معضلات و مشکلات مهاجرت

    سلام عزیزای من
    احتمالا صد در صد مخاطبین من توی این تاپیک، هم زبانان توی ایران من باشن.
    حقیقتش یه مدت هست که یک مسئله ای در ذهن من به یه شکل و شمایلی رسیده و حس کردم وقتشه که به نسل بعدی بگمش و با شما در میون بذارم.
    هر جامعه ای فرهنگی داره. یک بخشش ممکنه به نظر ما زیبا بیاد، یک بخشش هم نازیبا. هر آدمی هم منحصر به فرده و تجربیاتش متفاوت.
    دیدین قبلنا (الان یه کوچولو فرق کرده) مثلا سی چهل سال قبل، طرف بلند میشد میرفت با خانواده ش خواستگاری، و بعد خانواده دختره میرفتن تحقیقات؟
    تحقیقات به چه دردی میخورد؟
    به این درد که برن ببینن طرف چطوریه، بقیه چی میگن درباره پسره و خانواده ش، و.. یعنی به جای اینکه بذارن دختره با پسره معاشرت کنه، خودشون مدتی معاشرت کنن، به پسره اعتماد نمیکردن و میرفتن به حرف در و همسایه اعتماد میکردن. اگه اونجا حرفی چیزی میشنیدن از یکی از همسایه ها، شاید نهایتا دختره رو به پسره میدادن بره ولی بلاخره یک روز خانواده دختره یا دختره سرکوفت میزدن همون حرفو به پسر بیچاره. و دیگه اون رابطه به شکل اولش برنمیگشت.
    دقت کنید ما اینها رو خیلی توی فیلمهای ایرانی دیدیم. دیگه عادی شده (الان نمیدونم فیملها چطوریه من حداقل پانزده سال میشه که تلویزیون ندیدم).
    اینجا که اومدم، فرصت کردم که آرام تر بشم، خیلی فکر کنم، و توی چیزایی دقیق بشم که بهشون خیلی دقت نمیکردم. یا اگه دقت میکردم جوابی پیدا نمیکردم.
    یادمه وبلاگ مینوشتم، یکی از مخاطبام، همیشه میگفت حتی باز هم نمیکنه صفحه وبلاگمو، بعد میومد جمله به جمله محتویات وبلاگم رو سرکوفت میزد.
    وقتی ازش میپرسدیم که تو چطوری این جزئیات رو میدونی تو که نمیخونی وبلاگمو. میگفت نه من دانشمندم و همه چیز رو میفهمم (واقعا این رو باور داشت که همه چیز رو میدونه و یه سر و گردن از همه بالاتره).
    یا شهرستانی بودنم رو مسخره میکرد (همیشه احساسش این بود که شهرستانیا کم عقل تر و کودن تر هستن از نظر ژنتیکی و فرهنگی پس بهتره هرگز تصمیم نگیرن تو زندگیشون چون اشتباه میکنن، از قضا هرچی هم نصیحت میکرد اشتباه از آب درمیومد، بگذریم).
    میدونید همیشه از خودم میپرسیدم چرا؟! چرا اینقدر من حساس شدم روی این قضیه که میگه وبلاگتو نمیخونم ولی میخونه و سرکوفتم میزنه؟!
    هیچوقت دلیلش رو پیدا نمیکردم.
    میگفتم شاید خودم حساسم.
    تا که بعدها، خیلی بعدها، چشمم به یک اصطلاح خورد، و یکمی گوگلش کردم و رفتم از بقیه پرسیدم.
    اسم اون عبارت هست:
    breach of trust
    بهش violation of trust هم میگن. معناش هست:

    an action taken by someone that you reasonably believe to be acting in a good and honest way towards you that abuses the belief you have in that person

    من برای دوستی ها و روابط دارم تعریف میکنمش و ازش صحبت میکنم.
    یک بار توی یک فیلمی یک صحنه رو نشون داد که من فکر میکنم بهترین مثالی که میتونم پیدا کنم برای violation of trust همین صحنه باشه:
    اقاهه رفت سر کامپیوتر دوستش (عشق قبلیش) و یک فایلی رو دید که خانومه خطاب به اون نوشته.
    رفت و فایلو فوری کپی کرد روی یو اس بی ش.
    اورد بیرون، رفت پیش همکارش و گفت که این فایل رو از کامپیوتر دختره برداشتم.
    همکارش بهش گفت نه! نباید فایلو باز کنی. اقاهه گفت وا چرا؟! خانومه همکارش گفت:
    It will be the violation of her trust.
    ببینید، شاید بگید دنیا دو روزه چرا یواشکی چیزایی که ملت share نکردن رو نگاه نکنم (چیزایی که خودشون share کردن اوکی هست مثل ریسرچ گیتشون) مگه چی میشه؟ خودش که نمیفهمه.
    ببینید این در درجه اول روی نگاه خود شما به خودتون و اون ادم تاثیر میذاره. رابطه شما و دوستی شما و هرچیزی رو خراب میکنه. در ثانی دنیا سرای جزا هست. غیر ممکنه شما پاسخ اعمال خودتون چه خوب و چه بد رو نبینید. این به من ثابت شده. غیرممکنه. نمیتونید از زیر این دربرید.
    ثالثا، حیف عمرمون نیست؟! چرا وقتمون رو بذاریم برای تفتیش همه چیز؟!
    و اینکه به چه دردتون میخوره؟
    من چندین بار شنیدم طرف میگه (حتی همین کانادا زندگی میکنه و ایرانیه) میگه من کلی اسکرین شات گرفتم از چت هامون که بعدا به طرف سر موقع سرکوفت بزنمو داستانو باز کنم و همه اسکرین شاتهارو بذارم کنار هم و بیشتر سرکوفت بزنم! آخه چرا؟! به چه دردت میخوره؟! اینقدر بیکار و علافی؟! اگه کسی شما رو داره اذیت میکنه، پس اون ادم مضر هست. پس وقت روی اسکرین شات و یا تفتیش و تحقیق نذارید. یه راست برید پیش پلیس. اگه بهش علاقه دارید، چرا روانی بازی درمیارید؟!
    honestly این کار ملت خیلی non-sense هست.
    پس عزیزان من، give it a thought.
    شما مجبور نیستید از همین فردا اینکارو انجام بدید. ولی بهش فکر کنید.
    من هم خیلی بهش فکر کردم.
    اینکه عموم توی یه فرهنگی یه کاری رو انجام میدن (چه ایران باشه چه کانادا چه هلند چه نیوزیلند چه قطب جنوب) به منزله درست بودن اون نیست.
    ارتباط این پست من با این تاپیک چیه؟!
    مهاجرت میتونه معضلات هم داشته باشه. یکیش اینه که ایرادات فرهنگ و کشور قبلی ای که توش بودی رو به مرور متوجه میشی و این میتونه هم درداور باشه، هم خوب باشه. چون توی خودت تغییرش میدی و به ادم بهتری ممکنه تبدیل بشی.
    دوستون دارم و خیلی زیاد مراقب خودتون باشید.
    ارادتمند


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  9. #99
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    رشته و دانشگاه
    دانشجوی دکتری مکانیک_تبریز
    ارسال‌ها
    4

    پیش فرض پاسخ : معضلات و مشکلات مهاجرت


    سلام. دانشجوی دکتری هستم که برای فرصت مطالعاتی به یکی از کشورهای خارجی اعزام میشوم و ویزا هم دارم. کلی هم هزینه از طرف خانواده برای این مساله اختصاص داده شده است. نگرانم که به آن کشور که از نظر رفاهی و خیلی مسائل دیگر در سطح خوبی هست بروم و از آنجا خوشم بیاید و دیگه نخواهم که برگردم. هرگز دوست ندارم ادم بی معرفت و خودخواهی باشم. اما خودم رو میشناسم که ممکنه کل حس دوست داشتن خانواده هم از یادم برود. روحیه ام اینطوری هست که کسی را نبینم حسم بهش کم و حتی شاید بهش حس غریبگی کنم. خیلی وقتها نسبت به دوستانم اینطورم البته خیلی به خودم فشار میارم که بی معرفت نباشم و واقعا هم از نظر اونایی که من رو میشناسن انسانی مهربان و بامعرفت هستم و همه دوستمم دارند و رازهاشون رو باهام در میون میذارن. اما هیچ کدوم نمیدونن که من حسم چیزی دیگری است و خودم رو مجبور میکنم که بامعرفت باشم. حالا سوالم اینه راه حلی خصوصا از دوستانی که موقعیت مشابهم رو دارند بهم نشون بدید؛ میترسم برم و برنگردم و از اون طرف میترسم نرم و بعدا خصوصا با اوضاعی که برای تحصیل کرده ها پیش میره، پشیمون بشم که چرا نرفتم.
    دوستان لطف کنید نفرمایید که تو برا خودت حق زندگی داری و قرار نیست جور خونواده رو بکشی که خیلی حس بدیه پدر مادری از دوران قبل از به دنیا آمدنت تا به الان همه زندگیشون در دست تو باشه و حتی الان خودشون همیشه اصرار میکنند که برو و از خودشون بگذرند، و من اینطور بی معرفت فکر کنم به قضیه.
    راه حل معقول و عملی بفرمایید.
    ممنونم
    نام کشور همسایه جنوب شرقی ایران چیست؟ نام کشور همسایه جنوب شرقی ایران چیست؟

  10. #100

    پیش فرض پاسخ : معضلات و مشکلات مهاجرت

    نقل قول نوشته اصلی توسط maxi1 نمایش پست ها
    به طور کلی شکل رفاقت که در ایران دارید در اروپا خیلی کم می بینید.

    به نظر من، دلیلی که ما فکر می کنیم ایرانی ها نوع رفاقت بهتری دارند، این هست که کسی نمی خواد با ایرانی ها صمیمی بشه.

    برای اینکه متوجه منظورم بشید، کافیه وقتی ازتون می پرسن کجایی هستید، بگید کانادا. اون وقت می بینید خارجی ها هم مثل ایرانی ها باهاتون رفیق میشن.

    متاسفانه یک مو طلایی با پاسپورت ارزشمند، می تونه رفاقت بیشتری را به خودش جذب کنه، تا یک ایرانی که مدیا ازش یه دیو ساخته.
    برای خواندن مقاله به چه گوش دهیم Link

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •