صفحه 11 از 11 نخستنخست ... 234567891011
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 107 , از مجموع 107

موضوع: معضلات و مشکلات مهاجرت

  1. #101
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : معضلات و مشکلات مهاجرت

    یک چیزی رو میخواستم به هم زبان هام بگم.
    یک چیزی رو که باید قبولش کنیم این هست، که فرقی نمیکنه از کدام کشور میایم، و چه پاسپورتی داریم. بسته به فرهنگ و سایر مسایل کشوری که واردش میشیم، خیلی چیزها تغییر میکنن. ولی میتونم بگم که مهاجر همیشه مهاجر میمیونه. اون مهاجر میتونه فوق العاده وفق باشه و مهاجر بمونه. میتونه مهاجر معمولی باشه و مهاجر بمونه. اگه این فکت رو قبول کنیم تقریبا همه مشکلاتمون حل میشه.
    متاسفانه واقعیت این هست. ما توی منطقه ای که اسمش الان ایران هست به دنیا اومدیم. و پاسپورت اول ما پاسپورت ایرانی ست.
    نه بد هست نه خوب. صرفا یک پراپرتی هست.
    من کانادا که بودم، میدیدم که جنس مذکر غیرایرانی واقعا چشماش درمیومد میدید من دارم پیشرفت میکنم (ایرانیا اینجوری نبودن، خوشحال هم میشدن از موفقیتت). حتی تو دانشگاه وقتی انرژی و اشتیاق داشتم، میدیدم که یک سری هم دپارتمانیا (یک امریکایی پررو اونموقع داشتیم که چون خانمش که موتیره بود مثل ماها، ترکش کرده بود، ا ما تنفر بود، کوبیده بود از مینه سوتا اومده بود انتاریو استاد شده بودو با همه دعوا میکرد و همه ازش متنفر بودن)، انگار دقیقا ارث باباشون رو خوردی. تقریبا همه شون هم مرد بودن. ولی همه مردها اینجوری نبودن. یک امریکایی دیگه داشتیم که یکی از دو تا از بهترین استادهای کل ساینس بود (اون یکی هم استاد من بود که اون هم مهاجر اروپایی بود). ولی این حس رو به عنوان دختر مهاجر پوست رنگی تو ساینس میداشتی که چرا سر به سر من فقط میذارن.
    چقدر سردردها من دادم به دوستای بیچاره م. چقدر دوستام کمکم میکردن. من اون موقع نمیفهمیدم بولی کردن چیه.
    حتی بعدها متوجه شدم که تو ایران هم بولی شدم ولی مهم نبوده یا انقدر مشکلات زیاد بود که مهم نبوده. اولین باری که بهم واقعا تو سنین بزرگسالی برخورد مسخره شدن و بولی شدن و واکنش نشون دادم وقتی بود که دوستم بهم گفت گرگ زاده (چون شهرستانی بودم). گفت عاقبت گرگ زاده گرگ شود، گرچه با ادمی (تهرانیا) بزرگ شود. من تا ته فکر اون رو خوندم و اون دوستی هرگز به شکل اولش برنگشت. و این رو به همه تهرانیا نسبت ندید خیلیاشون ادمهای خوبین.
    خلاصه، من باورم نمیشد که تو وقتی زن هستی و مهاجر هستی و تو ساینس هستی، تو رو بولی خواهند کرد و عملا سد پیشرفتت هم ممکنه بشن.
    یادمه دوستای سفیدم میگفتن ببین برای ما هم این اتفاق میفته، این واقعیت جامعه هست. تو تو ساینسی، غرب وحشی هست. این رو قبول کن و بدون که اگه اینو ایگنور کنی سخت تر میشه زندگی.
    من بعدها، شاید بعد سه چهار سال فهمیدم چرا اینقدر دارن تلاش میکنن حق و حقوق زن رو جا بندازن تو جامعه.
    ما از ایران میایم. تو ایران با وجود مصائب مربوط به بچه و پاسپورت و اجازه و غیره، باز هم مردد احترام زیادی برای زن قایل هست. غرب اینطوری نیست. واقعا عقب هستن. و زن ها دارن سخت تلاش میکنن که حقوق اولیه شون رو چا بندازن.
    نمونه ش گبی پتیتو که برایان لاندری کشتش. و پلیس اومد گبی رو شب تو وایومینگ تنها ول کرد وسط بیابون و برایان رو برد هتل. و خود پلیس گفت میدونی من زنم رو اینجوری پانیش میکنم تا دستش بیاد با من مخالفت نکنه. در حالی که گبی گریه میکرده که تلفنمو بده. برایان تلفنش رو میگیره. اون رو پرت میکنه از ماشین بیرون. و میره.
    روز بعد، برایان از هتل برمیگرده، و گبی رو میکشه.
    اینقدر این بشر عقده ای و حقیر بوده که میره کامنتهای اینستاگرم گبی رو میبنده که کسی نگه گبی حالت چطوره؟ اخر هم خودش رو کشت و اعتراف کرد گبی رو خودش کشته.
    برای همین، چیزی که من یاد گرفتم و بعد ازون زندگیم خیلی بهتر هم شد، این بود که اولا تو دنیا ما اسیب خواهیم دید چون مهاجر هستیم. نسل اول اینطوری نمیشه. اونهایی که با پدر و مادرشون میان مشکلات دیگه خواهند داشت. ولی ما به عنوان مهاجران، در حقمون تبعیض قائل خواهد شد. ما اذیت ممکنه بشیم. حتمی نیست ولی هست.
    اصلا لزومی نداره منتظر بشید که پاسپورت بگیرید که بگید من امریکاییم.
    مهاجر بودن دل و جرات میخواد. مهاجر هدفمند و موفق بودن یک افتخار هست.
    به خودتون افتخار کنید و خودتون رو همینجوری قبول کنید و از جامعه مقصد (اغلب از شما کم هوش ترن چون اورج جامعه تو کل دنیا همینه متاسفانه) هیچ انتظاری نداشته باشید که شما رو بفهمن.


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  2. #102

    پیش فرض پاسخ : معضلات و مشکلات مهاجرت

    نقل قول نوشته اصلی توسط chemistrymaste نمایش پست ها
    یک چیزی رو میخواستم به هم زبان هام بگم.
    یک چیزی رو که باید قبولش کنیم این هست، که فرقی نمیکنه از کدام کشور میایم، و چه پاسپورتی داریم. بسته به فرهنگ و سایر مسایل کشوری که واردش میشیم، خیلی چیزها تغییر میکنن. ولی میتونم بگم که مهاجر همیشه مهاجر میمیونه. اون مهاجر میتونه فوق العاده وفق باشه و مهاجر بمونه. میتونه مهاجر معمولی باشه و مهاجر بمونه. اگه این فکت رو قبول کنیم تقریبا همه مشکلاتمون حل میشه.
    متاسفانه واقعیت این هست. ما توی منطقه ای که اسمش الان ایران هست به دنیا اومدیم. و پاسپورت اول ما پاسپورت ایرانی ست.
    نه بد هست نه خوب. صرفا یک پراپرتی هست.
    من کانادا که بودم، میدیدم که جنس مذکر غیرایرانی واقعا چشماش درمیومد میدید من دارم پیشرفت میکنم (ایرانیا اینجوری نبودن، خوشحال هم میشدن از موفقیتت). حتی تو دانشگاه وقتی انرژی و اشتیاق داشتم، میدیدم که یک سری هم دپارتمانیا (یک امریکایی پررو اونموقع داشتیم که چون خانمش که موتیره بود مثل ماها، ترکش کرده بود، ا ما تنفر بود، کوبیده بود از مینه سوتا اومده بود انتاریو استاد شده بودو با همه دعوا میکرد و همه ازش متنفر بودن)، انگار دقیقا ارث باباشون رو خوردی. تقریبا همه شون هم مرد بودن. ولی همه مردها اینجوری نبودن. یک امریکایی دیگه داشتیم که یکی از دو تا از بهترین استادهای کل ساینس بود (اون یکی هم استاد من بود که اون هم مهاجر اروپایی بود). ولی این حس رو به عنوان دختر مهاجر پوست رنگی تو ساینس میداشتی که چرا سر به سر من فقط میذارن.
    چقدر سردردها من دادم به دوستای بیچاره م. چقدر دوستام کمکم میکردن. من اون موقع نمیفهمیدم بولی کردن چیه.
    حتی بعدها متوجه شدم که تو ایران هم بولی شدم ولی مهم نبوده یا انقدر مشکلات زیاد بود که مهم نبوده. اولین باری که بهم واقعا تو سنین بزرگسالی برخورد مسخره شدن و بولی شدن و واکنش نشون دادم وقتی بود که دوستم بهم گفت گرگ زاده (چون شهرستانی بودم). گفت عاقبت گرگ زاده گرگ شود، گرچه با ادمی (تهرانیا) بزرگ شود. من تا ته فکر اون رو خوندم و اون دوستی هرگز به شکل اولش برنگشت. و این رو به همه تهرانیا نسبت ندید خیلیاشون ادمهای خوبین.
    خلاصه، من باورم نمیشد که تو وقتی زن هستی و مهاجر هستی و تو ساینس هستی، تو رو بولی خواهند کرد و عملا سد پیشرفتت هم ممکنه بشن.
    یادمه دوستای سفیدم میگفتن ببین برای ما هم این اتفاق میفته، این واقعیت جامعه هست. تو تو ساینسی، غرب وحشی هست. این رو قبول کن و بدون که اگه اینو ایگنور کنی سخت تر میشه زندگی.
    من بعدها، شاید بعد سه چهار سال فهمیدم چرا اینقدر دارن تلاش میکنن حق و حقوق زن رو جا بندازن تو جامعه.
    ما از ایران میایم. تو ایران با وجود مصائب مربوط به بچه و پاسپورت و اجازه و غیره، باز هم مردد احترام زیادی برای زن قایل هست. غرب اینطوری نیست. واقعا عقب هستن. و زن ها دارن سخت تلاش میکنن که حقوق اولیه شون رو چا بندازن.
    نمونه ش گبی پتیتو که برایان لاندری کشتش. و پلیس اومد گبی رو شب تو وایومینگ تنها ول کرد وسط بیابون و برایان رو برد هتل. و خود پلیس گفت میدونی من زنم رو اینجوری پانیش میکنم تا دستش بیاد با من مخالفت نکنه. در حالی که گبی گریه میکرده که تلفنمو بده. برایان تلفنش رو میگیره. اون رو پرت میکنه از ماشین بیرون. و میره.
    روز بعد، برایان از هتل برمیگرده، و گبی رو میکشه.
    اینقدر این بشر عقده ای و حقیر بوده که میره کامنتهای اینستاگرم گبی رو میبنده که کسی نگه گبی حالت چطوره؟ اخر هم خودش رو کشت و اعتراف کرد گبی رو خودش کشته.
    برای همین، چیزی که من یاد گرفتم و بعد ازون زندگیم خیلی بهتر هم شد، این بود که اولا تو دنیا ما اسیب خواهیم دید چون مهاجر هستیم. نسل اول اینطوری نمیشه. اونهایی که با پدر و مادرشون میان مشکلات دیگه خواهند داشت. ولی ما به عنوان مهاجران، در حقمون تبعیض قائل خواهد شد. ما اذیت ممکنه بشیم. حتمی نیست ولی هست.
    اصلا لزومی نداره منتظر بشید که پاسپورت بگیرید که بگید من امریکاییم.
    مهاجر بودن دل و جرات میخواد. مهاجر هدفمند و موفق بودن یک افتخار هست.
    به خودتون افتخار کنید و خودتون رو همینجوری قبول کنید و از جامعه مقصد (اغلب از شما کم هوش ترن چون اورج جامعه تو کل دنیا همینه متاسفانه) هیچ انتظاری نداشته باشید که شما رو بفهمن.
    هیچ جایی تو دنیا بهتر از جای دیگری نیست اگر همه عوامل در نظر گرفته شوند. هیچ ادمی هم همه چیز را تو دنیا ندیده. اگر انسان بتونه همه چیز را تو دنیا ببینه دیگر هیچ تعصبی نخواهد داشت. عمر ادم محدوده.

  3. #103

    پیش فرض پاسخ : معضلات و مشکلات مهاجرت

    نقل قول نوشته اصلی توسط MR1993 نمایش پست ها
    هیچ جایی تو دنیا بهتر از جای دیگری نیست اگر همه عوامل در نظر گرفته شوند. هیچ ادمی هم همه چیز را تو دنیا ندیده. اگر انسان بتونه همه چیز را تو دنیا ببینه دیگر هیچ تعصبی نخواهد داشت. عمر ادم محدوده.
    ببین یکی که می آید راجب کسایی که اسم و رنگ موشون را عوض می کنن، چه فحش هایی میده. بعد هم می آد میگه بولی شدم چه دردسرهایی بهم دادن...
    برای خواندن مقاله به چه گوش دهیم Link

  4. #104
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jul 2021
    رشته و دانشگاه
    موسیقی
    ارسال‌ها
    63

    پیش فرض پاسخ : معضلات و مشکلات مهاجرت

    دوستان ، لطفا با هم کمی مهربان تر باشید : )


    پ.ن:
    با توجه به شرایط حاکم بر تاپیک ،
    احتمالا این تاپیک هم به مجموعه تاپیک های قفل شده ، اضافه میشه.

    شوربختانه
    Never give Up

  5. #105
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : معضلات و مشکلات مهاجرت

    my point is that
    اگه قراره هرکسی ما رو بولی کرد، ما اون نیشن رو بذاریم کنار، بریم رنگ مو و چشممون رو برعکس اون نیشن nation کنیم، و بریم اسممون رو عوض کنیم، مثلا یک ایرانی تیپیکال ما رو بولی میکنه بریم اسممون رو از صفدر قلی میرزا ثمرابادی به جک وایت عوض کنیم و موها رو رنگ و چشم رو لنز بذاریم، بعد یک امریکایی وایت ما رو بولی کنه، بریم اسممون رو از جک وایت به یک اسم دیگه عوض کنیم و... این زندگی نمیشه.
    دنیا همینه. تو دنیا همه جور ادمی هست. به جای تمرکز رو خصوصا یک کشور، باید تمرکز رو بذاری رو داشته هات و علایقت و خودت رو بکشی بالا.
    ضمن اینکه یک جور دیکتاتورشیپ، و کنترل کردن تو مدل فرهنگ و تربیت ما هست.
    یعنی تا یک نفر نظر مخالف داره، ما به رسم دوران ابتدایی مدرسه، اگه مدیر مدرسه ای، معلمی چیزی باشیم که قدرت چسکی ای داره، فوری میگیریم اون رو میزنیم، اگه نه که با برچسب زدن، مسخره کردن، سر کوچه زدن، اذیت کردن، بولی کردن، سعی میکنیم اون ادم رو منزوی کنیم.
    بله من بولی شدم. همه شماها بولی شدید. چون اون فرهنگ همون جوریه. خاطرت کودکی من به مراتب شیرین تر و خوشایند تر از خاطرات نسل قبلیم بوده و قبل ترش بوده و حداقل خانواده سالم و خوبی داشتم. خیلی از ایرانیا رو خارج از ایران میبینی پاره پاره و داغونن.
    دوست عزیزم dv شما هنوز ایران هستید، خارج که بیاید میبینید نریختن. من تجربه اروپا و کانادا و امریکا رو دارم و این حرفها از تجربه میاد.
    تو دنیا همه جور ادمی هست. ادم بیشتر ازین که مطیع پاسپورت و ملیتش باشه، تماما ژنهاش، و یکمی هم تربیتش براش تصمیم گیری میکنن.
    maxwell boltzmann distribution رو ببینید.
    هر جامعه ای بالا و پایین و وسطش فرق داره. و ما همه مون به خاطر اون حد وسط مهاجرت کردیم. یا به خاطر اون هایی که خیلی از قوانین رو برای این حد وسط تعریف میکنن.
    اینکه بیکار بینی اینجا منتظر بمونی یک اکانت، که فقط به خاطر اینکه اینجا خاطره داره، میاد یک سری میزنه، یه چیزی بنویسه و تو اونو بولد کنی، نتیجه گیری کنی و از صبح تا شب دنبال اون اکانته باشی، حقیقتش رو بخوای این رو القا میکنه که شما عاشق ادم پشت اون اکانت هستید یا به هر دلیلی برای شما خیلی مهم هست.
    الان کسی دیگه به این فروم سر نمیزنه چون همه رفتن این کانال ها و اینستاگرم و.. من چون نوشتن رو بیشتر از هر چیزی دوست دارم اینجا سر میزنم.
    good luck and sorry if my words hurt. I dont mean it it's just the way i write, perfect honesty + against sugar coating.


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  6. #106

    پیش فرض پاسخ : معضلات و مشکلات مهاجرت

    تفکرات ادم نسبی هست و نمیشه تعمیم داد. ما تو خاورمیانه زندگی کردیم و از بعضی چیزهایش خوشمان نمی اید. بعضی ها از ما از این چیزها خوششان می اید. وقتی ادم جامعه اش را عوض می کنه سیستمی که در ان بوده کاملا بهم می ریزه و عوض میشه. اگر از خیلی جنبه های زندگی راضی بودید و یا ناراحت بودید و می بینید ظرف یک مدت کوتاه همه انها عوض شدند با واقعیت روبرو می شوید. حال بعضی از افراد دوباره به درستی به این فکر می کنند که جامعه قبلی انقدر هم بد نبوده و یا حتی به غلط تصور می کنه جامعه قبلی مشکلی نداشته.
    انسان از چیزی که فکر می کند به او تسلط دارد متنفر می شود و وقتی از ان رهایی پیدا می کند کمتر به ان فکر می کند. تو جامعه میلیونی طبق احتمال همه نوع ادمی پیدا می شود.

  7. #107
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : معضلات و مشکلات مهاجرت

    توی کانادا که بودم، یادمه یک زوج که به شدتتتتتت اظهار میکردن با فرهنگ ترین هستن و دانشگاه ما بودن، یادمه یک روز داشتن باهام صحبت میکردن. داشتن میگفتن که اگه با کاناداییا مهربان باشی باهات مهربان میشن. و خب همه ما میدیدیم خانم خانواده چقدر تلاش میکردن ایرانی بودنش رو مخفی کنه و فقط عکساش با هر دختر رندوم سفیدی رو میذاشت سوشال میدیا. چند ماه بعد بهم گفتن کمیستری باورت نمیشه ما رو همسایه ها رفتن ریپورت کردن به خاطر سر و صدا. گفتن ما یک پارتی کوچکی برگزار کرده بودیم فقط دوازده سیزده نفدیم و اهنگ گذاشته بودیم میزدیم میرقصیدیم. هیچ پارتی اونجوری نبود. رفته بودن گزارش کرده بودن که ما بعد از دوازده تا دو سه میزنیم میرقصیم هر چند هفته.
    پرسیدم مگه واقعا اینکارو کردید؟ گفتن نه بابا اینجوری هم نبود. کلا هفت هشت تا زوج بودیم و همه ایرانی. خب خاطره ها یادمون میاد ودلمون تنگ میشه و چی میشه ادم بزنه برقصه.
    همون جا خدا رو شکر کردم اپارتمان زندگی نمیکنم.
    دقت کنید یک دکترا و یک پست داک درک نمیکردن مردم باید بخوابن شب که بتونن فردا برن دنبال کارشون. شاید یکی نوبل اسپیچ داره تمرین میکنه.
    یادمه وقتی مراسم دانشگاه بود یا دانشگاه ما رو بیرون میبرد این زن و شوهر میرفتن حدود هفت هشت بشقاب غذا برمیداشتن و ما که پشتشون بودیم گشنه میموندیم.
    خیلی زیاد هم احساس باکلاسی میکردن. خیلی.
    بعدها وقتی امریکا امدم یک روز قدم میزدیم و فارسی صحبت میکردیم.
    یهویی یک اقای بسیار مسن که حدس اولیه من این بود از اسیای میانه میاد به ما نگاه کرد، یعنی برگشت عقبو نگاه کرد و گفت این چه زبونیه حرف میزنید؟ من هیچ وقت نشنیدم.
    من گفتم این فارسی هست. پرشین. گفت عه. من تا الان نشنیدم.
    من توضیح دادم که بله این زبان در چند کشور دنیا صحبت میشه و لوکال ها بلدن.
    گفت نه من فارسی بلدم ولی زبانی که شما حرف میزنید فارسی نیست.
    من هاج و واج موندم گفتم شاید هموطن داره با سر به سر گذاشتن شوخی میکنه و سلام و احوالپرسی میکنه مثل این غربی ها که مثلا کی تو رو را داده.
    خندم گرفت و گفتم خوشوقتم از اشناییتون.
    جدی گفت نه. این زبون فارسی نیست. من بچه تهرانم و چهل سال قبل اینجا اومدم و فارسی رو ما اینجوری حرف نمیزدیم.
    براش توضیح دادم که من تهرانی نیستم و شاید به خاطر اینه. ضمن اینکه زبان کلا پویا هست و هر سال تغییرات زیاد میکنه. خود انگلیسی خیلی عوض میشه.
    گفت اها پس تو تهرانی نیستی. همینه. شما فارسی حرف نمیزنید خانم. شما زبان خودت رو حرف میزنی. جایی نگی فارسی حرف میزنی.
    شوهر منم ساکت مونده بود چون دقیقا نمیدونست اون لحظه باید چی بگه و هرچی محاسبه میکرد باورش نمیشد این مکالمه داره الان اتفاق میفته.
    خلاصه این مرد وراج گفت که چه تهرانی اصیلی هست و ما چقدر ایرانی نیستیم و بعدم برای پز دادن گفت "ما به عرب نفروختیم ایران رو". همون جا شوهر من خواست بگه بله شما راست میگید. نفروختید به کسی. مجانی گذاشتید و فرار کردید. که خدا رو شکر چون میدونستید ما احتمالا با یک احمق داریم مکالمه میکنیم. بعد دیگه به زور با بدبختی خداحافظی کردیم و ازونجا گریختیم.
    میخوام بگم یکی از معضلات مهاجرت اینه که هنوز رفتار ناخوشایند ادمهای نژادپرست ایرانی رو میبینی حتی وقتی میای امریکا، این طرف کره زمین. ایرانیها حتی اینجا فکر میکنن اینجا یک سرزمین پارسیه و دو هزار و پونصد سال تاریخ دارن اینجا.
    تنها جایی که ندیدمشون هاوایی بود.
    شاید برای همیشه کوچ کنیم بریم هاوایی.
    ایرانیا تنها ادمایین که اهنگ رو با صدای بلند تتلیتی میذارن و تو خیابون میرن اینورو اونور اینجا. تنها گروهین که به سگشون leash نمیبندن. و خیلی هم افتخار میکنن که کمر و مابقیه بدن مبارک رو خم نمیکنن و هرچی سگشون به بقیه حمله میکنن فقط یه اخم میکنن و زهره اون سگ و اون ادم مورد حمله واقع شده میریزه.
    واقعا دلم برای کشورهای همسایه و مهاجرهای توی ایران میسوزه. ما وارد هر کشوری میشیم کلی چیز ازشون یاد میگیریم. اونها تو شهرهای بزرگ از ما چی یاد میگیرن؟
    تنها و تنها گروهین که یک حالت مسخره کردن تو قیافه شون میبینی وقتی یک چیزی ازشون میپرسی.
    این بود خاطرات من از ایرانی های امریکا.
    ولی یک سوال rhetorical از شما میخوام بپرسم. اگه دوست دارید جواب بدید، و اگه جوابتون داره تیکه های immature یا نابالغ یا بولی یا هرچیزی که نشون نده شما از چه خونواده ای دراومدید باشه، حتما جواب میدم.
    قسمت اول فصل شش black mirror رو اگه ببینید، سی ای اوی استریمبری یک زن ایرانی هست که اتفاقا نقشش رو یک زن پرشین بازی میکنه.
    این زن villain هست. آدمی هست که از زندگی چندین میلیون نفر هر روز داستان تهریه میکنه و اونها رو پخش میکنه. داستانهای واقعی. از جزئیات زندگیشون.
    و وقتی اولین فصل رو پخش کرد زندگی نفر اول رو در جا پاشوند.
    وقتی اون ادم رفت بپرسه چرا و چطوری اینطوری میشه که همون روز کل زندگیش رو به تصویر میکشن، بهش گفتن چون یک تعهد امضا کرده که موافقه اینکارو بکنن.
    اون زن ایرانی یک ادمی هست که پرایوسی بقیه براش مهم نیست، مهم نیست زندگیشون تباه میشه، مهم نیست خودکشی میکنن، حاضره پراویت ترین قسمت های زندگی یک ادم رو توی میدیا نشون بده و باهاش پول دربیاره و ریپیوتیشن کسب کنه. اسمش هست مونا جوادی.
    براش مهم نیست که نامزد اون دختر درجا ترکش ترک، براش مهم نیست که چزئیات ریز مکالمه های سر کار اون دختر رو بی اجازه لو داد و باعث اخراجش شد، براش مهم نیست که اون دختر رفت توی کلیسا اون کار رو کرد، براش مهم نیست که بره از خصوصی ترین لحظه های اون ادم فیلم و عکس بگیره و پخشش کنه، براش مهم نیست که چند صد میلیون ادم دیگه و ادمهای دور و برش رو هم تخریب کنه و یک نورم جدید توی دنیا جا بندازه و اسم اون اپیزود JOAN IS AWEFUL بود، براش مهم نیست که چقدر ازون فیلم واقعیه. چون خودش عمدا دستکاری و افراطی کرده بود شخصیت اون دختر رو که مردم ببینن. براش مهم نبود که دروغ میگه، براش مهم نبود، هیچی. مهم این بود که اگه اون یک چیزی رو میخواد، باید بهش برسه، ولو به قیمت نابود کردن ادمهای دور و برش باشه.
    حالا از شما میپرسم، چقدر ایرانی دور و برتون دیدین که اینجوری بودن؟ خوب به دور و برتون توجه کنید.
    چقدر دیدید که یک نفر حرفی خلاف میل شما بزنه ولو حق، و عکس العمل ایرانیها چطور بود؟ ایا نابودش نکردن؟ براش بک گراوند فیک درست نکردن؟ سعی نکردن با بولی کردن، پابلیک شیمینگ، اگرشن، نهدید، اون رو ساکت کنن؟ چقدر حاضر جوابن ایرانیها؟ چقدر گروهی سر یک نفر میریزن و سعی میکنن اونو از هستی ساقط کنن؟ چقدر دیکتاتورن مثل مونا جوادی؟ حتی تو ازادترین کشورهای دنیا ایرانی ها یک اکانت با اسم مستعار ساختن و توی شبکه های اجتماعی مشغول ازار و اذیت بقیه هستن. کار خاصی نمیکنن. هدف خاصی در کار نیست. فقط ازار و اذیت بقیه در امورات روزمره زندگی. فکر میکنید چرا؟
    وقتی یک نرمال جدید ترند میشه بین ایرانیا و یک نفر خیلی اروم و ساکت زندگیش رو میکنه، چکارش میکنن؟ میرن شرمسارش کنن. چرا؟ چون خودش رو ابزار اونها نکرده و مطابق میل اونها رفتار نکرده.
    حالا به این فکر کنید. چرا شخصیت تاریک، شاید تاریک ترین و ضد جامعه ترین شخصیت کل اپیزودهای همچین سریال سیاهی یک ایرانیه؟
    ایا این سریال داره سعی میکنه ایرانیا رو بد نشون بده، یا صرفا به عنوان یک نمونه واقعی ازشون، همچین شخصیت سیاه و تاریکی رو ساخته، شخصیتی که که هیچی براش مهم نیست به جز خودش و اهدافش و بی نهایت بی رحمه؟ فکر میکنید کدومش درسته؟ شاید چون یک ایرانی قابل باورتر هست برای این کار چون ایرانی زیاده و همه جا دیدن این رفتار رو ازشون؟!
    فکر می کنید از کجا فهمیدن که ایرانی ها اکستریم ترین ملیت تو این چیزها هستن؟ ایا رفتار ایرانی ها رو توی سوشال میدیا دیدن که با اکانت های فیک بقیه رو تخریب میکنن یا اینکه به حد کافی باهاشون برخورد داشتن یا هر دو بوده؟ ایا رفتار ما به عنوان یک ملت داره اسکرین میشه؟
    That is a rhetorical question. I honestly do not need your answers. Just think about it. Good luck.
    فکر می کنم بعد ازین حتی قرار سخت تر بشه شرایط ایرانی ها.
    فکر نکنید این فیلم ها اصلا اثر نمی ذارن توی ناخواداگاه آدمها. آدم ها قراره این اسم رو جستجو کنن و ببینن که مال کدام کشوره.
    ویرایش توسط chemistrymaste : June 27th, 2023 در ساعت 01:35 AM


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

صفحه 11 از 11 نخستنخست ... 234567891011

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •