صفحه 3 از 35 نخستنخست 12345678910111213 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 342

موضوع: ازدواج یا اپلای؟

  1. #21
    Member
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    ارسال‌ها
    218

    پیش فرض پاسخ : ازدواج یا اپلای؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohamadaliv نمایش پست ها
    با سلام
    با کسب اجازه من هم به این بحث دو نفره ورود می کنم.
    چند مورد به ذهنم رسید که نتونستم مقاومت کنم و نگم:
    اول اینکه معمولاً ازدواج در پروسه اپلای اثر منفی داره، به خصوص اگه فرد مقابل (نیمه پیدا شده!) قصد ادامه تحصیل در خارج از کشور رو نداشته باشه. این دیگه بر هیچکس پوشیده نیست که یه آدم متأهل چقدر از وقتش رو باید صرف خونواده کنه: مهمونی های خونوادگی، بیرون رفتن های دونفره و ...اگه عروسی کرده باشن و زیر یک سقف زندگی کنند که بحث کار کردن هم پیش میاد و مشکلات دو برابره.

    دوم اینکه در بحث سود و ضرر جذب یه نخبه توسط کشورهای دیگه، از دید دولت اون کشور به مسئله نگاه نکنید بلکه از دید یک استاد دانشگاه یا به طور کلی تر از دید سیستم آموزشی که سرمایه گذار اصلی در جذب اون نخبه بوده به مسئله نگاه کنید (گرچه اگر از دید دولت اون کشور هم مسئله رو ببینید دولت اون کشور ذینفع هست). بحث تحصیل در خارج از کشور (با فرض پذیرش فول فاند) یه بازیه برد-برد برای دو طرف هست (شخص بورس شده و دولت یا سیستم آموزشی بورس کننده). دانشجوی بورس شده، در یک دانشگاه با محیط مناسب مشغول تحقیق و تحصیله بدون اینکه ریالی از جیبش خرج کنه، تازه درصورتی که یه کم ریخت و پاش رو کنار بذاره می تونه واسه خودش پس انداز هم داشته باشه. کدوم دانشگاه تو ایران خرج تحصیل و زندگی رو تقبل می کنه؛ قسمت بدتر ماجرا اینه که تو مملکت ما اگه کمیته مصاحبه کننده متوجه بشه که دانشجو در حال کار هست یا قصد کار در کنار تحصیل رو داره معمولن اون دانشجو رو جذب نمی کنه! این از دانشجو؛ اما اون دولت هم در هر صورت برنده ماجراست. اول اینکه یه محقق زبده و آموزش دیده وارد دانشگاه اونا میشه و تمام وقت خودش رو صرف تحقیق در یک زمینه مشخص و در بعضی موارد ساخت یه دستگاه می کنه. حقوقی که برای این کار به دانشجوی دکترا داده میشه (منظور از حقوق همون استایپند و توییشن ویو و هزینه بیمه هست) به مراتب کمتر از حقوق یه نیروی استخدام شده در اون سیستم آموزشی هست برای اینکه همون حجم کار رو انجام بده.

    سوم اینکه یه فرد متأهل علاوه بر اینکه در مرحله گرفتن پذیرش مشکلات بیشتری داره (البته به نظر من) بعد از ورود به کشور مقصد مطمئناً مشکلاتش بیشتر میشه (باز هم به نظر من)! یه نفر مجرد خودش رو میتونه با هر شرایطی وفق بده و با بعضی از ناملایمات کنار بیاد؛ اما وقتی یه نفر دیگه تو زندگیت هست این فقط تو نیستی که باید با شرایط بسازی؛ طرفت هم باید باهات راه بیاد و بسازه. حالا تو یه کشور غریب، یه شب تا دیر وقت تو آزمایشگاه مشغولی و شب دیگه با استاد کمیسیون داری درمورد کار و پیشرفت کاری و یه هفته یا یک ماه هم ممکنه برای یه سری آزمایشات مجبور بشی بری یه شهر یا یه دانشگاه دیگه و هزارتا مشکل دیگه. اما دیده ها و شنیده ها حاکی از اینه که دخترهای امروزی راضی به اینطور زندگی ها نمی شن و معمولاً انتظارشون از زندگی متأهلی در بهترین حالت! همون زندگی و شرایطیه که خونه باباشون ذاشتن. منکر این هم نیستم که دخترهایی هم پیدا می شن که با مشکلات میسازن و به قول قدیمی ها زن زندگین، اما بخث کلی هست نه یه سری مورد خاص. همه اینها با فرض اینه که دو طرف بتونن به خوبی با شرایط جدید کنار بیان و از اون چند مرحله ای که به قول جامعه شناسها یه فرد مهاجر (دایمی یا موقت) توی کشور جدید طی می کنه سالم عبور کنن. درمورد برخورد فرهنگ ها در کشور جدید و اینکه دو طرف با این مسئله چطور کنار بیان (به صورت پسیو عمل کنن یا اکتیو) که فکر میکنم به اندازه کافی تو این فورم بحث شده.

    اما این رو هم بگم که من نظر شخصی خودم رو گفتم و اینها ماحصل تجربیات و توهمات! خودمه. از این بابت می گم توهمات که من خودم مجردم و هیچوقت به اندازه یکی که خودش وارد زندگی متأهلی شده به عمق مسئله اشراف ندارم. تقریباً یک سال و نیم از عمرم و تا الان هم نزدیک 8 میلیون از سرمایه م رو گذاشتم پای پروسه اپلای و هنوز نتیجه دلخواهم رو نگرفتم. تجربه من در این حده؛ کسی که از دور دستی بر آتش داره نه یکی که خودش توی گوده! از همه اینها گذشته شرایط آدم ها با هم، نحوه برخوردشون با مشکلات، دیدشون به زندگی و طرز برداشت آونها از مسایل دور و برشون با هم متفاوته...
    امیدوارم همه بتونیم تو این مرحله حساس از زندگیمون بهترین تصمیم رو بگیریم
    سلام ، خوشحالم که وارد بحث دونفره شدی و نظراتت رو گفتی .
    ببین نظراتت متین و درست بازم من میگم روی من با اون دسته از انسان هایی نیست که ویژگی هایی که شما گفتی رو ندارند !!! چندین بار گفتم : هدف ، پشتکار ، تلاش بعدشم نظم ، وفق دادن با شرایط جدید و ... کار کسانی هست که تصمیمات بزرگی می گیرند و جوانب اون تصمیم ها رو در نظر می گیرند .
    خود شما به شخصه اگر همسر ایده آلی داشته باشید که با شما همفکر ، همدل هست و همیشه پشت یکدیگر هستید در اصل انتخابی که کردی انتخاب بوده به نظرت مجرد یا متاهل بودن چقدر متفاوت هست ، در مورد هزینه ها که خود من واقعیت این است که الان نسبت به 8 الی 10 ساله پیش دلار قیمتش زمین تا آسمون تغییر کرده و به ضرر قشر دانشچو شده متاسفانه ... !! شما قبل از اپلای و بعد از اپلای هزینه های جانبی پذیرش و سفارت و هواپیما و ... در نظر بگیری واقعا کم نیست ، تعداد دانشگاهی که اپلای میکنی ، ترجمه مدارک ، پیک آپ ویزا ، سفارت و بلیط هواپیما و ... هزینه داره هیچ کسی نیست که بگه من خرجی نکردم و رفتم و موفق شدم مسلما سرمایه اولیه می خواد در جامعه های امروزی بدون سرمایه اولی کاری نمیشه کرد فقط در حد حرف هست حرف !! وقتی سرمایه داشتی در حدی که بشه براش اقدام کرد الان 10 میلیون در نظر باید داشته باشی تازه خیلی فاکتور ها درگیره .

    من لپ کلامم با کسانی هست که برای هدفشون ارزش قائلند و تلاش می کنند مجرد یا متاهل بودن ملاک نیست باور کن ، شما وقتی هدف داری پس دیگه هدف رو باید ملاک قرار بدی یا مهمونی رفتن ؟ پارتی و وقت صرف خیلی از کارها کردن ؟ خانم / آقا شما اگر شرایطی که شما داری رو درک کنه و ازت حمایت کنه -----> ج تمام سئوالاتت رو خود به خود میدی و به ذهن آشفته و خیلی فکر ها ج داده میشه .

    بذارید مثال واقعی زده بشه از موردی که من می خوام بگم اگر پدر شما در زمان و پروسه پذیرش و اپلای و ... از شما حمایت نکنه په اتفاقی میافته ؟ آیا شما قادرید اصلا تمرکز داشته باشید کارهایتان رو انجام بدید ؟ چه حمایت مالی و معنوی این هم مثل همسر هست از نظر من شما باید با شخصی ازدواچ بکنید که تفاهم داشته باشید به تمام معنا تفاهم مثال زدی گفتی دختر های امروزی واقعا آیا همه ی دختر های امروزی اینطور هستند ؟ اگه قرار باشه بگیم تمام دخترها هم میگن تمام پسر های امروزی هم اون طوری هستند !!

    امیدوارم همه بتونند تو این مرحله حساس از زندگی بهترین تصمیم رو بگیرند واقعیت همین هست این تاپیک هدفش بحث و تبادل هست و من شخصی هستم که در تعهد هست و تمام جوانب کار رو هم در نظر گرفتم و با فکر ، تصمیم ، هدف برای کار هایم برنامه ریزی کردم
    پس من دیدم با دید شخصی که وضعیت دیگه ای داره فرق می کنه من نظرات خودم رو گفتم در بعضی از موارد هم مثل بحث سیستم آموزشی و سرمایه دولت و بودجه در حد خیلی سطحی صحبت کردم وگرنه از هر دانشجوی بپرسی میگه که وضعیت دانشگاه های ایران مشخص هست و وضعیت دانشگاه های تاپ دنیا هم مشخص هست پس بحثی تو این نیست .


    در ضمن خوش اومدید به بحث

  2. #22
    Member
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    ارسال‌ها
    218

    پیش فرض پاسخ : ازدواج یا اپلای؟

    من آخرین جمله ام رو در این تاپیک بگم نظر شخصی من این است که در تمام دنیا خوب و بد وجود داره ، در ارتباط با تاهل هم انتخاب درست ملاک و مهم است دقیقا مثل زمانی که شما می خواهید تصمیم بگیرید برای پذیرش و یا حتی وقتی که ج پذیرش شما میاد باید انتخاب درست داشته باشید از بین انتخاب هایی که موجود است .
    امیدوارم همه دوستان شخصی رو که انتخاب کرده اند برای زندگی مثل خودشون باشه هم هدف ، هم فکر و پرتلاش و بانظم .

    موفق باشید

  3. #23
    ApplyAbroad Veteran
    Souri_RS آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2013
    رشته و دانشگاه
    Atmospheric Physicist at Harvard-Smithsonian
    ارسال‌ها
    467

    پیش فرض پاسخ : ازدواج یا اپلای؟

    سلام، چه تاپیک جالبی، بحث دوستان رو خوندم و احساس کردم یکم مسئله رو ساده تر باز کنیم بهتره. من به عنوان کسی که تنها پسر خانواده هستم و فشار زیادی برای ازدواج کردن از طرف خانواده بهم وارد میشه. حداقل تونستم با یک سری موارد خانواده رو فعلا راضی نگه دارم که ازدواج نکنم.
    کلیه مواردی که میگم با مثال و منطق بهش رسیدم.
    کلیه موارد در مورد شرایط مالی و روادید، به صورت ایده آل در نظر گرفته شده!
    کیس اول:
    تو این حالت شما همسر مورد علاقه رو قبلا از رفتن پیدا میکنین، معمولا همسرتون به دنبال اپلای نیست، ممکنه بگه شاید بخوام درس بخونم ولی معمولا بیشتر الکی هست ، خانواده ها match هستند و راضی از اینکه دو طرف برن. معمولا ممکنه همسرتون خیلی راضی نباشه از رفتن و یک سری شروط رو بذاره مثل "اگر من خوشم نیومد باید برگردیم"، "باید n بار سالی خانوادم رو ببینم" و... اگر در این مورد احساس کردین که طرف واقعا راغب رفتن هست و اصلا ترسی از دلتنگی نداره، در موردش حتما شک کنید!
    به هرحال شما و همسر بعد از دریافت روادید وارد کشور میشید و انتظار دارین که مثل آخر کارتون ها بگن "....و با هم با خوبی و خوشی تا آخر عمر در مزرعه زندگی کردن!!". در حالیکه مشکلات بسیار زیادی اعم از دلتنگی، تغییرات سبک زندگی و... هست که به توان دو میرسه.
    دو اتفاق ناگواری که در این لحظه میفته اینه: 1) همسرتون از اینکه بیشتر اوقات تنها خونه هست و کلیه ارتباطات قبلی با دوستان و خانواده قطع شده، شروع میکنه به نارضایتی و اگر واقعا دوستش داشته باشین شما هم ناراحت میشین و این انرژی منفی به شما منتقل میشه. این نارضایتی ها یا ممکنه به کشمکش برسه که تو سالهای اول زندگی سمه، یا باعث بشه که شما احساس پشیمونی کنین و بخواین برگردین! افرادی که جنس زن رو میشناسن، حتما بدونن که برعکس ما پسرها که میتونین تنهایی رو تحمل کنیم، نیاز به توجه و ارتباط جمعی دارن! حتی با تحمل این موارد، برگشت حتمی هست و برای کسانی که میخوان اقامت بگیرن ناامید کنندست 2) همسرتون تغییر شکل بده تغییرات فرهنگی ممکنه باعث نمایان شدن لایه های زیرین شخصیتی طرف بشن که به خاطر فشار خانواده و یا جامعه پنهان بودن. اینجاست که حسابی تو ذوقتون میخوره.
    در کل ریسک ازدواج با کیس هایی که نمیخوان خودشون اپلای کنن و همچنین میزان شناخت خیلی کمه (در حد یکسال نامزدی یا دوستی یا کمتر) بالاست.
    کیس دوم:
    انتخاب همسری که هردو به دنبال اپلای هستند و معمولا هم اشتراک های زیادی دارند. مثل رشته های مشترک، فیلد کاری یکسان و یا عدم رضایت از شرایط جامعه و سیاسی. این کیس نسبت به قبلی بسیار مطلوب تره. اولا هردو سرگرم هستند و احساس رضایت دارند چون دارن در رشته ای که بهش علاقه دارن و براش زحمت کشیدن کار میکنن. فراموش نکنین که "علاقه به رشته و کار" تاثیر زیادی رو شادابی و احساس رضایت هرشخصی میذاره. رضایتی که با داشتن همسر راضی دوبرابر میشه.
    انتخاب این همسر میتونه قبل از رفتن و یا بعدش باشه. من بعدش رو بیشتر توصیه میکنم چون یک نفر به ثبات رسیده. خصوصا از سال دوم تحصیل شرایط برای فرد اول بهتره و میتونه خیلی به شخص دوم کمک کنه. مشکل اساسی این کیس اینه که خیلی کمه!!! و این باعث میشه فرد مورد نظر رو پیدا نکنین. چه از اون ور و چه از این ور. به هرحال ریسکش خیلی کمتره
    کیس سوم:
    ازدواج با native یا international ! بحث این یکی خیلی مفصل هست. در کل هرکشور و یا هرمنطقه خصوصیات خاص خودش رو داره. نمیشه گفت مردها و زنهای امریکایی با آلمانی یکسانن. مهم ترین اصل تو این رابطه، adapt شدن شدید با فرهنگ و زبان هست. اینطور هم نباید باشه که اول از طرف خوشتون بیاد بعد بخواین خودتون رو وفق بدین. اول بایدبه فرهنگ طرف عشق بورزین و بعد خودش! افراد زیادی هستند که معمولا به خاطر حس ماجراجویی مسافرت زیادی میکنند و احساس میکنن برای مثال روحیات و فرهنگ کره ای ها به خودشون نزدیک تره. این باعث میشه که یک تغییر کلی در زندگی انسان اتفاق بیفته که با ازواج با یک فرد از اون فرهنگ کامل تر هم میشه!
    معمولا دخترای جهان اولی، به دنبال خیلی چیزهایی که دخترای جهان سومی هستند نیستند، چون آزاد بودن، از نظر مالی تامین ترن و برعکس جهان سومی ها دنبال رفع نیازهای اولیه نیستند. برای همین شخصیت شما براشون مهم تره و این یعنی نیاز به تسلط کامل به زبان و فرهنگ.
    معمولا این کیس بدون علاقه ی واقعی به فرهنگ و زبان شخص مورد نظر، تنها از روی هوس، بی عقلی یا کسب امتیاز هست و نتیجه خوبی نداره!
    ----
    امیدوارم هر چه آید خوش آید
    از هرگونه پاسخ گویی به سوالاتی که در سطح انجمن قابل پرسش‌اند به شکل پیام خصوصی معذورم.



  4. #24

    پیش فرض پاسخ : ازدواج یا اپلای؟

    من اول از همه تشکر میکنم واقعا الان حس میکنم برای اولین بار در یک انجمن واقعی قرار گرفتم که داره تبادل اطلاعات و نظرات خوبی صورت میگیره و خیلی می تونه در موفقیت ادم کمک کنه...
    من به شخصه فکر میکنم ازدواج را نباید ساده گرفت یعنی باید شاید براش سالها فکر کرد و تحقیق کرد و... چون ارزششو داره و می ارزه که ادم توش سختگیری کنه
    ولی من هم اگه بخام نظرمو بگم فکر میکنم قبل از هرکاری باید خودشناسی بکنیم و اهدافمونم مرور کنیم که آیا اصلا هدف از اپلای چیه؟ آیا برخواهیم گشت یا نه؟ و بعد به شرایط خودمون و شرایط و خواسته های کسی که احتمالا به عنوان یک کیس بهش نگاه میکنیم برای زندگی اینده .
    البته این رو باید در نظر گرفت که هیچ وقت نمیشود به ایده ال ها دست یافت بلکه باید به یک بالانس در انتخاب ها دست پیدا کنیم یک انتخاب بهینه که نسبت مزیا به معایبش بالا باشه.
    ولی با توجه به نتیجه ای که من به شخصه از حرفهای دوستان تا بحال برداشت کردم ازدواج اینور قبل از اپلای و مهاجرت کاری است بس خطرناک و ریسک دار...

  5. #25
    Member
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    ارسال‌ها
    218

    پیش فرض پاسخ : ازدواج یا اپلای؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Souri_RS نمایش پست ها
    سلام، چه تاپیک جالبی، بحث دوستان رو خوندم و احساس کردم یکم مسئله رو ساده تر باز کنیم بهتره. من به عنوان کسی که تنها پسر خانواده هستم و فشار زیادی برای ازدواج کردن از طرف خانواده بهم وارد میشه. حداقل تونستم با یک سری موارد خانواده رو فعلا راضی نگه دارم که ازدواج نکنم.
    کلیه مواردی که میگم با مثال و منطق بهش رسیدم.
    کلیه موارد در مورد شرایط مالی و روادید، به صورت ایده آل در نظر گرفته شده!
    کیس اول:
    تو این حالت شما همسر مورد علاقه رو قبلا از رفتن پیدا میکنین، معمولا همسرتون به دنبال اپلای نیست، ممکنه بگه شاید بخوام درس بخونم ولی معمولا بیشتر الکی هست ، خانواده ها match هستند و راضی از اینکه دو طرف برن. معمولا ممکنه همسرتون خیلی راضی نباشه از رفتن و یک سری شروط رو بذاره مثل "اگر من خوشم نیومد باید برگردیم"، "باید n بار سالی خانوادم رو ببینم" و... اگر در این مورد احساس کردین که طرف واقعا راغب رفتن هست و اصلا ترسی از دلتنگی نداره، در موردش حتما شک کنید!
    به هرحال شما و همسر بعد از دریافت روادید وارد کشور میشید و انتظار دارین که مثل آخر کارتون ها بگن "....و با هم با خوبی و خوشی تا آخر عمر در مزرعه زندگی کردن!!". در حالیکه مشکلات بسیار زیادی اعم از دلتنگی، تغییرات سبک زندگی و... هست که به توان دو میرسه.
    دو اتفاق ناگواری که در این لحظه میفته اینه: 1) همسرتون از اینکه بیشتر اوقات تنها خونه هست و کلیه ارتباطات قبلی با دوستان و خانواده قطع شده، شروع میکنه به نارضایتی و اگر واقعا دوستش داشته باشین شما هم ناراحت میشین و این انرژی منفی به شما منتقل میشه. این نارضایتی ها یا ممکنه به کشمکش برسه که تو سالهای اول زندگی سمه، یا باعث بشه که شما احساس پشیمونی کنین و بخواین برگردین! افرادی که جنس زن رو میشناسن، حتما بدونن که برعکس ما پسرها که میتونین تنهایی رو تحمل کنیم، نیاز به توجه و ارتباط جمعی دارن! حتی با تحمل این موارد، برگشت حتمی هست و برای کسانی که میخوان اقامت بگیرن ناامید کنندست 2) همسرتون تغییر شکل بده تغییرات فرهنگی ممکنه باعث نمایان شدن لایه های زیرین شخصیتی طرف بشن که به خاطر فشار خانواده و یا جامعه پنهان بودن. اینجاست که حسابی تو ذوقتون میخوره.
    در کل ریسک ازدواج با کیس هایی که نمیخوان خودشون اپلای کنن و همچنین میزان شناخت خیلی کمه (در حد یکسال نامزدی یا دوستی یا کمتر) بالاست.
    کیس دوم:
    انتخاب همسری که هردو به دنبال اپلای هستند و معمولا هم اشتراک های زیادی دارند. مثل رشته های مشترک، فیلد کاری یکسان و یا عدم رضایت از شرایط جامعه و سیاسی. این کیس نسبت به قبلی بسیار مطلوب تره. اولا هردو سرگرم هستند و احساس رضایت دارند چون دارن در رشته ای که بهش علاقه دارن و براش زحمت کشیدن کار میکنن. فراموش نکنین که "علاقه به رشته و کار" تاثیر زیادی رو شادابی و احساس رضایت هرشخصی میذاره. رضایتی که با داشتن همسر راضی دوبرابر میشه.
    انتخاب این همسر میتونه قبل از رفتن و یا بعدش باشه. من بعدش رو بیشتر توصیه میکنم چون یک نفر به ثبات رسیده. خصوصا از سال دوم تحصیل شرایط برای فرد اول بهتره و میتونه خیلی به شخص دوم کمک کنه. مشکل اساسی این کیس اینه که خیلی کمه!!! و این باعث میشه فرد مورد نظر رو پیدا نکنین. چه از اون ور و چه از این ور. به هرحال ریسکش خیلی کمتره
    کیس سوم:
    ازدواج با native یا international ! بحث این یکی خیلی مفصل هست. در کل هرکشور و یا هرمنطقه خصوصیات خاص خودش رو داره. نمیشه گفت مردها و زنهای امریکایی با آلمانی یکسانن. مهم ترین اصل تو این رابطه، adapt شدن شدید با فرهنگ و زبان هست. اینطور هم نباید باشه که اول از طرف خوشتون بیاد بعد بخواین خودتون رو وفق بدین. اول بایدبه فرهنگ طرف عشق بورزین و بعد خودش! افراد زیادی هستند که معمولا به خاطر حس ماجراجویی مسافرت زیادی میکنند و احساس میکنن برای مثال روحیات و فرهنگ کره ای ها به خودشون نزدیک تره. این باعث میشه که یک تغییر کلی در زندگی انسان اتفاق بیفته که با ازواج با یک فرد از اون فرهنگ کامل تر هم میشه!
    معمولا دخترای جهان اولی، به دنبال خیلی چیزهایی که دخترای جهان سومی هستند نیستند، چون آزاد بودن، از نظر مالی تامین ترن و برعکس جهان سومی ها دنبال رفع نیازهای اولیه نیستند. برای همین شخصیت شما براشون مهم تره و این یعنی نیاز به تسلط کامل به زبان و فرهنگ.
    معمولا این کیس بدون علاقه ی واقعی به فرهنگ و زبان شخص مورد نظر، تنها از روی هوس، بی عقلی یا کسب امتیاز هست و نتیجه خوبی نداره!
    ----
    امیدوارم هر چه آید خوش آید
    من هر سه کیس رو دقیق خوندم حالا یک سئوال بنظرت کدام کیس مناسب تر است با این وجودی که شما تعریف کردید و گفتید ؟

    من کیس چهارمی رو می توانم تعریف کنم که به عنوان همسر دانشجو با قبول تمام سختی ها با شما هم هدف میشه و هم ایده با تمام واقعیت ها آشناست و تمام سختی ها رو به جون می خره برای رسیدن به اون هدف یعنی زندگی بهتر ( در هیچ کدوم از ایکس های فوق این کیس رو ندیدم ) ، در اصل کسی که شما رو از لحاظ روحی و فکری حمایت میکنه تا به هدفتون برسید ( خانه دار - از لحاظ هزینه های موجود توسط خانواده تامین میشه هر دو نفر ) .

  6. #26
    ApplyAbroad Veteran
    Souri_RS آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2013
    رشته و دانشگاه
    Atmospheric Physicist at Harvard-Smithsonian
    ارسال‌ها
    467

    پیش فرض پاسخ : ازدواج یا اپلای؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط MinaToo نمایش پست ها
    من هر سه کیس رو دقیق خوندم حالا یک سئوال بنظرت کدام کیس مناسب تر است با این وجودی که شما تعریف کردید و گفتید ؟

    من کیس چهارمی رو می توانم تعریف کنم که به عنوان همسر دانشجو با قبول تمام سختی ها با شما هم هدف میشه و هم ایده با تمام واقعیت ها آشناست و تمام سختی ها رو به جون می خره برای رسیدن به اون هدف یعنی زندگی بهتر ( در هیچ کدوم از ایکس های فوق این کیس رو ندیدم ) ، در اصل کسی که شما رو از لحاظ روحی و فکری حمایت میکنه تا به هدفتون برسید ( خانه دار - از لحاظ هزینه های موجود توسط خانواده تامین میشه هر دو نفر ) .
    سلام دوست عزیز،
    همونطور که گفتم کیس دوم اشتراکات بیشتری دارن و شادتر زندگی میکنند. حداقل 5 مورد از دوستانم رو میشناسم که تو این دسته بودن. معمولا احتمال گرفتن پذیرش و فاند از یک دانشگاه و یک زمان برای دو نفر نزدیک به صفر هست. یکی عموما میره و نفر بعد حضوری اپلای میکنه که تاثیر بیشتری داره! مهم ترین تفاوتش با کیس اول اینه که "هردو میدونند که چرا قراره سختی هایی رو تحمل کنند". معمولا چیزایی که سخت بدست میاد، با ارزش ترن. یه دختری که اصلا با پروسه ی اپلای آشنا نیست و ندونه که چقدر زحمت کشیدی برای رسیدن به هدفت، چطور میتونه شرایط تورو درک کنه؟
    در مورد کیس چهارم،
    Just WOW
    واقعا کیس نادری هست و یکم رویایی. من اعتقاد دارم ازدواج کاملا دوطرفه (بده و بستون) هست و تجربه روابطی که داشتم هم همینو نشون میداد. این فرد به همون اندازه که به شما روحیه میده و وقت میذاره، به همون اندازه هم از شما توقع داره. به هرحال اگر همچین فردی هست و از اینکه نتونین خوبی هاشو جبران کنین، عذاب وجدان نمیگرین، رویایی ترین انتخابه! خصوصا برای ما مردسالارها ولی به قول معروف:
    We do not live in that world
    از هرگونه پاسخ گویی به سوالاتی که در سطح انجمن قابل پرسش‌اند به شکل پیام خصوصی معذورم.



  7. #27
    Member
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    ارسال‌ها
    218

    پیش فرض پاسخ : ازدواج یا اپلای؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Souri_RS نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز،
    همونطور که گفتم کیس دوم اشتراکات بیشتری دارن و شادتر زندگی میکنند. حداقل 5 مورد از دوستانم رو میشناسم که تو این دسته بودن. معمولا احتمال گرفتن پذیرش و فاند از یک دانشگاه و یک زمان برای دو نفر نزدیک به صفر هست. یکی عموما میره و نفر بعد حضوری اپلای میکنه که تاثیر بیشتری داره! مهم ترین تفاوتش با کیس اول اینه که "هردو میدونند که چرا قراره سختی هایی رو تحمل کنند". معمولا چیزایی که سخت بدست میاد، با ارزش ترن. یه دختری که اصلا با پروسه ی اپلای آشنا نیست و ندونه که چقدر زحمت کشیدی برای رسیدن به هدفت، چطور میتونه شرایط تورو درک کنه؟
    در مورد کیس چهارم،
    Just WOW
    واقعا کیس نادری هست و یکم رویایی. من اعتقاد دارم ازدواج کاملا دوطرفه (بده و بستون) هست و تجربه روابطی که داشتم هم همینو نشون میداد. این فرد به همون اندازه که به شما روحیه میده و وقت میذاره، به همون اندازه هم از شما توقع داره. به هرحال اگر همچین فردی هست و از اینکه نتونین خوبی هاشو جبران کنین، عذاب وجدان نمیگرین، رویایی ترین انتخابه! خصوصا برای ما مردسالارها ولی به قول معروف:
    We do not live in that world
    مسلما وقت می خواد همون قدر که اون برای شما وقت می گذارد شما هم باید کمی برای ایشون وقت بذارید ، Just WoW نه ! بخاطر اینکه کیس هایی که من سراغ دارم و میشناسم حالا یا خیلی خوش شانس هستند یا ... ، کیس هایی هستند که کیس چهارم هست از نظر شما رویایی هستند ولی از نظر من رویا نیست واقعیت هست و خوشبختی بارز ترین ملاک این کیس هست که به شخصه تعداد کسانی رو هم که اپلای کردند در اقسا نقاط دنیا کم نبوده و حتی برای حتی ویزا گرفته اند .

  8. #28
    Member
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    رشته و دانشگاه
    Industrial Engineering - PhD of Mechatronic Systems Engineering
    ارسال‌ها
    244

    پیش فرض پاسخ : ازدواج یا اپلای؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohamadaliv نمایش پست ها
    با سلام

    سوم اینکه یه فرد متأهل علاوه بر اینکه در مرحله گرفتن پذیرش مشکلات بیشتری داره (البته به نظر من) بعد از ورود به کشور مقصد مطمئناً مشکلاتش بیشتر میشه (باز هم به نظر من)! ....
    اما این رو هم بگم که من نظر شخصی خودم رو گفتم و اینها ماحصل تجربیات و توهمات! خودمه. از این بابت می گم توهمات که من خودم مجردم و ...
    دوست عزیز خوشبختانه خودتون تاکید کافی داشتین که نظر شماست اینا.

    در جواب تعداد دیگه ای از کامنتهای دیگر دوستان:


    من و همسرم و شاید حداقل هشت نه تا زوج دیگه که همین اطراف خودم میشناسم، تقریبا مشابه کیس دوم هستیم.

    اول اینو بگم که طبعا توی این دوره زمونه تعداد خیلی خیلی زیادی از دخترا هم دنبال پذیرش و ادامه تحصیل هستن. شما اگه با کسی که دغدغه هاش بیشتر شبیه به مال شما باشه، بخواید ازدواج کنید، دیگه آشنا شدن با چنین فردی خیلی مشکل و غیر قابل تحقق نیست.

    در مورد ازدواج بعضی نگاه ها چقدر برام عجیبه. مثلا میفرمایند "درسته زن زندگی هم پیدا میشه، ولی در حالت عمومی دخترا فلان و فلان". خوب مگه تفنگ پشت سرتون گذاشتن که با چنین دختری ازدواج کنید؟ مگه قدرت انتخاب نداره آدم؟ مگه معیاری برای انتخاب همسر نداره فرد؟ چه چیزا!
    یکی از دوستانی که کامنت گذاشتن نظرات حیلی به جایی نوشته بودن. لازم به تکرارش نیست. فقط یادتون باشه همدل و همفکر بودن از همه چیز مهمتره.

    و یه چیزی که خیلی خیلی خیلی میخوام روش تاکید کنم اینه که ازدواج در صورتی برای مهاجرت سم حساب میشه، که دو نفر مثل هم نگاهشون به زندگی و موضوعاتِ اطراف، تغییر نکنه.

    یعنی یادتون باشه قاعدتا با مهاجرت و تغییر محیط، آدمها به مرور موضع گیری های متفاوتی در مقابل خیلی چیزا پیدا میکنن. ولی اگه یکیشون نحوه نگاهش کاملا متفاوت از یکی دیگه باشه، به مرور اشتراکات فکریشون اونقدر کم میشه که از همدیگه دور میشن. اینه که زندگیی اگه به ظاهر "از هم پاشیده میشه به خاطر مهاجرت"، ناشی از اینه که فرد اولا با گذر سن بیشتر به کوتاه بودن عمر و ارزش زندگیش پی میبره، دوما مثل ایران حرف و حدیث و چه میدونم بعضی بند و قیدهای نوشته و نانوشته جلوی پاش نیست. در نتیجه چه زن و چه مرد، ممکنه برسن به نقطه ای که دلشون نخواد با همسری که مثل اونا فکر نمیکنه زندگی کنن.

    همین. این نه اسمش سم بودن مهاجرته، نه خائن بودن و بی وفا بودن یکی از طرفینه و نه هیچی. فقط تحول درونی آدمها، و تفاوت محیط باعثش میشه.
    در ازدواجتون دقت کنید که همسر انتخاب کنید، نه مسئول امور منزل! متقابلا، سعی کنید دیدتون رو باز کنید و خودتونم در حد مرد خونه نمونید، بلکه همسر باشید. اینطوریه که ازدواج خیلی خیلی هم عالی خواهد بود و هیچ مشکلی احساس نخواهید کرد و ای بسا نسبت به مجردهای محصل، زندگی جلوه های خیلی قشنگتری بهتون نشون خواهد داد.

    ختم کلام به عنوان اندرزهای مادر بزرگ در مورد تغییر همگام، راهش اینه که اولا خودتون اهل منطق باشید نه تعصب و پافشاری بر هر عقیده ای، ثانیا همسر اهل منطق انتخاب کنید، ثالثا سعی کنید خیلی دنیا دیده بشید (هر دو با هم)، با آدمها و منابع مختلف در ارتباط باشید و زیاد ببینید و زیاد بخونید و زیاد بشنوید. اینطوری هر دو مثل هم و در مسیر مشابهتری حرکت خواهید کرد.

  9. #29
    Member mohamadaliv آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    رشته و دانشگاه
    Mech Eng - BASU
    ارسال‌ها
    320

    پیش فرض پاسخ : ازدواج یا اپلای؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط zhila594 نمایش پست ها
    دوست عزیز خوشبختانه خودتون تاکید کافی داشتین که نظر شماست اینا.

    در جواب تعداد دیگه ای از کامنتهای دیگر دوستان:


    من و همسرم و شاید حداقل هشت نه تا زوج دیگه که همین اطراف خودم میشناسم، تقریبا مشابه کیس دوم هستیم.

    اول اینو بگم که طبعا توی این دوره زمونه تعداد خیلی خیلی زیادی از دخترا هم دنبال پذیرش و ادامه تحصیل هستن. شما اگه با کسی که دغدغه هاش بیشتر شبیه به مال شما باشه، بخواید ازدواج کنید، دیگه آشنا شدن با چنین فردی خیلی مشکل و غیر قابل تحقق نیست.

    در مورد ازدواج بعضی نگاه ها چقدر برام عجیبه. مثلا میفرمایند "درسته زن زندگی هم پیدا میشه، ولی در حالت عمومی دخترا فلان و فلان". خوب مگه تفنگ پشت سرتون گذاشتن که با چنین دختری ازدواج کنید؟ مگه قدرت انتخاب نداره آدم؟ مگه معیاری برای انتخاب همسر نداره فرد؟ چه چیزا!
    یکی از دوستانی که کامنت گذاشتن نظرات حیلی به جایی نوشته بودن. لازم به تکرارش نیست. فقط یادتون باشه همدل و همفکر بودن از همه چیز مهمتره.

    و یه چیزی که خیلی خیلی خیلی میخوام روش تاکید کنم اینه که ازدواج در صورتی برای مهاجرت سم حساب میشه، که دو نفر مثل هم نگاهشون به زندگی و موضوعاتِ اطراف، تغییر نکنه.

    یعنی یادتون باشه قاعدتا با مهاجرت و تغییر محیط، آدمها به مرور موضع گیری های متفاوتی در مقابل خیلی چیزا پیدا میکنن. ولی اگه یکیشون نحوه نگاهش کاملا متفاوت از یکی دیگه باشه، به مرور اشتراکات فکریشون اونقدر کم میشه که از همدیگه دور میشن. اینه که زندگیی اگه به ظاهر "از هم پاشیده میشه به خاطر مهاجرت"، ناشی از اینه که فرد اولا با گذر سن بیشتر به کوتاه بودن عمر و ارزش زندگیش پی میبره، دوما مثل ایران حرف و حدیث و چه میدونم بعضی بند و قیدهای نوشته و نانوشته جلوی پاش نیست. در نتیجه چه زن و چه مرد، ممکنه برسن به نقطه ای که دلشون نخواد با همسری که مثل اونا فکر نمیکنه زندگی کنن.

    همین. این نه اسمش سم بودن مهاجرته، نه خائن بودن و بی وفا بودن یکی از طرفینه و نه هیچی. فقط تحول درونی آدمها، و تفاوت محیط باعثش میشه.
    در ازدواجتون دقت کنید که همسر انتخاب کنید، نه مسئول امور منزل! متقابلا، سعی کنید دیدتون رو باز کنید و خودتونم در حد مرد خونه نمونید، بلکه همسر باشید. اینطوریه که ازدواج خیلی خیلی هم عالی خواهد بود و هیچ مشکلی احساس نخواهید کرد و ای بسا نسبت به مجردهای محصل، زندگی جلوه های خیلی قشنگتری بهتون نشون خواهد داد.

    ختم کلام به عنوان اندرزهای مادر بزرگ در مورد تغییر همگام، راهش اینه که اولا خودتون اهل منطق باشید نه تعصب و پافشاری بر هر عقیده ای، ثانیا همسر اهل منطق انتخاب کنید، ثالثا سعی کنید خیلی دنیا دیده بشید (هر دو با هم)، با آدمها و منابع مختلف در ارتباط باشید و زیاد ببینید و زیاد بخونید و زیاد بشنوید. اینطوری هر دو مثل هم و در مسیر مشابهتری حرکت خواهید کرد.
    با سلام

    تشکر می کنم از کاربر عزیز zhila594 بابت بولد کردن اون چندتا جمله!!


    اول من یه پرچم سفید بدم بالا که یه وقت آخر کار دست به یقه نشیم : ببینید، من به این قضیه (ازدواج قبل از عزیمت به کشور مقصد) بدبینم واسه همین هم سعی می کنم نقاط تاریک قضیه و خطرات احتمالی رو پررنگتر کنم؛ اما شما ادعا می کنید که خودتون جزء کسانی هستین که از این قضیه سود بردید و بالطبع ازش حمایت می کنید. مخالفت ما منطقیه؛ پس خواهشن این اختلافات رو تحمل کنید و احساساتی نشید.


    دوم اینکه از نگاه من به ازدواج ایراد گرفتید. شما درست می گید؛ خدارو شکر تا امروز کسی بالا سرم اسلحه نگرفته که الا و بلا بایس این دختر رو بگیری. ولی منم اگه حرفی می زنم، از تو تاکسی از دهن این و اون نمیگم؛ اینا حاصل دیده ها و شنیده ها از زندگی دوستان و اطرافیانمه. از بین دوستام که واسه ادامه تحصیل رفتن خارج از کشور فقط و فقط یکیشون اینجا ازدواج کرد و رفت. با یه نفر واسطه شنیدم که این رفیق ما الان از کرده خودش پشیمونه و میگه بهترین موقع واسه ازدواج بعد از 35 ساله. تازه من این بنده خدا رو قبل رفتن دیده بودم. خیلی باهم خوب بودن، از زندگی رضایت داشتن و مهمتر از همه اینکه هر دو هم قصد ادامه تحصیل اونور آبو داشتن. خوب با این توصیفات من نمی تونم قبول کنم که شرایط من حتمن بهتر خواهد بود. البته اینکه شما می فرمایید علاوه بر خودتون چندین مورد مشابه هم سراغ دارید که این قضیه به نفعشون بوده هم تأمل برانگیزه!
    حالا این مورد خاص رو در نظر بگیرید: یکی از طرف ها یا در شرایط بدتر هردو طرف موفق به گرفتن پذیرش نمیشن. این دو نفری که تمام سعی و تلاششون توی این مدت رفتن بوده و به امید رفتن سختی های این دوره رو تحمل می کردن، حالا به کل با یه شرایط جدید رو به رو هستن. فکر میکنم ادامه این زندگی سخته. اینطور نیست؟


    سوم هم اینکه نظرتون رو درمورد مهاجرت و تغییر و تحول بعد از اون کاملن قبول دارم.


    با آرزوی موفقیت

  10. #30
    Banned
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    رشته و دانشگاه
    Medicine/Tehran university of medical science
    ارسال‌ها
    242

    پیش فرض پاسخ : ازدواج یا اپلای؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohamadaliv نمایش پست ها
    با سلام

    تشکر می کنم از کاربر عزیز zhila594 بابت بولد کردن اون چندتا جمله!!


    اول من یه پرچم سفید بدم بالا که یه وقت آخر کار دست به یقه نشیم : ببینید، من به این قضیه (ازدواج قبل از عزیمت به کشور مقصد) بدبینم واسه همین هم سعی می کنم نقاط تاریک قضیه و خطرات احتمالی رو پررنگتر کنم؛ اما شما ادعا می کنید که خودتون جزء کسانی هستین که از این قضیه سود بردید و بالطبع ازش حمایت می کنید. مخالفت ما منطقیه؛ پس خواهشن این اختلافات رو تحمل کنید و احساساتی نشید.


    دوم اینکه از نگاه من به ازدواج ایراد گرفتید. شما درست می گید؛ خدارو شکر تا امروز کسی بالا سرم اسلحه نگرفته که الا و بلا بایس این دختر رو بگیری. ولی منم اگه حرفی می زنم، از تو تاکسی از دهن این و اون نمیگم؛ اینا حاصل دیده ها و شنیده ها از زندگی دوستان و اطرافیانمه. از بین دوستام که واسه ادامه تحصیل رفتن خارج از کشور فقط و فقط یکیشون اینجا ازدواج کرد و رفت. با یه نفر واسطه شنیدم که این رفیق ما الان از کرده خودش پشیمونه و میگه بهترین موقع واسه ازدواج بعد از 35 ساله. تازه من این بنده خدا رو قبل رفتن دیده بودم. خیلی باهم خوب بودن، از زندگی رضایت داشتن و مهمتر از همه اینکه هر دو هم قصد ادامه تحصیل اونور آبو داشتن. خوب با این توصیفات من نمی تونم قبول کنم که شرایط من حتمن بهتر خواهد بود. البته اینکه شما می فرمایید علاوه بر خودتون چندین مورد مشابه هم سراغ دارید که این قضیه به نفعشون بوده هم تأمل برانگیزه!
    حالا این مورد خاص رو در نظر بگیرید: یکی از طرف ها یا در شرایط بدتر هردو طرف موفق به گرفتن پذیرش نمیشن. این دو نفری که تمام سعی و تلاششون توی این مدت رفتن بوده و به امید رفتن سختی های این دوره رو تحمل می کردن، حالا به کل با یه شرایط جدید رو به رو هستن. فکر میکنم ادامه این زندگی سخته. اینطور نیست؟


    سوم هم اینکه نظرتون رو درمورد مهاجرت و تغییر و تحول بعد از اون کاملن قبول دارم.


    با آرزوی موفقیت
    قسمت اعظمی از صحبتاتون درسته . اما خب یه وقتی کار دله (: نمیشه کاریش کرد! مثلا شما وقتی عاشق کسی میشید آیا میتونید هی بگید ولش کن / بیخیال/ اهمیت نده و از این حرفها (طبیعتا منظورم از نوع دبیرستانیش نیست . که صرفا احساس باشه بلکه عقل هم پشتش باشه و تدبیر) .
    خود من هم موافق ازدواج قبل از اپلای نیستم ولی واقعا مسئله وقتی دلبستگی بین دو نفر ایجاد میشه یه مقدار وضعیتش فرق میکنه. میشه گفت بهتره ایزوله بود و در معرض این نوع مسایل قرار نگرفت تا بشه پروسه اپلای رو بدون استرس این مسایلی که فرمودید انجام داد.
    اون بحث در نظر گفتن 35 هم به شدت موافقم. اصلا قبل اون فکر کنم دو طرف از درس و دانشگاه بیفتن بپشینن سبزی خریدن و اینا بهتره. البته با شرایط الان چون قبلا و سن های ابالتر شرایطشون فرق میکنه.
    ما تا بیایم یک مدرکی بگیریم شده 25-6 سال تا بریم سربازی میشه 27-8 اپلای بکن و مقدمات فراهم کن و بروم دکترا بخون شده 32-3 سال. دیگه نمیشه از در دانشگاه بیای بیرون اولین نفری که دیدی رو باهاش ازدواج کنی بستگی داره کجا این مورد برای شما اتفاق بیفته که اونم احتمالا طول داره و زمانش میشه همین حدودای 35

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •