صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 83

موضوع: سفرنامه و تجربه مصاحبه برندگان لاتاری ۲۰۱۵ - EDV Selection 2015

  1. #11
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    رشته و دانشگاه
    lمهندسی صنایع-تحلیل سیستم ها/سراسری روزانه بابل
    ارسال‌ها
    2

    پیش فرض پاسخ : سفرنامه و تجربه مصاحبه برندگان لاتاری ۲۰۱۵ - EDV Selection 2015

    ببخشید که با تاخیر پاسخ میدم...
    من کسی رو در آمریکا ندارم و اطلاعی هم ندارم که حتما کسی رو باید داشته باشید یا خیر..من در پاسخ به سوالی که پرسیدن وقتی کسیو نداری چجوری می خوای بری گفتم داخل ایران آژانسهایی هستند که با دریافت مبلغی پول شرایط زندگی رو براتون در آمریکا فراهم میکنن..

  2. #12
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    رشته و دانشگاه
    بازرگانی - آلتو فنلاند
    ارسال‌ها
    36

    پیش فرض پاسخ : سفرنامه و تجربه مصاحبه برندگان لاتاری ۲۰۱۵ - EDV Selection 2015

    سلام به همه خوانندگان سفرنامه های لاتاری
    امروز میخوام براتون بخش اول سفرنامه ی خودم رو بنویسم. چیزی که خیلی ها بهش نیاز دارن برای اینکه دید کافی به موضوع پیدا کنند.
    خب اول از مشخصات شروع می کنیم:
    اسم : قهرمان رحمانی
    کیس نامبر: 349
    مصاحبه نوامبر 12
    وقت مدیکال نوامبر 8

    خب بریم سراغ داستانی که شروعش از سفر به آنکارا هستش:

    روزهای سختی بود و قهرمان کم کم به زمان مصاحبش نزدیک میشد. دو روز مونده بود به سفر که همه چیز رو مرتب کرد و مدارکش که شامل، گواهی های بانک، عکس، مدارک پزشکی، بلیط رو کم کم گذاشت داخل چمدون. سختی روزها به دلیل اتفاقات خوب آینده بود که در راه بود. اتفاقاتی که مثل یک سری قله باید به ترتیب فتح میشدن تا روند پیروزی های زندگی به درستی پیش برن.
    شب ساعت 12 با تاکسی هماهنگ کرد که بیان دنبالش بره فرودگاه. تاکسی یه پراید سفید با نور زرد بود که رانندش برای صرفه جویی در مصرف برق چراغش رو روشن نمیکرد. قهرمان بهش اعتراض کرد و این موضوع حل شد. ساعتی از حضورش در فرودگاه نگذشته بود که بعد از چک شدن امنیتی و مراحل خروج از کشور تونست بشینه جلوی گیت یه پرواز مهم.
    اولین تجربه سفر به ترکیه، اولین تجربه سفر با یک ایرلاین ایرانی و نهایتا اولین تجربه در اولین قله از سری قله ها....
    پرواز ماهان پرواز خوبی بود از نظر تمیزی و مرتب بودن هواپیما، اما پرواز خیلی لرزش داشت، مهماندار رو صدا کرد، گفت باله ی دم هواپیما فیکس نیست، برای برگشت بگید چکش کنند. با تعجب به قهرمان نگاه کرد و گفت شما خلبانی یا مهندس پرواز؟ قهرمان هم گفت یک مسافر آگاه. شاید هم خلبان آینده. مهماندار تشکر کرد و رفت.
    کنارش یک خانوم نشسته بود که سن حدود 55 تا 60 سال داشت، سر صحبت رو باز کرد، شما شغلتون چیه؟
    قهرمان: من؟ مهندس ترافیک، با تخصص حمل و نقل هوایی
    زن: پس خوش به حالمونه حواستون هست.
    قهرمان: اگه گوش بدن خوبه، یبار تو پرواز ترکیش نذاشتم موتور آتیش بگیره، خلبانشون الان از صمیمی ترین دوستانمه.
    زن: چه جالب منم معمولا با اون ایرلان پرواز میکنم، ما ساکن لندن هستیم و الان میرم برای مصاحبه ویزای امریکا.
    قهرمان: چه جالب منم برای این موضوع میرم.


    زن: من همسرم اونجاست و باید الان کارای مهاجرتم رو تکمیل کنم.
    قهرمان: اوکی خوبه به سلامتی، منم کیسم لاتاری هستش، ببینیم چی میشه، دارم میرم یکضرب بگیرم، ببینم آفیسر قانع میشه یا نه.
    زن: ایشالا که میشه.
    پرواز دیگه آروم شده بود، لرزش نداشت، زن گفت چی شد آروم شد؟ قهرمان هم بهش جواب داد از اتومات درآورد گذاشت رو دستی داره دستی مسیر رو میره، شروع کرد به توضیح دادن فرق بویینگ و ایرباس و نحوه کنترل و....

    وارد فرودگاه آنکارا شد و از یک فرودگاه کوچیک خالی تعجب کرد، اما تمیزی و مرتب بودنش براش جالب بود. پلیس پاسپورتشو مهر کرد و به این ترتیب اجازه اقامت در ترکیه بهش داده شد.
    خانوم مسن صداش کرد و گفت مسیر هتلت کجاست؟ گفت هتل کپیتال، گفت مال من رامادا هستش، بیاید یک تاکسی بگیریم باهم بریم. باهم رفتن و بعد از صحبت با راننده ها تونستن یک تاکسی رو 90 لیر برای هر دومسیر بگیرن. راننده ها کمی فیلم بازی میکردن و کلا میخواستن بگن که مسیرها رو بلد نیستن. اینم جالب بود و قهرمان نقشه و آدرس هر دو هتل و مسیر کوتاه رفت و آمد رو به زبان ترکی اجرا کرد و راننده که حرفی برای گفتن نداشت غرولند کنان رفت سمت هتل ها.
    هتل کپیتال، تو یه منطقه ی شلوغ شهری، قسمت قدیمی شهر و نزدیک میدان آتاتورک قرار گرفته و خیلی برای افراد مجرد مناسبه. این هتل آفر شبی 40 دلار داشت و قهرمان تونسته بود تلفنی رزوش کنه. خدمه و پذیرش خوش برخوردی داره، ساختمونش قدیمیه، همه چیز رنگ قهوه ای داره، اتاق های اکونومی و نرمال هتل مناسب هتسن برای زوج هایی که میخوان هزینه ی کمتری داشته باشن. در مقایسه با هتل های 3 ستاره اروپایی شاید بعضی امکانات خوب نباشه اما به نسبت قیمت و فضایی که اتاق داره مناسبه و شاید بشه گفت خوبه.
    از خاطرات روز اول که صرف نظر کنیم ( چون کلا شخصی هستند) میرسیم به روز مدیکال:

    صبح ساعت هفت هتل صبحانه سرو میکد تا ساعت 10. اولین صبحانه در هتل رو دید، صبحانه خوبی بود و از حد هتل سه ستاره بیشتر بود.
    از پذیرش مهربون هتل که همیشه لبخند به لب داره خواست براش یه تاکسی بگیره. تاکسی اومد و با 15 لیر رسید جلوی درب ساختمون آزمایشگاه و مطب دکتر اونگان.
    ساعت 9 خانومی که کمی انگلیسی بلد بود اومد و مدارک رو گرفت و کلا 5 نفری که اونجا بودند رو نوبت دهی کرد. داشت عکس میگرفت که قهرمان گفت بذار لبخند بزنم ( به ترکی ). تموم شد، باید میرفت و منتظر میموند. 5 دقیقه گذشته بود که منشی صداش کرد، قهرمان!!!
    قهرمان: بله؟
    منشی: برو طبقه سوم، آزمایشاتو انجام بده، بعدش باز بیا پیشم.
    قهرمان گفت چشم و راهی طبقه سوم شد.


    یه میز که چهارتا مسئول پذیرش داشت بعد از ورودی طبقه سوم و سمت راست سالن قرارداشت. رفت جلو، سلام خانوم، به من گفتن بیام اینجا برای انجام آزمایش خون و ایکس ری.
    خانوم: بله درست اومدید، مدارکتون رو بدید. منتظر باشید صداتون کنن.
    .
    .
    .
    صداش کردن و گفتن 50 دلار میشه. 50 دلاری داد و منتظر بود که هم فاکتورش رو دادن و هم بقیه پول! 47.5 دلار بود هزینه.
    .
    .
    .

    3 دقیقه بعد مسئول آزمایش خون که لیست و مشخصات مراجعین رو از روی سیستم وسط سالن پرینت میکرد، صدا کرد، قهرمان !!! رفت سمتش و هدایت شد به اتاق خونگیری. دست چپ یا راست؟ قهرمان پرسید. راست برای من راحت تره، اینم جواب مسئول خونگیری. نشست و خونگیری تموم شد. قهرمان، برو بشین تا مسئول ایکس ری صدات کنه.

    15 دقیقه بعد مسئول ایکس ری صدا کرد، قهرمان !!! بله خانوم من هستم!! بفرمایید برای آزمایش. برو تو اون اتاق لباس هاتو دربیار آماده شدی بگو.
    قهرمان: اوکی میشه لطف کنید کیم رو نگه دارید؟
    مسئول آزمایش: بله چرا که نه.
    .
    .
    .
    قهرمان : من آمادم.
    خودش رفت جلوی دستگاه ایستاد، مسئول آزمایشگاه اومد و گفت برعکس بایست و دستاشو آورد پشت. اینطوری کامل از پایین ستون فقرات تا گردن رو میشه عکس گرفت. قهرمان لبخند زد و تو دلش گفت، عجب کلکی هستن، میخوان ببینن اسکلت بدنت سالمه یا نه. شکستگی جایی داری یا داشتی یا نه. تو این فکر بود که گفتن بهش، خب تموم شد مرسی. بیا اینجارو امضا کن. یه برگه بود که عکس خندون قهرمان روش بود و جای دوتا امضاش خالی بود. امضا کرد و رفت طبقه ی چهارم مطب دکتر.
    دوباره همون منشی که زبانش خوب نبود گرفت مدارک رو.... قهرمان داشت مینشست رو صندلی که باز صداش کرد، گفت کارت واکسن داری؟ بله بفرمایید.
    یکی از ایرانی ها که اومده بود اونجا از اتاق دکتر اومد بیرون، بنده خدا 5 تا واکسن زده بود. قهرمان خندید و گفت چرا؟ ایرانیه گفت: کارت واکسن نداشتم، دادم مرکز بهداشت نوشت و مهر کرد بردم دارالترجمه. قهرمان لبخندی زد تو دلش و گفت خب اینکه رسمی نیست باید مدرک بین المللی بیاری، بیا منم برات تو همین نوع مدرک که داری گواهی جنون بگیرم، الزاما مجنونی؟

    قهرمان نوبت شماست، برو تو اتاق، منشی دوم صداش میکرد. وارد اتاق شد، بعد از راهرو 2 تا اتاق بود، سمت چپ و راست. هدایتش کردن اتاق سمت چپ، رو دیواراش پر از گواهی و اعتبارنامه بود که دکتر داشت.
    یکم اونارو خوند و یه مجله دکوراسیون رو هم مرور کرد و یکم ایده گرفت. دکتر اومد، از جاش بلند شد، سلام دکتر خوشحالم میبینمتون.
    دکتر: انگلیسی صحبت میکتی؟
    قهرمان: بله.
    دکتر: خب بفرمایید بشینید.
    دکتر: شغلت چیه قهرمان؟
    قهرمان: استاد دانشگاه ....
    دکتر: چی درس میدی؟
    قهرمان: مهندسی ....
    دکتر: جالبه
    داشت تاریخ واکسن ها رو وارد می کرد که قهرمان گفت: دکتر من آدم آکادمیکی هستم
    دکتر: خب بله حالا چطور؟
    قهرمان: این عکس ها رو ببینید ( تبلتش رو برد و به دکتر نشون داد )
    دکتر: اینا چیه؟
    قهرمان: منم دیگه، آبله مرغون گفتم دو سال و سه ماه پیش !
    دکتر: چقدر دیر !! از بچه گرفتی؟
    قهرمان: آره تو رادیو کار میکردم اون موقع از بچه ی صدابردار گرفتیم کل استدیو مریض شدن.
    دکتر: چه شدید بوده. پس شغل دیگه ای هم داری؟
    قهرمان: نه مرتبط با رشته دعوت میشم به رادیو برای صحبت و کارشناسی....
    دکتر: خب مریضی هایی که میگم رو تا حالا داشتی؟ سل، مالاریا، عمل جراحی....
    قهرمان: نه نه آره دستم تو فوتبال یبار شکسته بود مجبور شدن عمل کنن. ایناهاش اینم جاشه.
    دکتر: یعنی براش عمل شدی؟
    قهرمان: بله بیهوشم کردن چون شکستگیش بد بود ببینید....

    دکتر تایپ کرد اینارو و گفت: خب، بر بشین رو تخت لباست رو در بیار

    رفت و منتظر شد، دکتر اومد، تنفس.... یک دو سه چهار پنج شش هفت هشت نقطه از دو تا شش رو از پشت معاینه کرد. برای اینکه ببینن این آدم شش سالمی داره یا نه. بعدش کلیه ها...
    اوکی بخواب رو تخت، یک دو سه چهار پنج شش این رو هم برای معاینه شش ها از جلو انجام داد. طحال، روده ها، و دریچه ی معده رو سریع معاینه کرد. دکتر با تجربه ای بود و کامل مشخص بود کارشو بلده. قهرمان خوشحال بود که اولین قدم ها روبروی آدم های با سواد و با تجربه قرارگرفته.
    دکتر گفت خیلی خوب بود، پاشو لباساتو بپوش و از اتاق رفت بیرون.
    لباساشو پوشید و اومد از در بیرون، دکتر تو اتاق کناری بود. گفت : دکتر ممنون از شما، امیدوارم بازم ببینمتون اما مثل یه دوست. دکتر لبخندی زد و گفت دوست جوان؟ قهرمان خندید گفت: نه دوستی که میشه خیلی چیزا ازش یاد گرفت. دکتر: ممنون، به امید دیدار.

    قهرمان رفت بیرون و تو دلش گفت، خب دکتر خوبی بود، اما چرا واکسن نزد؟
    رفت پیش منشی، گفت کارم تموم شد. منشی هم که مدارک رو از دکتر گرفته بود گفت بله قهرمان، صد دلار هزینت شد و دوشنبه ساعت 15 بیا نتیجه آزمایشاتت رو بگیر.

    اوکی شده بود. قهرمان روز اولش تموم شد با 147.5 دلار هزینه. از آزمایشگاه درومد و پیاده رفت به سمت هتل
    قدم به قدم
    مرور یک روز خوب
    یک اتفاق خوب
    و یک خاطره خوب

  3. #13
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    May 2013
    ارسال‌ها
    2

    پیش فرض پاسخ : سفرنامه و تجربه مصاحبه برندگان لاتاری ۲۰۱۵ - EDV Selection 2015

    سلام

    مشخصات اصلی:
    سن: 25 ساله، وضعیت تاهل: مجرد، آخرین مدرک تحصیلی: کارشناسی ارشد نرم افزار، شغل: برنامه نویس نرم افزار، کیس نامبر : **11، تاریخ مصاحبه: 13 نوامبر 8:50 صبح

    بعد از با خبر شدن از برنده شدن لاتاری، سریع برای پاسپورت جدید اقدام کردم و وقتی به دستم رسید، 3-4 روز بعد در تاریخ 27 می فرم را سابمیت کردم. هنوز با گروه اپلای ابرود آشنا نشده بودم و خودم به تنهایی فرم را پر کردم و سابمیت کردم. در آن زمان، من همزمان هم در بخش IT یک سازمان کار می کردم و هم دانشجوی کارشناسی ارشد بودم و چون هنوز فارغ التحصیل نشده بودم، آخرین مدرک تحصیلی را کارشناسی نوشتم. همچنین در بخش فعالیت، گزینه شاغل را انتخاب کردم و اطلاعات مربوط به دو شرکت خصوصی که در هر کدام یکسال اشتغال داشتم را نوشتم. لازم به ذکر است که برای شرکت دوم، گزینه ی دو سال پیش نیاز کاری راyes زدم و لیست وظایف کاری را توضیح دادم.
    یواش یواش شروع به ترجمه مدارک کردم و از هر مدرکی دو نسخه با تمامی مهرها گرفتم. حتی مدارک کاری و مالی و آموزشی اضافه که نیاز هم نبود، ترجمه کردم. نزدیک 20 سپتامبر نامه دومم آمد. یک ماه قبل از مصاحبه مدارکم را برای سفارت با پست DHL Express ارسال کردم که 2 روزه به دستشون رسید و اس ام اس تحویل برایم آمد(بسته مدارک، توسط آقایی به نام Mehmet تحویل گرفته شد). حوالی 20 اکتبر از یک آژانس، هتل گلد را با پرواز ماهان به مدت 9 شب به همراه ترانسفر رزرو کردم.
    پرواز ساعت 7:20 صبح (یکشنبه 9 نوامبر) بود که من 4:40 فرودگاه بودم و با کمی تاخیر روانه آنکارا شدیم. هتل گلد واقع در بلوار آتاتورک بود که به سفارت، مطب پزشک و مراکز خرید(از جمله کیزیلای) نزدیک بود. پس از کمی استراحت، قدم زنان سفارت و مطب دکتر را پیدا کردم تا خیالم راحت شود. متاسفانه در شب اول به علت خوردن شام مسموم شدم و کمی تا صبح که وقت پزشکی(دوشنبه 10 نوامبر 9 صبح) داشتم حالم خوب نبود اما همه آزمایشات به خوبی انجام شد. من وقتی به مطب دکتر رسیدم حدودا 10 نفر آنجا حضور داشتند که ترتیب مشخصی نداشتند. وقتی همه پاسپورت ها را تحویل منشی دادیم، بعد از اینکه یک گروه به همراه لیدر اسمشان خوانده شد، اسم من صدا زده شد و برای عکس گرفتن و امضا رفتم. سپس برای آزمایش خون و Xray به طبقه بالاتر رفتم. بعد از آن در واحدی مجزا آقای دکتر، به من واکسن آبله تزریق کردند اما در آخر از من هزینه دو واکسن mmr و آبله را گرفتند! (در صورتی که من هر دو نوبت mmr را در ایران زده بودم!)
    برخلاف گفته ی دوستان روز سه شنبه که فکر کنم روز سرباز بود، مطب دکتر بسته نبود و من سه شنبه 3 ظهر (11 نوامبر) جواب آزمایش را گرفتم. اگر به دکتر ایمیل زده بودم و مطلع میشدم که مطب باز است، دیرتر به آنکارا می آمدم چون مصاحبه ام پنجشنبه (13 نوامبر) بود.
    در روز پنجشنبه پس از آماده شدن و خوردن صبحانه، نزدیک ساعت 8 صبح وارد کوچه ی سفارت شدم که نزدیک 20 نفر در صف ایستاده بودند. بعد از چک کردن پاسپورت ها نوبتی وارد شدیم. در داخل سفارت، خانمی بعد از چک کردن عکس، شماره ای به من داد(408). طی 4 نوبت بعد از اعلام شدن شماره شخصی و شماره باجه، به باجه های مختلف رفتم. اول برای تحویل مدارک، دوم انگشت نگاری، سوم پرداخت پول و در آخر باجه ی مصاحبه ...
    در ضمن من حدودا سه هفته قبل از مصاحبه، مدرک موقت کارشناسی ارشدم را گرفتم و به همراه کارنامه در سربرگ مترجم ترجمه کردم و با خودم به سفارت بردم و تا زمان تحویل مدارک دودل بودم که مدرک ارشد را بدهم یا خیر که حتی در باجه اول تنها از من مدرک دیپلم را خواستند اما من بهشون گفتم مدرک دانشگاهی نمیخواهید؟ و گفتند چرا لیسانس هم بده که من در آنجا گفتم ارشد هم دارم و ازم پرسیدند که این رو پست نکرده بودی! درسته؟ گفتم بله. (راستش میخواستم همه چیز رو راست گفته باشم و وقتی که ازم سوال می کنند چه کارهایی انجام دادی، بگم که هم شاغل بودم و هم ارشد خوندم، با توجه به اینکه قصد ادامه تحصیل در امریکا را دارم، میخواستم اطلاعات صحیحی از من در سیستمشان باشد تا بعدها حتی 1% برایم مشکل ساز نشود).
    در تمام مدت آروم بودم اما یواش یواش حس کردم که یه چیزایی خوب پیش نمیره و نگران مدرک جدیدی بودم که ارائه کردم. بعد از یک ساعت انتظار شماره ی من برای رفتن به باجه آخر نشان داده شد.
    مصاحبه کننده آقای امریکایی جوانی بودند و مصاحبه از این قرار بود:
    - سلام، خوش اومدی.
    - میخوام شروع کنم چند تا سوال ازت بپرسم.
    - دست راستتو ببر بالا و قسم بخور که هرچی میگی و در فرم نوشتی حقیقته.
    دست راستمو بردم بالا و به انگلیسی قسم خوردم. خندید و گفت 4 انگشت دست راستم رو روی دستگاه بزارم و بردارم.
    - قسم بخور آخرین مدرک تحصیلیت کارشناسی ارشده!
    قسم خوردم.
    - چی کار میکنی؟
    - شرکت قبلی شما چیکار میکرد؟
    (شرکت قبلی وارد کننده گوشی های تحت شبکه بود.!)
    - گفتی چی وارد می کرد؟
    حتی یک سوال از شرکت دوم نپرسید!!! (شرکت دوم دفتر مرکزی یکی از بیمه های خصوصی بود.)
    - تا بحال خارج از کشور زندگی کردی؟
    - مجردی؟
    ترجمه مدارک ارشدم را دیدم که روش برچسب زده شده بود: New Doc. برگ صورتی را آوردند امضا کردند، گفتند پرونده شما کار اداری داره، 4 ماه طول میکشه. من گفتم دلیلش چیه؟ گفتند چی؟ گفتم هیچی. گفتند نه تکرار کن، نفهمیدم چی گفتی، دوباره بگو. گفتم دلیلش چیه؟ گفتند کار اداری داره. گفتم من الان باید چیکار کنم؟ گفتند برگرد کشورت سایتو چک کن. مدارکمو تحویل دادند و من با حال بد از سفارت خارج شدم. اما تا روز آخر سفرم یعنی سه شنبه هفته بعد(18 نوامبر) موندم و خرید کردم و گشتم.

    امیدوارم بتونید از این تجربه بهره ببرید و ویزای یکضرب نصیبتون بشه.

  4. #14
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    ارسال‌ها
    1

    پیش فرض پاسخ : سفرنامه و تجربه مصاحبه برندگان لاتاری ۲۰۱۵ - EDV Selection 2015

    سلام دوست عزیز
    همسر من با کیس نامبر 7000 برنده شده و شغلش آزاده اما من(خانم) شغلم دولتیه می خواستم بدونم مشکلی ایجاد می کنه؟

  5. #15
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    May 2013
    ارسال‌ها
    2

    پیش فرض پاسخ : سفرنامه و تجربه مصاحبه برندگان لاتاری ۲۰۱۵ - EDV Selection 2015

    سلام
    به صورت دقيق نميشه گفت، اما فكر ميكنم روي شغل هاي دولتي حساس هستند. چند روز پيش، خانم و آقايي كه كارشون دولتي بود، پروسه ادمين خوردند اما باز هر كيسي با كيس ديگر متفاوت است.

  6. #16
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    ارسال‌ها
    8

    پیش فرض پاسخ : سفرنامه و تجربه مصاحبه برندگان لاتاری ۲۰۱۵ - EDV Selection 2015

    سلام دوستان
    سفرنامه خودم رو با یکسری اطلاعات اولیه شروع میکنم.
    شماره کیس:2860
    مجرد ، فوق لیسانس، 32 ساله، کارمند دولت ( کارمند یکی از وزارتخونه ها)
    تاریخ سابمیت فرم 260 ، 19 می
    تاریخ دریافت نامه دوم، 19 آگوست
    تاریخ مصاحبه، 19 نوامبر
    تاریخ وقت مدیکال، 17 نوامبر
    تاریخ دریافت وقت مدیکال، 17 اکتبر
    تاریخ محل پست و یا سی اس سی، اول اکتبر محله ینیچر چون شنبه ها تعطیل نیست
    تاریخ ارسال مدارک از طریق پست، 24 اکتبر
    مدارک ارسال شده از طریق پست: اصل ترجمه مدارک تحصیلی شامل دیپلم، پیشدانشگاهی، لیسانس و فوق لیسانس، اصل ترجمه شناسنامه و کارت ملی، نامه اول، تایید فرم 260، نامه دوم، رسید سی اسی سی، 2 تا عکس 5.5، صفحه کانتکت، نامه تمکن مالی که دو هفته قبل تهیه کرده بودم ( فقط مانده حساب و نه پرینت)، کپی صفحه اول حاوی مشخصات پاسپورت.
    بعد از اینکه نامه دوم اومد، طبق زمانهای ذکر شده در بالا کارهای اولیه رو انجام دادم و پروازم رو هم از طریق اینترنت از شرکت ماهان بوک کردم و البته بلیتم سیستمی بود واسه اینکه اگه لازم شد بتونم تاریخ برگشت رو عوض کنم. هتل رو هم نتونستم اینترنتی بوک کنم چونکه مستر کارت نداشتم. زمان ورودم به ترکیه 16نوامبر بود روز یکشنبه و زمان مصاحبه هم روز چهارشنبه بود. با توجه به اینکه تعطیلیه خاصی نبود بنابراین با توجه به اینکه برای انجام مدیکال و دریافت جوابش دو روز بیشتر زمان نیاز نداشتم اینطور برنامه ریزی کردم: یکشنبه رسیدم آنکارا، دوشنبه مدیکال، سه شنبه جواب مدیکال و چهارشنبه هم مصاحبه بود.
    اکی، سفر من در روز یکشنبه 16 نوامبر آغاز شد. شب قبل سعی کردم یک نسخه دیگه از کل مدارکی که ارسال کرده بودم رو بردارم، و حتی برای احتیاط رزومه، و هر چیز دیگه ای که مثل مقالات و غیره ممکن بود به دردم بخوره با خودم برداشتم، حتی کارنامه های دیپلم تا فوق لیسانس و هر چیزی که دیگه خلاصش فکر میکردم ممکنه به دردم بخوره و همه رو دسته بندی کردم تا اگه با عجله ازم چیزی خواستن سریعتر باشم.. بعد از اینکه مدارکم به سفارت رسیده بود از طرف سفارت نامه ای برام اومد و توی اون علاوه بر اینکه مجددا تایید کرده بود زمان مصاحبه کی هستش، از من خواسته بودند که 2 تا عکس، پاسپورت، نامه تمکن مالی و اصل دیپلم و پیشدانشگاهیم رو با خودم ببرم و در ورود به سفارت به اونها تحویل بدم. خوب من یک نسخه تمکن مالی داشتم حدود 32 میلیون تومان به علاوع 3700 دلار و اون رو هم با مدارکم فرستاده بودم سفارت. واسه همین چون دوباره خواسته بودن و من نسخه دیگه ای نداشتم، دوباره نامه تمکن مالی تهیه کردم و اینبار 43 میلیون به علاوه 3700 دلار و با خودم همراه کردم. صبح به خاطر اینکه یک اتوبان رو اشتباه رفتم حدود 1ساعت و 10 دقیقه مونده به پروازم رسیدم فرودگاه وبعد از انجام همه مراحل سوار هواپیما و ساعت 9.5 به وقت آنکارا رسیدم آنکارا. پرواز ماهان 7.20 دقیقه حرکت کرد و پرواز خیلی خوبی بودو من با مبلغ 780 تومان رفت و برگشت از قبل بوک کرده بودم.
    الان دیگه تو فرودگاه انکارا بودم. یک فرودگاه کوچیک و بعد از دریافت چمدونم مستقیما رفتم درب خروجی. قبلا تو سفرنامه ها خونده بودم که اتوبوسهایی اونجا هستن که به مرکز شهر میرن، درست بود. اتوبوسهای هاواش که بلیتش 8 لیر بود و خیلی راحت بود. قبلا ادرس هتل رو روی نقشه علامت زده بودم و البته یک عکس هم از ادرس هتل به ترکی تو گوشیم داشتم. بنابراین وقتی دیدم راننده اتوبوس انگلیسی بلد نیست آدرس رو بهش نشون دادم و اون هم گفت مترو اولوس. اخه هتل من یک هتل دوستاره تو محله اولوس بود که البته بوک نکرده بودم ولی تصمیم داشتم اول برم اونجا و اگه شد اونجا بمونم. اخه قیمتش خوب بود. توی اتوبوس خوشبختانه یک خانوم ترک کنارم بود که انگلیسی بلد بود و وقتی ادرس رو ازش پرسیدم به راننده گفت که من رو کجا پیاده کنه. اون خانوم به من گفت این محله خیلی خوب نیست و وقتی علت رو پرسیدم گفت یکیم محله سطح پایینه و شیک نیست. به هرحال اون جایی که باید پیاده شدم و پرسون پرسون به سمت ادرس مورد نظرم رفتم. البته بگم که من سعی کردم از دانشجوهاو جوونا بپرسم چون مطمئن بودم حداقل اونا بلدن....
    بعد از کلی راه رفتن با چمدونم آخرش خسته شدم و یک تاکسی گرفتم و منو جلو هتل پیاده کرد. البته حدود یک ایستگاه اتوبوس بیشتر راه نبود ولی 7 لیر پول دادم. خوب مهم نیست خسته شده بودم.
    هتل من گلریووز هتل بود و یک هتل خیلی معمولی و پذیرش هتل اصلا انگلیسی بلد نبود. خلاصه با کلی بدبختی و نشون دادن عکسی که از قیمت هتل تو گوشیم بود بهش فهموندم که میخوام واسه 7 شب با قیمت 70 لیر اتاق داشته باشم. وقتی دلار بهش نشون دادم بهم فهموند که باید لیر بدم بهش، اخه من فقط 100 لیر بردم و باقیش دلار بود. اینم بگم که چنج کردن دلار به لیر تو ترکیه بهتر از ایرانه ... البته من قبلا دلار داشتم.
    خلاصش رفتم و محل طلافروشیا رو که اون نزدیکیا بود رو پیدا کردم و پولم رو چنج کردم. البته پذیرش هتل با اشاره و نشون دادن النگوش این رو به من فهموند. محله جالبی بود، پر از بازارهای بزرگ میوه و تره بار و ماهی و منم یک ساندویچ ماهی خریدم و برگشتم هتل و بعد از پرداختن پول هتل رفتم اتاق و تا بعد از ظهر استراحت کردم.
    عصر فکر کردم که بهتره برم و ادرس مدیکال و سفارت رو پیدا کنم.پس دوباره شال و کلاه کردم که برم بیرون. دو تا از دوستان که اون موقع انکارا بودن هم وقتی فهمیدن من انکارام گفتن که بیا یک جا با هم بریم مدیکال رو یادت بدیم. آخه اونا قبلا رفته بودن و بلد بودن همه جا رو. هیچی دیگه گفتم باشه و از هتل اومدم بیرون. وقتی رسیدم تو خیابون تازه یادم اومد که نه ادرسشون رو میدونم نه اسم هتلشون و اینترنت هم نداشتم. واسه همین گفتم خودم پیداشون میکنم.قبلا از راننده تاکسی که منو رسونده بود هتل جهت بلوار آتاتورک رو پرسیده بودم و راننده با اشاره بهم فهمونده بود که به سمت چپ آتاتورکه... هیچی دیگه. رفتم تو یک ایستگاه اتوبوس که نزدیک هتل و تو همون خیابون اصلی بود و باز ازدانشجو که یک کمی انگلیسی بلد بود ادرس سفارت امریکا رو پرسیدم. اونم کلی فکر کرد و گفت با خط 413 باید برم. اتوبوس اومد و سوار شدم و همینطوری رفتم. تو اتوبوسم از یکی دیگه پرسیدم سفارت کجاست و ایستگاه مورد نظر پیاده شدم که بعدها فهمیدم روبه روی مطب دکتر اونگان بوده. خلاصه پرسون پرسون رفتم به سمت سفارت و وقتی پرچم سفارت امریکا رو دیدم فهمیدم سفارت کجاست. حالا تصمیم گرفتم بچه ها رو پیدا کنم. یکی از اون دوتا قبلا حدودی ادرس هتلش رو تو نقشه به من نشون داده بود و من گشتم و اون عکس رو از توی صفحه ایشون تو تلگرام پیدا کردم ولی من حتی نمیدونستم اسم هتلش چیه. پرسون پرسون خیابونش رو پیدا کردم و واسه اینکه بتونم باهاشون تماس بگیرم وارد یک هتل شدم تا اگه گذاشتن از وایفای اونجا استفاده کنم. هتل اوزیلهان بود. پذیرش به من گفت باید با مدیریت صحبت کنم. مدیریت که یک مرد مهربون بود اومد و وقتی مشگل رو گفتم فوری پسورد رو به من داد. خوشبختانه انگلیسی بلد بودن. تونستم با بچه ها تماس بگیرم و اونا وقتی فهمیدن من کجام قرار شد که بیان دم هتل دنبال من. تو فاصله ای که منتظر اونا بودم مدیریت ازم در مورد محل اقامتم پرسید و وقتی فهمید تو محله اولوس هستم به من گفت اونجا واست امن نیست و بیا همینجا من بهت یک اتاق با همون مبلغ میدم. کمترین قیمت اتاقای این هتل 100 لیر بود و ایشون به من میگفت بیام اینجا با مبلغ 70 لیر بمونم. منم با توجه به اینکه نزدیک سفارت بود و هتل بهتری به نظر می رسید و البته انگلیسی هم بلد بودن گفتم اگه هتلم قبول کنه فردا میام اینجا. خلاصه بچه ها اومدن و باهم رفتیم مطب رو به من نشون دادن و بعدشم کلی گشتیم و بعدشم با همون اتوبوس 413 که اومده بودم برگشتم سمت هتلم. وقتی سوار اتوبوس شدم همه از کارت استفاده میکردن و من کارت نداشتم و پولم تو دستم بود. یک پسر دانش آموز سوار اتوبوس شد و ازش پرسیدم کرایه چقدر میشه و گفت نمیدونم. خلاصه نشسته بودم و اتوبوس راه افتاد که نمیدونم راننده چی گفت که ملت برگشتن به من نگاه کردن و فهمیدم با من بوده و یکیشون وقتی فهمید من خارجیم به راننده یک چیزی گفت و یهو دیدم همون پسره پاشد رفت جلو و به من گفت بشین و رفت و کارت زد و برگشت به من گفت واسه شما مجانی. هرکاریم کردم ازم پولش رو قبول نکرد. اخی، خیلی ادم خوبی بود و من خیلی خوشحال بودم. خلاصه بعد از یک روز رسیدم هتل و بعد از صحبت با پذیرش هتل برای چک اوت قرار شد فرداش این کار رو انجام بدم. پس چمدونم رو بستم و اماده چک اوت شدم.

  7. #17
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    ارسال‌ها
    8

    پیش فرض پاسخ : سفرنامه و تجربه مصاحبه برندگان لاتاری ۲۰۱۵ - EDV Selection 2015

    روز انجام آزمایشات مدیکال و مطب دکتر اونگان
    بعد از صرف صبحانه و تحویل اتاق، چمدونم رو گذاشتم تو لابی هتل و رفتم با اتوبوس به سمت مطب دکتر. 2 تا ایستگاه بعد از میدون کیزیلای که میدون مرکزی شهر بود روبه روی مطب دکتر پیاده شدم و به جای 9 صبح ، 9.40 رسیدم مطب و کلی ایرانی اونجا بود. اینجاش رو هر کدوم برین خودتون متوجه میشین چیکار باید بکنین. فقط شماره کیستون ، کارت زرد و پاسپورتتون حتما همراهتون باشه. بعد از انجام رادیولوژی و ازمایش خون و معاینه پزشک که واسه من خانوم دکتر بود و بسیار هم خانوم خوبی بود و تزریق واکسن ابله مرغون و پرداخت 225 دلار واسه کل مدیکال، کارم اونجا تموم شد و برگشتم اولوس. پولم رو از هتل گرفتم و با چمدونم سوار خط 413 شدم و درست سر خیابونی که هتل اوزیلهان بود، محله کانکایا ( یک ایستگاه بعد از ایستگاه میدون کیزیلای) از اتوبوس پیاده شدم و رفتم هتل اوزیلهان و چک این کردم....اتاق خیلی قشنگی بود و بعد از استراحت در هتل، تا شب با دوستان گشتیم . فرداشم رفتم و جواب مدیکال رو گرفتم و باز گردش تا شب...
    روز مصاحبه:
    ساعت حدود 7.40 دم سفارت بودیم و بعد از بازرسی وارد سفارت شدیم. مراحلش رو دیگه همه میدونین، دریافت شماره نوبت و بعدش شمارتون اعلام میشه واسه دادن مدارکی که تو ایمیل سفارت ازتون خواسته بودن. بهتون بگم اون افسری که مدارک رو خواست بگیره دقیقا میدونست من چی باید بهشون بدم و چی تو ایمیلم خواسته شده بوده.... نکته جالب این بود که پرونده قطوری رو که رنگش سفید بود واسمم روش نوشته شده بود دستش بود و وقتی مدارک من رو می گرفت من یک برگه صورتی روکه یک کوچولو از پروندم اومده بود بیرون رو دیدم و حتی به دوستم هم گفتم که برگه صورتی رو دیدم.
    نشسته بودم که یک باجه دیگه شمارم اعلام شد و وقتی رفتم به من گفت ببینم، اتفاقی با خودت رزومه نداری؟ و منم گفتم چرا و رزومم رو دادم بهشون و باز منتظر شدم شمارم اعلام شد و اثر انگشت و بعدم پرداخت 330 دلار ....
    شمارم اعلام شد و برای مصاحبه رفتم. یک آقای امریکایی با یک لهجه خیلی بد به فارسی با من شروع به صحبت کرد و خواست قسم بخورم و من قبلش گفتم من تاریخ دریافت دیپلم رو تبدیل تاریخ شمسی به قمری رو اشتباه کردم و اشتباه تو فرم وارد کردم و ایشونم گفت مگه تو فوق لیسانس نیستی و گفتم چرا، بعد گفت پس مهم نیست و منم قسم خوردم که هرچی قبلا نوشتم و میگم حقیقته...
    سوالاش این بود:
    1- بعد از تحصیلت چیکار کردی و منم گفتم تو همین سازمان شروع به کار کردم البته داوطلبانه و بدون حقوق.
    2- اگه بری امریکا میخوای تو همین سازمان کار کنی؟ (البته اینقد فارسیش بد بود که من اینطور فهمیدم) و گفتم خیر
    3- پس میخوای چیکار کنی؟ و گفتم اول قراره با استادی که الان 4 ساله باهاشون در ارتباط هستم ( ایشون امریکایی هستند) و مشخصاتشون رو در محل پرمننت ادرس برای دریافت گرین کارت نوشتم کار کنم و وقتی از لحاظ مالی اکی شدم ادامه تحصیل....
    4- میخوای همین رشته تحصیلی رو ادامه بدی و اینقدر بد فارسی حرف میزد و واسش سخت بود بهش به انگلیسی گفتم اگه واستون راحت تره منم میتونم انگلیسی صحبت کنم ( اخه یادم رفته بود تو فرم 260 بنویسم که انگلیسی هم بلدم. من انگلیسی، فرانسه، المانی و ی کوچولو اسپانیایی بلدم و ولی انگلیسی رو یادم رفته بود بنویسم) و مصاحبه انگلیسی ادامه پیدا کرد.... و منم در مورد رشته ای که میخوام ادامه بدم واسش توضیح دادم و ایشون هم تایپ میکرد تند تند... اخرشم میدیدم که رزومه من رو ورق زد و گفت پرونده شما به زمانی برای بررسی نیاز داره و برگه صورتی رو امضا کرد و داد دستم.....
    خلاصش وقتی دوستمم برگه صورتیش رو گرفت دوتایی مبهوت از سفارت به سمت هتل راه افتادیم و و باقی روز رو بعد از استراحت و بازدید از مقبره اتاتورک و انکامال گذروندیم.... منم چون دیدم دیگه انکارا کاری ندارم، تصمیم گرفتم بلیتم رو عوض کنم و فرداش برگردم تهران... بنابراین رفتم یک آژانس هواپیمایی دقیقا چفت هتل و بلیتم رو گذاشتم اونجا تا اگه کنسلی اومد بلیتم رو کنسل کنم و برگردم و خوشبختانه گیر اومد و با 20 دلار جریمه بلیتم رو واسه فرداش عوض کردم .
    راستی من واسه اینکه راحت تر باشم یک کارت مترو خریده بودم که 5 لیر قیمت کارت و 10 لیر هم شارژ کرده بودم و هرجا خواستیم بریم با مترو اتوبوس رفتیم ( خرید کارت فقط از توی ایستگاه مترو مقدور هستش).... البته اتاتورک رو پیاده رفتیم ولی میتونین با مترو هم برین و انکا مال رو هم خیلی راحت با مترو رفتیم از ایستگاه کیزیلای.... اگه یک نقشه انکارا داشته باشین محل ایستگاهها، گردشگاهها و همه چی رو میتونین توش پیدا کنین. کنار مطب دکتر اونگان یک آژانس هوایی ایرانی هست که خدمات تور هم ارائه میدن و میتونین نقشه مجانی آنکارا که محلهای اصلی و حتی ادرس پستها و مترو و غیره هم توش مشخصه رو بگیرین....
    در نهایت هم روز پنجشنبه با پرداخت 30 لیر جریمه برای 3 شبی که مونده بودم باقی پولم رو که پیش پیش داده بودم به هتل پس گرفتم و باز با اتوبوسهای هاواش که یک ایستگاش میدون کیزیلای بود به سمت فرودگاه راه افتادم. این اتوبوس هر 10 دقیقه تو این ایستگاه توقف داره و باز با 8 لیر رفتم فرودگاه و بعد هم تهران....
    به محض اینکه رسیدم تهران یک ایمیل از سفارت دریافت کردم که از من 10 تا سوال پرسیده بودن و خواستن تا من جوابشون رو واسشون ایمیل کنم... البته اینو بگم که استادی که قرار بود برم پیشش وقتی فهمید قراره پرونده من بررسی بیشتری بشه به سفارت ایمیلی زده بو که توی اون کلی در مورد من براشون توضیح داده بودن. اخه ایشون امسال اومده بودن ایران و تمام مدت من با ایشون بودم و حدود 5 هفته باهم کار کرده بودیم و این استاد هم برداشت خودش رو از من براشون توضیح داده بود و با توجه به اینکه واسه کس دیگه ای این ایمیل نیومده بود من فکر میکنم اگه سفارت این ایمیل رو واسه من فرستاده شاید دلیلش پیگیری این استاد از سفارت بوده باشه.
    به هرحال دوستان کار من فعلا با ادمین پروسس تموم شد دو منم منتظر نتیجه خواهم موند. امیدوارم همگی موفق باشید و شما یک ضرب ویزاتون رو بگیرین.

  8. #18
    Member
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    رشته و دانشگاه
    مهندسی الکترونیک
    ارسال‌ها
    141

    پیش فرض پاسخ : سفرنامه و تجربه مصاحبه برندگان لاتاری ۲۰۱۵ - EDV Selection 2015

    نقل قول نوشته اصلی توسط mehdietemadi نمایش پست ها
    به نام خدا
    کیس نامبر 8**
    تاریخ مصاحبه 8 اکتبر 2014
    تحصیلات: دانشجوی فوق لیسانس مهندسی
    شغل: دانشجو
    سابقه کار: ندارم
    ...
    .
    .
    قسمت سوم سفر:
    .... من فقط مدارکمو گذاشته بودم داخل کیف شفاف پاپکو و هیچ چیز اضافه ای همراه نداشتم. داخل سفارت، اول یک خانوم ایرانی که برای سفارت کار میکرد، پاسپورت رو کنترل کرد به علاوه عکس و پرسید به چه زبانی مصاحبه میکنی من گفتم فارسی. وقتی دیدم داخل لب به لب پر آدمه، استرس دیر رسیدنم از بین رفت! شماره 408 به من رسید و رفتم نشستم. تقریبا 50 دقیقه فقط نشستم تا شماره من رو اعلام کرد (ساعت حدودا 10:10 بود) باجه اول یک خانوم آمریکایی میان سال بود که به زبان انگلیسی ازم خواست اصل دیپلم، پیش و شناسنامه رو بهش بدم. پرسیدم چیزی دیگه ای لازم نیست، گفت نه! ......
    سلام
    شما تو سفرنامه نوشتی که موقع مصاحبه، مدرک دیپلم رو ازت خواست درحالی که دانشجوی فوق لیسانس هستی و قاعدتا" مدرک لیسانس داری. می خواستم بدونم مگر آخرین مدرک رو نمی خوان؟ آیا اگر مدرک لیسانس رو ترجمه کنیم ، باز هم دیپلم احتیاج میشه؟

  9. #19
    ApplyAbroad Hero
    تاریخ عضویت
    May 2014
    ارسال‌ها
    1,111

    پیش فرض پاسخ : سفرنامه و تجربه مصاحبه برندگان لاتاری ۲۰۱۵ - EDV Selection 2015

    نقل قول نوشته اصلی توسط vahid5 نمایش پست ها
    سلام
    شما تو سفرنامه نوشتی که موقع مصاحبه، مدرک دیپلم رو ازت خواست درحالی که دانشجوی فوق لیسانس هستی و قاعدتا" مدرک لیسانس داری. می خواستم بدونم مگر آخرین مدرک رو نمی خوان؟ آیا اگر مدرک لیسانس رو ترجمه کنیم ، باز هم دیپلم احتیاج میشه؟
    با سلام

    در مورد مدرک تحصیلی ، اصالت با مدرک ۱۲ ساله تحصیل هست که در ایران یعنی :
    ۱. دیپلم نظام جدید + پیش دانشگاهی
    ۲. دیپلم نظام قدیم
    ...
    آخرین مدرک تحصیلی توسط آفیسر ممکنه خواسته بشه ، ممکنه خواسته نشه
    شما هر مدرک تحصیلی (دکتری) هم که ببری ، ملاک دیپلم و پیش است که نشانگر ۱۲ سال تحصیل است

    موفق باشید
    شماره کیس:2015AS22XX ، رویت قبولی:2014/May/02 ، سفارت:ANKARA ، تعداد:2 ، سابمیت فرمهای DS-260:تاریخ 2014/Aug/02 ، کارنت شدن: 2014/Aug/12 ، نامه دوم: 2015/Jan/23 ، مدیکال: 2015/Feb/27 ، مصاحبه: 2015/Mar/02 ، نتیجه: AP ، کلیر همراه: 2015/Apr/10 ، کلیر برنده: 2015/Jul/01 ، تمدید مدیکال: 2015/Jul/21 ، ویزا: 2015/Jul/24 ، اولین ورود: ؟

  10. #20
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    May 2014
    ارسال‌ها
    12

    پیش فرض پاسخ : سفرنامه و تجربه مصاحبه برندگان لاتاری ۲۰۱۵ - EDV Selection 2015

    سلام به دوستان ارجمند
    من مهندس عمران،خرید خدمت با کار خصوصی هستم، 21 می فرمم را ارسال کردم ،جزو اولین کارنتیها بودم ولی نامه دومم دیر اومد، اول دسامبر مصاحبه داشتم،یک هفته زودتر به اتفاق دوستم و به همراه همسرشان عازم استانبول شدیم ، تور از الی گشت گرفتیم ، هتل golden park استانبول با پرواز ترکیش ،هتل بدی نبود، نزدیک میدان تقسیم بود و 4 ستاره ،یه تور کشتی رفتیم که خیلی خوش گذشت 65$ نفری،خیابان استقلال که خوب بود برای گشتن و خرید کردن( اگر فروشگاه غول و فوق العاده می خواهین باید برین به مرکز خرید جواهر که 2 تا استگاه مترو با میدان تقسیم فاصله داره- فروشگاه آنکا مال آنکارا که هیچی نداشت !) ولی خیابان جمهوری که ساعت 20 رفتیم همه فروشگاهها تعطیل بود،اگر کارت مترو خواستین از واکسی دم مترو باید بخرین 10 لیر و بدین شارژ کنه ، نفری 2 لیر برای هر بار سوار شدن هزینه میشه که با این کارت میتونین سوار اتوبوس و ترانوا هم بشین و برای شارژ کارت هم میتونین از دستگاههای اتوماتیک با اسکناس استفاده کنید ( از واکسی میتونین کمک بگیرین)،( از هزینه تاکسی هم نترسین ! ورشکست نمیشین اونجور که ما را ترسانده بودن ! تقریبا" قیمت آژانس تهرانه که روی آینه وسط درج میشه، البته این نظر منه ) سیم کارت ترکسل گرفتم با 70 لیر که شامل 400 دقیقه مکالمه داخلی و 1 GB اینترنت با سرعت خدا ! میشد و خیلی حال داد،بعد از دیدار مساجد معروف و ندیدن جزیره های زیبا بعلت کمبود وقت با پرواز داخلی راهی آنکارا شدیم ،آنجا ترنسفر دنبالمان نیامد! و تلفن را هم جواب نداد! الی گشت هم که تعطیل ! با تاکسی و هزینه 95 لیر و دریافت رسید خودمان را به هتل رساندیم که دوست خوبمان ( لیدر ارجمند )تماس گرفتن به هتل و گفتن کجایین! فرودگاه 2 در خروج داره !!!!!!!!! جلل الخالق ، خلاصه هتل best western 2000 بودیم واز هتل استانبول یکم سطحش پایینتر بود ، تمیز بود ولی اتاقش کوچک بود ، هوای آنکارا اونجور که میگفتن خیلی سرده! نه خبری نبود و بهتر از استانبول بود ، چون استانبول باد داشت ولی آنکارا نه، مدیکال مثل همان شرایط که دوستان گفتن انجام شد ، البته از من 3 بار عکس x-ray گرفتن چون خوب نمیشد ( توصیه میکنم نفس خیلی عمیق بکشین و نگاه دارین ) دکتر خانم موارد کارت زرد را وارد برگه خودشون کرد ولی هپاتیت و مننژیت را وارد نکرد! ( از دوستان دیگه هم که پرسیدم ، برای آنها هم وارد نکرده بود)،فردا جواب آزمایش را گرفتم
    روز مصاحبه 1 ساعت پشت در سفارت بودیم تا داخل شدیم ، به هیچ عنوان موبایل نبرین که راه نمیدن ، داخل سفارت تابلوهای راهنما به فارسی هم نوشته شده ، از قسمت ورود مهاجران وارد سالن می شوین و خانم ایرانی بعد از چک کردن لیست ، یه شماره به شما میده که بعد از انتظار، شماره شما به دفعات برای انجام امور گرفتن اصل مدارک،انگشت نگاری،پرداخت 330 دلار و مصاحبه روی بورد صدا زده خواهد شد،از من همه مدارک از جمله اصل دیپلم و لیسانس را گرفت و فقط کارت ملی را پس داد که تا آخر مصاحبه در پرونده که برگه صورتی در آن میدرخشید باقی ماند،( نکته اینکه بعد از ارسال مدارک به سفارت 2 هفته زودتر ، هیچ ایمیلی از سفارت ترکیه مبنی بر دریافت مدارک و یا یادآوری تاریخ مصاحبه نداشتم و فقط KCC ایمیل یاداوری تاریخ مصاحبه زده بود)و اما مصاحبه ! اول اینکه هیچ دلهره ای از این روز و مراحلش نداشته باشین که مثل آب خوردن میگذره ، دوم اینکه تیپ افرادی که میان مصاحبه را ببینید تعجب میکنید که چقدر معمولی و حتی ژولیده ! میان برای اخذ ویزا از همه کشورها ، مرتب ترین ایرانیها هستن ،دختر مجرد دیدم که چک خورد، 2 تا خانم میانسال که ویزای توریستی می خواستن چک خوردن، زن و مرد سن بالا ویزای یکضرب توریستی گرفتن ، یه پسر که با همسرش آمده بود و با آفیسر لاتی صحبت میکرد و شناسنامه اش صفحات میانیش مخدوش بود چک خورد و آفیسر بهش گفت که دفعه بعد که میاد با خودش شناسنامه جدید بیاره. 2 تا آفیسر فارسی زبان بودن یکی اقا و یکی خانم که دوستانی که قبل از من رفته بودن مصاحبه میگفتن که خانمه چه بد اخلاقه ! ولی کاملا" بر خلافش بود ! سوال آفیسر ها هم همان سوالهای مشخص که دوستان از قبل توضیح دادن بود، از من که آفیسر خانم ( فکر کنم هندی) خواست که ابتدا قسم بخورم و من قبلش گفتم که تاریخ تولد پدرم را اشتباه زدم و با ایمیل اطلاع دادم که گفت مهم نیست ، پرسید سربازی رفتی گفتم خیر که پرسید علت معافیت ؟ گفتم خریدم که تعجب کرد! ( انگار تا حالا خرید خدمت نشنیده بود !!)بعد پرسید شغل دولتی گفتم نه و با دوستان شرکت خصوصی داریم ، پرسید شغلت ؟ گفتم مهندس راه و ساختمان ، آمریکا کسی را داری؟ بله و پیش همان میخوام برم ، قبلا " کدام کشورها سفر کردی ؟
    بعد یه نگاهی به پرونده کرد و 2 برگه صورتی و سفید که روی میز وکنار پرونده بود و اسم روی صورتی نوشته شده بود را برداشت و در صورتی را داد و گفت تا 4 ماه دیگه این سایت را چک کنید!من هم تشکر کردم و پرسیدم مدارک دیگه ای نمی خواین که سرشو تکون داد و گفت نه همه چیز اوکی!
    ( برداشت شخصی من این است که دلش می خواست همونجا ویزا بده ولی برگه صورتی از قبل نوشته شده بود! ولی من کلا" خوشحال اومدم بیرون چون نه اسپانسر خواست نه مدارک دیگه و به نظرم این یک رویه عادیه برای ما ایرانیها )
    دوستان چون نمی خواستم خیلی طولانی بشه از بیان جزییات غیر ضروری که همه حفظ هستین !خودداری کردم ، امیدوارم که مقبول واقع شده باشه، برای همه دوستان آرزوی موفقیت روز افزون دارم.

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •