بخش دوم : مكتب فرانسه


از آنجا که منشأ رشد و نمو ادب تطبيقي به اروپا و بيشتر به فرانسه باز مي گردد، اولين مکتبي که براي اين موضوع، قاعده و قانون نهاد و اصول و مبادي آن را طراحي کرد، مکتب منسوب به فرانسه است. شايد انتساب اين مکتب به فرانسه چندان مورد پسند اروپايي بيان نباشد تعصب هاي قومي و نژادي در تاريخ ادبيات تطبيقي و نفي اين انتساب به روشني محسوس است. انگليسي ها با استناد به اولين رساله ي نگاشته شده ي حوزه ادبيات تطبيقي به ژوزوف تکسيه انگليسي، خود را محق مي دانند. آلماني ها گوته را باني تفکر ادب تطبيقي و آلمان را خاستگاه ادب تطبيقي مي شمارند. با وجود صحت همه ي اين ادعاها، بيشتر مورخان و ادبا اعتراف مي کنند که فرانسه مادر تفکر ادبيات تطبيقي است. فرانسه با جذب و پرورش نخبگان اين حوزه، مکتبي را بنيان نهاد که به مکتب فرانسوي مشهور شد.
اين مکتب در اواخر قرن نوزدهم با ويژگي هاي زير در فرانسه به وجود آمد. بعدها بعضي از اين شرايط و ويژگي ها، به طور جدي مورد نقد قرار گرفت:
1- دو ادب مورد تطبيق بايد حتماً ارتباط تاريخي داشته باشند. کساني مثل گويارد، ژان ماري کاره، پل هازار و سيمون جون به اين شرط اعتقاد دارند و معتقدند که هيچ گونه تأثير و تأثر بدون ارتباط تاريخي صورت نمي پذيرد. به همين دليل است که بيشتر اديبان فرانسوي عنوان تاريخ را براي اين حوزه برگزيده اند و ادب تطبيقي را شعبه اي از تاريخ ادبيات مي دانند. گويارد، ادب تطبيقي را به عنوان تاريخ روابط ادبي بين المللي تفسير مي کند و بر اين باور است که بررسي مشابهت هاي دو ادب بدون ارتباط تاريخي، در حوزه ي ادب تطبيقي نمي گنجد. کفافي نويسنده ي حوزه ي ادبيات تطبيقي عربي در نقد اين شرط مي گويد: ما با اين رأي مخالفيم، چرا که از نظر منهج فرانسوي، بررسي فنون متناظر ادب هاي گوناگون که بين آنها رابطه ي تاريخي نيست، بي فايده است. در حاليکه بررسي و تطبيق فن حماسه در يونان و ايران و هند، موجب دستيابي انسان به طبيعت اين فن مي شود و اين امر در فهم گسترده و درک بيشتر آثار بشري کمک مي کند. (4)
2- تأثير و تأثر بايد واقعي و عملي باشد؛
3. زبان حوزه هاي مورد تطبيق بايد متفاوت و مختلف باشد. در صورتي که حوزه ها همزبان باشند - از ديد اين مکتب - ادبيات تطبيقي کاربرد ندارد. اين گونه تأثيرات درون زباني در فرهنگ اسلامي در قالب موازنه تحليل مي شود. با توجه به اصل تفاوت زبان ها، بررسي تأثير و تأثر در ادبيات انگليسي و آمريکايي از حوزه ي ادبيات تطبيقي بيرون خواهد رفت؛
4- شرط چهارم به خاستگاه ادب تطبيقي باز مي گردد. از نظر آنها ادبيات اروپايي مرکز ادبيات تطبيقي است و اين ادب اروپايي است که فضاي ادبي جهان را مشحون ساخته است.
اکثر نويسندگان، دو شرط اول و سوم را شرط اساسي دانسته اند. شرط هاي دوم و چهارم در مقابل نوآوري هاي اتيمبل، برونل و پيشوا مورد نقد قرار گرفت.
اتيمبل که وي را گنجشک سرگردان مکتب فرانسوي ناميده اند، به شدت با مرکزيت فرانسوي و اروپايي مبارزه کرد و آن را امري نژادپرستانه تلقي کرد و از دوستان فرانسوي خود مي خواست از حلقه ي تنگ ادب اروپايي بيرون بيايند و خود را به ادب شرق، به ويژه چين و ژاپن متصل کنند. او گويارد را مسخره مي کرد که چرا با وجود رشد ادبيات تطبيقي در کشورهاي شرقي و امريکا، دوباره کتاب خودش را چاپ کرده است. از سوي ديگر او به تأثير از ساختارگرايان روس، شرط ارتباط تاريخي را نيز نفي مي کرد و نظريه ي ادب را که بعدها رنه ولک آمريکايي دنبال کرد، مطرح ساخت.
تفکر منهج فرانسوي با ظهور نقدهاي اتيمبل (5) و روسو به حدي شديد و مؤثر بود که بعدها پيروان مکتب فرانسه از اصول مرکزيت اروپايي و ارتباط تاريخي دست برداشتند و به نظريه ي ادبي پرداختند.