نقل قول نوشته اصلی توسط shivan نمایش پست ها
سلام به همه همکاران و دوستان عزیز
به نظر من وضعیت ما توی ایران که بد هست هیچ .وقتی هم میخواهی از ایران بری سخت تر هم میشه.من خودم از طریق کار اقدام کردم برای دانمارک.شاید بعد از چند سال موفق شوم از ایران برم.حتما از توی روستا کار کردن و مردم............اون بهتره. >
همګی موفق باشید
با سلام خدمت همه دوستان و پزشکان عزیز...من رشته فنی میخونم و یکم که تو این سایت و مخصوصا بخش پزشکی گشتم اطلاعات خوب و جالبی دستم اومد..و اما بعد....اول میخواستم در جواب کامنت shivan بگم که واقعا از کسی که پزشکی میخونه و دارای تحصیلات اکادمیک و عالی هست انتظار نمیره با چنین لحنی درمورد مردم مملکتش حرف بزنه اونجا که میگین حتما از توی روستا کار کردن و مردم............اون بهتره ....اره قبول دارم واقعا وضعیت بیرون از ایران در بعضی موارد و مخصوصا برای رشته های پزشکی و فنی خیلی خیلی بهتره..با پشتیبانی خوب با امکانات و فضای اموزشی مطلوب و پویاتر و بروزتر....من خودم هم قصد اینو دارم نمونم و دنبال یه فرصت هستم تا هرچه زودتر برم ولی میخوام بگم سلامت و نجات جان یک انسان بقدری مهم و کار در راستای این امر با وجود همه سختی هایی که ما عزیزان متحمل میشین بحدی شیرین هست که اگه همیشه این قضیه رو یادتون داشته باشین و هینطور اعتقاد کامل به قسم نامتون هم در شما باشه اونوقت فک نکنم هیچ یک از پزشکان عزیز ایرانمون راضی نشه که در مورد مردمش هموطنانش با چنین دیدگاهی نظر بده..من 3 نفر از فامیلام و مادربزرگم رو بخاطر کمبود امکانات و پرسنل مجرب و همینطور پزشک حاذق از دست دادم و همشون هم تو یک بیمارستان فوت کردن که همه تو شهرمون به اون بیمارستان ادم کش خونه میگفتن و هرکی میرفت اونجا اطرافیانش غیر نگرانی برای سلامتی عمومیش باید نگران اینم میبودن که مبادا اونجا به بیمارشون امپول اشتباهی بزنن یا بجای اکسیژن یه گاز دیگه ای به دستگاه تنفسش وصل کنن یا همون میزان اکسیژن رو درست تنظیم نکن یا پزشکش تشخیص نادرست یا دیرهنگام اتخاذ کنه و همیشه ترس بود و هست..یه دختر 21 ساله بعد چهارسال ازدواجش و سرکوفت خوردن از شوهر و فامیلاش که تو این چهارسال چرا بچه دار نمیشده و مشکل داشته بلاخره با هزار نذر و نیاز دوقلو هفت ماهه باردار بوده میره حالش کمی بهم میخوره میبرنش بیمارستان بخاطر یه امپول اشتباه هم مادر از دست میره هم اون دوتا بچه تو شکمش...بخدا نمیخوام با طرح چنین مساعلی ناراحتتون کنم چون میدونم همه ما ایرانی ها بحدکافی هم مشکل و رنج داریم و هم از این دست اتفاقات هم دیدیم هم شنیدیم فقط میخوام بگم کاربر و دوست و پزشک عزیز shivan جان اگر دختر هستی فقط در حد ده ثانیه خودتو بزار جای اون دختر 21 ساله یا جای خواهر اون دختر یا حتی مادرش که اتفاقا هم روستایی بودن ببین میتونی چنین رنج و عذابی رو فقط و فقط برای ده ثانیه بکشی...اگرم پسر هستی خودتو بزار جای برادرش یا پدرش یا احیانا همسرش...البته خدا همیشه همه انشانهارو شاد و سلامت نگهداره و همینطور دوست عزیز شمارو....ما دانشجوها و فارغ التحصیل های رشته های دیگه زیاد برای مردن محل امید نیستیم و ربطمون به مردم و احوالشون نسبت به شما پزشکها خیلی خیلی کمتره و اونا همیشه بعد از خدا و اعتقاداتشون چشم به شما میدوزن..نمیگم نرین یا با حق ویزیت کم ارائه خدمات بدین بلکه برعکس هم میگم برین و یاد بگیرین هم حقتون رو طلب کنین و اینو هم میدونم رسیدگی به امور روستاییهای و تنگ دستها از همه لحاظ خیلی دشوار و پیچیدس چون پدر و مادر من هردوشون بهورز خانه بهداشت هستن و خودش همیشه میبینم که با چه مشکلات و مساعلی دست و پنجه نرم میکنن ولی اینو هم میدونم که اگه پدر مادرم نبودن که با صبر و تحمل و حوصله به کار مردم رسیدگی کنن اون ادما باید چیکار میکردن یا چطور با مشکلات مربوطشون مقابله میکردن...سرتون رو درد آوردم...اخرشم راجب سوال این بخش من نظرم به این هست که از گزینه اول که دستیاری هست استفاده کنین...قطعه سنگ طلا از روی زمین به خورشید نگاه میکرد و ارزو داشت بتونه روزی به اونجا سفر کنه و طلائی تر و درخشانتر بشه ولی نمیدونست همون خورشید میسوزه و میدرخشه تا زمین زنده بمونه...دنبال نویسندش نگردین چون خودم هستم..!!