نقل قول نوشته اصلی توسط Nooshin979 نمایش پست ها
سلام

یه چالشی ذهن منو خیلی مشغول خودش کرده. و در واقع برای منی که هنوز اونطرف نرفتم،تبدیل به یه دغدغه شده ...... به همبن خاطر دوست دارم نظر همه دوستانی که تجربه دارن در این زمینه رو بدونم.

دوستانی که الان دانشگاه های خارجی تحصیل می کنند و باز خصوصا اونهایی که تنهایی میرند اونجا و نامزد یا همسر ندارند چقدر با این مسئله کنار اومدن؟ البته این مسئله می تونه کلی باشه و به جنبه های شخصیتی هر فردی و حتی جنسیت دختر یا پسر بودن و دیگر مسائل بستگی داشته باشه ....
اما خب به صورت کلی عرض می کنم که چقدر تنها بودن می تونه در حال روحی و کیفیت تحصیلی فرد و مقابله با شرایط غربت و فرهنگ متفاوت اونجا تاثیر بگذاره؟؟؟ آیا می تونه منجر به افسردگی و تنش های روحی بشه؟

فکر میکنم این مسئله مهمیه برای بررسی و اهمیتش کمتر از پروسه اپلای و پذیرش نیست و در آینده فرد تاثیرگذاره

ممنون میشم هر کی هر چقدر اطلاعات و تجربه داره اشتراک بگذاره که بتونه به تصمیم گیری دیگران کمک کنه
نقل قول نوشته اصلی توسط Nooshin979 نمایش پست ها
ممنون از پاسخ و نظرتون. بله واقعا افرادی که روحیه شکننده ای دارند ممکنه بیشتر آسیب ببینند که به نظرم اینجور افراد باید بیشتر به این مسئله فکر کنند و برای بهتر مواجهه شدن با اون بیشتر آمادگی داشته باشن. چون خود من یک مصداق عینی دیدم از کسی که برای تحصیل دکتری به کشور بسیار پیشرفته ای سفر کرد اما بعد از گذشت 2 سال دچار ناراحتی روحی و افسردگی شد که تمام تحصیل و زندگی عادیش رو تحت الشعاع قرار داد. فکر می کنم تجربه های اینچنینی بعضی افراد، بیشتر اهمیت تأمل روی این مسائل رو پررنگ میکنه
دوست عزیزم،
من دختر خیلی حساسی هستم. خیلیم اجتماعی و احساسی هستم.
چیزی که اینجا بهم فشار میاورد هیچ وقت تنهایی نبود. تنهایی به شما فشار نخواهد اورد اگه که بخواین دوست پیدا کنین. دخترا معمولا آپشن هاشون خیلی خیلی زیاده. هر یه باری که شما برین یه مهمونی ای کافه ای جایی (نه حتی بار و کلاب) کلی آدم اعم از دختر و پسر پیدا میشن که دوست دارن با شما دوست بشن. اینجا ممکنه depression های مختلف فلسفی مثل existential deppression بگیرین که طبیعی و گذرا هست. ولی تنها نمیمونین.
اتفاقا به نظرم مجرد بودن برای یه دختر (پسرا رو نمیدونم) ایرانی امتیاز هست چون آپشنهای زیادی داره و میتونه هم یه پسر درست و حسابی متناسب با روحیاتش پیدا کنه هم اینکه مثل یه خانم شوهر دار مجبور نیست که فقط با دوستای همسرش بچرخه یا محدودیت هایی داشته باشه.
چند تا از دخترای ایرانی که میشناسم و ازدواج کردن گاهی میان درد دل میکنن که خوشبحالت که توی همین قاره ای که توش هستی پسری که میخواستی رو پیدا کردی چون ما از طریق ازدواج اومدیم و یا با همسر اومدیم و الان به مشکلات فکری و روحی خوردیم باهاشون و تازه از بیرون هم کلی پیشنهاد میگیریم و خیلی ناراحتیم که چرا اصلا باید ازدواج میکردیم که بخوایم با دست و پای بسته اینجا زندگی کنیم؟ (میخواستی به عشق خارج اومدن زن هرکسی که از کانادا برمیگرده ایران که دو روز استراحت کنه و یه زنی هم بگیره نشی، خودت کردی با خودت).
برای همین ازین جهت برای شما نگرانی وجود نداره.
من کلا دختر ایرانی ندیدم که از تنهایی بناله یکی از ناله های خود من در این رابطه هست که چرا هیچوقت وقت ندارم که به همه پارتیا برم یا با دوستام همش برم بیرون کارهای girly کنم (سینمار رفتن با رفیقای دختر، خرید با رفیقای فقط دختر، دور هم نشستن و حرف زدن پشت سر بقیه فقط با دوستای دختر که البته کاناداییا خودشون اساتید چیره دستی در این زمینه هستن و من فعلا پیششون مشغول شاگردی میباشم، حرف زدن درباره دوست پسرامون فقط با دوستای دختر ) اینجا یه جور outing ها هست که فقط دخترا با هم میرن. مثلا روزی که من اومدم، تقریبا دو سه هفته بعدش تمام دخترای تگروهمون و چند تا دختر دیگه ر توی واتس اپ ادد کردیم (هیچ کدوم هم ایرانی نبودن) و هر هفته دو باری میرفتیم اسکیت/سینما/خرید/کافه رفتن و غیبت کردن پشت سر "همه جهان هستی". توی ایران مثلا من دست صفدر قلی رو بگیرم باهاش برم بیرون هیچی هم بین ما نباشه قطعا حرف درمیارن و احتمالا اولین و اخرین باری هست که با صفدر میرم بیرون. ولی اینجا کلا پسرا رو خیلی وقتا ممکنه عمدا وارد نکنن توی دور همی و یه سری اوقات فقط مال دختراس. اینو من اینجا یاد گرفتم. اسمشو بذارین sexism یا هرچی، اینو من اینجا دیدم برای اولین بار. کلا بیرون رفتنای دخترانه خیلی رایجه اینجا. منم دیدم و یاد گرفتم
نگران نباش پاشو بیا.