این ناراحت کننده هست که ضرباتی به من خورده که من هم فکر می کنم که دوست دارم برگردم به گذشته ولی چنین چیزی هیچ وقت اتفاق نمی افته.
تا قبل از بیست سالگی زندگی هدفمند داشتم و بسیار نظم داشتم. صبح ها اولین نفر وارد مدرسه می شدم و بعد از ظهرها کتاب های علمی می خواندم. حتی تابستان ها با اشتیاق از یک سر یک شهر به قسمت دیگر ان می رفتم تا کتابهای علمی بخوانم که بجای اینکه متعلق به دبیرستان باشند متعلق به دانشگاه بودند.
چند چیز به من ضربه شدید زد.
اول از همه تحقیر های دوران بچگی که باعث شد به کندی به یک ادم دارای اعتماد به نفس تبدیل شوم.
دیگر ظهور فضای مجازی که باعث شد نظم و ثبات در من از بین بره و تفکر من را ببره سمت اخبارهای استرس زای فقر و نارامی و زندگی مزخرف سلبریتی ها.
دلیل دیگر اینکه هیچوقت 10 سال پیش فکر نمی کردم که وضعیت بقدری بحرانی بشه که هر دلار بشه 30 هزار تومان.

واقعا فکر می کنم گم شدم و بدون هدف دارم دور سرم می چرخم.
نظام کره زمین طوری طراحی شده که یک عده براحتی از آن منفعت ببرند.
کلا کارم شده خوندن اخبار ناراحت کننده و عجیب این هست که این اخبار خیلی بیشتر روی زندگی من تاثیر داره عوض کارهایی که خودم انجام دادم.
فکر می کنم همینکه من هم مثل ان خانواده های بدبخت که در مدیترانه غرق شده اند نیستم باید خوشحال باشم.