نقل قول نوشته اصلی توسط mina_mina_919 نمایش پست ها
سلام من نمیدونم جای درستی سوالمو میپرسم یا نه
لطفا مسخره نکنید دوستی ندارم که ازش راهنمایی بگیرم..
من اروپا رو دوست دارم میخواستم به هلند مهاجرت کنم ولی پارتنرم که همکلاسی هستیم میخواد آمریکا بره.
من حاضرم که به خاطر اون برم آمریکا..چون اون خیلی اونجا رو دوست داره ولی من فقط یکم برام فرق میکنه.
ما قصدمون ازدواج هست ولی هنوز در حد دوست هستیم
و کم کم میخوایم کارای اپلای رو شروع کنیم
دوست پسرم میگه که حالا وقت نداریم بذار اول کارای اپلای رو بکنیم بعد ازدواج رو جدی کنیم مثلا بیان خواستگاری اینا.

نمیدونم حرفش به نظر منطقی میاد ولی یخورده میترسم
میترسم که خب اگه شاید به هم نرسیدیم من از اول برم همون اروپا که دوستش دارم
کلا میشه راهنمایی بهم کنید.
هم در مورد این شرایط من و هم در مورد تفاوت اروپا و آمریکا یا در مورد این که بهترین موقع ازدواج قبل یا بعد اپلایه، در این مورد هم نظر بدید ممنون میشم
اول از همه ایا میتونین مهاجرت کنین یا اینکه این هدف رو بر اساس رویاها و ارزوها ساختین؟
طرز تفکرتون چطوریه کلا؟ عقایدتون؟ امریکا عقیده و سلیقه ی خاصی رو میطلبه. اروپا هم همینطور. درباره ازدواج اینو بگم تا ۳۰ نشدین عروسی نکنین. کلا همین دوستی وار جلو برین. تازه تو این سن به بلوغ فکر تو شرائط امروزی میرسین. الان چندسالتونه؟
شرائطتون چطوره؟ تحصیلات؟ انتظارتون از اپلای چیه؟ فاند بدونه فاند؟ چه مقطعی؟

اینکه مهاجرت کنین اونور اب و بعد دوباره مهاجرت کنین یه جای دیگه طبیعیه. خود من سوئد اومدم الانم قصدم استرالیاست. و اتفاقا چون اعضایی از خانواده همسرم اونجاس قصدمون اینه کم کم بریم پرث. اما مهاجرت اینطوریه که همه چی رو باید از صفر شروع کنین. وقتی اومدم سوئد از صفر شروع کردم. تا کرونا خوب جلو رفتم دوباره خوردم زمین و الان برا دومین بار دارم از صفر شروع میکنم. استرالیا هم بریم از صفر شروع میکنیم. شما اینو روش فکر کن میتونی ۲ بار تو خارج از صفر شروع کنی؟ یعنی اول با نهایتا ۲ تا چمدون بری امریکا از صفر شروع کنی. بعد با ۲ تا چمدون بری هلند و از صفر شروع کنی؟
اتفاقا اروپا خیلی قشنگه زیباس. مخصوصا معماری شهری. هلند هم خیلی زیباس. یکی از زیباترین کشورا. برا همین من تو این که یکی دو سال بالا پایین ۳۵ هستم میگم که این از صفر شروع کردن سخته. من شانسم این بود فامیل خیلی نزدیکم از قدیم سوعده و دستمو گرفت. وگرنه خارج اینطوریه که خودتی و خودت. تنهای تنها. برا تجربه ی این حس یه بار تنهایی برو مشهد یا اصفهان. با پول کم. حالا یک هفته زندگی کن. ببین چقدر سخته. خارج از اینم سخت تره. مخصوصا دانشجویی بیایی. حتی منی که الان شهروند سوئدم و از سال قبل تصمیم گرفتم تحصیل کنم (ورشکستگی و به زمین خوردن) همه چی سخته برام. خونه گیر اوردن. خوابگاه گیر اوردن. با چندرغاز زندگی کردن. و حس اینکه قبل این زندگی خوبی داشتی ولی باید چندسال با سختی زندگی کنی. همین حس خودش یه ذهن قوی میخواد.


به نظر من تو این سن زندگی و اینده رو گره نزن به پارتنرت. هرکدوم راه خودتونو برین. چون تجربه ی من نشون داده تا قبل ۳۰ سالگی از هم جدا میشین. طرف میره پی زندگی خودش و ساختن اینده ایی که خودش دوست داره. و شما میمونی و اینده ایی که نساختی برا خودت.