بله درسته! بی ثباتی و نبودن کنترل! بحث سر این هست که برای من واقعا سخته مثل خیلیا پا روی خیلی از قواعد اخلاقی بذارم و بیام سر هر کی شد کلاه بزارم . من واسه این درس نخوندم که هیچ فرقی با اینجور آدما نداشته باشم! تحصیلات اگه بخشیش برای ورود به عرصه کار بوده بخش مهم دیگه اش تغییر ذهنیات حالا خواسته یا ناخواسته است. دارم به این فکر می کنم که مثل بعضی ها هر کاری شد اینجا انجام بدم چه اخلاقی چه غیر اخلاقی ولی با خودم به این فکر می کنم که آخرش چی؟ سالهای بعدش که برگشتم به امروز خودم نگاه کردم چه پاسخی واسه خودم دارم!؟ درگیر اخلاقیات شدن مهلکه ای نیست که بشه به راحتی کنارش گذاشت لااقل واسه من! بحث سر این جور چیزاست! کیه که ندونه آدمی با توقعات متوسط از زندگی مشکلات زیادی رو تو زندگیش تو این کشور تجربه خواهد کرد مگر اینکه ...! من که هر جا دلال بازی دیدم جلوش وایسادم بیام خودم شروع کنم به این کارا آخه چه جوابی واسه خودم می تونم داشته باشم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)