صفحه 70 از 219 نخستنخست ... 20606162636465666768697071727374757677787980120170 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 691 تا 700 , از مجموع 2190

موضوع: درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

  1. #691
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    ارسال‌ها
    25

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    بنظرم بهشت وجهنم رو خودمون می سازیم من اینجا کانادایی ها رو دقیقا مثل خود ایرانی ها می دونم خوبی اینجا این هست که به مردمش آموزش دادن چجوری به حقوق هم احترام بزارن و به هم کمک کنن و این شده براشون یک فرهنگ و هر کسی که از کشور دیگه وارد میشه وقتی رفتار شون می بینه یاد میگیره و تو کشورمون هم افرادی هستن که همچین رفتاری رو دارن و به حقوق دیگران احترام می زارن و حس کمک کردن به دیگران رو دارن ولی چون عده آدمهای بی فرهنگ که اموزش درست ندیدن بیشتر هست و یک جامعه نا ارامی را میسازن

  2. #692
    ApplyAbroad Superstar
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    ارسال‌ها
    4,779

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    هفته پیش رفته بودیم خرید در یکی از مال های تورنتو که یک دفعه دیدیم یک خانم جوان ایرانی وسط مال افتاد زمین و بچه کوچکش توی کالسکه بود. از قرار یک دفعه متوجه شده بود که یک بچه دیگرش نیست و درجا غش کرده بود و توی شوک بود. نمی دونید مردم چکار کردن. یکی بچه کوچیکش رو آروم می کرد. چند تا آقا تمام مال رو می دویدن دنبال بچه گمشده. یک آقای دیگه رفت سریع اسباب بازی خرید آورد برای اون بچه خیلی کوچیک که مادرش رو توی این حال دیده بود و فقط گریه می کرد. سکیوریتی های مال پیش خانم بودن و پلیس و آمبولانس با تموم دم و دستگاهشون ظرف چند دقیقه رسیدن (اینجا اگه با خدمات اضطراری تماس بگیرید پلیس و آمبولانس و آتش نشانی همه با هم میان). خدا رو شکر بچه همون جا پیدا شد و همه چیز ختم به خیر شد. منظورم از گفتن این حکایت تعریف از کمک کردن مردم بود - چه ایرانی هایی که اونجا بودن چه کانادایی ها و چه پلیس و بهیارهای آمبولانس - بدون اینکه کارشناس بازی در بیارن با تمام وجود کمک کردن. ایران سرزمین مادری ماست و همیشه خواهد بود و تا ابد دوستش دارم ولی خب اهمیت و احترامی که سیستم اینجا و فرهنگ نهادینه شده اینجا برای انسان ها و بخصوص کودکان و سالخوردگان قائله رو شاید نشه به این صورت در ایران دید. یا رانندگی اینجا رو نمی شه با ایران مقایسه کرد. تصادف هست و بعضی وقت ها می بینیم ولی شما چه عابر باشید و چه راننده در نود و نه و ... درصد موارد خیال تون راحته و بدون اینکه نگران باشید کسی حق شما رو زیر پا بذاره حرکت می کنید. یکی دو هفته اول که هنوز خیلی چیزها رو ندیده بودیم یادمه با دوستی توی یکی از این های وی ها می رفتیم دیدم یک دفعه همه ماشین ها تا جایی که جا داشت زدن بغل و توقف کامل کردن، نگو ماشین آتش نشانی داشت میومد. ماشین آتش نشانی که رفت بعد همه راه افتادن. اینها نتیجه آموزش و فرهنگ سازیه که مردم اینطور خودبخود و بدون تامل رعایت می کنن.

  3. #693
    Member
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    رشته و دانشگاه
    برق- قدرت
    ارسال‌ها
    329

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    احسنت، دقيقا چيزي كه در ايران نميتونيد پيدا كنيد همينه كه "خيالت راحت نيست"، از هيچ چيزي و هيچ كس نه راننده ،نه عابر پياده، نه دولت و نه بقيه مردم! به نظر من عمده ترين اختلاف موجود جامعه ايران با ديگر كشورها( كشورهاي پيشرفته و يا حتي در حال توسعه) اينه كه شما در زندگيت آرامش رو حس نميكني. مثلا" يه روز كه از خواب بلند ميشي حالا ميخواد پولدار باشي يا نه، از اخبار راديو و تلويزيون گرفته تا رانندگي در خيابون و قيمت دلار و 5+1 و فوتبال ملي و رفتار همسايه بالايي ووو.. همينجوري روي اعصابته تاااااا.. شب كه ميخواي بخوابي. فقط شايد تنها لحظاتي كه آرامش به سراغت مياد توي خواب باشه اون هم به شرطي كه خواب بد نبيني!!!!
    در مورد كمك به ديگران و افرادي كه دچار حادثه اي ميشن هم بايد عرض كنم كه مردم ما تا وقتي كه منفعت خودشون به خطر نيفته و اصلا در كل پاي خودشون در ميان نباشه، و از اونجاييكه بسيار هم مردم احساساتي هستيم، ممكنه از اينكارهايي كه شما فرموديد انجام بدهند ( البته نه اينجوري منظم و با اصول). حالا يه مثال براي درك بهتر اين موضوع ميزنم: ميبيني كه دو تا ماشين در يه خيابون دارن ميرن، خانومي كه بغل دست يكي از ماشينها نشسته مثلا" مانتوش لاي در گير كرده، اون يكي ماشينه اين رو ميبينه و بوق و دست و سوت كه خانم خانم مانتوتون لاي در و خلاصه اون يكي ماشين هم تشكر ميكنه و يك صحنه انساندوستانه و لبريز از محبت و صفا ميبيني. حالا در ادامه راه همين دو تا ماشين كه بينشون اين برخورد زيبا و احساسي پيش اومد، ميرسند به چهارراه و چراغ داره قرمز ميشه، اين يكي ميپيچه جلو اون، اون يكي بوق ميزنه كه بزار من ردشم، بوق ميزنن فحش بهم ميدن كه خودشون زودتر از چهارراه قبل از چراغ قرمز رد شن!! حالا شايد كارشون به دعوا هم بكشه كسي چه ميدونه!!! واقعا" جامعه عجيب و پيچيده اي داريم!!
    نقل قول نوشته اصلی توسط uxmal09 نمایش پست ها
    هفته پیش رفته بودیم خرید در یکی از مال های تورنتو که یک دفعه دیدیم یک خانم جوان ایرانی وسط مال افتاد زمین و بچه کوچکش توی کالسکه بود. از قرار یک دفعه متوجه شده بود که یک بچه دیگرش نیست و درجا غش کرده بود و توی شوک بود. نمی دونید مردم چکار کردن. یکی بچه کوچیکش رو آروم می کرد. چند تا آقا تمام مال رو می دویدن دنبال بچه گمشده. یک آقای دیگه رفت سریع اسباب بازی خرید آورد برای اون بچه خیلی کوچیک که مادرش رو توی این حال دیده بود و فقط گریه می کرد. سکیوریتی های مال پیش خانم بودن و پلیس و آمبولانس با تموم دم و دستگاهشون ظرف چند دقیقه رسیدن (اینجا اگه با خدمات اضطراری تماس بگیرید پلیس و آمبولانس و آتش نشانی همه با هم میان). خدا رو شکر بچه همون جا پیدا شد و همه چیز ختم به خیر شد. منظورم از گفتن این حکایت تعریف از کمک کردن مردم بود - چه ایرانی هایی که اونجا بودن چه کانادایی ها و چه پلیس و بهیارهای آمبولانس - بدون اینکه کارشناس بازی در بیارن با تمام وجود کمک کردن. ایران سرزمین مادری ماست و همیشه خواهد بود و تا ابد دوستش دارم ولی خب اهمیت و احترامی که سیستم اینجا و فرهنگ نهادینه شده اینجا برای انسان ها و بخصوص کودکان و سالخوردگان قائله رو شاید نشه به این صورت در ایران دید. یا رانندگی اینجا رو نمی شه با ایران مقایسه کرد. تصادف هست و بعضی وقت ها می بینیم ولی شما چه عابر باشید و چه راننده در نود و نه و ... درصد موارد خیال تون راحته و بدون اینکه نگران باشید کسی حق شما رو زیر پا بذاره حرکت می کنید. یکی دو هفته اول که هنوز خیلی چیزها رو ندیده بودیم یادمه با دوستی توی یکی از این های وی ها می رفتیم دیدم یک دفعه همه ماشین ها تا جایی که جا داشت زدن بغل و توقف کامل کردن، نگو ماشین آتش نشانی داشت میومد. ماشین آتش نشانی که رفت بعد همه راه افتادن. اینها نتیجه آموزش و فرهنگ سازیه که مردم اینطور خودبخود و بدون تامل رعایت می کنن.

  4. #694
    ApplyAbroad Guru zini_zinparast آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2012
    ارسال‌ها
    4,789

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    ببینید، در کل نمیشه زیاد چیزی از اینور توضیح داد. چون برای کسیکه اینجا رو ندیده درکش مشکل هست. تقریبا 5 ماه طول کشید تا خانواده خودم حرفای من رو باور کردن یا به عبارت دیگه باورهای خودشون از اینجا رو کنار گذاشتند!! البته این موضوع قابل درک هست چون اونا اصلا در اینجا زندگی نکردند. و من هم قبل از اینکه بیام اینجا مانند اونا تصور درستی نداشتم.
    یاد یه مستند افتادم که زمان جنگ پخش میشد و اسمش هم هویت بود!! هر چی از اون مستند یادتون میاد رو برای کانادا به عنوان افعال معکوس در نظر بگیرید!!
    همین هفته پیش بود که اعلام کردند بیاید کارت پایان خدمتتون رو عوض کنید وگرنه اله بله جیمبله!! کل سیستم عصبی من رو به هم ریخته بود و آدرنالین خون من رفت بالا. امروز داشتم فکر میکردم که توی این 10 ماهی که اینجا هستیم چقدر من آستانه تحریک عصبیم پایین اومده به عبارت دیگه اینقدر در آرامش بودیم اعصابمون ضعیف شده در حالی که قبل از اینکه بیایم اینجا هر روز با اینجور چیزا سروکار داشتیم و کلا اعصابمون مثل فولاد آبدیده شده بود!! تازه میفهمم که پارسال دوستان در یکی از این تاپیکها دغدغه پسته رو داشتند چقدر باعث تشویش خاطرشون شده بود!!!!
    Impossible is impossible because someone did not put effort to make it true





  5. #695
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    ارسال‌ها
    52

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    من به عنوان یه دانشجوی دکتری الان بیشتر از یک سال هست که در مونترال هستم .38 ساله با بیش از 12 سال سابقه کار صنعتی ، کتاب چاپ شده ، مقاله و ...
    چکیده تجربیاتم رو در اختیارتون میزارم شاید موافق باشید شایدم نه

    1- همیشه بیرون اومدن از خونه دید شما رو نسبت به خونتون عوض می کنه . این می تونه خوب باشه یا بد باشه . ولی گوش کردن به نظر دیگران وقتی نمی دونی شرایط تو خونه شون چه جوری بوده نمی تونه بهت اطلاعات کاملی از رضایت و یا عدم رضایت فعلی شون بده==> مهاجرت یک پدیده کاملا شخصی است و تا خودت تجربه نکنی نمی تونی از نتیجه کار مطمئن باشی

    2- آدم های زیادی هستند که بدی های اینجا را می گویند ولی خوب حاضر به برگشتن به ایران نیستند. دلیل: در فضای مجازی شما می تونی عیب هاتو با دیگران در میون بگذاری چون رو در رو نیستی پس خجالت هم نمی کشی. در عالم واقع ما همیشه می خواهیم نشان دهیم که بهترین تصمیم ممکن را گرفته ایم و حاضر به قبول اشتباه نیستیم. بنابراین آدم ها حاضر می شوند مذلت بکشند ولی از تصمیم شان عقب نشینی نکنن. دوستانی داشتم قبلا به کانادا مهاجرت کرده بودند وقتی به ایران بر می گشتند آنچنان از مزایا اینجا صحبت می کردن که دیگران به حال آنان غبطه می خوردند. حال که از نزدیک آنها را در اینجا می بینم تفاوت ها آشکار می شود==> بعضی آدم ها دروغ نمی گویند ولی فقط بخشی از حقیقت را به شما می گویند ( اصطلاحا با سیلی صورت خود را سرخ نشان می دهند). اگر کسی فقط از خوبی های مهاجرت گفت شما مستقیما در مورد عیوب سئوال کن و دو طرف ترازو رو ببین

    3- این نکته مربوط به آدم های مسن تر و بالای 35 سال هست: اگه تو ایران سابقه کار دارید، برای خودتان بروبیایی داشته اید و برای داشتن زندگی بهتر ولی محترمانه (تاکید می کنم محترمانه) مهاجرت را انتخاب می کنید شدیدا از کارهای سروایوال دوری کنید. پیتزا دلیوری برای یک دانشجو نه در ایران عیب است نه در اینجا. ولی اگر الان در ایران نمی خواهید صندوقدار باشید، یا کار پیتزا دلیوری، ظرفشویی و... انجام بدهید مسلما اینجا هم نخواهید خواست. اما اگر برای داشتن زندگی بهتر مجبور هستید اینکار را انجام بدهید زخمی را در روح و شخصیت خود ایجاد خواهید کرد ( شاید به کسی نگویید، همسرتان و فرزندانتان هم نفهمند) که ثروت و موفقیت بیل گیتس هم آنرا درمان نخواهد کرد. خرسواری که ژیان سوار شد دیگه غرورش اجازه نمی ده خرسوار بشه و کذا ژیان سواری که سوار بنز بشه .==> بعضی اوقات افراد از کیسه عزت نفس شان خرج می کنن، یک پدر و یا مادر برای موفقیت فرزندانشان شاید دست به هر کاری بزنند ولی این به این معنی نیست که آینه عزت نفس شان لکه دار نمی شود. شاید بگویید که همین الان هم در ایران لکه دارشده . اون دیگه شما هستید که باید تصمیم بگیرید!

    4- در مورد آدم های مذهبی: با توجه به سفرهای مختلفی که به جاهای مختلف دنیا داشته ام آمریکای شمالی آزادی عمل زیادی هم برای افراد مذهبی و غیر مذهبی ایجاد کرده است ( البته تنها نکته منفی: لایحه جدید ارزش های کبک هست که هنوز تصویب نشده ولی اگه بشه روسری زنان ، عمامه مردان ( سیک ها و ...) ، کلاه یهودی ها و ... البته برای شغل های دولتی عمومی قرار هست ممنوع بشه). شما آزادی عمل خوبی را دارید ولی مسئله در مورد فرزندانتان به شدت فرق می کند!!!!

    5- فرزندن مهاجران: ضمن تایید صحبت های دوستان ، شما کمترین کنترل را بر روی فرزندانتان خواهید داشت و از دوره دبستان به بچه ها مکرر یادآوری می شود که اگر با مسئله کودک آزاری برخورد کردید سریعا با پلیس تماس بگیرید. این بخش از مهاجرت اون لایه مهم ولی پنهانی است که معمولا کسی از مهاجران در مورد آن برای شما سخنرانی نخواهد کرد. نرخ خروج از تحصیل در دوره دبیرستان در استان کبک بالای 50 درصد هست ( البته تو کانادا رکورد داره ظاهرا). اگه شما خود را آدم بازی می دانید ( به این معنی که داشتن رابطه زیر نافی را برای دختر و پسر بالای 12 سال خود عیب نمی دانید) جای خوبی را برای بزرگ کردن بچه های خود انتخاب کرده اید. چه بخواهید و چه نخواهید بچه شما در مدارس عمومی ( تاکید می کنم عمومی ) با این مسئله از سنین پایین درگیر خواهد شد. البته نه اینکه انجام اینکار تبلیغ و تشویق شود ولی خوب در مقابلش مانعی هم نمی گزارند (مگر اینکه یکی از طرفین بالای 18 و دیگری زیر 18 سال داشته باشد که اون موقع علاوه بر زندان و ... کار به شبکه های تلویزیونی هم کشیده می شود). می دونم خیلی ها با این پاراگراف بنده مخالفت خواهند کرد ولی چون خودم یک پسر 8 ساله دارم دربه در دنبال روش های تربیتی برای ایمن کردنش از این مسئله می گردم . به همین علت هم در کارگاه های مختلف در مورد مشکلات بزرگ کردن بچه ها به اصطلاح تینیجر شرکت کردم و اطلاعات فوق توسط روانشناسان و مددکاران کانادایی در اختیارم گذاشته شده (که البته شما می تونید آمار بهتری در اختیارم بگذارید: بعد از مشکل زیر ناف شما با مشکل علف یا همون weed مواجه هستید که یواش یواش داره قانونی میشه ) و ... و از همه مهمتر در سر راه تربیت باید مواظب تکنیک هاتون باشید چون به راحتی مشمول کودک آزاری می شوید و سر و کارتان با پلیس ، مددکار اجتماعی ، جدا کردن فرزند از شما ، تحت الحمایه قرار گرفتن فرزند از سوی دولت و .... خواهیدشد- در ضمن چون مهاجر هستید پلیس و قاضی در مورد کودک آزاری بیشتر طرف فرزند را خواهند گرفت. یکی از راه حل ها فرستادن بچه ها به مدارس خصوصی است که سالی بین 10 تا 20 هزار دلار فقط شهریه ثابت می گیرند ( برای غذا میانگین روزی 8 دلار پول غذا و ....)

    از دید خودم به عنوان یک دانشجوی دکتری که بیش از یکسال اینجا را دیده ام و قصد برگشت بعد از اتمام تحصیل را دارم بزرگترین چالش مهاجرت را مسئله همسر و فرزندان می دانم . نکته ای که هر چه بیشتر بگردید کمتر پیدا خواهید کرد. متاسفانه هر چقدر هم که موفقیت مهاجران در کسب و کار و خرید خانه و... بالا باشد ظاهرا چالش اصلی در درون خانواده با همسر و فرزندان است. بیشترین نرخ طلاق در کانادا مربوط به مهاجران است. مسئله ای است مهم که دیدم تا حد زیادی از نگاه دوستان جوان تر از خودم مغفول مانده

    نکته آخر: بنده نظریات و برداشت هایم را از بیش از یکسال زندگی در مونترال نوشتم و به خودم حق میدهم که به دنبال غنی تر کردنش بروم. با اینحال شما می تونید موافق باشید یا مخالف ==> صلاح ملک خویش خسروان دانند

  6. #696

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    منظورتون از علف چیه ؟ نوعی ماده مخدره؟
    به نظرتون مونترال برای تربیت پسر بچه ها راحت تر از دختر بچه ها نیست؟ من پسری 6 ساله دارم قصد دارم برای یکی دو سال دیگه بیام مونترال. مهمترین دلیل مهاجرتم موارد زیر میدونم:
    1-رسیدن به آرامش بیشتر(تغییرات ناگهانی که تو شرایط ایران میشه باعث افزایش نگرانی و تنش من میشه مثل بی ثباتی اقتصادی . یا کلاه برداری و دزدی که هست باید کلی وقتت را صرف کنی که حقت ضایع نشه چه سر کار، چه توسط ارگانهای دولتی و چه دوست و فامیل و ..!! این مساله خیلی از من انرژی میبره در حال حاضر کلی پول از همه این موارد که گفتم میخوام که برای احیای بسیاری از آن باید برم دادگاه ازشون شکایت کنم که اعصاب آهنین و وقت زیاد میخواد و در انتها ممکنه حتی تو دادگاه هم خقت ضایع بشه
    2- پیشرفت پسرم و دوری پسرم از بسیاری مسائل غیر اخلاقی اما پنهانی و یواشکی که حتی در مدارس ایران (حتی از ابتدایی) وجود داره !!! رشد اعتیاد و بیماری های عفونی ناشی از روابط زیر نافی در ایران هم کم نیست!! من بسیاری از بچه مدسه ای در ایران دیده ام ( در اطراف خودم) که از 12 سالگی وارد مقوله اعتیاد شده اند!!!! حس میکنم شاید کانادا در این موارد برای بچه ها امن تره که میخوام بیام اونجا! حداقل توزیع کننده مواد به گستردگی ایران نباشه!!

    خواهش میکنم من را راهنمایی کنید اگر ذهنیت اشتباهی دارم. ممنون
    الان کمی نگران شدم در مورد مشکلات اخلاقی بچه ها در اونجا؟ به نظرتون آمریکا بهتره از این لحاظ؟
    به نظرتون بهترین سن برای پسرم چه موقع هست که بیایم اونجا که تهدید کمتری وجود داشته باشه؟
    مگر فرق مدرسه دولتی با خصوصی چیه ؟ تو مدرسه خصوصی ، معلمها کنترل میکنند یا نوع دانش آموزهاش فرق داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط hmort نمایش پست ها
    من به عنوان یه دانشجوی دکتری الان بیشتر از یک سال هست که در مونترال هستم .38 ساله با بیش از 12 سال سابقه کار صنعتی ، کتاب چاپ شده ، مقاله و ...
    چکیده تجربیاتم رو در اختیارتون میزارم شاید موافق باشید شایدم نه

    1- همیشه بیرون اومدن از خونه دید شما رو نسبت به خونتون عوض می کنه . این می تونه خوب باشه یا بد باشه . ولی گوش کردن به نظر دیگران وقتی نمی دونی شرایط تو خونه شون چه جوری بوده نمی تونه بهت اطلاعات کاملی از رضایت و یا عدم رضایت فعلی شون بده==> مهاجرت یک پدیده کاملا شخصی است و تا خودت تجربه نکنی نمی تونی از نتیجه کار مطمئن باشی

    2- آدم های زیادی هستند که بدی های اینجا را می گویند ولی خوب حاضر به برگشتن به ایران نیستند. دلیل: در فضای مجازی شما می تونی عیب هاتو با دیگران در میون بگذاری چون رو در رو نیستی پس خجالت هم نمی کشی. در عالم واقع ما همیشه می خواهیم نشان دهیم که بهترین تصمیم ممکن را گرفته ایم و حاضر به قبول اشتباه نیستیم. بنابراین آدم ها حاضر می شوند مذلت بکشند ولی از تصمیم شان عقب نشینی نکنن. دوستانی داشتم قبلا به کانادا مهاجرت کرده بودند وقتی به ایران بر می گشتند آنچنان از مزایا اینجا صحبت می کردن که دیگران به حال آنان غبطه می خوردند. حال که از نزدیک آنها را در اینجا می بینم تفاوت ها آشکار می شود==> بعضی آدم ها دروغ نمی گویند ولی فقط بخشی از حقیقت را به شما می گویند ( اصطلاحا با سیلی صورت خود را سرخ نشان می دهند). اگر کسی فقط از خوبی های مهاجرت گفت شما مستقیما در مورد عیوب سئوال کن و دو طرف ترازو رو ببین

    3- این نکته مربوط به آدم های مسن تر و بالای 35 سال هست: اگه تو ایران سابقه کار دارید، برای خودتان بروبیایی داشته اید و برای داشتن زندگی بهتر ولی محترمانه (تاکید می کنم محترمانه) مهاجرت را انتخاب می کنید شدیدا از کارهای سروایوال دوری کنید. پیتزا دلیوری برای یک دانشجو نه در ایران عیب است نه در اینجا. ولی اگر الان در ایران نمی خواهید صندوقدار باشید، یا کار پیتزا دلیوری، ظرفشویی و... انجام بدهید مسلما اینجا هم نخواهید خواست. اما اگر برای داشتن زندگی بهتر مجبور هستید اینکار را انجام بدهید زخمی را در روح و شخصیت خود ایجاد خواهید کرد ( شاید به کسی نگویید، همسرتان و فرزندانتان هم نفهمند) که ثروت و موفقیت بیل گیتس هم آنرا درمان نخواهد کرد. خرسواری که ژیان سوار شد دیگه غرورش اجازه نمی ده خرسوار بشه و کذا ژیان سواری که سوار بنز بشه .==> بعضی اوقات افراد از کیسه عزت نفس شان خرج می کنن، یک پدر و یا مادر برای موفقیت فرزندانشان شاید دست به هر کاری بزنند ولی این به این معنی نیست که آینه عزت نفس شان لکه دار نمی شود. شاید بگویید که همین الان هم در ایران لکه دارشده . اون دیگه شما هستید که باید تصمیم بگیرید!

    4- در مورد آدم های مذهبی: با توجه به سفرهای مختلفی که به جاهای مختلف دنیا داشته ام آمریکای شمالی آزادی عمل زیادی هم برای افراد مذهبی و غیر مذهبی ایجاد کرده است ( البته تنها نکته منفی: لایحه جدید ارزش های کبک هست که هنوز تصویب نشده ولی اگه بشه روسری زنان ، عمامه مردان ( سیک ها و ...) ، کلاه یهودی ها و ... البته برای شغل های دولتی عمومی قرار هست ممنوع بشه). شما آزادی عمل خوبی را دارید ولی مسئله در مورد فرزندانتان به شدت فرق می کند!!!!

    5- فرزندن مهاجران: ضمن تایید صحبت های دوستان ، شما کمترین کنترل را بر روی فرزندانتان خواهید داشت و از دوره دبستان به بچه ها مکرر یادآوری می شود که اگر با مسئله کودک آزاری برخورد کردید سریعا با پلیس تماس بگیرید. این بخش از مهاجرت اون لایه مهم ولی پنهانی است که معمولا کسی از مهاجران در مورد آن برای شما سخنرانی نخواهد کرد. نرخ خروج از تحصیل در دوره دبیرستان در استان کبک بالای 50 درصد هست ( البته تو کانادا رکورد داره ظاهرا). اگه شما خود را آدم بازی می دانید ( به این معنی که داشتن رابطه زیر نافی را برای دختر و پسر بالای 12 سال خود عیب نمی دانید) جای خوبی را برای بزرگ کردن بچه های خود انتخاب کرده اید. چه بخواهید و چه نخواهید بچه شما در مدارس عمومی ( تاکید می کنم عمومی ) با این مسئله از سنین پایین درگیر خواهد شد. البته نه اینکه انجام اینکار تبلیغ و تشویق شود ولی خوب در مقابلش مانعی هم نمی گزارند (مگر اینکه یکی از طرفین بالای 18 و دیگری زیر 18 سال داشته باشد که اون موقع علاوه بر زندان و ... کار به شبکه های تلویزیونی هم کشیده می شود). می دونم خیلی ها با این پاراگراف بنده مخالفت خواهند کرد ولی چون خودم یک پسر 8 ساله دارم دربه در دنبال روش های تربیتی برای ایمن کردنش از این مسئله می گردم . به همین علت هم در کارگاه های مختلف در مورد مشکلات بزرگ کردن بچه ها به اصطلاح تینیجر شرکت کردم و اطلاعات فوق توسط روانشناسان و مددکاران کانادایی در اختیارم گذاشته شده (که البته شما می تونید آمار بهتری در اختیارم بگذارید: بعد از مشکل زیر ناف شما با مشکل علف یا همون weed مواجه هستید که یواش یواش داره قانونی میشه ) و ... و از همه مهمتر در سر راه تربیت باید مواظب تکنیک هاتون باشید چون به راحتی مشمول کودک آزاری می شوید و سر و کارتان با پلیس ، مددکار اجتماعی ، جدا کردن فرزند از شما ، تحت الحمایه قرار گرفتن فرزند از سوی دولت و .... خواهیدشد- در ضمن چون مهاجر هستید پلیس و قاضی در مورد کودک آزاری بیشتر طرف فرزند را خواهند گرفت. یکی از راه حل ها فرستادن بچه ها به مدارس خصوصی است که سالی بین 10 تا 20 هزار دلار فقط شهریه ثابت می گیرند ( برای غذا میانگین روزی 8 دلار پول غذا و ....)

    از دید خودم به عنوان یک دانشجوی دکتری که بیش از یکسال اینجا را دیده ام و قصد برگشت بعد از اتمام تحصیل را دارم بزرگترین چالش مهاجرت را مسئله همسر و فرزندان می دانم . نکته ای که هر چه بیشتر بگردید کمتر پیدا خواهید کرد. متاسفانه هر چقدر هم که موفقیت مهاجران در کسب و کار و خرید خانه و... بالا باشد ظاهرا چالش اصلی در درون خانواده با همسر و فرزندان است. بیشترین نرخ طلاق در کانادا مربوط به مهاجران است. مسئله ای است مهم که دیدم تا حد زیادی از نگاه دوستان جوان تر از خودم مغفول مانده

    نکته آخر: بنده نظریات و برداشت هایم را از بیش از یکسال زندگی در مونترال نوشتم و به خودم حق میدهم که به دنبال غنی تر کردنش بروم. با اینحال شما می تونید موافق باشید یا مخالف ==> صلاح ملک خویش خسروان دانند

  7. #697
    Senior Member reza1532 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    ارسال‌ها
    927

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط hmort نمایش پست ها
    من به عنوان یه دانشجوی دکتری الان بیشتر از یک سال هست که در مونترال هستم .38 ساله با بیش از 12 سال سابقه کار صنعتی ، کتاب چاپ شده ، مقاله و ...
    چکیده تجربیاتم رو در اختیارتون میزارم شاید موافق باشید شایدم نه......
    نقل قول نوشته اصلی توسط aria802 نمایش پست ها
    منظورتون از علف چیه ؟ نوعی ماده مخدره؟...
    سلام
    ببینید دوست عزیز من جناب آریا.
    من با بسیاری از حرفهای دوستمون ( بزارید اسمشون رو بزاریم دکتر) موافقم و در پستهای قبلیه خودم به این موضوع بارها اشاره کرده بودم.مهاجرت نسخه ای نیست که برای همه پیچیده بشه.برای آدمی مناسبه که اول از همه بدونه از زندگی چی میخواد و بعد از اون بتونه با محیط جدید کنار بیاد.چرا که این شما هستید که باید قوانین محیط جدید رو قبول کنید و نه برای تغییر اون اومدید!!
    مثلا دکتر با این قوانین موافق نیست و برمیگرده بسیار عالی و یکی مثل من موافق هست و میمونه این هم بسیار عالی! ولی اون موردی که دکتر گفت در مورد صورت سرخ و سیلی موردی هست که من اصلا دوسش ندارم و این گونه مهاجرها را جزو طبقه : خصر دنیا والآخرت , طبقه بندی میکنم.
    فرهنگ انسانی و اجتماعی در هر مکان جغرافیایی خاص هست, از تهران تا شمال فرهنگ فرق میکنه وای به حال اینور دنیا.برای منه نوعی اصلا مهم نیست ولی اگر برای شما مهمه بهتره در موردش بسیار بسیار عمیق مطالعه کنید چون چالشی بسیار بزرگ برای شما خواهد بود.چرا که شما اینجا دیر یا زود ( با مقیاس اینجا البته) به خونه ماشین و تفریح ( سالم و غیر سالم) آرامش( که تقریبا از همون اولش داری) وبسیاری موارد دست پیدا میکنی ولی چیزهایی مثل فرهنگ و بینش انسانهای اینجا رو اگر قبول نداشته باشی ( چرا که فرزندت با همین فرهنگ بزرگ میشه) اونوقت به مشکل بر میخوری!فقط این رو بدون فرهنگ ایران مال ایرانه و فرهنگ کانادا مال کانادا و جای تقابل بسیار کم دارند به نظر من و در اصل باید جایگزین بشند و این خودش میتونه کلی مهم باشه که باعث بسیاری طلاقها میشه چرا که قدرت در اینجا تقریبا برابر میشه و عدم درک صحیح از علت اون میتونه مشکل ساز باشه.
    ویرایش توسط reza1532 : November 3rd, 2013 در ساعت 01:17 AM
    یه روز اومدی یه روزم میری , به همین سادگی!

  8. #698
    ApplyAbroad Guru zini_zinparast آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2012
    ارسال‌ها
    4,789

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط hmort نمایش پست ها
    ...

    5- فرزندن مهاجران: ....: بعد از مشکل زیر ناف شما با مشکل علف یا همون weed مواجه هستید که یواش یواش داره قانونی میشه ) و ... و از همه مهمتر در سر راه تربیت باید مواظب تکنیک هاتون باشید چون به راحتی مشمول کودک آزاری می شوید و سر و کارتان با پلیس ، مددکار اجتماعی ، جدا کردن فرزند از شما ، تحت الحمایه قرار گرفتن فرزند از سوی دولت و .... خواهیدشد- در ضمن چون مهاجر هستید پلیس و قاضی در مورد کودک آزاری بیشتر طرف فرزند را خواهند گرفت. یکی از راه حل ها فرستادن بچه ها به مدارس خصوصی است که سالی بین 10 تا 20 هزار دلار فقط شهریه ثابت می گیرند ( برای غذا میانگین روزی 8 دلار پول غذا و ....)

    ...

    ن...
    ایران پایین ترین سن مصرف مواد مخدر را در جهان دارد . گفته می شود که نزدیک به ۱۶ درصد از معتادان کشور را جوانان زیر 20سال تشکیل می دهند.

    منبع خبر : خبر آنلاین
    Impossible is impossible because someone did not put effort to make it true





  9. #699
    Senior Member sama7452 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    رشته و دانشگاه
    دانشگاه فردوسی - الکترونیک
    ارسال‌ها
    950

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط zini_zinparast نمایش پست ها
    ایران پایین ترین سن مصرف مواد مخدر را در جهان دارد . گفته می شود که نزدیک به ۱۶ درصد از معتادان کشور را جوانان زیر 20سال تشکیل می دهند.

    منبع خبر : خبر آنلاین
    منم گفته های تمام دوستان رو تایید میکنم. هرکسی بنا به شرایط فرهنگی و خانوادگی خودش ممکنه بعد از مهاجرت با چالشای مختلفی روبرو بشه. منی که از سن هفت هشت سالگی بچم توی ایران اون رو با مسائل مختلف آشنا کردم، چه مواد مخدر، چه روابط صحیح و ناصحیح جنس مخالف و حتی موافق، مطمئنا راحتتر میتونم با این تغییر روبرو بشم تا کسی که بخاطر مسائل فرهنگی در ایران، سعی کرده خیلی محافظه کارانه اون رو به تعویق بندازه یا اصلا مطرح نکنه. اصولا معتقدم اینجا بخاطر اینکه مسائل شفافتر دیده میشه، به مراتب هضمش و جلوگیری از موارد ناپسند سریعتر اتفاق میفته تا توی وطن خودمون که همه چیز درخفا و پنهانی انجام میشه. دختر من توی یک مدرسه دولتی خیلی مطرح درس میخونه ولی گاهی از بچه های هم مدرسه ایش داستانایی میگه مثل مصرف مواد مخدر یا رفتارای فوق آزاد "دختران گل هموطن" که اصلا باب طبع ما نیست و واقعا باعث تاسفه. ولی بچه منم توی همون محیطه و بخاطر روابط صمیمی که توی خانواده ما هست، هیچوقت مسائل رو پنهان نمیکنه و خودش هم اونا رو بعنوان ضد ارزش میشناسه و ازش دوری میکنه.
    پس بازم تاکید میکنم این شمایید و کنترل بچه و دوستاش و همینطور میزان اطلاعاتی که دراختیار فرزندتون میذارید. این موارد دقیقا میتونه رفتار بچه شما رو در آینده تضمین کنه.
    به سلامتی زندگی ، که اگه خوش بگذره اسمش میشه " خاطره " اگه پدرت دربیاد اسمش میشه " تجربه " !!

  10. #700
    Senior Member s30min آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    ارسال‌ها
    797

    پیش فرض پاسخ : درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط hmort نمایش پست ها
    من به عنوان یه دانشجوی دکتری الان بیشتر از یک سال هست که در مونترال هستم .38 ساله با بیش از 12 سال سابقه کار صنعتی ، کتاب چاپ شده ، مقاله و ...
    چکیده تجربیاتم رو در اختیارتون میزارم شاید موافق باشید شایدم نه

    1- همیشه بیرون اومدن از خونه دید شما رو نسبت به خونتون عوض می کنه . این می تونه خوب باشه یا بد باشه . ولی گوش کردن به نظر دیگران وقتی نمی دونی شرایط تو خونه شون چه جوری بوده نمی تونه بهت اطلاعات کاملی از رضایت و یا عدم رضایت فعلی شون بده==> مهاجرت یک پدیده کاملا شخصی است و تا خودت تجربه نکنی نمی تونی از نتیجه کار مطمئن باشی

    2- آدم های زیادی هستند که بدی های اینجا را می گویند ولی خوب حاضر به برگشتن به ایران نیستند. دلیل: در فضای مجازی شما می تونی عیب هاتو با دیگران در میون بگذاری چون رو در رو نیستی پس خجالت هم نمی کشی. در عالم واقع ما همیشه می خواهیم نشان دهیم که بهترین تصمیم ممکن را گرفته ایم و حاضر به قبول اشتباه نیستیم. بنابراین آدم ها حاضر می شوند مذلت بکشند ولی از تصمیم شان عقب نشینی نکنن. دوستانی داشتم قبلا به کانادا مهاجرت کرده بودند وقتی به ایران بر می گشتند آنچنان از مزایا اینجا صحبت می کردن که دیگران به حال آنان غبطه می خوردند. حال که از نزدیک آنها را در اینجا می بینم تفاوت ها آشکار می شود==> بعضی آدم ها دروغ نمی گویند ولی فقط بخشی از حقیقت را به شما می گویند ( اصطلاحا با سیلی صورت خود را سرخ نشان می دهند). اگر کسی فقط از خوبی های مهاجرت گفت شما مستقیما در مورد عیوب سئوال کن و دو طرف ترازو رو ببین

    3- این نکته مربوط به آدم های مسن تر و بالای 35 سال هست: اگه تو ایران سابقه کار دارید، برای خودتان بروبیایی داشته اید و برای داشتن زندگی بهتر ولی محترمانه (تاکید می کنم محترمانه) مهاجرت را انتخاب می کنید شدیدا از کارهای سروایوال دوری کنید. پیتزا دلیوری برای یک دانشجو نه در ایران عیب است نه در اینجا. ولی اگر الان در ایران نمی خواهید صندوقدار باشید، یا کار پیتزا دلیوری، ظرفشویی و... انجام بدهید مسلما اینجا هم نخواهید خواست. اما اگر برای داشتن زندگی بهتر مجبور هستید اینکار را انجام بدهید زخمی را در روح و شخصیت خود ایجاد خواهید کرد ( شاید به کسی نگویید، همسرتان و فرزندانتان هم نفهمند) که ثروت و موفقیت بیل گیتس هم آنرا درمان نخواهد کرد. خرسواری که ژیان سوار شد دیگه غرورش اجازه نمی ده خرسوار بشه و کذا ژیان سواری که سوار بنز بشه .==> بعضی اوقات افراد از کیسه عزت نفس شان خرج می کنن، یک پدر و یا مادر برای موفقیت فرزندانشان شاید دست به هر کاری بزنند ولی این به این معنی نیست که آینه عزت نفس شان لکه دار نمی شود. شاید بگویید که همین الان هم در ایران لکه دارشده . اون دیگه شما هستید که باید تصمیم بگیرید!

    4- در مورد آدم های مذهبی: با توجه به سفرهای مختلفی که به جاهای مختلف دنیا داشته ام آمریکای شمالی آزادی عمل زیادی هم برای افراد مذهبی و غیر مذهبی ایجاد کرده است ( البته تنها نکته منفی: لایحه جدید ارزش های کبک هست که هنوز تصویب نشده ولی اگه بشه روسری زنان ، عمامه مردان ( سیک ها و ...) ، کلاه یهودی ها و ... البته برای شغل های دولتی عمومی قرار هست ممنوع بشه). شما آزادی عمل خوبی را دارید ولی مسئله در مورد فرزندانتان به شدت فرق می کند!!!!

    5- فرزندن مهاجران: ضمن تایید صحبت های دوستان ، شما کمترین کنترل را بر روی فرزندانتان خواهید داشت و از دوره دبستان به بچه ها مکرر یادآوری می شود که اگر با مسئله کودک آزاری برخورد کردید سریعا با پلیس تماس بگیرید. این بخش از مهاجرت اون لایه مهم ولی پنهانی است که معمولا کسی از مهاجران در مورد آن برای شما سخنرانی نخواهد کرد. نرخ خروج از تحصیل در دوره دبیرستان در استان کبک بالای 50 درصد هست ( البته تو کانادا رکورد داره ظاهرا). اگه شما خود را آدم بازی می دانید ( به این معنی که داشتن رابطه زیر نافی را برای دختر و پسر بالای 12 سال خود عیب نمی دانید) جای خوبی را برای بزرگ کردن بچه های خود انتخاب کرده اید. چه بخواهید و چه نخواهید بچه شما در مدارس عمومی ( تاکید می کنم عمومی ) با این مسئله از سنین پایین درگیر خواهد شد. البته نه اینکه انجام اینکار تبلیغ و تشویق شود ولی خوب در مقابلش مانعی هم نمی گزارند (مگر اینکه یکی از طرفین بالای 18 و دیگری زیر 18 سال داشته باشد که اون موقع علاوه بر زندان و ... کار به شبکه های تلویزیونی هم کشیده می شود). می دونم خیلی ها با این پاراگراف بنده مخالفت خواهند کرد ولی چون خودم یک پسر 8 ساله دارم دربه در دنبال روش های تربیتی برای ایمن کردنش از این مسئله می گردم . به همین علت هم در کارگاه های مختلف در مورد مشکلات بزرگ کردن بچه ها به اصطلاح تینیجر شرکت کردم و اطلاعات فوق توسط روانشناسان و مددکاران کانادایی در اختیارم گذاشته شده (که البته شما می تونید آمار بهتری در اختیارم بگذارید: بعد از مشکل زیر ناف شما با مشکل علف یا همون weed مواجه هستید که یواش یواش داره قانونی میشه ) و ... و از همه مهمتر در سر راه تربیت باید مواظب تکنیک هاتون باشید چون به راحتی مشمول کودک آزاری می شوید و سر و کارتان با پلیس ، مددکار اجتماعی ، جدا کردن فرزند از شما ، تحت الحمایه قرار گرفتن فرزند از سوی دولت و .... خواهیدشد- در ضمن چون مهاجر هستید پلیس و قاضی در مورد کودک آزاری بیشتر طرف فرزند را خواهند گرفت. یکی از راه حل ها فرستادن بچه ها به مدارس خصوصی است که سالی بین 10 تا 20 هزار دلار فقط شهریه ثابت می گیرند ( برای غذا میانگین روزی 8 دلار پول غذا و ....)

    از دید خودم به عنوان یک دانشجوی دکتری که بیش از یکسال اینجا را دیده ام و قصد برگشت بعد از اتمام تحصیل را دارم بزرگترین چالش مهاجرت را مسئله همسر و فرزندان می دانم . نکته ای که هر چه بیشتر بگردید کمتر پیدا خواهید کرد. متاسفانه هر چقدر هم که موفقیت مهاجران در کسب و کار و خرید خانه و... بالا باشد ظاهرا چالش اصلی در درون خانواده با همسر و فرزندان است. بیشترین نرخ طلاق در کانادا مربوط به مهاجران است. مسئله ای است مهم که دیدم تا حد زیادی از نگاه دوستان جوان تر از خودم مغفول مانده

    نکته آخر: بنده نظریات و برداشت هایم را از بیش از یکسال زندگی در مونترال نوشتم و به خودم حق میدهم که به دنبال غنی تر کردنش بروم. با اینحال شما می تونید موافق باشید یا مخالف ==> صلاح ملک خویش خسروان دانند
    من با حرف‌های شما کاملا موافقم...یه نکته رو هم من اضافه کنم من تو مدت یک سالی‌ که بودم آدم هایی که دارن گیج میزنن و نمیدونن چی‌ کار کنن خیلی‌ زیاد میبینم...دلیلش هم این هست که تو یه تعداد زیادی از تخصص‌ها مهاجرهایی نمی‌تونند وارد بازار کار واقعی بشن ....اگه شما بتونید تو رشته ای‌ که تخصص دارید کار پیدا کنید که فبها المراد، ایشالا کار پیدا میکنیدو به آرامش می‌رسید...در غیر این صورت فکر اینکه قراره چی‌ کار کنید؟ ادامه تحصیل بدید؟کار سورویرل انجام بدید؟رشتتون و عوض کنید؟ بیزینس خودتونو بزنید؟و از همه مهم تر چقدر از نظر زمانی‌ و مالی میتونید برای این تغییرات سرمایه کنید؟ خواب و خوراک ازتون میگیره مگر به اندازه حداقل یک سال پس‌انداز داشته باشید که با فکر باز تصمیم بگیرید والا آرامش فقط برای کسانی‌ هست که کار مناسب دارن و یا دانشجو هستن!!و یا سرمایه دارن!
    لندینگ در تورنتو July 2012
    Thank God

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •