در پست بالایی این نوشته رو به سایت اصلی لینک داده بودم که مدیران ایراد گرفتند و چون طولانی بود اجازه گرفتم که به صورت کامل کپی پیست کنم. مربوط به مبحث واژه های انسان شناسی و مردم شناسیه
مردم نگاری،مردم شناسی یا انسان شناسی؟؟
روزی که با این رشته آشنا شدم با دو مفهوم خیلی مشکل داشتم. و این مشکل تنها من نبود بلکه با هر کدوم از دانشجویان و اساتید صحبت می کردیم هر شخص یه نظر متفاوت از دیگری داشت. و هنوز هم جای ابهام وجود داره. دو سال گذشت تا با کتابی تحت عنوان " در آمدی بر مردم شناسی و انسان شناسی " آشنا شدم. این کتاب رو ژان کوپانس ( انسان شناس و آفریقا شناس برجسته ) نوشته و حسین میرزایی زحمت ترجمه رو به دوش کشیدند و نشر ثالث هم چاپش کرده ( چاپ اول سال ۱۳۹۰ – قیمت ۵۰۰۰ تومان، تقریباً ۲۲۰ صفحه ) به متن کتاب میریم و ببینیم نظر کوپانس چیه
صفحه ۱۹ در سه صفحه به تشریح مفصل هر سه واژه میپردازه و میگه :
انسان شناسی، عمومی ترین و فراگیر ترین واژه است. این واژه پیچیدگی موضوع های ممکن هر علم انسانی را بازتاب می دهد و از کلمه ی لاتین آنتروپولوژیا که خود از واژه ی آنتروپولوگس یونانی وام گرفته شده است. این واژه در هیچ یک از نخستین واژه نامه های زبان فرانسوی یافت نمی شود. انسان شناسی در پایان قرن ۱۸ چشم اندازی طبیعت گرا دارد ( کالبد شکافی انسان ). در دنیای آنگلوساکسون، واژه ی انسان شناسی رشته هایی مانند علوم طبیعی، علوم باستان شناختی ، زبان شناختی و مردم شناختی را که گذشته و حال زندگی انسان را کنکاش می کنند، پوشش خواهد داد.
پس تا اینجا فهمیدیم که در گذشته بیشتر به انسان شناسی به مفهوم بدن انسان نگاه می کردند. ادامه متن :
در جریان دهه ۱۹۵۰ کلود لوی استراوس انسان شناسی را در معنی علم اجتماعی و علم فرهنگی عمومی انسان به کار گرفت. افزون بر این وی صفت ساختاری را برای شاخص کردن کامل جهت گیری نظری اش ، که از آن خود اوست به آن افزود . در همین هنگام ژرژ بلانته با مطالعه ی تغییر اجتماعی و فرهنگی ، ابتدا واژه ی جامعه شناسی سپس انسان شناسی را به واژه ی مردم شناسی ترجیح داد. و از سال ۱۹۶۰ به بعد واژه ی انسان شناسی تا حدودی جایگزین واژه ی مردم شناسی شد
می بینیم که خود دانشمندان این رشته هم سر این واژگان خیلی مشکل داشتند. چه برسه به ما :دی. در ضمن بعضی از جاهای متن اصلی رو نیاوردم چون زیاد میشه و میدونم خیلی هاتون حوصله ی خوندن ندارید. ولی متن کامل رو در سایت پایگاه خبری آدم وحوا طی چند ساعت آینده منتشر می کنیم.
ادامه متن جالب میشه و تفاوت ها رو نشون میده :
مردم نگاری و مردم شناسی، این دو واژه از ریشه ی یونانی مشترکی ( اتنوس ) ، مردم تشکیل شده اند. در اواخر قرن هجدهم و ابتدای قرن نوزدهم پا به میدان گذاردند. مردم نگاری در ابتدا ، به طبقه بندی زبان ها علاقه نشان می داد، در حالی که مردم شناسی معنای نژادی تری از طبقه بندی ملت ها و نژاد ها دارا بود. در مورد مردم شناسی، ا.سی.دوشاوان سوئیسی است که آن را در کتاب انسان شناسی خود در سال ۱۷۸۸ پیشنهاد می کند. در ابتدا مردم شناسی ، علمی است که تاریخ ملت ها را بازسازی می کند . در فرانسه برای متمایز شدن از جامعه شناسی به عنوان علم اجتماعی، شکل تخصصی به خود می گیرد. ایجاد موسسه مردم شناسی در ۱۹۲۵، این تعریف تطبیقی و تعمیم بخش را مورد تایید قرار میدهد. مردم شناسی از ابزار مردم نگاری بهره می جوید ، اما چشم اندازی اغلب ایستا و توصیفی را حفظ می کند.
در صفحه ۲۳ چهار خطی بسیار مهم ( البته از نظر بنده ) داره که به عینه براتون می نویسم :
مردم شناسی و انسان شناسی با شرکت در نفس تغییر جوامع و فرهنگ ها، به عنوان شاهد حضور دارند و آن را اثبات می کنند و بیان می دارند. تفاوت انها در متنی که پژوهشگر به زبان خود می نگارد، آشکار می شود. نا همگونی میان زمان حال مردم نگارانه که چیزی جز نوعی سنت گذشته گرای عینیت یافته نیست و زمان حالی کهقبل از همه به واسطه ی جامعه شناس به کار گرفته شده، اما بیش از پیش به واسطه ی مردم شناس تصاحب شده و در اختیار اوقرار گرفته ، در حال کمرنگ شدن است.
تا اینجا تقریباً با واژه و تاریخچه ها آشنا شدیم و دیدیم که چه سیری رو پیموده. ولی احتمالاً شما هم مثل من هنوز گیج هستید و نمیدونید از کدوم واژه باید استفاده کنید. مریل وین دیویس در کتاب قدم اول : انسان شناسی میگه : انسان شناسی چیست ؟ کلمه ی انتروپالوژی به معنانی تحت الفظی مطالعه ی انسان یا علم انسان است. اما انسان مورد نظر انسان شناسی نوع خاصی از انسان بود. دقت کنید که از واژه ی "بود" استفاده کرده. یعنی الان نیست. توی ادامه کتاب میخونیم که این جمله رو از فرانتس بواس عاریت گرفته و منظورش دقیقاً انسان بدوی است. فقط دوستان توجه داشته باشید که منظور بوآس از انسان بدوی ، افرادی هستند که اشکال زندگی اشان ساده و یکپارچه و محتوا و شکل فرهنگشان کم مایه و از نظر عقلانی نا هاهنگ است.( به نقل از کتاب : انسان شناسی اجتماعی و فرهنگی نوشته جان ماناگن ترجمه احمدرضا تقا ، نشر ماهی صفحات ۸۰ و ۸۱ و صفحه ۱۳۱)
با اینکه میدونم متن طولانی شده ولی فکر کنم ارزش داره که یکبار برای همیشه به این مسئله خاتمه بدیم. مریل وین دیویس در همون کتاب قدم اول : انسان شناسی در صفحه هفت میگه : انسان شناسان به مطالعه ی مردم می پردازند. آنها نحوه ی زندگی مردم را در جوامع انسانی ، در زمان گذشته و حال مطالعه می کنند. همچنین به نحوه ی تفکر ما درباره ی مردمی می پردازند که در زمان حال و در طول تاریخ به مردمان دیگر فکر می کرده اند.پس انسان شناسی عبارت است از : الف-مطالعه ی انسان از منظر دیدگاه های زیستی و فرهنگی و اجتماعی – ب – مطالعه تفاوت فرهنگی بشر – ج- تلاش برای یافتن کلیت ها درباره ی فرهنگ انسانی و طبیعت انسانی – د – تحلیل تطبیقی شباهت ها و تفاوت های موجود بین فرهنگ ها. (قدم اول : انسان شناسی ، نوشته مریل وین دیویس ، ترجمه حشمت الله صباغی، انتشارات شیرازه )
در نهایت می خوام از کتاب های دکتر فکوهی هم استفاده کنم. دکتر فکوهی در کتاب مبانی انسان شناسی (انتشارات نی، چاپ سال ۱۳۹۱ ) در صفحه ۱۷ تیر خلاص رو میزنه و کمک بسیاری بزرگی میکنه :
در ایران دو واژه ی مردم شناسی و انسان شناسی برای نامیدن این علم به کار رفته اند و در کنار این دو، واژه ی فولکلور یا ادبیات عامه برای حوزه ای محدودتر. نخستین بار فرهنگستان زبان، واژه ی anthropology را با تاکید بر فارسی بودن واژه ی مردم نسبت به انسان که عربی است و معنای قدیمی واژه ی مردم به معنی انسان به مردم شناسی ترجمه کرده است.
اما آقای فکوهی در چند پاراگراف پایینتر همان صفحه ابراز رضایت می کند که خوشبختانه واژه ی انسان شناسی در حال جایگزینی است و در پاراگراف پایانی صفحه ی ۱۸ دلیل میاره که :
واژه ی انسان شناسی ، برخلاف مردم شناسی ، انسان را با همه ی ابعادش، از زیستی و جسمانی گرفته تا تاریخ و زبان و فرهنگ در عام ترین معنای آن پوشش می دهد و بسیار جامع تر است. مردم شناسی به ناچار ما را با سنت فولکلوریک پیوند می دهد که هرچند بسیار ارزشمند است اما تنها یکی از ابعاد این علم پر دامنه به شمار می آید.
دیگه فکر کنم خیلی چیزها روشن شده. فقط ترجیح میدم برداشت خودم رو از کل مبحث داشته باشم. ما دانشجوها توی ایران داریم مردم شناسی میخونیم ، چون فقط جنبه ی فولکلوریک رو بررسی میکنیم و یاد میگیریم. به نظرم دکتر فکوهی به این نکته توجه نکرده که اگر بخواهیم به سرفصل های درسی خودمون با یکی از کشورهای پیشرو در این حوزه تطبیق بدیم ( البته اگر بتونیم! ) میبینیم که دروس ما تنها با سرفصل دروس فرهنگی ( یا همون فولکلور) دیگر دانشگاه ها تطبیق دارد. پس جناب فکوهی عزیز، استاد بزرگ و عزیز، دقت کنید تا زمانی که ما داریم بخش فرهنگی و به قول خود شما فولکلوریک رو یاد میگیریم پس بهتره از همون واژه ی مردم شناسی بهره بجوییم . ما حتی رشته ی مردم شناسی زنان رو از دانشگاه هامون حذف کردیم تا فولکلوریک به صورت تنها یکه تاز این رشته در ایران باشد ( سال پیش رشته مطالعات زنان از دانشگاه علامه حذف شد و اردیبهشت امسال از دانشگاه تهران – اشاره به خبر دوماه نامه ی اندیشه پویا شماره ۸ صفحه ۱۹ انتهای صفحه – خرداد و تیر ۹۲ )
در نهایت به نظر شخصی خودم میتونیم این واژگان رو اینجوری طبقه بندی کنیم. مردم نگاری وسیله ای برای کمک به مردم شناسیه و مردم شناسی زیر شاخه ای از انسان شناسیه و ما توی ایران فعلاً از واژه ی مردم شناسی استفاده می کنیم.
این بخش اول بود . در بخش بعدی سعی می کنم به تعریف فرهنگ و خرده فرهنگ بپردازم.
با آرزوی موفقیت
فرجاد
علاقه مندی ها (Bookmarks)