حالا که کسی به من تو این مدت کار نداده من مدتها است که سعی می کنم به زور یه شغلی برای خودم دست و پا کنم! اولش که سایت و کارت ویزیت زدم و هر چی سمینار تونستم رفتم و کارت دادم ولی مثل اینکه اینا خودشون هم تو کار خودشون موندن و برای خودشون هم کار نیست و اصلا پروژه ای وجود نداره که کسی بخواد به کسی کار بده. ظاهرا همه از جیب می خورن و با آب باریکه می گذرونند و دست به عصا راه می روند تا ببیند در آینده چه اتفاقی قراره برای دولت بعدی بیوفته. تا شاید دولت بعدی اقتصاد رو به افول استرالیا رو بتونه یه کم رونق بده.
حالا چندی است راستای ایجاد شغل، من وارد تحقیق در زمینه کاری شدم که هیچ وقت بلد نبودم : کاسبی، اون هم از نوع شکمی که آخر تخصص من زدن املت با پنیر هست. اینجا ملت همیشه از غذا استقبال می کنند و همیشه غذا اینجا مشتری داره. چون ملت نه حوصله و نه وقت پخت و پز رو دارند و اصولا پخت و پز در منزل اینجا به صرفه نیست. برای همین همه بیرون غذا می خورند یا به بیرون سفارش می دهند.
اینجا برای تحویل گرفتن یک محل برای کسب به دو نفر باید پول داد. به مستاجر مستقر و به مالک مغازه. مستاجر مستقر به خاطر اینکه تو اون مغازه کسبی رو راه انداخته و به گردش مالی و سود دهی مشخصی رسونده است بابت تحویل گردش مالی و مشتریان فعلی از شما پولی می گیره که بخش اصلی و سنگین خرید بیزینس است. فرمولی که اینجا بابت قیمت گذاری یک بیزینس مد نظر قرار می دهند 100 برابر سود هفتگی مغازه است. یعنی اگه هفته ای 500 دلار سود خالص کسب باشد قیمت 50 هزار دلار می باشد.
قسمت بعدی اجاره به مالک است که به ازای هر هفته مبلغ ثابتی در مدت اجاره که معمولا 5 تا 3 سال (15 سال) می باشد که هر سه سال قابل تمدید با نرخ افزایش استاندارد می باشد. در ضمن هر گونه تغییری در محل کسب یا حتی تعویض یا اضافه کردن محصول جدید به مغازه باید با موافقت مالک باشد. مثلا برای بیزینس بالا حدود 500-700 دلار هفتگی اجاره داره البته اینجا اجاره هفتگی 3000 دلار را هم دیدم با همین قیمت.
تا اینجا همه چی مشخصه بود ولی مشکل از اونجا شروع میشه که متوجه میشی کسب و کارها درآمدشون رو واقعی اظهار نمی کنند و قیمت فروش بیزینس خیلی بالاتر از ارزش واقعی است. بطور مثال من بیزینسی رو مد نظر داشتم که اول 100 هزار قیمت داد بعد که صحبت شد به 50 هزار هم راضی شد بعد متوجه شدم که به اندازه 30 هزار تا هم نمی ارزه.
وقتی وارد سیستم تغذیه اینجا می شی متوجه می شی چقدر استرالیا علارغم ظاهر قانونی و استانداردش به هم ریخته و فاسد و بی در و پیکره. مثلا وقتی میری یه رستوران برای بازدید همه چی در ظاهر تمیز و قشنگه ولی وقتی میرسی به آشپزخانه و محل پخت و پز فقط می تونم بگم چند مورد شوکه شدم که تو چه کثافت خونه ای دارن برای مردم غذا می پزند و به خوردشون می دن ! و هیچ نظارت دولتی و بهداشتی اینجا وجود نداره و اگه هم هست با رشوه حل میشه !
از معیار های اصلی فروش و قیمت گذاری بیزینس در استرالیا فرم 2 است که همون اظهار نامه مالیاتی خودمونه. اون سود هفتگی رو که بهتون گفتم رو به این فرم استناد می کنند. من تو همه فرم هایی که دیدم همه طوری تنظیم شده بود که یا مالیات ندهند و یا با هدف فروش بیزینس سود رو تنظیم کرده بودند. اونوقت متوجه می شی که اینجا هم مثل ایران فقط کارمند ها مالیات می دن ! و همه از اظهار واقعی درآمدشون فراری هستند.
در ضمن این نکته رو هم بگم یه سری اینجا هستند کارشون ایجاد و فروش بیزینس هستش. اینها یه مغازه مرده یا خالی رو می گیرند بعد از 15 ماه تبدیل می کنند مثلا یه یک پیتزا فروشی با دکوراسیون شیک و تجهیزات و یه درآمد هفتگی مناسب . بعدش می فروشند 100 هزار دلار، بعد دوباره از اول.. خوب اینجا کلی مهاجر هستند با ویزای سرمایه گذاری و از این پول های مفت هم که حتما دارند !
خلاصه دردسرتون ندم تو همه چی هم اینجا کلک توش هست. من هم هنوز نتونستم تصمیم بگیرم. زود باور کردن اینجا خیلی ساده لوحیه !
علاقه مندی ها (Bookmarks)