پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)
سلام
من ماه نوامبر تو ابوظبی با خانم مونیک ( حدودا 60 ساله و زیبا و کمی تا اندکی جدی) مصاحبه داشتم.
راستش اولش خیلی استرس داشتم و خب طبیعیه. بعد از یه چک امنیتی خیلی ساده ( در مقایسه با سفارت امریکا) وارد سالن سفارت میشید. مسیول سالن یه اقای فیلیپنی بسیار مهبون بود که تلاش میکرد به من ارامش و روحیه بده.مرتب میگفت لبخند یادت نره و قبل از ورود حتما در بزن و با لبخند وارد اتاق شو.
مصاحبه ی من ساعت 10 بود و ساعت 10:30 اسم من رو از طریق بلندگو خوندن و اقای مهبربون فیلیپینی گفت برو و با نگاهش بهم انرژی خوبی داد.
در زدم. رفتم داخل. یک اتاق خیلی کوچیک شاید 2/5 در 2/5 بود.که از وسط با شیشه جای من و افیسر از هم جدا میشد.دقیقا مثل صرافی. حتی اون سینی صراقی هم بود برای دادن و پس گرفتن مدارک.
در رو هنوز نبسته بودم که افیسر شروع به سلام و احوالپرسی کرد.جوابش رو با خوشرویی دادم.اصل این مدارک رو ازم خواست , ریز نمره لیسانس و مدرک لیسانس و گواهی های بروز شده ی کارم و بیمه ام
بعد سوال عجیبی پرسید. بهمم گفت فرق بین اعشار و ویرگول و نقطه توی تهران و پاریس و کبک چیه و رسمشون برای این علامت چیه.
من راستش اولش شکه شدم و درست متوجه منظورش نشدم. یکم بعد ذهنمو جمع و جور کردمو گفتم فکر نمیکنم لزومی داشته باشه جواب این سوالو بدونم . من برای سنجش زبان و رویت اصل مدارکم توسط شما به اینجا اومدم.دقیقا هدفش به حرف کشیدن من بود فقط.
بعد از این من فقط میخندیدم تو اتاق و یادم رفته بود کجام.اونم اواز میخوند و کاغذا رو که از اینور میز کوچیکش مینداخت اونور هی میگفت شوووووووووووت. منم باز با صدای بلند میخندیدم.اونم زیر چشمی میخندید و ادای ادمای جدی رو درمیاوردش.
(تا یادم نرفته در مورد این خانم بگم که ایشون دوس دارن غافلگیرتون کنند, مثلا به یکی از بچه ها یهو گفته بود موهات چه رنگیه دقیقا...)
بعد رفت سراغ مدارک زبانم.گفت تا الان فقط ب1 برامون فرستادی و از ارسال اخرین مدرکتم بیشتر از 1 سال میگذره.ایا تو این مدت تلاش جدیدی کردی؟که منم گفتم بله و گفت مدرکتو بده (دقت کنید دقیقا به اندازه ای که ازتون سوال میشهه بهشون جواب بدید). خلاصه مدرکمو دادم و دیدشو چشماش کرد شد و کلی خندید و چند بار گفت بقاوو و پخفه...
مدرکم س1 بود و خیلی خوشش اومد و گفت واقعا خیلی بیشتر از ب2 داری با من حرف میزنی و در اینجا خندید و گفت میدونم باهات خیلی پیچیده مصاحبه رو شروع کردم.(ایشون کمی شیطنت دارن کلا)
بعد گفت وقتی 12 سالت بود به چی فکر میکردی؟ و در اینجا علنا بهم گفت میخوام سطح زبانتو ببینم و با زمانها بازی کن.
منم تا جایی که تونستم از سواد فرانسم استفاده کردم و گفتم داشتم به این فکر میکردم که زود بزرگ شم.دانشگاه برم.تو رشته ی مورد علاقم درس بخونم و کار کنم.ازدواج کنم و خونه و ماشین بخرم.ولی اون موقع به مهاجرت فکر نمیکردم و اصلا نمیدونستم کانادا وجود داره و ...
بعد گفت خب یکم انگلیسی حرف بزنیم.درباره ی اینکه مدرک زبان فرستادیو ... حرف زدیم.درباره ی اینکه چه جوری اومدی و ...
بهم گفت با اینکه همین الان از فرانسه یهو پریدیم به انگلیسی خیلی خوب حرف میزنی و تپق نداری.( منم تو دلم گفتم خداوند ما رو برای زبان خوندن خلق کرده )
بعد گفت قبول شدی.الان سی اس کیو رو پرینت میکنم میدم بهت.بعدش گفت حالا میخوای چه کار کنی؟منم گفتم با مامانم اومدم اینجا و اول با مامانم خوشحالی میکنم و زنگ میزنم تهران و خبر قبولیمو به خانواده میدم و بعد تو تهران با خانوادم خوشحالی میکنم. سی اس کیو رو داد بهم و منم تشکر کردم و گفتم لطفا اصل مدرک ایلتسم رو که تو اپدیت براتون فرستاده بودم بهم بدید.که گفت حالا بذار بگردمو ... حالا مگه اعتبار داره و این حرفا که منم گفتم بله معتبره و باشه صبر میکنم تا بهم بدید و در اخر هم یه کپی ازش گذاشت تو پروندمو اصلشو بهم پس داد.
من مدرک ایلتسم اکادمیکه و مارچ2015 امتحان داده بودم و گفتم شاید تا کارم درست شه و بخوام اونجا درس بخونم هنوز معتبر باشه و لازمم شه.
وقتی اومدم بیرون ساعت 10:55 بود و زمان بسرعت گذشته بود.
علاقه مندی ها (Bookmarks)