ببین گدایی نمره که شخصیت خود ادمو زیر سوال میبره... ولی من یک سیستم پیش بینی داشتم... درسی سخت بود مسلما میدونستم بیست گرفتن ازش معجزه است..خوب من همون اول ترم..به استاد میگفتم شما فعالیت خارج کلاسی دارید برای زمان کسر نمره... میومد تو کلاس پیش همه (نه من فقط) میگفت کسی ده ورق از این کتابو ترجمه کنه در پایان ترم 3 نمره کمکی داره... و من همیشه تمام فعالینهای خارج کلاسی رو انجام میدادم و گاهی هم نمره برگه امتحانم کامل میشد و استاد به من نمره بدهکار میشد و 24 باید بهم میداد... ولی بوده من نمره ام 14 شده ، 16، داشتم تو کارنامه ....منتها سعی کردم با نمرات درس های دیگه جبرانش کنم.
من برای نمره منت احد الناسی رو نکشیدم
چون اولا استادای من اکثرا مرد بودند ... من تو اتاق اساتید نمیرفتم چون هم بچه ها بعدا میگفتن طرف نمره بگیره..هم حرف درمی اوردند. همیشه تو راهرو باهاشون حرف میزدم..نذاشتم هیچوقت دیدشون عوض بشه...من خیلی سر و سنگین بودم باهاشون
من توی لیسانس بدون کنکور دانشگاه تهران منو جذب ارشد کرد... دیگه تو ارشد اون حس رقابتو تلاشو نداشتم خسته بودم... جزوه مینوشتم ولی فعالیتم کمتر بود..زد ترم اول من شدم نفر چهارم کلاس..سه تا پسر که جزوات منو میخوندن شدن سه نفر اول... اولش برام مهم نبود ...بعد دیدم همین سه تا جوجه برام زبون دار شدن..که تو چطور بدون کنکور اومدی...اصلا سهمیه استعداد درخشان اشتباهه و از این قبیل حرفا... از یکطرف فشار استاد روی من بود..خانم فلانی چرا کم کار شدی..چرا حوصله نداری.... اقا منم ادم بودم دلم میخواست حداقل تو ارشد دانشجویی کنم یکبار تو زندگیم فکر نمره نباشم..خلاصه دیدم نمیشه تنبلی کرد
گفتم به درک ما که چهار سال زندگی نکردیم
دوسالم روش
دیگه تو ترم دوم ارشد ...بکوب شروع به ساخت پاور پوینت های تاپ کلاسیووترجمه و مطالعه کردم...یادمه کل عید در حال انجام کار بودم... از نفر چهارم شدم رتبه اول کلاس...ببین همیشه جای جبران هست...با یک نمره کم ادم میدان رقابتو ترک نمیکنه... دیگه تا پایان نامه و دفاع پروپوزال بهترین بودم و موندم...منتها یک قانون بدی دانشگاه تهران داره اینه که کسی تو ارشد اوله که هم معدلش اول باشه و هم زودتر از بقیه دفاع کنه..کارتحقیقاتی پایان نامه من گنده بود و زود تموم کردنش محال...خلاصه تا شب تو ازمایشگاه بودم و ساعت 4 تا 6 صبح قبل رفتن دانشگاه تایپ فصل های مقدمه و کلیات بررسی منابع ومواد و روش ها رو کامل کردم
یک پله جلوتر از بقیه بودم (استفاده بهینه از وقت) اخه اکثرا بعد اتمام کارشون تازه شروع به تایپ پایان نامه میکنند
من از اول شروع کردم
از طرفی همون ابتدای داده برداری داده هامو طبق تجزیه اماری توی اکسل تایپ میکردم نه اینکه کلی ورق قر و قاطی بریزم رو هم که اخر خودم گیج بشم.
یک کنگره قبل دفاع شرکت کردم که مقاله ام رتبه اولو اورد. و استادا خبر نداشتن ...بعد گفتن گواهی رتبه ات رو هم بده ما
خلاصه زیادی اکتیو بودم
ولی همه اینا قدر چاپ مقالات شیره وجودمو نگرفت... مقالات علافی زیاد داره... شش ماه معطلی تازه بعدش ممکنه ریجکت بشه و از نو بخوای بفرستی جا دیگه و با فرمت دیگه...خیلی خسته کننده است..همه گفتن مقالات برای اپلای خیلی مهم نیست معدلت خوبه ...ولی اینو بدون اگر چاپ نکنی کارتو سال به سال اعتبار علمی و روش های علمی ات میاد پایین و شانس چاپش افت میکنه و کارت میافته گوشه کتابخونه...پس تازه بعد چاپ مقالات حس میکنی واقعا تموم شد کارشناسی ارشد.
ولی من کاری کردم کل استادای دانشگامون هیچکس جز منو قبول ندارن..استاده گیر داده بیا کتابمو با هم بنویسیم و برای اپلای من اصلا ارزشی نداره ولی اونم میگه کسی رو قبول ندارم جز تو
من استاد راهنمای اولمو با دو مقاله ای اس ای از استادیاری به دانشیاری رسوندمش. ازم خیلی راضیه.
اگر استادت قبولت داشته باشه کلاس های عملی رو میده دستت بعد دفاع...برای بچه های لیسانس
متنها برگه ای بهت دانشگاه نمیده که TA استادت بودی.
توی ایران این چیزا رایج نیست.
علاقه مندی ها (Bookmarks)