من این متن قبلا گذاشته بودم اما یا جاش مناسب نبود یا مدیران نپسندید به هر صورت این یه واقعیته که باید گفت
این مساله به این مهمی که واقعا بعد تحصیل چه میشه کرد متاسفانه ما فقط داریم برای ۳ الی ۴ سال نهایت برنامه ریزی میکنیم بریم امریکا یا هرجای دیگه و دیگه تمام و متاسفانه هر سال که میگذره متوجه میشیم اونچیزی که فکر میکردیم با عمل خیلی فاصله داره
اول از همه اینکه این غرور و اعتماد به نفس کاذب باید گذاشت کنار الان تو دنیا کلی چینی و هندی ریخته با یک سوم یا حتی کمتر حاضرن کار کنن من سرمایه دار از خدامه خوب هزینه هامو بیارم پایین کار بدم به اینا! الان هم با این وضعیت سیاسی نباید حداقل برای ۴ سال آینده خوشبین بود
مشکلات اقتصادی نه فقط در ایران بلکه در کل دنیا موجب شده که عموم مردم رو به تحصیلات عالیه بیارن یعنی قبل تر شاید با دیپلم یا تکنسین بودن میتونستن کار گیر بیارن اما الان عملا اون کار نیست
واقعا کار پیدا کردن خیلی سخت شده دوستان نه برای من و شما بلکه برای همه تحصیل کرده ها
طرف میشناسم دکتری مهندسی عمران گرایش خاک و پی بعد چند سال پست داک برگشته ایران دربه در دنبال کاره! آخرین خبری که ازش داریم تو غیرانتفاعی بابل! هم نتونست کار بگیره!
من از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ واسه لیسانس در مونترال کانادا بودم، و الان هم دقیقا ۴ سال هست که برگشتم ایران (۲۸ سالمه). رشتهم ادبیات انگلیسی بود و کارم ترجمه و ویرایش هست. با این رشته تو کانادا کار تخصصی برای من پیدا نمیشد، با این که فرانسه هم در حد خوبی بلد بودم.
وقتی برگشتم ایران دقیقاَ ۲ هفته بعدش رفتم یه شرکت تازهکار کوچیک خصوصی و یکی دو ماه اونجا به عنوان مترجم کار کردم، بعد رفتم یه شرکت درپیت دیگه و باز دو ماه به عنوان مترجم کار کردم، ولی بعدش رفتم یه شرکت عربی خوب و ۵-۶ ماه اونجا به عنوان مسئول دفتر کار کردم. بعد از اون سابقه کار ۵-۶ ماهه تو شرکت خارجی دیگه ایرانتلنت ولم نمیکرد و واسه خیلی جاها که اپلای نمیکردم هم باهام تماس میگرفتن (البته واسه کار اداری و مسئول دفتری شرکتهای تاپ که به زبان خوب نیاز داشت، و به ندرت واسه کار ترجمه نیز). خب من دیگه دلم نمیخواست با مدرک خوبم مسئول دفتری رو تجربه کنم، هر چند چون سنم کم بود اون سابقهی ۵-۶ ماهه کلی تجربه بهم داد. تمام این مدت (از همون موقع که برگشتم) با یه مؤسسهی ترجمه هم به صورت دورکاری و البته پارهوقت همکاری داشتم و تو رشتهی پزشکی از فارسی به انگلیسی ترجمه میکردم. بعد از تجارب مختلف کاریم تصمیم گرفتم دودستی بچسبم به همین کار ترجمهی آکادمیک، که خب واقعاَ کار تخصصی رشتهی خودم حسابه و از تمام دانشی که تو اون ۴ سال کسب کردم در این کار استفاده میکنم. الان ۳ ساله که تماموقت با همون مؤسسه همکاری میکنم، حقوقم در حد مدیرهای جوون خیلی شرکتهای خصوصی خوبه، ولی خب بیمهی اجباری ندارم و چون از خونه کار میکنم بعضیها به نظرشون میاد کارم جدی نیست، اما از نظر حرفهای راضیم میکنه و در عمل و در بخشِ درآمد اون «بعضیها» رو با حقوق یک هفتهم میخرم و آزاد میکنم!
تو این ۳ سال که دارم تماموقت با این مؤسسه همکاری میکنم از خیلی جاها بهم زنگ زدن، از شرکتهای مختلف مربوط به مخابرات، ایرانسل، محک، دیجیکالا .. خیلی اسمهای معتبر دیگه که واقعاَ یادم نمونده چون اگر میخواستم برم اونجاها کار کنم چند حالت بود: یا حقوقش خیلی معمولی بود. یا کارش ترجمه نبود و من فقط دنبال کار ترجمه بودم، نه کار دفتری. یا ساعت کارش زیاد بود و محل شرکت دور بود. خلاصه که تمام اینها باعث شد تو کار الانم بمونم.
در کل تجربهم از برگشتن رو بخوام خلاصه کنم اینه که از کاری که پیدا کردم راضی هستم، و از اون بیشتر از این راضی هستم که از هر کاری دست بکشم در عرض یک هفته یه کار تو همون مایهها (با حقوق بالاتر از اداره کار قطعاَ!) باز پیدا میکنم و فکر نمیکنم روزی بیاد که بیکار رو زمین بمونم. در حالی که اگر کانادا میموندم با این رشته واقعاَ بازار کار گرمی رو من تجربه نمیکردم.
به نظرم آدم باید جایی بره/بمونه که توش کار خوب با حقوق خوب براش فراهم باشه. من با تجربههایی که داشتم هرگز حاضر نیستم بدون جاب آفر به جای دیگهای مهاجرت کنم، ولی با جاب آفر ممکنه بازم روزی ته دلم قلقلک بشه که برم. و خب واسه جاب آفر هم لازمه که آدم تو همونجا که هست (در حال حاضر برای من ایران) یک رزومهی کاری خوب واسه خودش بسازه. البته این حرفم بیشتر واسه رشتههای مهندسی و فنی صدق میکنه و خیلی واسه رشتههای انسانی جواب نمیده. در کل عقیده دارم مهاجرت فقط واسه مهندسهای کامپیوتر و برنامهنویسها و این شغلها خوبه. این آدمها هر جا برن میتونن سریع جذب محیط کار بشن، اما واسه رشتههای دیگه واقعاَ سخت و ریسکی هست.
زندگی روزمره تو کانادا خوب هست، ولی به شرطی که دوستان نزدیک خوبی اونجا داشته باشید، یا چند تا فامیل به درد بخور داشته باشید؛ درآمد خوبی داشته باشید که بتونید از امکانات اونجا استفاده کنید، وگرنه موندن و پاسپورت کانادا گرفتن در حالتی که درآمدتون انقدر نیست که با پاسپورتتون برید مسافرتهای جذاب خب به درد نمیخوره؛ یک کار مربوط به رشتهتون داشته باشید تا از زندگی دلگیر نشید و نگید اون همه تخصصم حیف شد و ...
من همین دیروز از یک استاد کنکوری شنیدم که از شعبه یک دانشگاه معتبر امریکایی در افغانستان پیشنهاد تدریس داشته با ماهی حقوق تقریبا 30 میلیون تومان
خودشون هم اعتراف کردند که باتوجه به مالیات و هزینه زندگی اون کار فوق العاده بود هرچند نتونستم خومو راضی کنم ازشون بپرسم پس اونهمه جنگ و سرباز و تروریستو میخواستین چیکار کنید
People wait
all week for friday,
all year for summer,
all life for happiness
من واقعااا از ته قلبم خوشحالم براتون بخاطر موقعیتی که الان دارین چون یه حس امید خیلی زیادی هم بمن دادین بعد از چهارساعت نشستن و پست های ناامید کننده مبنی بر برگشت یا برنگشتن خوندم ....من خودم علاقه داره برگردم ولی پست بعضی ها منو دودل کرد که چه فایده داره پس رفتنم؟ وقت تلف میشه اینطوری ولی بعد از پست شما مطمین شدم اگه اون تخصص درست و بگیرم خیلی هم سود کردم در برگشت.....فقط اینکه چجوری تخصص و مهارت شما انقد پیچید برای شرکتا؟بخاطر مکگیل بود یا ارتباطات اجتماعی خوبتون؟
لطف داری مرضیهی عزیز!
احتمالاَ بخش عمدهش به خاطر تحصیل در کانادا بود، و بخش کمتریش به خاطر اسم و رسم مکگیل! چون همه که ایران مکگیل رو نمیشناسن، اونا که خیلی سرشون تو این چیزاست میشناسن! در کل تحصیل در کشورهای غربی واسه استخدامکنندگان ایرانی خیلی پوئن مثبت هست، به خصوص که زبان انگلیسی خوب الان تو شرکتهای خوب نیازه.
اما فکر میکنم علت راضی بودن من از شرایط کاریم در ایران اینه که:
۱. واقعیت رو میبینم. خیلی دوستان در کانادا کار خوب پیدا نمیکنن و به کارهای سطح پایین راضی میشن. البته بعضیا هم (به خصوص رشتههایی که اسم بردم) کار خوب پیدا میکنن و دمشون گرم. واقعیت در کیسِ من اینه که ایران واسه کسی که کارش ترجمه هست بهتره. آدم اگر به واقعیتهای زندگیش معترف باشه شرایطش بهتر میشه.
۲. عرق کاری دارم و تو کارم جدی هستم و مثل خیلیها که میبینیم سمبلکاری نمیکنم و کیفیت رو در بالاترین حد ممکن نگه میدارم و تمرکز و سرعت بالایی دارم + اعتماد به نفس تو مصاحبههای کاری (که این اعتماد به نفس بخش زیادیش به خاطر اسم مکگیل و تحصیل در کانادا هست، ولی بخشیش هم از شخصیتمه).
۳. هرگز دنبال کار دولتی نبودم.
۴. انتخاب رشتهی خوبی داشتم، چون رشتهای که انتخاب کردم بهم آزادی freelance کار کردن رو میده و در ضمن رشتهای هست که چون خیلیها به صورت غیرتخصصی دنبالش میرن، اگر توش متخصص باشی خیلی بارز میشی.
در کل تو ایران اگر کیفیت کارت کمی بهتر از حد معمول باشه و جربزه و همت داشته باشی میتونی کار خوب پیدا کنی (در شرکتهای خصوصی؛ من اصلا از دولتیها خبر ندارم و حرف نمیزنم و مطمئنم اونجاها اوضاع به این صورت نیست).
ضمن این که باید یه چیز رو در نظر گرفت. از نظر تاریخی، ایرانیهای قدیم میرفتن خارج درس میخوندن و برمیگشتن تو کشورشون کار میکردن. بعد از یه مدت ایرانیهایی که رفتن تقریباَ دیگه هیچکدوم برنگشتن و بهونهی خیلیهاشونم اینه که تو ایران کار خوب گیرمون نمیاد. شاید ۱۰ سال پیش تو ایران کار خوب گیر نمیومد چون همه هنوز دنبال کار دولتی بودن. ولی الان که شرکتهای خصوصی گل کردن و بازار رو در دست گرفتن قضیه بهتر شده، اما اون ایرانیهایی که رفتن هنوز تو این فاز هستن که ایران کار خوب پیدا نمیشه. بنابراین اون تعداد محدودی که برمیگردن میتونن با کمی همت کار خوب پیدا کنن، چون در واقع یک گونهی نادر هستن و کارفرماها معمولاَ گونههای نادر رو بیشتر واسه استخدام دوست دارن!
ولی خب حرفهای من واسه رشتهی خودم صدق میکنه. واقعاَ شاید کسی که تو رشتههایی مثل فیزیک و هوش مصنوعی و اینا درس خونده امریکای شمالی بازار کار واسهش بهتر باشه. من ادعایی ندارم که بازار کار ایران واسه همه رشتهها بهتره. اما واسه من عالی بوده و خیلیها رو میشناسم که اگر برگردن ایران اینجا کار خیلی بهتری پیدا میکنن تا اگر بمونن ولی متأسفانه بیشترشون از این موضوع بیخبرن.
سلام خدمت دوستان
باید بگم که دیگه آخرای رفتنم شده و این تاپیک رو دیدم و خوشحال شدم که هم جنبه مثبت رفتن رو میبینید هم برگشتن
خودم اقوامم آلمان هستند و شاید دلیل انتخاب آلمان برای من اقوامم بودند که راحتتر دوست میتونم پیدا کنم اما دلیل اصلی رفتن افراد باید قانع کننده باشه تا افراد بتونن تو اون جامعه موفق بشن
من افراد زیادی میشناسم رفتند و برنگشتند برای اینکه شرایط زندگی و حقوق اجتماعی و ... ایران جالب نبود با اینکه کارشون کارگری بود تو آلمان اما خیلی ها هم دووم نمیارن و برمیگردن
این بستگی به خود افراد و هدفشون از رفتن داره
اگه هدفتون واقعا بزرگه براش جونتونو بذارید و از رفتن و خانواده دور شدن و اینا نترسید
ولی اگه واقعا قصدتون صرفا رفتنه بدون هدف کاری خاص مطمینا کمی سخت خواهد بود چون جامعه های اروپایی رفتارشون فرق میکنه ما خارجی هستیم اونجا و تا بخوایم اخت بشیم زمان میبره
در نهایت تعداد افرادی که رفتند و موندند بیشتر از افراد برگشته هست ولی پیشنهادم به همه بچه ها خصوصا دانشجوها اینه برید رشته ای بخونید که واقعا با جون و دل دوستش دارید نه چیزی که پول توشه
چون در نهایت تو چیزی پول خوب به دست میارید تو اروپا که عاشقونه بهش متعهد باشید و متخصص باشید وگرنه مهندس همه جا زیاده مهم عشق به شغل یا رشته مورد نظره
تمامی آدمای موفق دنیا کاری رو کردن که دوست دارن
شما هم همونی رو انجام بدید که دوست دارید پشیمون نمیشید
اگه میخواید برید برید که زندگیتونو عوض کنید نیمه راه نباشید ولی راه بازگشتم باز بذارید اونم به خاطرات احتمالات خاص و این مسایل
امیدوارم توصیه هام کاربردی باشه
بنده طبق تجربه شخصی که البته تعدادشون خییییلی زیاد بوده هر چی ادم دیدم برگشته و ناراضی بوده جز دو دسته بودن 1.اکثیریت خانم ها و 2.آقایون ثروتمند حالا میخوام دوستان دلایل تجربیات میدانی من و بگن که چرا تو یه نمونه 200 تایی همه جز این دو دسته بودن ؟!
خب بیشتر اینجا بحث در مورد بعد از فارغ التحصیلی هست که برگشتن! الان من که وسط تحصیل متوجه شدم برای من مناسب نیست و برگشتم ، چی کار باید کرد!! میدونم خیلی ها وسط تحصیل برگشتن و تجارب ارزشمندی داره تا کسایی که هنوز نرفتن میتونن دید بهتری پیدا کنن، بقیه کشور ها رو و دلایلشون رو نمیدونم اما دوره ایتالیا رو خط قرمز بکشید که اصلا جای زندگی نیست... مردم بسیار فقیر، رشته ای که پذیرش دادن به زبان انگلیسی هست اما به جز استادای خودتون دیگه هیچکس نمیتونه انگلیسی صحبت کنه حتی اینترنشنال آفیسشون!!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)