با تشکر از همکارم آقای دکطر م ر م _ رضا.

یادت باشه اومدی خودم بیام دنبالت!
در مورد سؤال اول, به نظر این حقیر سراپا تقصیر, به خودت بستگی داره. قبلا اینو به یکی دیگه هم گفتم. من بار اولی که اومدم فقط پاسپورتم رو اوردم. اما بار دوم دیدم من که دارم زندگیمو اینجا میسازم, واسه چی بزارم بمونه ایران؟ اینه که اوردم. اتفاقا برای مدارک پی آر, احتیاج به اصل شناسنامه داشتم که بدم واسه ترجمه, که داشتم و دادم. حالا بازم میگم که به خودتون مربوطه, اگه دوست دارین بیارین, ولی یحتمل هر دفعه که بخواین برین ایران و بیاین باید با خودتون ببرین و بیارین. اینجا بعید میدونم واقعا خیلی به دردتون بخوره, اما بازم میگم, اگه شما داری زندگیتو اینجا میسازی و آینده ی زندگیت رو اینجا میبینی, چرا مدارک شناسائی ات دست خودت نباشه؟ میتونین بزارین ایران بمونه, بار دوم که حسابی جا افتادین بیارین. این مساله در مورد کارت پایان خدمت/معافی برای برادر های نازنینم (!) هم صدق میکنه.
تاکید آخر اینه که اصل و ترجمه ی گواهینامه از این قاعده مستثناست! حتما باید همراهتون باشه (ر.ک. به پستهای قدیمی!).
در مورد کیجیجی, عرض کنم که ببین, کیجیجی یه سایته که همین الان هم شما میتونی بری توش بزنی که یه خونه داری و میخوای اجاره اش بدی. بعد ملت بهت ای میل یا زنگ میزنن. منظورت رو درست نفهمیدم که یعنی چی تا ایران هستی آیا میشه که از کیجیجی هماهنگ کنی و وقتی رسیدی بری ببینی یا نه!؟ خب این کاملا بستگی داره به صاب خونه. بهش ای میل میزنی و شرائطت رو میگی, بعد یارو اگه قبول کرد میری می بینی دیگه. معمولا اگه الآن گذاشته, تا شما برسین که براتون نگه نمیداره. احتمالا در جواب میگه اگه تا اون موقع اجاره نرفته بود, قدمت رو چشم, بیا ببین.
فقط همونطوری که قبلاً "بارها" توصیه کردم, خونه رو ندید اوکی ندین. تو تبلیغش میزنه که خونه عالیه و فوق العاده تمیزه و بهترین نقطه ی ادمونتونه و به طرز عجیبی نزدیک دانشگاهه, بعد میری میبینی یه آشغالیه که فکر نمیکردی تو کانادا همچین جایی اصلا وجود خارجی داشته باشه. دو تا هم اتوبوس باید عوض کنی که برسی دانشگاه. البته معمولا اینجوری نمیشه, اما احتمالش هست. اینه که به توصیه هایی که قبلا چندین بار کردم در مورد خونه, گوش جان بسپارید, باشد که رستگار شوید.
در مورد سین نامبر ( یا سین کارت به قول شما).
سین نامبر برای هر کسی که تو این مملکت (تو هر نقطه ای) کار میکنه و درآمد داره لازم و واجبه, ترکش هم گناه کبیره به حساب میاد. بدون سین بهتون حقوق نمیدن. برگه ی مالیاتتون رو هم نمیتونین پر کنین, Tax return هم ندارین.
پس اگه فاند دارین, یکی از کارهای اولیه تون در کانادا رفتن دنبال سین نامبره. میرین Canada Place تو مرکز شهر (down town). طبقه ی همکفش یه دفتری هست اونجا میشینین تو نوبت (و فکر میکنم اون موقع شلوغترین زمان باشه و خیلی علاف شین), بعد مدارکتون رو میدین (که شامل پاسپورت و استادی پرمیت و نامه ی فاند دانشگاه و proof of address میشه). همونجا بهتون سین نامبرتون رو میده. کارتش هم بعدا میاد دم خونه. البته مسلما خود دانشگاه و یه سری داوطلب از همین انجمن ایرانیا بهتون کمک میکنن, دوشواری نداره.
چند موردی که به ذهنم میرسه در مورد سین نامبر ایناس:
- نمیدونم چرا, اما: دولت کانادا به شدت توصیه میکنه که سین کارتتون رو تو خونه قائم کنین, شماره اش رو هم به هیچکس نگین, به جز کارفرماتون. یعنی به جز کسی که شما ازش حقوق میگیرین هیچ احدی تو کانادا حق نداره از شما سین نامبرتون رو بپرسه. اگه پرسید با پشت دست بزنین تو دهنش. اینجا دانشگاه کارفرمای شما به حساب میاد, نزنینش.
دلیلش میتونه این باشه که با اون شماره میشه به سابقه ی کردیت شما و هر چی تا حالا درآمد داشتین و مالیات دادین و کجاها کار کردین و اینا دست پیدا کرد. البته اطلاعات دیگه ای هم لازمه مثل اسم و آدرس و تاریخ تولد و اینا. به هر حال دلیلش اینه یا چیز دیگه نمیدونم. اما قانون میگه به کسی ندین, شما هم ندین!
- این آقای سین نامبر مثل سنگ حجرالاسود و سال عام الفیل میمونه. یعنی خود سین, توش نامبر داره دیگه. Social Insurance Number. معنی اش میشه شماره ی بیمه ی اجتماعی. حالا سین نامبر میشه: شماره ی شماره ی بیمه ی اجتماعی. یه غلط رایجه که جا افتاده و خیلیا میگن سین نامبر. به هر حال درستش سین خالیه. سین. سین خال خالی تنها.
- اگه در آمد ندارین و فاند هم ندارین و اینا, بهتون سین نمیدن, چون باید از کارفرماتون نامه داشه باشین. میتونین 6 ماه درس بخونین بعد درخواست ورک پرمیت بکنین, بعد برین با ورک پرمیت سین بگیرین. چون بدون سین نمتونین کار کنین. اگه کلا نمیخواین کار کنین هم یه مدل سین هست که مال مرفهین بی درده که کار نمیکنن که باهاش نمیشه کار کرد, اما میشه برای فرستادن فرم مالیات ازش استفاده کرد. نکته اینه که اینجا به افراد کم درآمد یا بی درآمد (!), یه مقدار از مالیاتشون رو پس میدن. مثلا شما فروشنده هستی و ساعتی 10 دلار در میاری و پاره وقت کار میکنی و کس دیگه ای هم تو خونه تون درآمد نداره. در اینصورت شما جزو افراد زیر خط فقر به حساب میاین و مقدار زیادی از مالیاتی که از درآمد شما کم شده (Income Tax) رو سال بعد بهتون پس میدن. توی فکر کنم مارچ اون طرفا میرین تو دانشگاه, تو school of business این دانشجو مانشجوهای بیزنس میشینن براتون داوطلبی به صورت مجانی فرمتون رو پر میکنن. اینم لینکش:
http://www.ualberta.ca/~uaac/taxclinic.htm
توجه خواننده های عزیز و گرامی رو به چند نکته جلب میکنم:
اول, شما اگه امسال برسین, باید تو مارچ سال دیگه برین و تکس ریترن tax return رو پر کنین برای اون 4 ماهی که تو کانادا بودین. اما اگه برای ترم ژانویه بیاین لازم نیست, چون در سال 2012 تو کانادا نبودین. واضحه یا دارم گیج میکنم؟!
دوم, شما به عنوان دانشجو, متاسفانه جزو قشر فقیر به حساب میاین که حداقل حقوق رو میگیره. پس یه مقداری از مالیاتتون رو پس میگیرین. "معمولا", قسط بندی میشه و هر سه ماهی یه مبلغی (مثلا حدود صد دلار) بهتون پس میدن.
سوم, شما اگه کار هم نمیکنین و کوچکترین درآمدی هم ندارین, بازم باید فرم تکس ریترن رو پر کنین. چون که هر چی میخرین تو آلبرتا (به جز مواد اولیه ی خوراکی مثل نون و شیر و سیب و پیاز و اینا) یه مالیاتی دارین میدین به اسم GST (
Goods and Services Tax) , دولت میاد و پول نفت آلبرتا رو میاره سر سفره هاتون!! یعنی هر سه ماهی حدود 60 دلار بهتون به خاطر این مالیاتها پس میده.
چهارم, میتونین آدرس بدین که چکها براتون پست بشه, یا شماره حساب بدین که مستقیم بریزن به حسابتون.
پنجم, انقدر بدم میاد از این ایرانیای نژاد پرست, بابا دست بردارین دیگه, نا سلامتی دارین میاین یه کشور مهاجرپذیر ها. زشته والا! اما حالا از اینا گذشته, این دانشجو مانشجوها که سالی یه بار میشینن به شما "داوطلبانه" کمک میکنن که فرمتون رو پر کنین, گناه ندارن که, میخوان کمک کنن. برین بیرون باید کلی پول بدین. خودتونم که نمیتونین پر کنین, بلد نیستین که, تازه واردین. خب اینا رو اذیت نکنین, آب را گِل نکنین, اینا واقعا گناه نکردن که چینی شدن یه کم خنگ شدن هی خراب کاری میکنن که! دست خودشون بوده؟! نبوده. البته درسته که نباید به روشون بیارین که خنگ هستن و شیش ساعت طول میدن که یه فرم کوفتی رو پر کنن و اینا, اما این دلیل نمیشه که چشماتون رو خودتون وا نکنین. اینا میخوان بزنن $1703, میزنن $1006 !! دیدم که میگم ها! حالا همشون نه, ولی اکثرنشون اینن. به هر حال که توصیه میشه تا حد امکان از نسل اولی های چشم بادومی دوری کنین. اوناییشون که اینجا به دنیا اومدن به طرز غیرفابل باوری تکامل پیدا کردن!

این نکته همه جا صدق میکنه, مثلا اگه رفتین بانک حساب باز کنین از چشم بادومی فرار کنین. یک داستان واقعی:
این رفیق ما پارسال اومده بوده کانادا. بعدا تعریف میکرد که رفته CIBC حساب باز کنه, رفته پیش این آبجیمون که از قضا چشم بادومیه, طرف بیش از یک ساعت و نیم طول داده که یه حساب باز کنه, صد دفعه فرم رو هی از اول پر کرده و داده این امضا کنه. خلاصه بعد از دو سه هفته کارتش نمیاد در خونه (توجه کنین که دبیت کارت رو همونجا میدن, کردیت کارت, اگه قبول بشین, با پست میاد در خونه), میره بانک میگن بابا جون تو فرمت رو امضا نکردی رفتی, تلفن هم که نداشته. خلاصه دوباره میره پیش زنه, زنه میگه ببخشیندا, فرمی که امضا کردی رو دادم به خودت بردی, این بدون امضا موند, خلاصه شماره موبایلش رو هم اضافه میکنه بهش. بعد از دو سه هفته باز میره میگه کارت ما چی شد, میگن اومده در خونه برگشت خورده, تلفنت هم جواب نمیده, خلاصه فایلش رو نگاه میکنن میبینن طرف هم آدرس رو اشتباه زده هم شماره تلفن رو.
حالا این داستان چقدرش دقیق بود, چقدرش از گیجی خود این رفیق ما نشات گرفته بود نمیدونم, فقط میدونم که این بنده های خدا به گیجی و کند بودن معروفن.
در انتها بازم تکرار میکنم که واقعا زشته انقدر نژادپرست هستین, اه اه اه, حالم بهم خورد! دست بردارین از تفکرات که اون نژاد اینجوری, ما اینجوری ایم. آریایی نیستی اگه لایک نکنی!!
خسته شدم, میرم یه کم کار کنم, شاید بعدا اومدم باز.
علاقه مندی ها (Bookmarks)