صفحه 10 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 114

موضوع: کی و چطور موضوع رفتن رو با خانواده در میان بگذاریم؟

  1. #91
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jul 2012
    ارسال‌ها
    96

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط zrahmati نمایش پست ها
    بچه ها يه سوالي دارم :
    وقتي مادر آدم مياد توي اتاق و با گريه ميگه : "به خدا راضي نيستم بري " دقيقا بايد چي كار كرد؟
    سلام، این مشکلی هست که من با پدرم دارم. اخیرا هیچ حرفی از اپلای جلوی پدرم نمیزنم، خیلی بهش گفتم اینجا بدرد نمیخوره و آدم چیزی یاد نمیگیره، ولی میگه خودت زرنگی یاد میگیری، اصلا قبول نمیکنه. میگه من میخوام بچه هامو ببینم، اگه بری من دیگه نمیبینمت.

    آخر سرم فکر کنم قایمکی برم و بهش هیچی نگم.
    من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی، ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم

  2. #92
    Junior Member sarada آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    ارسال‌ها
    88

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط zrahmati نمایش پست ها
    بچه ها يه سوالي دارم :
    وقتي مادر آدم مياد توي اتاق و با گريه ميگه : "به خدا راضي نيستم بري " دقيقا بايد چي كار كرد؟
    من یکی از دوستام تعریف میکرد خانواده کلا با رفتنش مخالف بودن برای همین هیچ حرفی جلوشون نزد و یواشکی رفت کل کارای پذیرش رو انجام داد حتی رفت کار کرد پول بلیط هواپیماشم در اورد بعد وقتی همه چی اوکی شد رفت به خانوده اش گفت این پذیرشم این ویزام این بلیطم این مقدار پولی که پس انداز کردم... همه چی هم اونور آماده ست اگه شما بگین نرو نمیرم اما براش زحمت کشیدم اونورم راضی ترم ... خانواده هم تحت تاثیر قرار گرفتن گذاشتن بره... البته خانواده با خانواده فرق داره مثلا اگه من این کارو میکردم بهم میگفتن بشین سر جات هیچ جا نمیری :دی



  3. #93
    Member zrahmati آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    رشته و دانشگاه
    مديريت بازرگاني ، علامه طباطبايي
    ارسال‌ها
    128

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    منم اولا خيلي تلاش ميكردم به لحاظ منطقي قضيه رو براشون توضيح بدم و روشن كنم اما متاسفانه كارساز نبود
    يه مدتي هيچ حرفي نزدم گفتم "خودمم نميدونم چيكار ميخوام بكنم .... "
    اما متاسفانه چون الان دارم امتحان ميدم و همش توي خونه در حال درس خوندنم ميفهمن كه تصميمم رو گرفتم و سال ديگه اينجا نخواهم بود...
    اون اولا يه كمي غرغر و دعوا بود اما الان فكر كنم روش احساسي رو پيش گرفتن كه واقعا روي اعصابه آدمه
    من خودم هنور به اون مرحله نرسيدم كه فكركنم دلم براي كسي تنگ ميشه چون امتحانات و فرآيند اپلاي خودش به اندازه كافي انرژي-بر هست ديگه بخوام مسائل احساسي رو هم درگير كنم كه بيچاره ام اما واقعا نميدونم بايد براي مامانم چيكاركنم ...
    هم دلم براش ميسوزه هم آينده خودم برام مهمه (شايد از نظر خيليهاتون اين حرف، حرف خوبي نباشه اما فكرنميكنم به اين دنيا اومده باشم كه فقط بچه خوبي براي مادرم باشم و دمه دستش باشم كه دلش برام تنگ نشه يا نگرانم نشه - فكر ميكنم كاراي مهمتري هست كه بايد انجام بدم)

  4. #94
    Junior Member sarada آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    ارسال‌ها
    88

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط zrahmati نمایش پست ها
    منم اولا خيلي تلاش ميكردم به لحاظ منطقي قضيه رو براشون توضيح بدم و روشن كنم اما متاسفانه كارساز نبود
    يه مدتي هيچ حرفي نزدم گفتم "خودمم نميدونم چيكار ميخوام بكنم .... "
    اما متاسفانه چون الان دارم امتحان ميدم و همش توي خونه در حال درس خوندنم ميفهمن كه تصميمم رو گرفتم و سال ديگه اينجا نخواهم بود...
    اون اولا يه كمي غرغر و دعوا بود اما الان فكر كنم روش احساسي رو پيش گرفتن كه واقعا روي اعصابه آدمه
    من خودم هنور به اون مرحله نرسيدم كه فكركنم دلم براي كسي تنگ ميشه چون امتحانات و فرآيند اپلاي خودش به اندازه كافي انرژي-بر هست ديگه بخوام مسائل احساسي رو هم درگير كنم كه بيچاره ام اما واقعا نميدونم بايد براي مامانم چيكاركنم ...
    هم دلم براش ميسوزه هم آينده خودم برام مهمه (شايد از نظر خيليهاتون اين حرف، حرف خوبي نباشه اما فكرنميكنم به اين دنيا اومده باشم كه فقط بچه خوبي براي مادرم باشم و دمه دستش باشم كه دلش برام تنگ نشه يا نگرانم نشه - فكر ميكنم كاراي مهمتري هست كه بايد انجام بدم)

    این که بعدا نگرانن یا دلتنگن حل میشه میشه به مرور زمان وقتی (ایشالا) رفتی خارج میفهمن اونقدرا هم سخت و ترسناک نیست . خیلی از خطرا هم که ایران تهدیدت میکنه اینجا نمیکنه! ولی خب مادرا کلا احساساتی هستن ... نباید این باعث بشه تو کاری که دوست داری رو انجام ندی. مادرتم میدونه این خیلی برای پیشرفتت بهتره ... ولی احساساتش غلبه کرده ... و این گریه و ناراحتی ها بعد رفتن تو خیلی خیلی کمتر خواهد شد ...

  5. #95
    Member zrahmati آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    رشته و دانشگاه
    مديريت بازرگاني ، علامه طباطبايي
    ارسال‌ها
    128

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط sorahi نمایش پست ها
    والا من ته حالا با این صحنه مواج نشدم اما مامان من هی تیکه می اندازه که واسه چی میخوای بری..من یه بار خیلی منطقی توضیح دادم که اینجا اینده ای ندارم و من اونجوری راحتترم خوشحال ترم...بعد یه یک ربعی جفتمون گریه کردیم بعدش دیگه بحثش نشد اصلا...البته شاید چون من کل دوران لیسانس و فوق رو تهران بودم یکم خانواده عادت کردن..من به نظرم شماهم گریه کنین..چون وقتی یه خانوم گریه میکنه تنها راه همدردیه نه این که اون موقع واسش راه نشون بدی..
    آخه من گريه م نمياد
    تازه اگه بيادم ميگه "آهان ببين خودتم راضي نيستي بري ، ولش كن بمون همين جا و زندگيتو بكن" !!!

  6. #96
    Senior Member blur آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    رشته و دانشگاه
    Horticulture-Medicinal Plants (Urmia University)
    ارسال‌ها
    902

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Myapply نمایش پست ها
    سلام، این مشکلی هست که من با پدرم دارم. اخیرا هیچ حرفی از اپلای جلوی پدرم نمیزنم، خیلی بهش گفتم اینجا بدرد نمیخوره و آدم چیزی یاد نمیگیره، ولی میگه خودت زرنگی یاد میگیری، اصلا قبول نمیکنه. میگه من میخوام بچه هامو ببینم، اگه بری من دیگه نمیبینمت.

    آخر سرم فکر کنم قایمکی برم و بهش هیچی نگم.
    دوستان اینکه پنهونی کارارو انجام بدین و خونواده مطلع نباشن واقعا ایده خوبی نیست! چون قدر مسلم اینه که وقتی آدما به تدریج ذهنشون با یه قضیه خو می گیره راحت تر باهاش کنار میان، مدام این قضیه رو مجسم میکنن و عادی تر میشه...اگه یهویی بفهمن عرض یه مدت کوتاهی فشار بسیار زیادی بهشون وارد میشه که معلوم نیست خدایی نکرده چه عواقبی داشته باشه...گناه دارن بابا
    اگر آهسته از بال اين دره‌ی برهنه بر پنجه‌ی پا بگذريم،
    می‌بينی که همه‌ی چکاوک‌ها با دو چشم بسته می‌خوانند،
    پس بی‌جهت به هر شب تاريک شک مکن!
    گاه با پلک بسته هم می‌توان از پل به چشمه رسيد. س.ع صالحی




  7. #97
    Senior Member ahmadlove آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    ارسال‌ها
    838

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط zrahmati نمایش پست ها
    بچه ها يه سوالي دارم :
    وقتي مادر آدم مياد توي اتاق و با گريه ميگه : "به خدا راضي نيستم بري " دقيقا بايد چي كار كرد؟
    هرطور که شده راضیش کنید. با هر زبونی که میتونید. با هر توضیحی. کادو بخرین براش چند نفر که تاثیر گذار هستن رو بخواین باهاش حرف بزنن.
    هیچ کاری رو پنهانی انجام ندین
    من تازه اومدم و داغ داغم و تمام اینها رو دارم تجربه میکنم!
    انتخاب هدف. پیدا کردن راههای موجود. بررسی هرکدوم از راهها. انتخاب یک راه. و رسیدن به هدف.

  8. #98
    Senior Member mdemehri آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    ارسال‌ها
    761

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ahmadlove نمایش پست ها
    همه جا همینه!

    یه احساسی پیش میاد وقتی از ایران خارج میشیم که انگار دیگه همه ی ایرانیها دوست هستن و هرکی رو دیدیم باید ارتباط برقرار کنیم! نه! اوضاع مثل ایرانه. همونطور که تو مملکت با یه عده دوست بودیم و با یه عده نه. سعی کن ادمهایی که هم تیپ خودتن پیدا کنی. اونجا هم میشه مثل ایران یکی دوتا دوست داشت بقیه رو فقط سلام و احوال پرسی! لازم به تحمل هم نیست!
    آخ آخ آخ ....دقیقاً همینه.... اصن ایرانی می بینن از 100 متری هم رد می شن. برعکس این چشم بادومیا که زیر برو پال هم رو میگیرن.
    باید همون سلام السک باشه نه چیز دیگه..اگه حس کردی داره قیافه می گیره تو هم همونجوری باش.
    نقل قول نوشته اصلی توسط zrahmati نمایش پست ها
    بچه ها يه سوالي دارم :
    وقتي مادر آدم مياد توي اتاق و با گريه ميگه : "به خدا راضي نيستم بري " دقيقا بايد چي كار كرد؟
    نرو خب.... بعدش که بیا اینجا دلتنگ بشی و زنگ بزنی ...می گن: خودت خواستی...خوب بود نری...ما که گفتیم...و از این حرفا.... ببین می تونی تحمل کنی؟
    وقتی یکی به سئوالتون جواب می ده از روی وظیفه نیست، از رو لطفه....اینو یاد بگیرید که تشکر کنید.... آفرین!
    از پاسخ به هر گونه سئوال شخصی معذوریم. حتی شما دوست عزیز

  9. #99
    Member zrahmati آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    رشته و دانشگاه
    مديريت بازرگاني ، علامه طباطبايي
    ارسال‌ها
    128

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mdemehri نمایش پست ها
    نرو خب.... بعدش که بیا اینجا دلتنگ بشی و زنگ بزنی ...می گن: خودت خواستی...خوب بود نری...ما که گفتیم...و از این حرفا.... ببین می تونی تحمل کنی؟
    زندگي كه خاله بازي نيست، چون دلم تنگ ميشه پس بشينم ور دل مامانم و حسرت آرزوهامو بخورم ... نه دلتنگي انقدر مسئله مهمي نيست كه بخواد آدمو از كار و زندگيش بندازه ...
    فكر كنم مامانم بايد يواش يواش با اين قضيه كنار بياد ...

  10. #100
    ApplyAbroad Superstar amir110 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    ارسال‌ها
    2,183

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط zrahmati نمایش پست ها
    زندگي كه خاله بازي نيست، چون دلم تنگ ميشه پس بشينم ور دل مامانم و حسرت آرزوهامو بخورم ... نه دلتنگي انقدر مسئله مهمي نيست كه بخواد آدمو از كار و زندگيش بندازه ...
    فكر كنم مامانم بايد يواش يواش با اين قضيه كنار بياد ...
    شدیدا با این صحبت موافقم. ببین دوست عزیز باید به خودت و برنامه هات و آینده ات نگاه کنی.دو سال پیش من به دوستام می گفتم"دو سال دیگه تو این مملکت نون نمی شه خورد" ، همه شون به من می خندیدند ولی الان منو تحسین می کنن. حالا می خوام بهت بگم، زندگی خیلی پیچیده تر، سخت تر و غیر قابل پیش بینی تر از چیزیه که حتی بتونی فکرشو بکنی. حالا خودتو با این چیزهای پیش پا افتاده درگیر نکن. شما نمی تونی آینده تو تباه کنی به خاطر دلتنگی و نارضایتی مادرت و احساسات. سعی کن راضیش کنی (با یادآوری کردن مکافات ها و مشکلاتی که در اینجا هست و هیچ اینده ای برات متصور نیست) و براش توضیح بدی. متاسفانه (البته منظورم شما و خانواده محترمتون نیست) مردم ما اطلاعات خیلی کمی از مسائل روز دنیا و چالش های پیش رو دارن و با بسیاری از چیزها احساسات رو قاطی می کنن. من اعتقادم اینه اگر کسی بتونه بره باید شب بره و تا صبح منتظر نمونه.

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •