نقل قول نوشته اصلی توسط EhsanMousavi نمایش پست ها
سلام دوستان ،
من 18 سالمه . امسال دارم کارهام رو می کنم بعد کنکور برم آلمان (در واقع یه جورایی دارم از کنکور و سیستم بیخود آموزشی خودمون فرار می کنم اخه من خیلی به تحصیل اهمیت میدم و هدف های بزرگی رو هم دنبال می کنم.) البته نه اینکه تازه تصمیم گرفته باشم بلکه از بچگی رویام بود که برم. خداروشکر مشکل زبان هم اصلا ندارم و تا حدودی با اخلاقیات آلمانی ها آشنا هستم. وابستگی فرهنگی هم به اینجا ندارم چون من کلا از فرهنگ خودمون بدم میاد و اصلا عجین نیستم باهاش (حتی دوست صمیمی هم ندارم و نداشتم). احساس می کنم خیلی با دیگران تو این زمینه متفاوت هستم. ولی خیلی می ترسم!!!! موندم چیکار کنم !!! "بعضی ها به من سرکوفت می زنن که چرا می خوای بری؟ بشین برای کنکور بخون تا تو همین مملکت درس بخونی". خودم هم احساس خوبی ندارم زندگی برام مثل زهر شده!!! تو مملکت خودم احساس غربت دارم یعنی برم اونجا بدتر میشه؟؟؟ (من خیلی از فرهنگ آلمانی ها مثل : وقت شناس بودنشون ، مسئولیت پذیر بودنشون و . . . . . خوشم میاد ولی باز میترسم دچار بحران شم!!!!)
تو رو خدا اگه کسی تجربه داشته منو راهنمایی کنه.
ممنون

من نظر همه را خوندم در مورد پست شما و همینطور دیگر نظرات دیگر دوستان را.
اولا منظور شما از سیستم "بیخود" آموزشی خودمون چی هست؟ در همین مملکت گرامی ما، خیلی افراد دارند با تحصیلات کار می کنند و کار حسابی هم می کنند و ....
گفتی مشکل زبان نداری، یعنی زبان آلمانی بلد هستی یا زبان انگلیسی؟

من در مورد سوال یک دوستی و جواب جناب ghlobe، نظر شخصی ام اینه که افراد متفاوت هستند؛ یکی ترجیح میده پیش خانواده اش باشه، یکی هم اونقدر براش مهم نیست که بخواد بچسبه به خانواده! شاید سن و سال و خیلی مسائل دیگه روی این انتخاب تاثیر بگذاره.
اما توصیه من: قبل از رفتن با افرادی که به خصوص با شرایط و روحیات و سن سال خودت رفتند اونجا و مسیر زندگی مشابه خودت را انتخاب کردند اونجا (مثلا تحصیل) خوب مشورت کن. از اونها در مورد سختی ها و خوبی ها بپرس. ازشون بخواه و رک و صادق هر چیزی که بوده را بگن.
بعد، بعد که همه این اطلاعات را گیر آوردی، تصمیم بگیر.
کلا همونطور که pimi عزیز فرمودند آمریکا بهتره؛ اما خب اروپا و آلمان مزایایی مثل نزدیک بودن، تحصیل رایگان، بیمه ارزان، بازار کار خوب و .... را داره.
من در آلمان مدتی زندگی کردم. ایرانی هایی هم اونجا دیدم که چندین و چند سال زندگی کردند اونجا و افراد موفق مثلا از نظر تحصیلی یا حرفه ای هم در بین اونها هست. افراد معمولی تر(از نظر کاری) مثل راننده تاکسی و ... را هم دیدم. نمیشه گفت پس حتما بده، یا خوبه. بستگی به فرد داره، یکی خوشش میاد، یکی خوشش نمیاد، یکی موفقه، یکی کمتر موفقه و یکی میگه خوشم نیاد چی کار کنم؟ (!)، یکی عادت کرده، یکی دیگه اصلا یادش نمیاد ایران چطور بوده که بخواد مقایسه درستی کنه و ........
من در کل تجربه را توصیه می کنم؛ دیدن یک دنیای جدید، یک فرهنگ متفاوت، یک جامعه دیگه، تمدنی دیگه و .... چرا که نه؟!
(اصلا یکی از چیزهایی که باعث شده ما کمی عقب باشیم، و تو خیلی چیزها(مثل رانندگی، مثل صف ایستادن، رعایت نوبت، و ...) فرهنگ نداشته باشیم این ایزوله بودن و نداشتن روابط باز با کشورهای دنیا است. ما خیلی بسته زندگی کردیم. تو شهرمون یک آفریقایی نیومده سوار اتوبوس بشه کنار ما بشینه، ببینیم سیاه پوست چی هست اصلا؟! و ...)
اما این را هم در نظر داشته باش که مثل همه انتخاب های زندگی، مثل کنکور، مثل رد شدن از خیابان و ... عامل شانس، ریسک، عدم قطعیت و خطا و اشتباه هست. پس حداقل پل پشت سرت را تا جایی که میشه و لازم نیست (کامل) خرابش نکن، اما با در نظر داشتن همه اون منفعت ها و بدها و همینطور هزینه ها و سود ها و اون عوامل عدم قطعیت، اگه تصمیم گرفتی، برو و ببین و تجربه کن و اگر هم خوشت اومد و امکانش بود، بمون و موفق باش و از زندگی لذت ببر!
فقط این را هم در نظر داشته باش، که ماهی تو آب قدر آب را نمی دونه؛ بیرون بپره می فهمه آب چی بود!
راستِ راستش را بخواهی، ... انسان خودش بالاخره اونجایی که مناسبش هست و با اون بهتر جور در میاد را انتخاب می کنه (حالا بعد کمی سعی و خطا) ...