وقتی یکی به سئوالتون جواب می ده از روی وظیفه نیست، از رو لطفه....اینو یاد بگیرید که تشکر کنید.... آفرین!
از پاسخ به هر گونه سئوال شخصی معذوریم. حتی شما دوست عزیز
MBA حسابش کاملا جداست از تغییر رشته و این حرفا، خیلی از شرکت ها خودشون مدیران ارشدشون رو می فرستن که این دوره و یا مدرک MBA رو بگیرن، چون همون طور که از اسمش پیداست مهارت های business administration هست که مدیران سطوح ارشد باید بهش مسلط باشن تا بتونن رقابت کنند با رقبا. ولی اقتصاد داستانش کاملا متفاوته، خودش یک رشته است، تحقیقات پایه ای و نظری توش داره صورت می گیره و از این جور حرفا.
به هر حال کسی رو سراغ دارین که رشته رو عوض کرده باشه و راضی باشه.
واقعا که!!!
تغییر رشته توی آمریکا خیلی راحته، یعنی حداقل خیلی راحت تر از اینه که برای یک رشته متفاوت از رشته خودت اپلای کنی توی یکی از دانشگاه های آمریکا از ایران.
امروز رفته بودم سر کلاس "تئوری بازی" های کالج اقتصاد UNCC ، البته من قبلا این درس رو گذروندم و کامل باهاش آشنا بودم، ولی هدفم بیشتر دیدن جو این دانشکده و پتانسیل استاداش بود. چند تا نکته نظرم رو به خودش جلب کرد، توی کلاس تقریبا 50 نفری، هفت نفر غیر چینی بودیم، سه تا ایرانی و چهار تا آمریکایی و باقی چینی. جالبه نه ؟!!! چون من همش فکر می کردم که دیگه این رشته ها پر آمریکاییه، البته کلاس در سطح کارشناسی ارشد و دکترا بود و قاعدتا توی کلاس های سطح لیسانس آمریکایی ها اکثریت هستند. ولی به هر حال برام جالب بود که سطح تحصیلات تکمیلی رشته های غیر فنی هم پر از دانشجوی اینترنشناله. بعدش با خودم فکر کردم که جرا که نه!!! به هر حال چین اقتصاد دوم دنیاست و کی متخصص تر از آمریکایی ها توی اقتصاد. نکته جالب برام فقدان هندی بود توی کلاس.
سطح کلاس خیلی پایین بود و مطالب ارائه شده پایین تر از سطح توقع من بود، در نتیجه تصمیم گرفتم که بی خیال این کلاس شم.
به این نتیجه رسیدم که توی اقتصاد هم به جز دانشگاه های تراز اول، باقی شون خیلی سطح شون پایینه. ولی علیرغم این سطح پایین تئوری، پروژه های زیادی از سوی ایالت و ادارات فدرال در سطح ایالت می آد دست این استادا و شاگردا و واقعا دانشگاه خودش یک دوره کارآموزی برای شرکت ها و ادارات دولتی است که من از اینش خیلی خوشم اومد، ولی از اونجایی که هر چیزی جز تئوری سخت حوصله ام رو سر می بره، ترجیح می دم که بی خیال این رشته بشم و همون مهندسی رو بچسبم که موضوعاتش چالش برانگیزه و عرصه از رقبای آمریکایی خالیه.
واقعا که!!!
آقا امروز یه صحنه تو خیابون دیدم واقعا تاسف خوردم ... به ذهنم رسید بپرسم آیا اونور هم از ایندست اتفاقات میفته؟
مثلا اینکه سر اینکه یکی پیچیده جلوی اون یکی با ماشین فحش و فحش کاری کنند یا حتی پیاده شند و دعوا کنند .
یا مثلا یه عده اراذل و اوباش تو خیابون پلاس باشند الکی به ملت گیر بدند و دعوا راه بندازند.
خلاصه ار این دست بیفرهنگی ها اونجا هم هست؟
البته نکته ای که باید مد نظر باشه این هست نباید همینطوری رفت رندوم نشست سرکلاسهای انسانی چون به احتمال بیشتر از 90 درصد میفتید وسط کلاسی که جزو عمده دروس و کلاسهای بدردنخور و غیر کاربردی هست مثلا در هر رشته ای واقعا طیف عمده ای از واحد هایی که پاس میشند صرفا به درد چارت میخورند چه در ایران چه در آمریکا و باید کلاسهای دروس اصلی نشست که باز اونم مبحث به مبحث فرق داره یعنی اون پویایی که توی کلاس روابط بین الملل و پیچیدگی بسیار زیاد نظریه های روابط بین الملل هست(مثلا کتاب نظریه های روابط بین الملل دکتر سید حسین سیف زاده رو اگر بخونید تا حدودی روش میکنه قضیه رو) در سر کلاس روش تحقیق نیست و بازهم اینکه سر کلاس چه استادی باشی خیلی مهمه. و کی بخواد مطلب رو توضیح بده و باز کنه. مثلا همون گیم تئوری یکی از مباحث مهم هست که بیشتر به درد مدل های تحلیل در روابط فار منطقه ای میخوره نمیدونم سرکلاس اقتصاد برای چه مبحثی ازش استفاده شده اما میتونه جذاب باشه و سوالاتش رو در آزمون ارشد داخل عمده اساتید هم غلط جواب میدند دانشجویان که سرجای خود.
در کل تغییر رشته احساسی نیست وقتی تداوم داشته باشه حستون نسبت به رشته ای باید رفت سراغش وگرنه در حد مطالعه یک کتاب و ..... نمیتونه مفید باشه.
نکته دوم در مورد علوم انسانی هم داشت علاقه به مطالعه زیاد هست واقعا حجم مطالعه و کتابخونی با حجم مطالعه در مهندسی قابل قیاس نیست. مثلا عمدتا من دیدم دو سه تا کتابخونه 5 هزار جلدی دارند اساتید مطرح که بعید میدونم در مهندسی این حجم کتاب رو نیاز به مطالعه باشه. بعضی وقتها هم واقعا حالت کسل کنده داره اما خب دیگه.....
منم تاید می کنم این قضیه رو. خودمم مدتیه که کلاسهای انسانی رو میرم. امروز سر کلاس International Politics بودم. وقعا بعضی وقتها سر کلاس اینجور رشته ها میرم یه جوری میشم!!!! البته مقایسه درست نیست اما واقعا سطح درسهای برق رو که آدم مقایسه می کنه :| میشه!
نکته ی مشترک همه ی این کلاسها هم حتی تو بیزینس حجم Reading assignment هاست که خیلی بالاست و هر هفته باید کلی مطلب بخونی و ریپورت بنویسی.
!One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness
آره واقعا، وقتی می بینی سر بدیهیات کلی بحث می شه با خودت می گی که شاید کلا اشتباهه که این مسیرها رو از طریق راه های آکادمیک طی کنی، بهتره شخصا مطالعه کنی یا هم اینکه بذاری مسیر زندگی خودش بهت این درس ها رو بده. البته جسارت نشه به بچه هایی که انسانی می خونن، این دانشگاه ما سطح اش یک مقدار پایینه، وگرنه تردید ندارم که توی دانشگاه های خوب داستان کاملا متفاوته.
واقعا که!!!
همون دیگه شانسی افتادید وسط چیزایی که بدیهیات هستند اما وقتی به روش علمی بخوایید جلو برید مسایل بسیار پیچیده تر از اونی هستند که به نظر میاند و خاصه در مقاطع تکمیلی و موضوعات ریز و تخصصی. کلا همونطور که گفتم قسمت عمده ای از مطالب به نظرم بیخودی هستند و به درد چارت میخورند اما مثلا وقتی میرسی به نکات علمی و تخصصی مثلا موردی من اینجا میگم در مورد "انگیزه های انقلاب " مثلا چرا در شوروی که خودش مادر تمام نظامات مارکسیست کمونیستی بود سیستم اقتصادی فروپاشید و سیستم سیاسی هم و ..... اصلا اول سیستم سیاسی مشکل پیدا کرد یا سیستم اقتصادی؟ جای مولفه های ارزشی و فرهنگی و اجتماعی کجا هست این وسط؟ شایدم اول اون زیر بنا ها دچار مشکل شدند؟ و در نهایت "چرا"؟ بعد از نظر کی چرا و "چگونه" ؟ نقش جهان بینی فلسفی جوامع کجا قرار میگیره؟ و اون سنت جهان بینی و فلسفی چه ریشه ای داره و فاکتورها و مولفه هاش در کجای اون جنبش قرار میگیرند؟ آیا قابل بازتولید هست یا مقطعی بوده؟ اگر بله چرا؟ اگر نه چرا؟ و اینکه اگه تمام اینهایی که پژوهشگر اینجا منظور کرده درسته پس چرا سیستم جمهوری خلق چین دچار این مشکل نشد؟
واقعا اینها رو نمیشه در یکی دو ساعت و حتی چند سال تحصیل یاد گرفت و یا نظریه ارایه داد در بارشون.
البته به قول یکی از اساتید ما وقتی تازه وارد این رشته شده بودیم گفت جان من یه طوری باشید بعد از گذارندن این درس نظرتون با نظر سبزی فروش سر کوچه تفاوت داشته باشه و گوتره ای حرف نزندی که من یکمی خیالم راحت باشه (: ؟ و اساس بناست جنس حرف ها تفاوت داشته باشه.
و این موارد رو اگه لحاظ کنیم به چرایی اینکه در رشته های انسانی بسیار سختتر از مهندسی و .... میشه مقاله داد میرسیم که مثلا چاپ مقاله در فارین افرز که اصلا آی اس آی هم نیست چقدر مکافات داره برای یک عضو هیئت علمی دیگه دانشجو حسابش مشخصه.
در مورد اول كلمه road rage رو گوگل كنيد. در مورد دوم هم توي همه شهرهاي متوسط و بزرگ gang هست. شايد در مورد دوم منظور شما بيشتر اراذل و اوباش بود. اونها هم تقريبا توي هر شهري پيدا ميشن چه شهرهاي كوچك چه بزرگ. اينكه هر كدوم از موارد رو با چه فراواني ببينيد بستگي داره توي چه جور شهري باشيد و توي چه جور محله اي. حتي داخل يك شهر فرهنگ رانندگي در محله هاي مختلف خيلي متفاوته.
ویرایش توسط M1KE : January 18th, 2013 در ساعت 01:59 AM دلیل: جایگذاری نقل قول اولیه
(and whoever trusts in God, He is sufficient for him ... (65-3 ...
لطفا پیش از گذاشتن پیام، موضوعهای مرتبط و بخش ویکی رو ببینید. شرمنده، امكان پاسخگويى فورى به سوالها رو ندارم. پاسخ بسیاری سوالها درباره تحصیل در آمریکا رو در پیوست اولین پستم يا تاپيكهاى مرتبط نوشتم.
دوست عزیز فکر میکنم شناخت درستی از نظریه بازیها ندارین. نظریه بازیها در علوم مختلفی کاربرد داره و اتفاقا بزرگترین استفاده اش تا به حال در علم اقتصاد بوده. این موضوع رو حتی توی ویکی پدیا هم میشه خوند:
"Eight game-theorists have won the Nobel Memorial Prize in Economic Sciences"
در مورد این هم که چرا بعضی رشته ها بیشتر مقاله از توش در میاد، یک دلیلش این هست که نیاز بشر به برخی علوم بیشتر هست و برای همین تحقیقات و کارهای بیشتری انجام میشه و یا ماهیت بعضی علوم نو طوری هست که سرعت پیشرفت بیشتری دارن.
علاقه مندی ها (Bookmarks)