نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 195

موضوع: شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #10
    Member motahhar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    رشته و دانشگاه
    MBA
    ارسال‌ها
    426

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    نقل قول نوشته اصلی توسط ali95120 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز این تایپیک جزوه بهترین های اینجاست! من یه سوال دارم, تو چند پست عقب تر خوندم که شما خودتون هرسال یک کشور بودین و ایا شما دیگه دچار شک نمیشین؟ اگر نمیشین ( خب 100% کمتره میزانش) یکسری کارها هست که طبق عادت در طی هفته های اول انجام میدین تا با شرایط انس بگیرین و.... خب تجربه ی شخصیتون چیه؟ و اینکه مثلا من شنیدم میگن حتی اگر مدت زیادی در کشور دیگه ای باشی بازم مردم ادمو غریبه میدونن ( مثلا در مورده سوئیس و هلند و فنلاند این حرف رو زیاد میشنوم) بخاطر شک فرهنگیه؟ مثلا ما تو ایران هم افغان هارو غریبه میدونیم!!!.... پیروز و موفق باشین دوسته من

    سلام دوست عزیز ، اول از همه از لطفت در مورد تاپیک ممنونم و امیدوارم موضوعاتش برای همه دوستان مفید واقع بشه.

    نمی دونم اگر الان بعد از این همه مدت دوباره وارد یک کشور جدید بشم (برای زندگی طولانی مدت) چه اتفاقی میافته ولی مسلما از صحبتهایی که با اطرافیان و یا کسانی که می خواهند برند اونور دارم، متوجه میشم که من استرس و خیلی از نگرانی هایی که اونها دارند را ندارم و برام یه سری از موضوعات حل شده است.

    ببین اعتماد به نفسی در اثر تجربیات گذشته در درونت حمل میکنی باعث میشه که طرف مقابلت را وادار به عکس العمل متفاوت تر بکنی.! این حالت را حتی توی سفرهای کوتاه مدتی که داشتم خیلی خوب حس می کردم. همین که طرفت مقابلت متوجه میشه تو به نسبت همراه ها و هم گروهی های توی تور گیج و منگ نمیزنی و . . . نوع رفتارش کاملا فرق میکنه. از نوع سوال پرسیدنت از نوع سلیقه ات از نوع پوششت و . . . خیلی چیزها را نشون میدی.

    ولی در کل برای یه عزیمت جانانه مثل مهاجرت و یا دور شدن برای مدت طولانی، من به نظر خودم سن و میزان ثبات فعلی شما تاثیر زیادی توی این روند داره، احساس می کنم هر چی بیشتر ثبات پیدا میکنم و یا هر چی بیشتر دلبستگی و دلمشغولی پیدا میکنم بیشتر نگران رها کردن اونها میشم و بیشتر ذهنم را مشغول خودشون می کنند حتی چیزهای کوچک . بالاخره از صفر شروع کردن یه جور شهامت نیاز داره ؛ کمی ریسک باید چاشنیش کرد، شاید اولش گامها را آهسته تر بردام و محتاطانه تر به جلو برم اما به مرور سریعتر راه خواهم رفت، و خواهم دوید.


    من برای خودم شروع کردم به تغییر تحول در زندگیم مثلا دارم یواش یواش زندگیم را به سمتی سوق می دم که هم شرایط را برای خودم آماده کنم هم برای خانواده ام (البته اگر رفتنم اکی بشه وگر نه که آب در هاون کوفتن بوده) این طوری یکدفعه در موقعیت انجام شده قرار نمی گیرم.

    در مورد اون سوال من فکر می کنم هر چه قدر هم که شما با یه عده از کشور میزبان قاطی بشی و فرهنگشون را بشناسی ، باز هم در مواجهه با اجتماعی جدید و یا افرادی جدید در حد یک فرد بومی خودشون تحویلتون نمی گیرند،و این زمان میبره تا یواش یواش شما را به عنوان یه فرد غریبه بشناسند و به شما اطمینان پیدا کنند، شما خودت تو همین ایران هم اگر یه دفعه یه با فردی از یک استان خاص که شناخت زیادی از اون نداری و یا دیدی خوبی نداری یه صورت ناگهانی طرف بشی جانب احتیاط را نگه میداری و یواش یواش به اون فرد نزدیک میشی ؛ هر چند که اون فرد سالها باشه که درشهر تو زندگی کرده باشه و به خوبی با پیچ و خم های فرهنگ تو آشنا باشه ، اما آخرش از دید تو یه غریبه است. ( نمیدونم تونستم درست منظورم را برسونم؟ )

    گرچه فرهنگها و کشور ها با هم فرق می کنند ؛ مثل ایران که بعضی از استانها خونگرم هستند و بعضی هاشون، فقط با خودشون می تونند قاطی بشند و غریبه خیلی باهاشون راحت نیست.

    شاد باشی و سلامت
    ویرایش توسط motahhar : January 17th, 2012 در ساعت 03:09 AM
    ارسال مدارك : 2 جولاي 2011 (11 تير 90) / دريافت مدارك : 8 جولاي 2011 (17 تير 90)
    دريافت ايمل ريفرنس: 1 سپتامبر 2011 (10 شهريور 90) / دريافت فايل نامبر: 25 اكتبر 2011 (سوم مهر 90) / رشته : 6 امتیازی

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •