صفحه 107 از 170 نخستنخست ... 757979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117157 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,061 تا 1,070 , از مجموع 1694

موضوع: اوضاع واقعی کار و روش‌های سرمایه‌گذاری به روایت دوستان ساکن آمریکا

  1. #1061

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار و روش‌های سرمایه‌گذاری به روایت دوستان ساکن آمریکا

    ممنون از توضیحات مفیدتون
    من منظورم بیشتر برای استارت آپ ها یا شرکت های تازه تاسیس بود. جاهایی که شاید هنوز فرم NDA شاید زیاد معنی نداشته باشه و بیشتر کار دوستانه و رفاقتی و بدون حقوق انجام میشه. میخوام ببینم آیا این مرحله کاملا شانسی هست که مثلا آدم با چه کسانی همکار بشه و ممکنه خوب کار کنند و ایده تجاری بشه و یهو شرکتشون رشد کنه، یا برعکس ایده شون هم بسوزه و وقت و زندگیشون هدر بره؟ آیا اصولی داره که همین پروژه های کوچک و رفاقتی و دوستانه را بشه به محصولات موفق و شرکت های بزرگ تبدیل کرد؟

    فرضا خود من چندتا ایده دارم که اگر 2-3 نفر برنامه نویس خوب و پایه ی کار داشته باشم ، شاید کمتر از یکسال بشه تجاریشون کرد ولی همیشه از این ترسیدم که اگر با کسی درمیان بگذارم ممکنه سوخته بشه (نه اینکه صرفا طرف ایده رو بدزده، اما چون ایده ها نو و جالبن ممکنه در جای دیگه بره با کسای دیگه دربارش حرف بزنه(یا اصلا از دهنش بپره! چون یکبار از دهن خودم پرید وقتی با یکی از استادامون حرف میزدم ) و کسای دیگه پیاده سازی کنند و سوخت بشه)

    کلا چقدر باید ریسک کرد توی این زمینه؟ من همیشه میترسم با یک تیم 2-3 نفری کاری رو شروع کنیم ، یک شرکت بزرگتر خبردار بشه و چون تعداد نفرات خیلی بیشتر و حتی شاید حرفه ای تری داره سریعتر پیاده سازی کنه و بفروشه و سر ما کلا بی کلاه بمونه!

    یک معمای بزرگ و عجیب برای من اینه که چطور یک شرکت خانگی(گاراژی!!) تبدیل به یک غول بین المللی میشه.... این روند رو آیا میشه توی کتابی خوند و یادگرفت یا برای هر فرد و شرکتی متفاوته و ممکنه کاملا شانسی باشه و کار بعضیا بگیره و کار بعضیا نگیره ؟

    ebay, fb, amazon, watsup و .... و .... واقعا کار یکی دو نفره و با همین داستان هایی که تعریف میکنن درست شده یا نه اینها ظاهر ماچراست و پشت پرده هایی داره که کسی نمیدونه؟
    از بدبختی های مملکت من این است که به ورودی ها توجه میکنند نه خروجی ها. گیریم نفر اول المپیاد ، گیریم نفر اول کنکور ، گیریم شاگرد اول دانشگاه ، گیریم .....نتیجه اش چه بود؟ چرا کسی از نتیجه ها سوال نمیکند ، سوال است برای من!

  2. #1062
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    May 2011
    ارسال‌ها
    3,222

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار و روش‌های سرمایه‌گذاری به روایت دوستان ساکن آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط alamdar_313 نمایش پست ها
    ممنون از توضیحات مفیدتون
    من منظورم بیشتر برای استارت آپ ها یا شرکت های تازه تاسیس بود. جاهایی که شاید هنوز فرم NDA شاید زیاد معنی نداشته باشه و بیشتر کار دوستانه و رفاقتی و بدون حقوق انجام میشه. میخوام ببینم آیا این مرحله کاملا شانسی هست که مثلا آدم با چه کسانی همکار بشه و ممکنه خوب کار کنند و ایده تجاری بشه و یهو شرکتشون رشد کنه، یا برعکس ایده شون هم بسوزه و وقت و زندگیشون هدر بره؟ آیا اصولی داره که همین پروژه های کوچک و رفاقتی و دوستانه را بشه به محصولات موفق و شرکت های بزرگ تبدیل کرد؟

    فرضا خود من چندتا ایده دارم که اگر 2-3 نفر برنامه نویس خوب و پایه ی کار داشته باشم ، شاید کمتر از یکسال بشه تجاریشون کرد ولی همیشه از این ترسیدم که اگر با کسی درمیان بگذارم ممکنه سوخته بشه (نه اینکه صرفا طرف ایده رو بدزده، اما چون ایده ها نو و جالبن ممکنه در جای دیگه بره با کسای دیگه دربارش حرف بزنه(یا اصلا از دهنش بپره! چون یکبار از دهن خودم پرید وقتی با یکی از استادامون حرف میزدم ) و کسای دیگه پیاده سازی کنند و سوخت بشه)

    کلا چقدر باید ریسک کرد توی این زمینه؟ من همیشه میترسم با یک تیم 2-3 نفری کاری رو شروع کنیم ، یک شرکت بزرگتر خبردار بشه و چون تعداد نفرات خیلی بیشتر و حتی شاید حرفه ای تری داره سریعتر پیاده سازی کنه و بفروشه و سر ما کلا بی کلاه بمونه!

    یک معمای بزرگ و عجیب برای من اینه که چطور یک شرکت خانگی(گاراژی!!) تبدیل به یک غول بین المللی میشه.... این روند رو آیا میشه توی کتابی خوند و یادگرفت یا برای هر فرد و شرکتی متفاوته و ممکنه کاملا شانسی باشه و کار بعضیا بگیره و کار بعضیا نگیره ؟

    ebay, fb, amazon, watsup و .... و .... واقعا کار یکی دو نفره و با همین داستان هایی که تعریف میکنن درست شده یا نه اینها ظاهر ماچراست و پشت پرده هایی داره که کسی نمیدونه؟
    کار رفاقتی بی معنی است. شما از همون روز اول این کارها رو انجام باید بدید. شانسی در کار نیست شما باید با شناخت صحیح شریک هاتون رو انتخاب کنید. شما معمولا باید با افرادی کار کنید که مثل شما تعهد در کار دارند و افرادی که همون ابتدا وارد کمپانی میشن لازمه شما بهشون درصد خاصی از مالکیت شرکت رو بدید تا مطمئن باشید تعهد کاری خواهند داشت. شرکت بزرگ تر هم ممکنه این رو خبردار بشه و برای همین شما نباید از روز اول داد بزنید که قصدتون چه کاری است و فقط وقتی محصول آماده شد باید دربارش حرف بزنید، و بعد از اون هم ممکنه یک شرکت دیگه محصول شما رو ببینه و چیز بهتر درست کنه، تا وقتی کار شما رو کپی نکرده باشه منع قانونی وجود نداره و صرفا رقابت است.

    از هر 1000 شرکت گاراژی یک دونه هم غول بین المللی نمیشه. شانس درش دخیل هست ولی مهمترین فاکتور مبحث Execution است. شما هر ایده ای داشته باشید باید بدونید حداقل 100 استارت آپ دیگه هم ایده مشابه شما دارند و رقابت بسیار سنگینی است. داشتن ایده اونقدرها که در هالیوود و ... نشون داده میشه مهم نیست.

  3. #1063
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار و روش‌های سرمایه‌گذاری به روایت دوستان ساکن آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط alamdar_313 نمایش پست ها
    یک معمای بزرگ و عجیب برای من اینه که چطور یک شرکت خانگی(گاراژی!!) تبدیل به یک غول بین المللی میشه.... این روند رو آیا میشه توی کتابی خوند و یادگرفت یا برای هر فرد و شرکتی متفاوته و ممکنه کاملا شانسی باشه و کار بعضیا بگیره و کار بعضیا نگیره ؟

    ebay, fb, amazon, watsup و .... و .... واقعا کار یکی دو نفره و با همین داستان هایی که تعریف میکنن درست شده یا نه اینها ظاهر ماچراست و پشت پرده هایی داره که کسی نمیدونه؟
    کتاب بیوگرافی استیو جابز یا کتابهای دیگری را که درمورد اپل و مایکروسافت و غیره را بخوانید تا ببینید رمز موفقیتشان چه بوده است. دلایلش مجموعه ای از حضور بموقع در یک مارکت نوپا، انتخاب صحیح و بازاریابی مناسب، و مسلما یک مقدار هم شانس از نوع being in the right place at the right time بوده است.

  4. #1064
    ApplyAbroad Hero y2dark آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    ارسال‌ها
    1,009

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار و روش‌های سرمایه‌گذاری به روایت دوستان ساکن آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط S03 نمایش پست ها
    کار رفاقتی بی معنی است. شما از همون روز اول این کارها رو انجام باید بدید. شانسی در کار نیست شما باید با شناخت صحیح شریک هاتون رو انتخاب کنید. شما معمولا باید با افرادی کار کنید که مثل شما تعهد در کار دارند و افرادی که همون ابتدا وارد کمپانی میشن لازمه شما بهشون درصد خاصی از مالکیت شرکت رو بدید تا مطمئن باشید تعهد کاری خواهند داشت. شرکت بزرگ تر هم ممکنه این رو خبردار بشه و برای همین شما نباید از روز اول داد بزنید که قصدتون چه کاری است و فقط وقتی محصول آماده شد باید دربارش حرف بزنید، و بعد از اون هم ممکنه یک شرکت دیگه محصول شما رو ببینه و چیز بهتر درست کنه، تا وقتی کار شما رو کپی نکرده باشه منع قانونی وجود نداره و صرفا رقابت است.

    از هر 1000 شرکت گاراژی یک دونه هم غول بین المللی نمیشه. شانس درش دخیل هست ولی مهمترین فاکتور مبحث Execution است. شما هر ایده ای داشته باشید باید بدونید حداقل 100 استارت آپ دیگه هم ایده مشابه شما دارند و رقابت بسیار سنگینی است. داشتن ایده اونقدرها که در هالیوود و ... نشون داده میشه مهم نیست.
    منم قبول دارم نحوه develop کردن خیلی مهمه، حتی مهم تر از ایده اصلیه! اصلا ممکنه شما محصولتون رو patent کنید (معمولا نحوه درست کردن و یا شکل ظاهریش رو patent میکنند!) یک شرکتی میاد و با یه روش دیگر به همون محصول شما میرسه ولی چون کانکشن بهتری داره نابودتون میکنه! برا همینه سرعت خیلی مهمه و اکثرا سعی میکنند پس از develop مقدماتی مقداری از سهم رو به شرکتهای بزرگ بفروشند که بتونند رقابت کنند! الان به نظرم دیگه زمان شروع شرکت از گاراژ گذشته و دنیا دنیای social media هست! خیلی از شرکتها الان از این طریق فیدبکشون رو میگیرین، محصولاتشون رو میفروشند و یا تبلیغ میکنند چون word of mouth الان تاثیرش از همه چی بیشتره!

  5. #1065

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار و روش‌های سرمایه‌گذاری به روایت دوستان ساکن آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghlobe نمایش پست ها
    کتاب بیوگرافی استیو جابز یا کتابهای دیگری را که درمورد اپل و مایکروسافت و غیره را بخوانید تا ببینید رمز موفقیتشان چه بوده است. دلایلش مجموعه ای از حضور بموقع در یک مارکت نوپا، انتخاب صحیح و بازاریابی مناسب، و مسلما یک مقدار هم شانس از نوع being in the right place at the right time بوده است.
    معمولا توی این قضیه اپل و مایکروسافت خیلی بولد میشن و خیلی ها ماجرای اینهارو میدونن ، ولی به قول دوستمون انگار هر زمانه ای اقتضاعات خودش رو داره و شاید الان دیگه نشه به مفهوم 40 سال قبل از گاراژ شروع کرد. یکجایی دیدم آمازون گویا 10 سال پیش تاسیس شد و شروع به فعالیت کرد ولی رشد نجومی ای داشت. یا همین اپلیکشین های موبایل شبیه WhatsApp که گویا 19 میلیارد دلار فروخته شد؟ یا فیسبوک که نمیدونم الان ارزشش مالیش و گردشش چقدر باشه. یا خود گوگل که الان داره همه جارو به تصرف خودش درمیاره.

    من فکر میکنم اولین بودن ، و البته در جذب سرمایه گذار زرنگترین بودن حرف اول رو توی رشد یک شرکت بزنه. مثلا سایت ebay شاید برای یک برنامه نویس وب ساختنش 1 روز هم کار نبره ، ولی یقینا سایتی که بسازه 1/10000 ebay هم درآمد نداره و شاید فقط هزینه باشه. که اینم همون بحث execution ماجراست که باز توی همینم باید دائم دنبال نوآوری و خلاقیت بود.

    ایده + سرمایه + تیم اجرایی ، فکر میکنم رمز موفقیت باشه ولی پیدا کردن و جفت و جور کردن قسمت آخر سختترین قسمت ماجراست و اینجا یه آدمی رو میخواد به پررویی جابز یا گیتس و البته خوش شانسی(یا شاید هنر) داشتن رفقای نابغه ای مثل وزنیاک و پائول آلن.
    از بدبختی های مملکت من این است که به ورودی ها توجه میکنند نه خروجی ها. گیریم نفر اول المپیاد ، گیریم نفر اول کنکور ، گیریم شاگرد اول دانشگاه ، گیریم .....نتیجه اش چه بود؟ چرا کسی از نتیجه ها سوال نمیکند ، سوال است برای من!

  6. #1066
    ApplyAbroad Hero y2dark آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    ارسال‌ها
    1,009

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار و روش‌های سرمایه‌گذاری به روایت دوستان ساکن آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط alamdar_313 نمایش پست ها
    معمولا توی این قضیه اپل و مایکروسافت خیلی بولد میشن و خیلی ها ماجرای اینهارو میدونن ، ولی به قول دوستمون انگار هر زمانه ای اقتضاعات خودش رو داره و شاید الان دیگه نشه به مفهوم 40 سال قبل از گاراژ شروع کرد. یکجایی دیدم آمازون گویا 10 سال پیش تاسیس شد و شروع به فعالیت کرد ولی رشد نجومی ای داشت. یا همین اپلیکشین های موبایل شبیه WhatsApp که گویا 19 میلیارد دلار فروخته شد؟ یا فیسبوک که نمیدونم الان ارزشش مالیش و گردشش چقدر باشه. یا خود گوگل که الان داره همه جارو به تصرف خودش درمیاره.

    من فکر میکنم اولین بودن ، و البته در جذب سرمایه گذار زرنگترین بودن حرف اول رو توی رشد یک شرکت بزنه. مثلا سایت ebay شاید برای یک برنامه نویس وب ساختنش 1 روز هم کار نبره ، ولی یقینا سایتی که بسازه 1/10000 ebay هم درآمد نداره و شاید فقط هزینه باشه. که اینم همون بحث execution ماجراست که باز توی همینم باید دائم دنبال نوآوری و خلاقیت بود.

    ایده + سرمایه + تیم اجرایی ، فکر میکنم رمز موفقیت باشه ولی پیدا کردن و جفت و جور کردن قسمت آخر سختترین قسمت ماجراست و اینجا یه آدمی رو میخواد به پررویی جابز یا گیتس و البته خوش شانسی(یا شاید هنر) داشتن رفقای نابغه ای مثل وزنیاک و پائول آلن.
    توجه کن که اولین بودن ممکنه خوب باشه ولی بخصوص در صنعت کامپیوتر و نت یه جورایی داره جای خودش رو به بهترین بودن میده! همونطور که شبکه های اجتماعی قبل از فیسبوک کم نبودند! یا یاهو قبل از گوگل وجود داشت! الان بهینه کردن مهمتر از کار نو کردنه تو این صنعت!

  7. #1067
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    May 2011
    ارسال‌ها
    3,222

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار و روش‌های سرمایه‌گذاری به روایت دوستان ساکن آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط y2dark نمایش پست ها
    منم قبول دارم نحوه develop کردن خیلی مهمه، حتی مهم تر از ایده اصلیه! اصلا ممکنه شما محصولتون رو patent کنید (معمولا نحوه درست کردن و یا شکل ظاهریش رو patent میکنند!) یک شرکتی میاد و با یه روش دیگر به همون محصول شما میرسه ولی چون کانکشن بهتری داره نابودتون میکنه! برا همینه سرعت خیلی مهمه و اکثرا سعی میکنند پس از develop مقدماتی مقداری از سهم رو به شرکتهای بزرگ بفروشند که بتونند رقابت کنند! الان به نظرم دیگه زمان شروع شرکت از گاراژ گذشته و دنیا دنیای social media هست! خیلی از شرکتها الان از این طریق فیدبکشون رو میگیرین، محصولاتشون رو میفروشند و یا تبلیغ میکنند چون word of mouth الان تاثیرش از همه چی بیشتره!
    دلیل آوردن سرمایه گذار از شرکت های بزرگ معمولا اینه که آزادی عمل بیشتری نسبت به سرمایه گذارها به موسس های شرکت میدن (و به نسبت deal های بهتری میشه ازشون گرفت) و معمولا گرفتن حق های first refusal است. بطور مثال اگه یک سرمایه گذار حاضر باشه به ازای 30 درصد حق مالکیت و 51 درصد حق رای به شما 10 میلیون دلار سرمایه بده، یک کمپانی ممکنه حاضر بشه همین 10 میلیون دلار رو به ازای 25 درصد حق مالکیت + 25 درصد حق رای + حق first refusal به شما بده (first refusal یعنی اگه شما تصمیم به فروش شرکتتون گرفتید باید با اون شرکت اولیه تماس بگیرید و مطمئن بشید اونها با همین مبلغ این شرکت رو از شما نمی خرند و در شرایط مساوی، اون شرکت اولویت خرید داره نسبت به سایر شرکت ها). البته این کار خیلی شایع نیست و فقط در صورتی انجام میشه که شرکت شما ارزش خیلی بالایی برای اون شرکت اولیه داشته باشه ولی اون شرکت اولیه تمایلی به خرید کل و مدیریت شرکت شما نداشته باشه. این شرایط برای استارت آپ های ساده پیش نمیاد.

  8. #1068
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    May 2011
    ارسال‌ها
    3,222

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار و روش‌های سرمایه‌گذاری به روایت دوستان ساکن آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط alamdar_313 نمایش پست ها
    معمولا توی این قضیه اپل و مایکروسافت خیلی بولد میشن و خیلی ها ماجرای اینهارو میدونن ، ولی به قول دوستمون انگار هر زمانه ای اقتضاعات خودش رو داره و شاید الان دیگه نشه به مفهوم 40 سال قبل از گاراژ شروع کرد. یکجایی دیدم آمازون گویا 10 سال پیش تاسیس شد و شروع به فعالیت کرد ولی رشد نجومی ای داشت. یا همین اپلیکشین های موبایل شبیه WhatsApp که گویا 19 میلیارد دلار فروخته شد؟ یا فیسبوک که نمیدونم الان ارزشش مالیش و گردشش چقدر باشه. یا خود گوگل که الان داره همه جارو به تصرف خودش درمیاره.

    من فکر میکنم اولین بودن ، و البته در جذب سرمایه گذار زرنگترین بودن حرف اول رو توی رشد یک شرکت بزنه. مثلا سایت ebay شاید برای یک برنامه نویس وب ساختنش 1 روز هم کار نبره ، ولی یقینا سایتی که بسازه 1/10000 ebay هم درآمد نداره و شاید فقط هزینه باشه. که اینم همون بحث execution ماجراست که باز توی همینم باید دائم دنبال نوآوری و خلاقیت بود.

    ایده + سرمایه + تیم اجرایی ، فکر میکنم رمز موفقیت باشه ولی پیدا کردن و جفت و جور کردن قسمت آخر سختترین قسمت ماجراست و اینجا یه آدمی رو میخواد به پررویی جابز یا گیتس و البته خوش شانسی(یا شاید هنر) داشتن رفقای نابغه ای مثل وزنیاک و پائول آلن.
    کلا بستگی داره هدف از شرکت چی هست. اگه هدف تبدیل شدن به گوگل و اپل و IBM است راه بسیار سختی است (و به این سادگی اونها اجازه نخواهند داد شما به اون مرحله برسید). در خیلی مواقع استراتژی صحیح اینه که شما نگاه کنید به گوگل، فیسبوک، اپل و ... و بعد از یک آنالیز دقیق و آگاهانه ببینید کجای کارشون ضعیف است و تمرکز شرکتتون رو دقیقا بگذارید روی همون مسئله و یک محصول بهتر از چیزی که اونها ارائه می کنند تولید کنید. نمونه این مسئله Sparrow (برنامه ایمیل آیفون و مک) هست که به خاطر ضعف برنامه رسمی جیمیل و خود ایمیل اپل خیلی محبوب شد و بعد از مدتی گوگل اون رو خریداری کرد یا برنامه Alfred آیفون (که توسط ایرانی های استنفورد و برکلی نوشته شده بود در شرکت CleverSense) که رستوران به کاربران پیشنهاد می داد و توسط گوگل خریداری شد. یا کمپانی های 3D Mapping که در این سال ها اومدن و امکاناتی رو اضافه کردند که سرویس های مپ گوگل و بینگ و اپل اونها رو نداشتند و الان اکثرشون توسط گوگل یا اپل با مبلغ های بالا خریداری شدند.

    شما وقتی یک استارت آپ تاسیس می کنید محصول شما در اصل خود کمپانی شماست. من در اکثر استارت آپ هایی که همکاری می کنم همیشه اولین مسئله اینه که هدف در نهایت چیست؟ تبدیل شدن به IBM یا فروش کمپانی و خروج از بیزنس در 12 تا 36 ماه. اکثر استارت آپ های موفق (حتی اونهایی که در نهایت ممکنه تبدیل به غول شوند) استراتژی شروعشون استراتژی دوم است.

  9. #1069
    ApplyAbroad Hero y2dark آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    ارسال‌ها
    1,009

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار و روش‌های سرمایه‌گذاری به روایت دوستان ساکن آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط S03 نمایش پست ها
    دلیل آوردن سرمایه گذار از شرکت های بزرگ معمولا اینه که آزادی عمل بیشتری نسبت به سرمایه گذارها به موسس های شرکت میدن (و به نسبت deal های بهتری میشه ازشون گرفت) و معمولا گرفتن حق های first refusal است. بطور مثال اگه یک سرمایه گذار حاضر باشه به ازای 30 درصد حق مالکیت و 51 درصد حق رای به شما 10 میلیون دلار سرمایه بده، یک کمپانی ممکنه حاضر بشه همین 10 میلیون دلار رو به ازای 25 درصد حق مالکیت + 25 درصد حق رای + حق first refusal به شما بده (first refusal یعنی اگه شما تصمیم به فروش شرکتتون گرفتید باید با اون شرکت اولیه تماس بگیرید و مطمئن بشید اونها با همین مبلغ این شرکت رو از شما نمی خرند و در شرایط مساوی، اون شرکت اولویت خرید داره نسبت به سایر شرکت ها). البته این کار خیلی شایع نیست و فقط در صورتی انجام میشه که شرکت شما ارزش خیلی بالایی برای اون شرکت اولیه داشته باشه ولی اون شرکت اولیه تمایلی به خرید کل و مدیریت شرکت شما نداشته باشه. این شرایط برای استارت آپ های ساده پیش نمیاد.
    درسته، کلمه فروش که من استفاده کردم کلمه درستی نبود! ممنون از تصحیح!
    در ضمن به غیر از قضیه first refusal و گرفتن dealهای بهتر از شرکتها، کانکشن نقش خیلی مهمی رو داره! شما به راحتی نمیتونین وارد هر مارکتی بشین! و داشتن یک شرکت سرمایه گذار معروف این امکان رو براتون فراهم میکنه که راحت تر وارد یکسری از مارکتها بشین

  10. #1070
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    May 2011
    ارسال‌ها
    3,222

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار و روش‌های سرمایه‌گذاری به روایت دوستان ساکن آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط y2dark نمایش پست ها
    درسته، کلمه فروش که من استفاده کردم کلمه درستی نبود! ممنون از تصحیح!
    در ضمن به غیر از قضیه first refusal و گرفتن dealهای بهتر از شرکتها، کانکشن نقش خیلی مهمی رو داره! شما به راحتی نمیتونین وارد هر مارکتی بشین! و داشتن یک شرکت سرمایه گذار معروف این امکان رو براتون فراهم میکنه که راحت تر وارد یکسری از مارکتها بشین
    کانکشن در بعضی صنایع فوق العاده مهم است (دفاع، انرژی، هوافضا، دارویی و پزشکی و ...)، در زمینه های های تک و کامپیوتر اهمیت خیلی پایین تری داره.

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •