نوشته اصلی توسط
javad1200
دقیقا. اونایی هم که تو این شهرها کوچک به خصوص جنوب با خارجی ها معاشرت میکنن خیلیاشون به هدف تبلیغ و دعوت به مسیحیته.(حالا نه تو گام اول و دوم و سوم ! )
من 5 روز نیویورک سیتی بودم و دیروز برگشتم اینجا دوباره, آلاباما ! تقریبا کل منهتن را پیاده ( و کمی با تاکسی) گشتم ! میخواستم ببینم و کشف کنم ! قبلا هم همین کار را راجع به سانفرانسیسکو کردم و خب مقایسه م از این دو شهر درست بود طبق انتظار. فقط میتونم حسرت "بودن" تو جایی مث نیویورک سیتی را بخورم (حداقل واسه کسی با روحیات من ) و اینکه واقعا "چه قدر" فرق میتونه باشه بین جا تا جایه آمریکا ! از هر لحاظ. میتونم بگم اونجا غیر از حالا توریستها که با خونواده ان, دیگه اصلا ملیت و نژاد و رنگ و زبون و لهجه معنی نداره. تا دلتون بخواد زوج دیدم یکی آمریکایی دیگری خارجی ! اساس شکل گیری اون شهرها بر همین اساسه البته. یعنی کلا معنی ای نداره خارجی بودن ! و این از اون جور جاهایی هست که واسه ما خارجی ها بهترینه. دایورسیتی بیشتر زندگی بهتر ! کلا دو تا چیز که خیلی لذت بخش تر میکنه بودن تو نیویورک سیتی را (صرفنظر از تمام خوبیها دیگه ش) : یکی سنترال پارکه و دیگری وجود تعداد زیاااااد کافی شاپ ! از هر مدلی. چیزیایی که حداقل اینجا که من هستم اصلا معنی نداره.
( و خب البته با زندگی کردن تو مثلا نیویورک سیتی به مرور زمان هم شاید بشه عیب و ایرادهاش را هم فهمید)
علاقه مندی ها (Bookmarks)