سلام
من امروز ساعت 10 صبح بوقت نروژ که میشد ظهر به وقت ایران یه مصاحبه اسکایپ داشتم. قبل از اسکایپ توی این فرم تجربیات دوستان زیادی رو خونده بودم که خیلی بهم کمک کرد. الان میخواستم تجربه خودم رو هم بنویسم شاید برای دوستان در اینده مفید باشه.
من رشته ام ریاضی بوده و واسه یه پوزیشن دکترای آمار توی دانشگاه برگن نروژ اپلای کرده بودم. بعد از حدودا دو ماه یه ایمیل اومد و منو دعوت کردن به یه مصاحبه اسکایپ برای هفت روز بعد که میشد امروز. بهم گفتن یه ارایه اماده کن و 10 دقیقه وقت داری ارایه کنی. و ما میخوایم 40 دقیقه ازت سوال کنیم. ازم خواستن که یه نمونه انگلیسی از پایان نامه رو براشون بفرستم تا توی مصاحبه ازم سوال کنن. من بهشون گفتم که پایان نامه ام فارسی ولی اگه نیاز باشه میتونم قسمتهای مهمش رو تا روز اسکایپ ترجمه کنم به انگلیسی. اونا هم گفتن مشکلی نیست. حتی اگه ننویسی. بیشتر روی ارایه تمرکز کن. 24 ساعت قبل از اسکایپ من قسمتهای مهم پایان نامه رو ترجمه کردم و به همراه یه فایل 6 صفحه ای ارایه براشون ایمیل کردم. و سرانجام مصاحبه اسکایپ:
اول قرار بود سه تا استاد از دانشگاه برگن نروژ مصاحبه کنن ولی نهایتا دو تا از استادها اومدن.
اولش به من گفتن 5 دقیقه بهت وقت میدیم تا ارایه بدی چون ما خیلی سوال ازت داریم. من ارایه دادم. و اونا شروع کردن به سوال کردن. اینقد سوالات غیرمنتظره از من پرسیدن که من شوکه شده بودم. اول چند تا سوال غیرمنتظره از ریزترین نکات پایان نامه پرسیدن. مثلا پرسیدن فلان علامت چه مفهومی داره. یا فلان اصطلاح رو توضیح بده که دقیقا چه مفهومی داره. خلاصه نکات خیلی جزیی پایان نامه. البته من خدا رو شکر از عهده این قسمت به خوبی برآمدم.
بعدش پرسید یکمی در مورد کتابهای رفرنس که توی پایان نامه استفاده کردی توضیح بده. که من یه چیزایی توضیح دادم.
بعد شروع کردن سوالات متفرقه. من لیست همه سوالاتی که پرسیدن رو اینجا ردیف میکنم:
- بر اساس رزومه ات، بعد از سربازیت و قبل از اینکه بری سر شغل جدیدت، چند ماه بیکار بودی. این چند ماه رو چیکار میکردی؟
- تا حالا خارج از کشورت رفتی؟
- فک میکنی زندگی کردن تو یه کشور خارجی مثل نروژ چطوریه؟
- اگه بیای اینجا ، باید از بین دو تا دانشکده یکی رو انتخاب کنی. ترجیح میدی کدوم رو انتخاب کنی؟
- اگه بیای اینجا، فک میکنی در طول دکترا رابطه ات با استاد راهنمات قراره چجوری باشه؟
- فک میکنی اگه پذیرش بگیری کی بتونی بیای؟
- اگه بخوای بیای اینجا، شغلی که الان داری چی میشه؟
- بعدش اطلاعات دقیق دو تا استادام رو گرفت واسه رفرنس. فک کنم قصدش این بود که بهشون زنگ بزنه.
بعد گفت من توی رزومه ات نگاه کردم ودیدم که هیچ مقاله ای نداری. واقعا نداری؟ من بهش گفتم دو تا مقاله نوشتم و یکیشون سابمیت شده و یکی دیگشون قراره سابمیت بشه. پرسید کدوم ژورنالها و همینجور گیر داد. مجبور شدم ایمیلم رو باز کنم و بهش نشون بدم که مقاله ام رو به کدوم ژورنال سابمیت کردم.
-بعدش گفت من خیلی برام مهمه که دانشجو برنامه نویسی بلد باشه. گفت میخوام در کنار ریاضیات و آمار، برنامه نویسی هم بلد باشه. منم بهش گفتم بلدم. گفت دلم میخواد بدونم که چقد برنامه نویسی بلدی. آخرش مجبور شدم که روی لب تابم Jupyter رو باز کنم، و چند تا پروژه که با پایتون انجام داده بودم رو بهش نشون دادم و بالاخره خیالش راحت شد که من برنامه نویسی بلدم.
- بعدش گفت طی چند ماه اخیر چه کتابهای ریاضی و آماری و برنامه نویسی خوندی. منم روی لب تاب کتابهایی که این چند وقت خونده بودم رو براش باز کردم.
بعدش گفت که ما با چند نفر دیگه هم مصاحبه میکنیم و دو سه هفته طول میکشه تا نتیجه به دستت برسه.
الان میخوام اینو بگم که اصلا نپرسیدن بعدا میخوای چیکار کنی یا اینکه بعد دکترا میخوای چیکار کنی. یا اینکه چرا دانشگاه ما رو انتخاب کردی. انگار بیشتر تمرکزشون این بوده که منو غافلگیر کنن.
باید اینو بگم که من به سوالات درسی خوب جواب دادم و اونا هم راضی بودن. ولی وقتی وارد قسمت سوالات متفرقه شدند خیلی بد جواب میدادم. چون هیچ آمادگی نداشتم واسه اینجور سوالها. حالا فکرشو بکنید که شما استرس داشته باشید، بخواهید انگلیسی هم صحبت کنید و استادها هم مدام با سوالات غیر منتظره شما رو غافلگیر کنن. واقعا ذهن آدم بهم میریزه و نمیدونه چجوری باید جواب بده. ولی الان که فکرشو میکنم استرس بیجایی داشتم. و تجربه خیلی خوبی بود.
علاقه مندی ها (Bookmarks)