سلام، چه تاپیک جالبی، بحث دوستان رو خوندم و احساس کردم یکم مسئله رو ساده تر باز کنیم بهتره. من به عنوان کسی که تنها پسر خانواده هستم و فشار زیادی برای ازدواج کردن از طرف خانواده بهم وارد میشه. حداقل تونستم با یک سری موارد خانواده رو فعلا راضی نگه دارم که ازدواج نکنم.
کلیه مواردی که میگم با مثال و منطق بهش رسیدم.
کلیه موارد در مورد شرایط مالی و روادید، به صورت ایده آل در نظر گرفته شده!
کیس اول:
تو این حالت شما همسر مورد علاقه رو قبلا از رفتن پیدا میکنین، معمولا همسرتون به دنبال اپلای نیست، ممکنه بگه شاید بخوام درس بخونم ولی معمولا بیشتر الکی هست

، خانواده ها match هستند و راضی از اینکه دو طرف برن. معمولا ممکنه همسرتون خیلی راضی نباشه از رفتن و یک سری شروط رو بذاره مثل "اگر من خوشم نیومد باید برگردیم"، "باید n بار سالی خانوادم رو ببینم" و... اگر در این مورد احساس کردین که طرف واقعا راغب رفتن هست و اصلا ترسی از دلتنگی نداره، در موردش حتما شک کنید!
به هرحال شما و همسر بعد از دریافت روادید وارد کشور میشید و انتظار دارین که مثل آخر کارتون ها بگن "....و با هم با خوبی و خوشی تا آخر عمر در مزرعه زندگی کردن!!". در حالیکه مشکلات بسیار زیادی اعم از دلتنگی، تغییرات سبک زندگی و... هست که به توان دو میرسه.
دو اتفاق ناگواری که در این لحظه میفته اینه: 1) همسرتون از اینکه بیشتر اوقات تنها خونه هست و کلیه ارتباطات قبلی با دوستان و خانواده قطع شده، شروع میکنه به نارضایتی و اگر واقعا دوستش داشته باشین شما هم ناراحت میشین و این انرژی منفی به شما منتقل میشه. این نارضایتی ها یا ممکنه به کشمکش برسه که تو سالهای اول زندگی سمه، یا باعث بشه که شما احساس پشیمونی کنین و بخواین برگردین! افرادی که جنس زن رو میشناسن، حتما بدونن که برعکس ما پسرها که میتونین تنهایی رو تحمل کنیم، نیاز به توجه و ارتباط جمعی دارن! حتی با تحمل این موارد، برگشت حتمی هست و برای کسانی که میخوان اقامت بگیرن ناامید کنندست 2) همسرتون تغییر شکل بده

تغییرات فرهنگی ممکنه باعث نمایان شدن لایه های زیرین شخصیتی طرف بشن که به خاطر فشار خانواده و یا جامعه پنهان بودن. اینجاست که حسابی تو ذوقتون میخوره.
در کل ریسک ازدواج با کیس هایی که نمیخوان خودشون اپلای کنن و همچنین میزان شناخت خیلی کمه (در حد یکسال نامزدی یا دوستی یا کمتر) بالاست.
کیس دوم:
انتخاب همسری که هردو به دنبال اپلای هستند و معمولا هم اشتراک های زیادی دارند. مثل رشته های مشترک، فیلد کاری یکسان و یا عدم رضایت از شرایط جامعه و سیاسی. این کیس نسبت به قبلی بسیار مطلوب تره. اولا هردو سرگرم هستند و احساس رضایت دارند چون دارن در رشته ای که بهش علاقه دارن و براش زحمت کشیدن کار میکنن. فراموش نکنین که "علاقه به رشته و کار" تاثیر زیادی رو شادابی و احساس رضایت هرشخصی میذاره. رضایتی که با داشتن همسر راضی دوبرابر میشه.
انتخاب این همسر میتونه قبل از رفتن و یا بعدش باشه. من بعدش رو بیشتر توصیه میکنم چون یک نفر به ثبات رسیده. خصوصا از سال دوم تحصیل شرایط برای فرد اول بهتره و میتونه خیلی به شخص دوم کمک کنه. مشکل اساسی این کیس اینه که خیلی کمه!!! و این باعث میشه فرد مورد نظر رو پیدا نکنین. چه از اون ور و چه از این ور. به هرحال ریسکش خیلی کمتره
کیس سوم:
ازدواج با native یا international ! بحث این یکی خیلی مفصل هست. در کل هرکشور و یا هرمنطقه خصوصیات خاص خودش رو داره. نمیشه گفت مردها و زنهای امریکایی با آلمانی یکسانن. مهم ترین اصل تو این رابطه، adapt شدن شدید با فرهنگ و زبان هست. اینطور هم نباید باشه که اول از طرف خوشتون بیاد بعد بخواین خودتون رو وفق بدین. اول بایدبه فرهنگ طرف عشق بورزین و بعد خودش! افراد زیادی هستند که معمولا به خاطر حس ماجراجویی مسافرت زیادی میکنند و احساس میکنن برای مثال روحیات و فرهنگ کره ای ها به خودشون نزدیک تره. این باعث میشه که یک تغییر کلی در زندگی انسان اتفاق بیفته که با ازواج با یک فرد از اون فرهنگ کامل تر هم میشه!
معمولا دخترای جهان اولی، به دنبال خیلی چیزهایی که دخترای جهان سومی هستند نیستند، چون آزاد بودن، از نظر مالی تامین ترن و برعکس جهان سومی ها دنبال رفع نیازهای اولیه نیستند. برای همین شخصیت شما براشون مهم تره و این یعنی نیاز به تسلط کامل به زبان و فرهنگ.
معمولا این کیس بدون علاقه ی واقعی به فرهنگ و زبان شخص مورد نظر، تنها از روی هوس، بی عقلی یا کسب امتیاز هست و نتیجه خوبی نداره!
----
امیدوارم هر چه آید خوش آید
علاقه مندی ها (Bookmarks)