نژاد پرستی در کانادا . وجود دارد؟ تا چه حد؟

[Jill]

من اینو اینقدر که از پدر و مادرهای ایرانی شنیدم
از وایت ها نشنیدم (درسته که نژآدپرستی رو درونشون دارن)
چند وقت قبل داشتم با یه مادر و دختر صحبت میکردم که دخترش توی مدرسه ابتدایی کلاس مثلا دوم راهنمایی سابق ما توی ایران بود.
دختره داشت میگفت یه خونواده سیریش عراقی همش به ما میگن بیا خونه مون، ما رو دعوت میکنن خونه شون و ما رو مهمون میکنن. نمیفهمن ما اومدیم کانادا که ریخت اینها رو نبینیم.
مامانش هم تایید میکرد.
بعد بهش گفتم خب برای اینکه هم شما هم ایشون ناراحت نشین، اینجور وقتا من باشم دعوت رو محترمانه رد میکنم.
گفتن نه خب ما هم کسی رو نداریم که رفت و امد کنیم و بلاخره بچه ها با هم بازی میکنن.
میگفت خانواده هه محجبه ن و کلاس اینها پایین میاد و دختره هر روز میره خودشو میچسبونه به وایت ها و بلاند ها که بتونه دوست شه باهاشون.
دلم برای اون خونواده عراقیه سوخت که با یه همچین خانواده ای دارن دوستی میسازن. خیلی متاسف شدم. آقاهه دکترا اره خانومه هم دکترا داره. ولی عقب افتادگی فکری و نژادپرستی درون چیزی نیست که با این چیزها از بین بره. توی همین وایتها هم نژآدپرست داریم ولی برای دوستی و این چیزها معمولا کاری ندارن. همین که دوست بچه شون سالم و اکتیو و نرمال باشه ظاهرا براشون کافیه. اینو خیلی دور و برم میبینم که وایت ها با پاکستانیا و محجبه هایی که باهاشون به دنیا اومدن و بزرگ شدن رفت و امد دارن. نژادپرست تر (و غریبه پرست تر) از ما ایرانی ها و دو سه تا کشور دیگه من ندیدم توی دنیا. ندیدم.

ولی من موضوع رو اینطور نمیبینم و خوب میتونم حس اونها رو درک کنم، شرایطی که مملکت برای همه مون ایجاد کرده یه سری پیش زمینه ها از آدمهای مذهبی درمون ایجاد شده که خواه ناخواه یه جبهه گیری اولیه برامون پیش میاد، حداقل برای من یکی و خونواده ما که اینطوره.

با کمال افتخار هم اعلام میکنم شخصا و قلبا علاقه ای به رفت و آمد با خانواده محجبه ای که معمولا اعتقادات قوی مذهبی دارن ندارم و دوست دارم کاملا راحت و آزاد هر طور دوست دارم لباس بپوشم و هر نوشیدنی که دوست دارم بخورم و سگ تو خونه ام داشته باشم (اگه روزی دلم خواست) بدون نگرانی از قضاوت شدن اینکه آدم نجسی هستم!

کلا اینها همه نظر شخصیه و محترم. من یکی شخصا دوست ندارم با خانواده ای که خانومهاش تا خرخره خودشونو پوشوندن رفت و آمد کنم در حالیکه خودم لباس راحت میپوشم. کلا از نگاه مخصوصا مردهای اون خانواده احساس خوبی نمیکنم.

این نظر شخصی منه و میتونه نظر شخصی خیلی از خانواده های ایرانی و کانادایی و مریخی هم باشه و کاملا محترمه

بین دوستا و خانواده های کانادایی و کلا خارجیمون، با هر کدومشون که صمیمی تر و راحت تر شدیم بحث اینطور مسائل پیش اومد و اونها از اینکه برای ما داشتن سگ تو خونه اشون(که اکثرا دارن مخصوصا بچه دارها اکثرا دارن) مشکلی نداریم و تو جمع هامون باهاشون همراهیم تو نوشیدن و غیره اظهار خوشحالی میکردن.

فکر کنم کاملا حس نرمال و طبیعی و منطقی باشه. فقط یه لحظه آدم تصور کنه تو یه مهمونی که میره یه خانواده نه تو نوشیدن با بقیه همراه باشه نه تو خوردن و همش وسواس اینکه این غذا توش گوشت خوک نباشه اون عذا حلال ذبح شده باشه و غیره

راحتی و اینکه آدم خودش باشه تو مهمونی ها خب خیلی مهمه. رفت و آمد فقط یه نیم ساعت خونه طرف رفتن و چایی خوردن که نیست! مخصوصا بحث بچه که پیش بیاد. ارتباطات خیلی بیشتر میشه و ملت ترجیح میدن راحت باشن تا درگیر موضوعات متفرقه


تجربه شخصی هر کسی متفاوته، من کلا تجربه شخصی خودمو در ارتباط با اینها (نه فقط کانادایی ها و مو بلوندها و وایت ها بلکه کلا خارجی های غیر مسلمون) و مخصوصا خانواده های بچه دارشون گفتم که شرایط چطوره و دیدگاه و نظریاتشون چطوره. مسلما اگه من یه دانشجوی مجرد بودم تجربیاتم متفاوت بود.

بازم تاکید میکنم از خیلی از این خانواده ها شنیدم که چقدر با ما به خاطر باز و راحت بودنمون احساس راحتی میکنن. حالا اونها هم نزادپرستن یا میشه بهشون حق داد برای راحتی زندگیشون تصمیم بگیرن نمیدونم.