درستی یا نادرستی تصور ذهنی شما پیش و پس از رفتن به کانادا (فقط کانادا)

[mehr150]

فکر می کنم ما در ایران عمدتا "خارج" را آرمانشهر می دانیم و "خارجی" را بی عیب، بسیار پیشرفته و متمدن. بعد از مهاجرت تضادی که واقعیت با ذهنیت موهوم ما داره می تونه باعث سرخوردگی و احساس غبن بشه.

کاملا موافقم. در کل به نظرم در هر دو صورتش داره زیاده روی میشه. اینکه پزشکها و مهندسین و خلبانهای ایرانی بهترین هستند یا کاناداییها بهترین هستند. همچین چیزی وجود نداره. من همیشه در پروازهای ایرانی سردردهای شدیدی گرفتم و مجبور شدم دارو بخورم تا بتونم (گلاب به روتون) بالا نیارم! از تکانهای وحشتناک هواپیماهای فرسوده ایران میگذریم. در حالیکه تقریبا هیچوقت این اتفاق در پروازهای خارجی برای من نیفتاده. ولی با این حال این مقدار داده کافی نیست که بشه گفت ایرانیها عالین کاناداییها بلد نیستن یا برعکس.
من تصور نادرستی داشتم از کانادا چون همه چیز رو کلی میدیدم و متاسفانه کلی گویی ها رو جدی میگرفتم. بعد از چند سال زندگی در کانادا فهمیدم که یکی از بزرگترین اشتباهات کلی گوییست!

[gbahrein]

کاملا موافقم. در کل به نظرم در هر دو صورتش داره زیاده روی میشه. اینکه پزشکها و مهندسین و خلبانهای ایرانی بهترین هستند یا کاناداییها بهترین هستند. همچین چیزی وجود نداره. من همیشه در پروازهای ایرانی سردردهای شدیدی گرفتم و مجبور شدم دارو بخورم تا بتونم (گلاب به روتون) بالا نیارم! از تکانهای وحشتناک هواپیماهای فرسوده ایران میگذریم. در حالیکه تقریبا هیچوقت این اتفاق در پروازهای خارجی برای من نیفتاده. ولی با این حال این مقدار داده کافی نیست که بشه گفت ایرانیها عالین کاناداییها بلد نیستن یا برعکس.
من تصور نادرستی داشتم از کانادا چون همه چیز رو کلی میدیدم و متاسفانه کلی گویی ها رو جدی میگرفتم. بعد از چند سال زندگی در کانادا فهمیدم که یکی از بزرگترین اشتباهات کلی گوییست!

البته تجربیات برخی دوستان نیز در پستهای اخیر برعکس شما بوده و به نظر میرسد همین پست اخیر که روی آن "موافقم" را اعلام فرمودید نیز در همان جهت و وجود اشکال در سیستم کانادایی و لزوم عدم غفلت از آن در بیان عادلانه خوبیها و بدیهای جامعه کانادایی دلالت دارد.
مهارتهای خلبان و پزشک و مهندسین ایرانی البته نکته ای است که همانگونه که ذکر شد جدا از سخت افزار و مثلا وجود امکانات و تجهیزات پزشکی و هواپیما بایستی در شرایط برابر سنجیده شود که بر خلاف نظر شما، به شدت معتقدم این مهارتهای فردی در جامعه ایرانی به نسبت متوسط کانادا حداقل بالاتر است. اپر قرار است در مسابقه ای برنده انتخاب شود باید به نسبت امکاناتی که در اختیار ان دو قرار گرفته عملکردشان هم سنجیده شود. نه تنها این مثالها که بسیاری موارد دیگر نیز به مهارتهای نیروی انسانی در ایران می توان اشاره کرد. مهارت یک مکانیک خودرو در ایران به مراتب از آنچه آنرا مکانیک در کانادا میدانند هم متفاوت است. در کانادا چیزی را تعمیر نمیکنند؛ همه تعویض کارند و تا قطعه ای خراب شود انرا تعویض میکنند. شاید گفته شود به لحاظ هزینه ای صرف نمیکنند ولی در مراجعات مکرر به برخی همین تعمیرکارها با اصطلاح خواهید دید که بسیاری از انها توان فنی برای تعمیر را ندارند چیزی که در ایران قابل قبول در سطح مکانیک خودرو که هیچ شاگرد مکانیک درجه دو هم نیست. در مورد تعمیرات کامپیوتر و لب تاپ و موبایل و... هم به همین ترتیب. باز هم تاکید شود که نه همه و انچه انرا متوسط جامعه مثلا فنی کانادا در مقایسه با ایران میدانم، مد نظر است.
البته باز نظر شخصی مخالف شما و سایر دوستان را هم محترم میدانم. در خصوص لزوم بالانس در نوع نگاه و سیاه و سفید ندیدن مسایل از جمله همین مقایسه نیز با شما موافقم.

[mehr150]

البته تجربیات برخی دوستان نیز در پستهای اخیر برعکس شما بوده و به نظر میرسد همین پست اخیر که روی آن "موافقم" را اعلام فرمودید نیز در همان جهت و وجود اشکال در سیستم کانادایی و لزوم عدم غفلت از آن در بیان عادلانه خوبیها و بدیهای جامعه کانادایی دلالت دارد.
مهارتهای خلبان و پزشک و مهندسین ایرانی البته نکته ای است که همانگونه که ذکر شد جدا از سخت افزار و مثلا وجود امکانات و تجهیزات پزشکی و هواپیما بایستی در شرایط برابر سنجیده شود که بر خلاف نظر شما، به شدت معتقدم این مهارتهای فردی در جامعه ایرانی به نسبت متوسط کانادا حداقل بالاتر است. اپر قرار است در مسابقه ای برنده انتخاب شود باید به نسبت امکاناتی که در اختیار ان دو قرار گرفته عملکردشان هم سنجیده شود. نه تنها این مثالها که بسیاری موارد دیگر نیز به مهارتهای نیروی انسانی در ایران می توان اشاره کرد. مهارت یک مکانیک خودرو در ایران به مراتب از آنچه آنرا مکانیک در کانادا میدانند هم متفاوت است. در کانادا چیزی را تعمیر نمیکنند؛ همه تعویض کارند و تا قطعه ای خراب شود انرا تعویض میکنند. شاید گفته شود به لحاظ هزینه ای صرف نمیکنند ولی در مراجعات مکرر به برخی همین تعمیرکارها با اصطلاح خواهید دید که بسیاری از انها توان فنی برای تعمیر را ندارند چیزی که در ایران قابل قبول در سطح مکانیک خودرو که هیچ شاگرد مکانیک درجه دو هم نیست. در مورد تعمیرات کامپیوتر و لب تاپ و موبایل و... هم به همین ترتیب. باز هم تاکید شود که نه همه و انچه انرا متوسط جامعه مثلا فنی کانادا در مقایسه با ایران میدانم، مد نظر است.
البته باز نظر شخصی مخالف شما و سایر دوستان را هم محترم میدانم. در خصوص لزوم بالانس در نوع نگاه و سیاه و سفید ندیدن مسایل از جمله همین مقایسه نیز با شما موافقم.

من گفتم که هر دو صورتش غلطه. چه اینکه کانادا رو آرمانشهر بدونیم (که گفتم کاملا موافقم که ایده آل نیست) چه اینکه بگیم خلبانها و مهندسها و مکانیکهای ایرانی بهترین هستن (که در ادامه کامنتم اضافه کردم!). من تجربیات وحشتناکی از خطاهای پزشکان و جراحان ایرانی دیدم. به همین ترتیب خلبانهای ایرانی هم بدون اشکال نیستن.
همین چند وقت پیش دوست دانشجوی من به دلیل سهل انگاری دندانپزشکش در ایران نزدیک بود دندانش رو از دست بده و 3000 دلار به خرج افتاد! مثالهایی از این دست فراوونه.
شنیده های من از دوستانی که مشغول پژوهش در بیمارستانهای اونتاریو هستن حاکی از این قضیه هست که برخی از امکانات و تجهیزاتی که در بیمارستانهای ایران هست هنوز در کانادا موجود نیست! البته دلیلش احتمالا خرجهای بی حساب کتاب در ایران هست که در نهایت به ضرر سیستم بیمه و مالی کشور تمام میشه. پس حتی در برخی فیلدها امکانات بیشتری هم در مقایسه با کانادا داریم.

با وجود تمام این حرفها فکر میکنم مقایسه ایران و کانادا اشتباه هست. ایران و کانادا دو جامعه کاملا متفاوت هستن و مقایسشون نیازمند در نظر گرفتن فاکتورهای متعددی هست که به نظر من اگر محال نباشه خیلی سخته.

[Kiarash_212002]

من احساس میکنم بعضی دوستان اینجا over reaction دارن. یعنی خیلی از مسائل رو در نهایتش میبینن. والا اینجا هم مثل همه جای دیگه. آدماش هم‌مثل بقیه جاها. خوب داره. بد داره. کلاه بردار داره. فقط درصدش متفاوته. من تورنتو هستم. تفاوتی که میبینم اینه که اینجا ترس از قانون هست و فلان زندگی کمتره. ایران ترس از قانون نیست ولی فلان زندگی بیشتره

[gbahrein]

به هرحال منظور از این تاپیک مقایسه تصورات ذهنی پیش و پس از رفتن به کانادا و به نوعی مقایسه این دو است. حال برخی دوستان ممکن است جنبه های مثبت و بررخی منفی را در ذهن داشته باشند که این هردو ارزشمند و قابل در نظرگیری به عنوان نکات مثبت یا منفی هر دو جامعه است. به شخصه معتقدم سیاه یا سپید مطلق دیدن مسایل کمکی به ایجاد دیدگاه عادلانه در نقد موضوع نمیکند و بهتر است برآیند نظرات همه را در قضاوتهای خود به ویژه دوستانی که به تصمیم گیری در امر مهاجرت می اندیشند دخالت دهیم.
ذهنیت بسیاری از ایرانیان که قصد مهاجرت دارند در نتیجه برخی مشکلات داخلی و نوعی روایت یکطرفه از سوی برخی دوستان در سایتها و یا روایتهای شخصی به شدت ایده آل گرایانه است و هرگونه تلاشی برای اصلاح این دیدگاه را به نوعی غیرواقعی و نوعی "عدم علاقه افراد مهاجر کرده به مهاجرت هموطنان دیگرشان" با تعابیر مختلف تفسیر میکنند که البته ممکن است در مواردی هم صحیح باشد. در هرحال این تصویر نه برای همه که برای بیشتر هموطنان داخل کشور تصویری غالب است. تصوری که از سیستم های اجتماعی کشورهای پیشرفته و نظایر آن دارند مدینه فاضله ای است که منجر میشود بسیاری از آنها در سنین بالا و با بچه های در سن بالا که قابلیت تطبیق کمتری دارند اندوخته سالهای سال تلاش و زحمت خود را به ثمن بخس فروخته و راهی دیار غربت شوند. این تصمیم لزوما غلط نیست و برای برخی شاید بهترین هم باشد اما تمام حرف این بخش از دوستان که مخالف ایجاد جو ایده آل نمایانه از ویژگیهای مثبت جامعه هدف (در اینجا کانادا) هستند اینست که این تصمیم با واقعیتهای واقعی جامعه مقصد و نه با تصورات ایده آل یکطرفه گرفته شده باشد.

[mehr150]

به هرحال منظور از این تاپیک مقایسه تصورات ذهنی پیش و پس از رفتن به کانادا و به نوعی مقایسه این دو است. حال برخی دوستان ممکن است جنبه های مثبت و بررخی منفی را در ذهن داشته باشند که این هردو ارزشمند و قابل در نظرگیری به عنوان نکات مثبت یا منفی هر دو جامعه است. به شخصه معتقدم سیاه یا سپید مطلق دیدن مسایل کمکی به ایجاد دیدگاه عادلانه در نقد موضوع نمیکند و بهتر است برآیند نظرات همه را در قضاوتهای خود به ویژه دوستانی که به تصمیم گیری در امر مهاجرت می اندیشند دخالت دهیم.
ذهنیت بسیاری از ایرانیان که قصد مهاجرت دارند در نتیجه برخی مشکلات داخلی و نوعی روایت یکطرفه از سوی برخی دوستان در سایتها و یا روایتهای شخصی به شدت ایده آل گرایانه است و هرگونه تلاشی برای اصلاح این دیدگاه را به نوعی غیرواقعی و نوعی "عدم علاقه افراد مهاجر کرده به مهاجرت هموطنان دیگرشان" با تعابیر مختلف تفسیر میکنند که البته ممکن است در مواردی هم صحیح باشد. در هرحال این تصویر نه برای همه که برای بیشتر هموطنان داخل کشور تصویری غالب است. تصوری که از سیستم های اجتماعی کشورهای پیشرفته و نظایر آن دارند مدینه فاضله ای است که منجر میشود بسیاری از آنها در سنین بالا و با بچه های در سن بالا که قابلیت تطبیق کمتری دارند اندوخته سالهای سال تلاش و زحمت خود را به ثمن بخس فروخته و راهی دیار غربت شوند. این تصمیم لزوما غلط نیست و برای برخی شاید بهترین هم باشد اما تمام حرف این بخش از دوستان که مخالف ایجاد جو ایده آل نمایانه از ویژگیهای مثبت جامعه هدف (در اینجا کانادا) هستند اینست که این تصمیم با واقعیتهای واقعی جامعه مقصد و نه با تصورات ایده آل یکطرفه گرفته شده باشد.

با اجازه شما من باز هم کاملا موافقم.
مؤید این فرمایش شما ایرانیهای بیشماری هستن که ناراضی هستن و با وجودی که میدونن ناراضی هستن و شاید بین هموطنان کانادا نشین هم اینو اعتراف میکنن, وقتی به ایران نشینها میرسه ابراز رضایت وااافر میکنن! آبروداری؟ کم نیاوردن؟ نمیدونم ولی شاید اعتراف سختیه که از خیلی چیزها در کشورت بگذری و هنوز ناراضی باشی!

من وقتی ایران بودم فکر میکردم زمستونهای کانادا مثل تهرانه فقط خیلی سردتره! اصلا همچین چیزی نیست! برف و کولاک شدید و باران یخ و زمین یخ زده و .... باعث میشه رانندگی سختتر و بسیار خطرناکتر بشه, نگهداری از ماشین و خونه سختتر و پرهزینه تر میشه, فعالیت بدنی در چنین هوایی طبعا سختتره, به همه اینها افسردگی ناشی از چندین ماه برف و یخ رو هم اضافه کنید.
بیکاری و هزینه های بالا و مالیات بر درآمد و خرید و ... همه اینها گواه اینه که کانادا خیلیی با آرمانشهر فاصله داره.

[gbahrein]

با اجازه شما من باز هم کاملا موافقم.
مؤید این فرمایش شما ایرانیهای بیشماری هستن که ناراضی هستن و با وجودی که میدونن ناراضی هستن و شاید بین هموطنان کانادا نشین هم اینو اعتراف میکنن, وقتی به ایران نشینها میرسه ابراز رضایت وااافر میکنن! آبروداری؟ کم نیاوردن؟ نمیدونم ولی شاید اعتراف سختیه که از خیلی چیزها در کشورت بگذری و هنوز ناراضی باشی!

من وقتی ایران بودم فکر میکردم زمستونهای کانادا مثل تهرانه فقط خیلی سردتره! اصلا همچین چیزی نیست! برف و کولاک شدید و باران یخ و زمین یخ زده و .... باعث میشه رانندگی سختتر و بسیار خطرناکتر بشه, نگهداری از ماشین و خونه سختتر و پرهزینه تر میشه, فعالیت بدنی در چنین هوایی طبعا سختتره, به همه اینها افسردگی ناشی از چندین ماه برف و یخ رو هم اضافه کنید.
بیکاری و هزینه های بالا و مالیات بر درآمد و خرید و ... همه اینها گواه اینه که کانادا خیلیی با آرمانشهر فاصله داره.

همه اینها هست و همه نیست...!
به نظرم یکی از دلایل این رفتار را می توان در خصوصیت همه انسانها در توجیه اقدامات خود و ترس یا عدم علاقه به اعتراف به شکست (هرچندجزیی) دانست.
صحنه های بی خانمانها یا تزریق کنندگان مواد در خیابانها که در داون تاون تورنتو در برخی خیابانها می توان دید از جمله این بخشها هستند که شاید یک بار دیدن آنها نظر برخی افراد که تصوراتی ایده آل گونه از جامعه کانادایی دارند کمک کند. عده ای که کانادا را شامل شهرهایی با اسمانخراشهای بلند (همه جا مشابه داون تاون تورنتو) و با امکانات فوق العاده و مردمانی سالم چشم آبی و مو بور و با چهره هایی بشاش نسبت به اقلیت مهاجرین و تازه واردان میدانند. بسیاری از آنها در همان بدو ورود و با مواجهه با انبوه جماعت مهاجر در مقابل اقلیت کانادایی در شهرهای مهاجرپذیر عملا شوک میشوند. تصور دیدن این همه هندی و چینی را در کشوری امریکایی شاید نداشته اند و برمبنای فیلمهای هالیوودی غرب و امریکای شمالی را کشورهای ثروتمند با دارا بودن امکانات مناسب برای مهاجرین از جمله سهولت یافتن شغل و درآمدهای بالا می دانند. البته نه اینکه جامعه کانادا فاقد یا حتی دارای کمبود امکانات و شرایط ایجاد زندگی مناسب برای مهاجران باشد که حتما هست و گواه آن انبوه مهاجران این سالهاست ولی منظور این است که برای همه ممکن است همه شرایط یکسان نباشد و باید همه چیز را در چنین تصمیم مهمی دید. خواهر و مادری را یکی از دوستان اخیرا در تورنتو پیرسون ملاقات کرده بود که برای تحصیل دختر در دبیرستانی در کانادا به همراه مادرش با ویزای توریستی آمده بودند در حالی که کل پول نقد آنها به اندازه دو ماه اجاره و شاید اندکی برای ثبت نام و کارهای اولیه بود. این افراد به تنهایی و بدون هیچ پشتوانه دیگری قدم در کشوری میگدارند که افرادی مثل ما در به وجود آوردن ذهنیت آنها موثریم و باید تلاش کنیم در تصمیم گیری این گونه افراد تاثیر غلطی حتی الامکان نگذاریم. تصور ایشان البته در کل این بود که دولت پس از مدتی به حمایت از ایشان بخشی از هزینه ها را تامین خواهد کرد (اینکه چگونه مدارک مالی را در مرحله قبل آماده و ارایه کرده اند را وارد نمیشوم چون احتمالا همه می دانند) ولی تصور این مادر و خواهر در بدو ورود این بود که با یکی دو ماه هزینه کرد نهایتا خود را با این جامعه وفق خواهند داد و آینده دخترشان را در کشوری آزاد و پیشرفته تضمین خواهند کرد. عده دیگری را میشناسم که با شغل بسیار مناسب در کشور و با فروش خانه و امکانات زندگی کاملشان و خراب کردن همه پلها در سنین 45-50 به همراه بچه هایی در سنین دبیرستان به کشوری دیگر (نه لزوما کانادا) مهاجرت کرده اند و با مشکلات متعدد دست و پنجه نرم میکنند. برای این دسته از افراد ذهنیت قبل از ورود به کانادا به نظرم بیش از حد رویاپردازانه است و بخشی از آن حداقل ناشی از عدم یا کم گفتن نکات منفی در بالانس با نکات مثبت جامعه کانادایی است که سعی شد در این پستها به آن اشاره شود.
در هر حال از شما و سایر دوستان در تکمیل بحث تشکر و باز هم تاکید میکنم خوبیهای متعدد جامعه کانادایی هرگز در این بخش از پستهای اخیر انکار نمیگردد.

[babakbkh]

سلم بر دوستام عزیز
من معمار هستم 38 ساله و متاهل.
آیلز 5.12 سال سابقه کار.در زمینه طراحی داخلی کار میکنم.
قصد مهاجرت داریم.
یک سئوال دارم که نمیدونم پرسیدنش اینجا درست هست یا نه و لی واقعا نیاز به همفکری دارم.
من الان برای مهاجرت بین کانادا و آلمان دو به شک هستم.اگر (البته مساله زبان رو در نظر نگیرید) به نر شما و با توجه به رزومه من شما عزیزان برای مهاجرت کدوم رو پیشنهاد میدید؟از لحاظ وضع زندگی رفاه درآمد بیمه سلامتی و کلا خوب و راحت و تمیز زندگی کردن؟
خواهش میکنم راهنمایی کنید.
سپاس

[sh00ca]

می‌توانید سوال خود را اینجا بپرسید:
https://www.applyabroad.org/forum/sh...�تی-است؟

[ghlobe]

سلام دوستان عزیز. سال 1398 رو خدمت همتون تبریک می گم و امیدوارم پر از افتاق های قشنگ و شاد براتون باشه.
یه سوال داشتم و ممنون می شم راهنمایی کنید.
یکی از اطرافیانم قصد مهاجرت به کانادا رو داره و شهر ونکوور رو برای ورود انتخاب کرده. فعلا برای فوق لیسانس و از طریق ویزای دانشجویی اقدام کرده و منتظر زمان سفارته. اما بعدش احتمالا می خواد پناهنده و اینا بشه که من اصلا اطلاعاتی در موردش ندارم.
می خواستم بدونم پناهندگی و اینا روش مناسبیه؟ مزایا و معایبش چیه؟ و اینکه اصلا کانادا گزینه خوبیه؟
خیلی گشتم اما خب اصولا کسی نمیاد بگه از چه طریقی سیتیزن شده.
خیلی ممنون می شم اگر کسی اطلاعاتی داره به منم بگه.

پناهندگی لازم نیست. اکثریت مهاجرها اینطوری اقامت میگیرند و بعد سیتیزن میشن:
http://www.applyabroad.org/forum/sho...-Express-Entry