نقل قول نوشته اصلی توسط mf135 نمایش پست ها
سلام من دختر خانمی هستم که باید امتحان های زیادی بدم و احتمالا حداقل 4 سال طول میکشه تا به رشته خودم وارد بشم.صحبت های شما در صفحه تفکرات قبل و بعد از ورود به کانادا رو خوندم و بسیار لذت بردم و به همین جهت خدمتتون پیام دادم که اگر ممکنه من رو راهنمایی بفرمایید در مورد اینکه از زمانی که شخصی وارد کانادا میشه چطور رفتار و برخورد کنه با مردم که بتونه هم فرهنگشون رو یاد بگیره هم دوستان خوبی در میان انها پیدا کنه.سطح زبان من upper intermediate هست ولی مسلما در صحبت کردن به اندازه کافی روان نیستم و هنوز نیاز به فکر کردن در مورد جملاتم قبل از بیانشون دارم و خیلی برام جالب بود که فرمودید دوستان کانادایی در راه افتادن زبان کمک میکنند.ممکنه از راهنماییهاتون من رو بهره مند بفرمایید لطفا.مرسی از وقتی که برای خواندن این پیام گذاشتید.
سلام دوست عزیزم،
حالت چطوره؟ خوب هستی؟


کاشکی مینوشتی که به روش دانشجویی میای یا مهاجرتی، توی 5 شهر بزرگ کانادا میای (ونکوور، مونتریال، تورنتو، ادمونتون، اتاوا) یا توی شهرای متوسط یا کوچک.

چیزی که نوشتی برای همه ماها، که امدیم اینور، عادی هست.

من این مثالو همیشه میزنم بین دوستام (به همراه کلی مثال مشابه)
که اوایل که ادم میاد،
اینقدر فشار و اضطراب همراه ادم هست که هرچی هم بلدی رو ممکنه فراموش کنی.
عین مثل این میمونه، که یه بچه هفت ساله رو دستشو بگیری ببری مثلا توی یه همایش خیلی مهم (کنفرانس؟ گردهمایی؟ اسم مناسب پیدا نمیکنم)، و بگی درباره چالش چطوری میتونیم از اینترنت در جهت بهینه کردن سیستم های درون سازمانی مثلا شرکت های حسابداری استفاده کنیم؟

منظورم اینه که، ادمی که مهاجرت میکنه، اتوماتیک از فرهنگ، شهر، جامعه، چیزایی که بهشون عادت کرده، جدا میشه. پس از خودت خیلی انتظار نداشته باش که حتما چند ماهه همه چیز رو درست کنی.
ولی سعی کن خودت رو توی محیط قرار بدی.
تو ممکنه که عمری بخونی مثلا forest اینه jungle اونه،
ولی وقتی توی محیط قرار بگیری و بدو بدو دوستات تصحیح کنن که ای وای اینو جایی نگیا! اینجا باید از جانگل استفاده کنی. تو اونجا میفهمی که چقدر اون انگلیسی ای که ما یاد میگیریم فرق داره.
به نظر من، بهترین راه، بهترین راه، هم خونه شدن با دانشجوهای علوم انسانی و هنر هست.
بچه های علوم انسانی و هنر هر روز درباره محیط اطرافشون میخونن و یاد میگیرن و تو یه سوال بپرسی، به خودت بیای میبینی شش ساعت گذشته و هنوز سر پا هستی و داری حرف میزنی.

وقتی با کسی که درسش تموم شده و داره کار میکنه، یا مثلا توی یه کتگوری دیگه میگنجه زندگی میکنی، این شانس ها رو از دست میدی.
اگه دانشجویی میای که حتما حتما برو خونه دانشجویی
اگه مهاجرتی میای،
باز هم برو خونه مشترک بگیر

هم زبان رو یاد میگیری و هم فرهنگ رو.

بسیاری از ایرانیای دور و بر من اصلا و ابدا شناختی از کانادا ندارن و اگه بهشون بگی هم میگن اره تو فقط بلدی، ولی حقیقت اینه که کسی که از خونه ش توی ایران منتقل میشه به خونه ش توی کانادا، طبیعیه که هیچی یاد نمیگیره.

و ضمنا، کارهای داوطلبانه خیلی انجام بده. بهت کمک میکنه که به لایه های زیرین جامعه پی ببری. و زبانت هم قوی تر میشه.

و سعی کن هم خونه ایایی انتخاب کنی که به طرز تفکر و بازه سنی خودت هم بخورن. و ترجیحا با هم وطنهات هم خونه ای نشو. نه که بد باشن، نه.
جفتتون از زبان و فرهنگ یاد گرفتن میفتین.

ضمن اینکه کانادا رو خوب نخواهی شناخت.

امیدوارم یه شهر با جمعیت متوسط بیای واقعا بهترین جای یاد گرفتن زبان و فرهنگ این شهرها هستن.