اول ابنکه تصور افتادن تو نیروی انتظامی واقعا وحشتناکه، اما خوب اگه یه جای مثل هتل سپاه و ;D اینا بیفتی خیلی سختت نیست، فقط باید بشه یه جوری باهاشون کنار اومد، من بیشتر این مواقع یاد فیلم ترسناک ها می فتم که مرده ها دارن راه می رن و اینا :'(
قضیه من هم به شرح ذیل تقدیم می شود، فقط چون از یه تاپیک دیگه آوردمش یه کم یه جوریه :P که می بخشین!
...
دیگه اینکه من تهران نیستم و تو دهات ما هم هنوز وزارت خونه نیومده، فقط چون معاون فنی استاندار رعیت بابا بزرگم بوده و با کردانیزه کردن مدرکشون بالاخره لیسنانسیدن و از این حرفا به بابا گفته بود اقدام کنه حتما تمام سعی شو می کنه و از این حرفا!
راجع به پارتی ام باید بگم یکی از دلایلی که من از هوای تهران خسته شدم و برگشتم ولایت همین پارتی های بابا تو این ولایت خیلی بزرگ مون بود،

قصه اینه که هم امورآب هم جهاد کشاورزی احتیاج دارن و جهاد که پارتی نمی خواد و امور آب ام هم پارتی داشتیم هم مدرک و احتیاج داشتن، اما به عملگی ش واقعا نمی ارزید،

راجع به کل قضیه امریه هم، اینو بگم که فوق العاده محدود شده و دم در همین استانداری زده بودن که متقاضیان امریه لطف کنن تشریف شونو نیارن تو!
دانشگاه آزاد هم گفت باید بری مناطق محروم و این جا نمی شه ( حالا دیگه ما محروم نیستیم!) سازمان آب و اینا هم جمع کردن و ... خلاصه با توجه به جمیع جوانب ما فکر کردیم که شاید بشه از تهران و اینا با همون بند پ درخواست داد،

پی نوشت:
اول اینکه دعای خیر نفرمایید واسه بند پ! چون من بالاخره بخاطرش جور هندوستان دارم می کشم
دیگه اینکه به برکت آمریکای جنایت کار ;D و شورای امنیت معافیت ها خیلی هاش لغو شده و امریه هم خیلی محدود شده،
راجه به تحصیل کرده های محترم هم و قشر نخبه! هم تنها چراغ سبز همون سپاه و وزارت دفاع محترم هستش! که البته روسی بلد بودن خیلی موثره :-\

دوم اینکه: معاون فنی استاندار خیلی کلفته! وقتی طرف می ناله که کمش کردن دیگه حساب کار معلومه ، چون بمن گفت ما درخواست می دیم اما فرماندهی ... چی چی ارتش موافقت می کنن،

راجه به اون عمو مهربونه هم که مسول امریه هستن اینو بگم که من درخواستم زیرشو مافوقش امضا کرده بود اما داشت منو گاز می گرفت و آخر شم نوشت حسب دستور معاون محترم ( که من فکر کردم یه جور فوش داره می ده )

دست آخر اینکه باز هم به شخصه خونه رو ترجیح میدم به امریه، اما وقتی امریه نداشته باشی معلوم نیست کدوم جحنم دره ای قراره بیفتی! و واقعا اینکه تو یه اداره بشی زیر دست یاروب با مدرک کردانیزه! که مجبور بشی مهملاتشو تحمل کنی، با اینکه تو پادگان حداقل به خاطر درجه ات احترام داشته باشی و نه کارت سخت باشه که ازت انرژی بگیره و بعدش بتونی وقت و ذهن آزاد داشته باشی خیلی بهتره، اما تصور اینکه نیروی انتظامی بیفتی یا بیفتی کدووم دهات پرتی! واقعا سخت تره، ضمن اینکه من با علمای اعلام در دهات مون صحبت کردم و نظر جامع شون این بود که پادگان از ج ح ا د کشاورزی بهتره! :'(

در پایان از این انشا نتیجه می گیریم که .... داشتن از نان شب هم واجب تر است و این از برکات خاص... است که شامل حال ما شده است و خداوند بقای عمر پر برکت عطا بفرمایند.